آنکه اندیشناک پایان است، از فرو رفتن در آنچه نمی داند، باز ایستد و هرکه ندانسته به کاری بشتابد، خود را خوار کند [امام صادق علیه السلام]
آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
تاثیر لقمه حرام
سه شنبه 88 شهریور 31 , ساعت 7:13 عصر  

عن علی علیه السلام:  

الْعِبَادَةُ مَعَ أَکْلِ الْحَرَامِ کَالْبِنَاءِ عَلَى الرَّمْل‏

علی علیه السلام:

انجام عمل به همراه حرام خواری مانند کسی است که بخواهد بر روی شن [بیابان] خانه بنا نماید.

(عدة الداعی و نجاح الساعی   ص :152)


نوشته شده توسط اکبر فرحزادی | نظرات دیگران [ نظر] 
حدیث /نترس از...
سه شنبه 88 شهریور 31 , ساعت 9:49 صبح  

بسم الله الرحمن الرحیم

علی علیه السلام:

اَیُّهَا النَّاسُ لَا تَسْتَوْحِشُوا فِی طَرِیقِ الْهُدَى لِقِلَّةِ أَهْلِهِ فَإِنَّ النَّاسَ اجْتَمَعُوا عَلَى مَائِدَةٍ شِبَعُهَا قَصِیرٌ وَ جُوعُهَا طَوِیل‏

اى مردم در راه هدایت، از کمی طرفداران حق، ترسى به خود راه ندهید؛

[زیرا] مردم در کنار سفره‏اى قرار گرفته‏اند [به نام دنیا]  که سیرى آن کوتاه

و گرسنگى آن [در فردای قیامت] طولانى مى‏باشد.

(بحار الأنوار ج‏67   ص 107)


نوشته شده توسط اکبر فرحزادی | نظرات دیگران [ نظر] 
حدیث نگاه
دوشنبه 88 شهریور 30 , ساعت 8:50 عصر  

قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام:

مَا اغْتَنَمَ أَحَدٌ بِمِثْلِ مَا اغْتَنَمَ بِغَضِّ الْبَصَرِ فَإِنَّ الْبَصَرَ لَا یُغَضُّ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ إِلَّا وَ قَدْ سَبَقَ إِلَى قَلْبِهِ مُشَاهَدَةُ الْعَظَمَةِ وَ الْجَلَال‏

هیچ احدی به مانند آنکسی که از فرو نهادن چشم خویش بهره بُرد؛ سود نجسته است؛ [زیرا] همانا چشم از حرام های الهی فرو بسته نمی گردد مگر آنکه  «مشاهده عظمت و جلال»  به قلب [صاحب] او سبقت می گیرد.

( مستدرک‏الوسائل ج : 14 ص : 269)


نوشته شده توسط اکبر فرحزادی | نظرات دیگران [ نظر] 
خداحافظی به سبکی دیگر
یکشنبه 88 شهریور 29 , ساعت 11:14 صبح  

بسم الله الرحمن الرحیم

خداحافظ ای ماه رمضان!

خداحافظ ای ماه پربرکت! ماهی که برای خیلی‌ها مثل من، فرقی با دیگر ماه‌ها نداشتی!! و تنها نامت ماه روزه داری و «کفّ نفس!» بود؛  کفّ نفس از پرخوری، پرخوابی، سخنان بیهوده و گناه، نگاههای هرزه و حرام  و ....

و در واقع ماه پرخوری و پر خوابی و ...

بگذریم؛ هرکسی خود را بهتر می شناسد و غرض من از نگارش این سطور خداحافظی از این ماه پربرکت می باشد[البته به زبان خودم] بدان امید که سخنانم در مورد شما واقعیت و صحت نداشته و صرفا قلم فرسایی و طنزی تلخ بوده باشد؛ و اما «خداحافظی من»؛

خداحافظ ای قرآن!  که تا سالی دیگر، تورا به خاکهای روی تاقچه می سپارم و شاید تا مجلس ختم عزیزی ویا به هنگام وداع عزیزی دیگر که برای رفتن به سفر و یا شرکت در کنکور او را از زیر تو عبور دهم!

خداحافظ ای سحرها و سحرخیزی ها! که تنها به قصد انباشتن غذا در معده [از ترس گرسنگی] به تو توجه نموده و از تو بهره!! می گرفتم.

خداحافظ ای نماز صبح های اول وقت!

خداحافظ ای مسجد و نمازهای جماعت!

خداحافظ ای دربهای باز مسجد به هنگام سحر، خداحافظ تا سالی دیگر.

خداحافظ ای مفاتیح! و مناجاتها و دعاهای زیبایش!

خداحافظ کمیل! خداحافظ ابو حمزه ثمالی، جوشن کبیرو ...!

خداحافظ ای سفره های افطار و «عملیاتهای پرخوری» که هر شب و با رمز «الله اکبر» آغاز و تا پاسی از شب! ادامه داشت.

خداحافظ ای سفرهای رنگین و تجملی! که به حق یکماه تمام به زیبایی سفره‌ی اغنیا را جلوه گر ساخته و ما را متوجه فقر سفره نیازمندان ساختید!

خداحافظ ای زولبیا و بامیه! و به قول یکی از دوستان: «آیا می شود ما مجددا ماه رمضان سال آینده را درک نماییم  تا از فیض خوردن زولبیا و بامیه هایش برخوردار شویم!!؟»

خداحافظ ای پرخوابی ها!  که فقط به قصد عبادت بیشتر!!  و یا بالا بردن توان روزه داری خویش و نه چیز دیگر انجام می دادیم!.

خداحافظ ای گریه ها و اشکهای شبهای قدر! توبه ها و اعترافات، عبادات و نمازهای اضافه و مستحبی!

خداحافظ تا زمانی که باز هم «توشه ای از گناه» اندوخته و به سراغ شما بیاییم!

خداحافظ ای «مسواک» و ای مسواک زدنهای اجباری که به قصد خراب نشدن روزه ها و نه دندانها  انجام می گرفت؛ تو را هم به خدا می سپاریم که تا یازده ماه دیگر به استراحت بپردازی!

خداحافظ ای فقیر نوازی ها و رسیدگی به ایتام! که همین یکماه برای شما بس است و یازده ماه دیگر ماه صیام و روزه داری شماست!.

خداحافظ ای صله رحم و دعوت از خویشاوندان! خداحافظ تا عید نوروز و سرزدنهای اجباری و کوتاه.

خداحافظ ای قرآن خواندنهای در اداره و در ساعت اداری و گاه به دور از چشم رییس!

خداحافظ ای خماری های ناشی از سیگار نکشیدن!

و برای برخی از آدمها؛

خداحافظ ای روزه خواری های یواشکی یا حتی علنی!!

خداحافظ ای «نماز»! تا سالی دیگر [برای آنها که فقط در ماه رمضان نماز می خوانند! و تنها در این ماه خداوند متعال را مستحق پرستش می دانند!!].

و بالآخره خداحافظ ای دربهای باز بهشت و دربهای بسته جهنم!

و سلام ای زندگی!!!!!

 سلام ای غفلتها و تنبلی ها و گناهان و ...

التماس دعا

و درخواست عفو از همه روزه داران حقیقی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


نوشته شده توسط اکبر فرحزادی | نظرات دیگران [ نظر] 
درسی از باطری
پنج شنبه 88 شهریور 26 , ساعت 10:32 عصر  

بسم الله الرحمن الرحیم

باطری

درس را با این جمله آغاز کردم: «بچه ها انواع باطری را نام ببرید!» عده ای با تعجب پرسیدند: «منظورتان چیست!؟ و اساساً این سوال چه ربطی به درس  اخلاق  دارد!؟ گفتم: «عجله نکنید فقط هرچه در مورد باطری می دانید بگویید تا روی تابلو بنویسم. در خصوص ربط این سوال و پاسخهای شما به درس بعداً توضیح خواهم داد».

یکی گفت: «باطری انواعی دارد: قلمی، متوسط، بزرگ، کتابی و ...» دیگری گفت: «انواع دیگری نیز دارد: کربنی، خورشیدی، اتمی ...» دانشجوی دیگر: «باطری های خشک ، اسیدی» و دیگری اضافه کرد: «قابل شارژ، غیرقابل شارژ و یکبار مصرف» و خلاصه حرفهای خوبی زده شد و من تمام آنها را روی تابلو نوشتم و بعد ادامه دادم: «بچه ها خوب به تمام آنچه می خواستم بگویم اشاره کردید و حالا نوبت من است که به وعده‌ی خود عمل نموده و ارتباط این سوال را با درس بگویم. همانطور که می دانید یک باطری اگر شارژ نشود دیگر قابل استفاده نیست، یکبار مصرف ها که وضعیتشان مشخص است حتی آنهایی هم که قابل شارژند اگر خالی شدند نیازمند به شارژ مجددند و آن چیزی که در همه‌ی باطری های شارژی مشترک است این است که برای شارژ مجدد باید به منبع تغذیه و شارژکننده ی خود متصل باشند؛ حال اتصال به خورشید باشد – درباطری های خورشیدی – یا اتصال به پریز برق و یا دینام ماشین و ... خوب بنظر شما منظور از طرح این مثال چه بود ؟».

یکی از بچه ها به شوخی گفت: «استاد یعنی الان که باطری موبایلم تموم شده اجازه بدید از کلاس برم بیرون و گوشی ام را به پریز برق وصل نمایم» خنده بچه ها و ...

یکی دیگر گفت: «شاید منظور شما این است که انسان عاقل باید مراقب باشد که تا باطری موبایلش خالی شد به شارژ آن اقدام کند تا در صورت ضرورت با مشکل مواجه نشود!؟»

دیگری نیز به شوخی گفت: «شاید منظورتان این است که باید حمام آفتاب بگیریم تا شِپشامون کشته شده و شارژ شویم».

و من ادامه دادم: «بله به تعبیری حرف من همین سخن دوستان است منتها با دقتی دیگر. من هم می گویم همانطور که باید به شارژ باطری و موبایل و دیگر وسایلمون توجه کنیم باید توجه داشته باشیم که انسان موجودی دو بعدی است و همان‌گونه که غذا می خوریم، می خوابیم، تلویزیون تماشا می کنیم، تفریح و ورزش را دوست داریم و ... خلاصه چنان‌که به نیازهای مادی خود توجه داریم و نمی گذاریم شارژ جسممون تموم بشه؛ باید به بُعد دیگر خود یعنی روح و نیازهای روحی خود نیز توجه کنیم. بدون شک اگر از هریک از شما بپرسند که روح مهمتر است یا جسم؟ در پاسخ می گویید: «روح» ولی در مقام عمل بیشترین توجه ما به امور مادی و نیازهای دنیوی خود است! و این حاکی از وجود یک اشتباه در انسان است؛ یعنی غفلت از «انسانیت خود» و از نیازهای مربوط به جنبه روحانی و معنوی خویش.

در این هنگام دانشجویی اجازه سخن گرفت و گفت: «استاد! یعنی شما می فرمایید تفریحات و شادی هایی که ما بدنبالش هستم ، توجه به نیازهای روحی انسان نیست؟!»

و من گفتم: «احسنت به نکته ی خوبی اشاره کردی خیلی از انسانها نیز با اعتقاد به این سخن شما، گمان می کنند که در حال پرورش بعد روحانی خویشند اما باید بگویم: نیازهای روحانی انسان در یک تقسیم بندی کلی خود دو نوعند: یک نوع آنها در ارتباط مستقیم و وثیق با جسم و نیازهای مادی و دنیوی انسان است مانند: خوابیدن و خیلی از تفریحات انسان؛ یعنی گرچه در آنها روح انسان متلذذ می گردد و گاه موجب آرامش های روحی انسان می شود ولی این توجهات منظور من نیست زیرا این توجهات معمولاً از سوی انسان ها اِعمال می شود و نیازی به تذکر نیست.

اما نوع دوم نیازهای روحی انسان، نیازهائیست که ارتباط اولیه آنها با مسایل فرادنیوی و آن جهانی است.  دقت کنید؛ نمی گویم «این نیازها به دنیای انسان کار نداشته و تأثیری در زندگی مادی او ندارد» خیر بلکه در عین تأثیر مستقیم بر زندگی انسان تأثیرات مستقیم بر روح انسان و تعالی او دارند.

متأسفانه این نیازها، بسیار مهجور قرار گرفته و به آنها توجه نمی شود و به اصطلاح شارژ باطری روح اکثر انسانهای امروزی خالی شده و چه بسا باطری آنها خراب نیز گردیده است.

یک دانشجو: «استاد اگر می شود با ذکر چند مثال منظور خود را بیان کنید» و من عرض کردم: «بله، حتماً، یکی از مهمترین این نیازها، نیاز انسان به «معنویت» است؛ انسان تهی از معنویت مانند باطری خالی از انرژی است؛ انسان هرروز نیازمند به شارژ این جنبه ی روحی خویش است و گرنه گرفتار غفلت ها، جهالت ها، پوچی و بی هدفی، خودخواهی ها و بسیاری از عوامل مخرب دیگر می شود که هریک می تواند ویران‌گر زندگی معنوی وحتی مادی او باشد.

نیاز انسان به دعا، مناجات با خالق و استمداد از او، نیاز انسان به «تذکر» و یادآوریِ «کیستی او؟»، «چرایی خلقت؟»، «هدف از گذران عمر و حضور در دنیا؟» و نیز دیگر عوامل و موانع رشد و سعادت معنوی چیزی نیست که بتوان از آن غفلت نمود.

انسان امروز، انسانی غرق در مادیات و لذایذ دنیوی است، انسانی کاملاً تک بعدی و به بیانی دیگر، «حیوانی انسان نما»! و چنین انسانی قطعاً همان انسان ایده آل و مطلوب نیست بلکه نهایتا ً«کاریکاتوری» از انسان است و ...

درهمین هنگام یکی از بچه ها میان حرفم پریده و گفت: «خوب؛ بنظر شما این انسان چگونه باید باطری خود را شارژ نماید؟»

و من ضمن تشکر از او گفتم: « شارژ هر باطری به تناسب خودش می باشد و اگر یادتان نرفته باشد عرض کردم هر باطری برای شارژ نیازمند اتصال به منبع شارژ خویش است.

باطری انسان نیز مستثنی از این قاعده نیست؛ انسان برای شارژ خویش باید دائماً در حال اتصال به دین ، معصومین علیهم السلام و آموزه های حیاتبخش آنها باشد و البته روشی که دین ارائه می کند بهره گیری از اموری مانند: تفکر، ذکر، تعلیم و تعلم، توجه به عمل صالح، نماز، دعا و اموری از این قبیل است.

انسانی که دین معرفی می کند: انسانی عاقل، هدفمند، تلاشگر، روبه تعالی، در حال مجاهده، داری همه ی فضایل اخلاقی و فاقد همه رذایل اخلاقی است.

از این رو تنها یک انسان مومن است که همیشه در مسیر ذکر شده گام برداشته و بدین گونه دائماً در حال شارژ خویش است.

و تاکید می کنم برای تحصیل این مقصد، ارتباط دائمی با مجالس وعظ و اندرز، مطالعه کتابهای مفید، مطالعه قرآن و تدبردر آن و توجه دائم به «هدف زندگی» می تواند به مثابه شارژ انسان عمل نموده و از سولفاته شدن باطری  روح انسان جلوگیری بعمل آورد.

والسلام-  التماس دعا


نوشته شده توسط اکبر فرحزادی | نظرات دیگران [ نظر] 
داستان فروشگاه بزرگ
چهارشنبه 88 شهریور 25 , ساعت 7:25 عصر  

بسم الله الرحمن الرحیم

 فروشگاه بزرگ

*****************

به همراه دوستم از کنار خیابانی می‌گذشتم که ناگاه هجوم جمعیتی زیاد در مقابل فروشگاهی توجهم را جلب نمود. جلوتر رفته و جهت رفع کنجکاوی خویش از یکی از آنها علت این تجمع و همهمه را جویا شدم او گفت:‌ «صاحب این فروشگاه فردی عجیب و غریب است او عهد کرده که هر ساله یک روز به مدتی نامعلوم مثلاً یک ساعت، دو ساعت یا بیشتر، که زمان آن را تنها خودش می‌داند مردم را به فروشگاه خود وارد ساخته و به آنها فرصت بهره برداری از امکانات داخل آن را بدهد.»    پرسیدم: «یعنی چه؟!»

گفت: «همین دیگه داخل این فروشگاه هر چه موجود باشد می‌تواند از آنِ تو باشد به شرط آنکه هنگام شنیده شدن "زنگ مخصوص" هر آنچه نیاز داشته باشی و دلخواه تو باشد را به همراه داشته باشی و نزد خودت باشد یعنی در آن هنگام دیگر حق نداری از روی زمین یا ویترین‌ها و قفسه‌های آن چیزی برداری.»

گفتم: «مگر می‌شود؟ این دیگر چه عهدی است؟ من که متوجه نمی‌شوم؟» در همین اثنا و هنگامی که او خواست پاسخ این سؤال مرا بدهد ناگهان درب ورود باز شد و جمعیت مانند سیل به داخل سرازیر شد و تا خواستم به خود بجنبم و کنار بروم ناخواسته به همراه جمعیت وارد شدم.

ابتدا گیج و منگ بودم همه‌ی افراد به سرعت به سوی چیز‌های مورد علاقه‌ی خویش پراکنده شدند فروشگاهی بس بزرگ و عجیب بود هر آنچه که می‌خواستی اعم از خوردنی، نوشیدنی، پوشیدنی، وسایل بازی و تفریح،‌ زیور آلات، تابلو‌های بسیار جذاب و قشنگ و ... بسیاری از مردم نیز مانند من در ابتدا مبهوت از این همه تنوع و کثرت کالاهای رنگارنگ در حال نظاره‌ی آنها بودند.

عده‌ای به سرعت به سراغ غرفه‌های خوراکی رفته و مشغول تناول انواع شیرینی‌های رنگین و غذاهای خوشمزه شدند؛ عده‌ای دیگر مشغول امتحان نمودن انواع لباس‌های و مدل‌های بدیع شدند تا بهترین آنها را انتخاب نمایند، عده‌ای دیگر مشغول بازی و سرگرمی با وسایل تفریحی نظیر دستگاههای کامپیوتری، سرسره‌های بزرگ، چرخ و فلک‌های آنچنانی، عده‌ای دیگر مشغول مطالعه‌ی بخش‌هایی از کتاب‌های مورد علاقه‌ی خود بوده و با تانی آنها را ورق می‌زدند. گروهی دیگر سرگرم تماشای تابلوهای نفیس و زیبا و مناظر دلربای این فروشگاه شدند؛ خلاصه هر کسی بر حسب علاقه و آگاهی خود مشغول به چیزی بود.

در درون فروشگاه صدای بلندگو‌ها گاه‌گاه بلند می‌شد و مردم را به رعایت نظم و حقوق دیگران سفارش می‌نمود. گاهی نیز تذکر می‌داد که «شرط تعیین شده از سوی صاحب فروشگاه فراموش نشود.»

در درون فروشگاه عده‌ای نیز به عنوان راهنما حضور داشتند و مردم را به سوی «غرفه‌های ویژه» راهنمایی می‌کردند، آنها نیز همان سخنان بلندگوها را برای مردم تکرار نموده و از آنها می‌خواستند که متوجه شرط و شروط صاحب فروشگاه باشند. می‌گفتند: «هر کسی که مایل باشد می‌توانند او را یاری نموده و به هر جا که خواست ببرند.»

و در این وضعیت من مانده بودم و تعجب فراوانم که «اصلاً جریان چیست؟ و حال که من ناخواسته به این فروشگاه پا نهاده‌ام چه باید بکنم!؟ نکند که همه‌ی این امور خواب است و مگر اصلاً ممکن است که در عالم بیداری چنین حوادثی رخ دهد!؟»

بالاخره پس از مدتی تفکر و اندیشیدن با خود گفتم بگذار یک بار دیگر با دقت و از اول تا به حالای این جریان، به آن فکر کنم که چه اتفاقی افتاد و من چگونه وارد شدم؟ آن شخصی که بیرون از فروشگاه برایم سخن می‌گفت چه گفت؟ و ... و اکنون من باید چه بکنم؟‌ با خود گفتم: « اگر این سخنان که شنیدم درست باشد پس باید من به سراغ عاقلانه‌‌‌‌ترین کارها بروم از یکی از راهنمایان پرسیدم: «بزرگوار! اگر شما به جای من بودید از این فروشگاه چه بهره‌ای می‌بردید؟»

او گفت: «خیلی روشن است سراغ غرفه‌ها و گردآوری اموری می‌رفتم که اگر "زنگ مخصوص" به صدا در آمد و فرصت تمام شد دیگر حسرت از دست دادن آنها را نخورم.» اندکی به فکر فرو رفتم و مجدداً از او پرسیدم می‌توانید بیشتر راهنماییم نمایید؟

او گفت: «من می‌رفتم سراغ چیزهایی که در مثل مانند این شعر باشد،                    چون که صد آید نود هم پیش ماست

باز هم اندیشیدم و به اطراف نگریستم یک بار دیگر تمامی غرفه‌ها را زیر نظر گذراندم و رفتار مردم را مجدداً بررسی کردم چشمم به غرفه‌ی جواهرات و سنگ‌های قیمتی افتاد و با خود گفتم: چرا از اول به فکر آن نیفتادم؟‌ اگر از این سنگ‌ها و جواهرات بردارم می‌توان گفت که به سخن آن راهنما گوش داده‌ام چرا که در بیرون از این فروشگاه تمامی این اجناس و امکانات موجود است ولی برای تهیه‌ی آنها باید پول لازم در اختیار داشت پس اگر من الآن به جای آنکه به خوردنی‌ها‌و نوشیدنی‌ها و بازی و سرگرمی و تماشای مناظر زیبا مشغول گشته و وقت خود را تلف نمایم، بهتر است به جمع آوری این اشیاء قیمتی مبادرت ورزیده و جیب خود را از آنها پر سازم؛ از این رو سریع به جمع آوری آنها پرداختم و هر آنچه می‌توانستم جیب‌های خود را پر نمودم و حتی به دنبال یک کیسه‌ی خالی گشته و آن را نیز تا جایی که زورم می‌رسید پر نمودم و عده‌ای به مذمت من پرداخته و گفتند: «اول تا جایی که می‌توانی لذت ببر و سپس شروع به سنگین کردن بار خود ساز.»

ولی من که یاد آن شرط صاحب فروشگاه بودم به حرف آنها اعتنایی نکرده و کیسه‌ی خود را با همه‌ی سختی آن به همراه می‌کشیدم.

زیرا یادم نرفته بود که «زنگ مخصوص» در زمانی نامعلوم به صدا در خواهد آمد و به محض شنیدن آن همه‌ی مردم را به همراه هر چه که برداشته‌اند از فروشگاه خارج خواهند ساخت.

خلاصه آنکه در این افکار بودم که، ناگاه صدای زنگ مخصوص یعنی زنگ خروج به صدا در آمد،‌ بلافاصله درهای تمام غرفه‌ها بسته شد و همه‌ی مردم به سرعت به سوی بیرون رانده شدند، هر کسی که می‌خواست اندکی مکث نماید تا چیزی بردارد زیر دست و پای جمعیت مانده و ... . از فروشگاه بیرون آمدیم در حالی که برخی از ما یعنی آنان که مثل من رفتار نموده و اشیاء‌ قیمتی را به همراه برداشته بودند بسیار شاد بودند و مابقی بسیار در حسرت و اندوه ... .

ناگهان دوستم مرا تکانی داد و گفت: هی داداش! حواست کجاست؟ چته ‌که محو تماشای این فروشگاه شده‌ای مگر یک فروشگاه این قدر عجیب و غریب است که مات و مبهوت آن گشته و یک ساعت است متوجه صدا کردن من نمی‌شوی؟ مگر خوابت برده؟‌ به چه چیزی زل زده و در فکر چه هستی؟ ... .

به خود آمدم و متوجه او و صحبتهای او شدم راستش اولش نفهمیدم چه شده ولی بعد متوجه قضیه شدم. آری آنچه را که خواندید تخیلات من بود، یک لحظه به فکر فرو رفته و غرق خیالات و اوهام شده بودم. مجدداً به فکر فرو رفتم ولی این دفعه در مورد خیالات پیشین خود،‌ به خود گفتم راستی عجب خیالاتی بود! اگر واقعاً چنین مطلبی رخ می‌داد آیا من همانگونه که در خیال خود دیده بودم رفتار می‌کردم؟ و بعد از مدتی تفکر به خود نهیب زدم که « چه می‌گویی مگر واقعیت جز این است؟ مگر همه‌ی ما در فروشگاه بزرگی به نام «دنیا» قرار نگرفته‌ایم؟ مگر در این دنیای بزرگ همه‌ی کالاها و زرق و برق‌های زیبا،‌ جذاب و فریبنده،‌ ما انسان‌ها را به خود مشغول نساخته؟ و مگر هر انسانی در این دوره‌ی محدود و موقت عمر مشغول دل‌بستگی‌ها و علائق خویش نیست؟ مگر در این دنیای یک‌نواخت و تکراری اکثر ما آدم‌ها گرفتار روزمرگی و یک‌نواختی نشده‌ایم؟ و مگر هر آن و لحظه احتمال به صدا در آمدن«زنگ مخصوص» یعنی همان «بانگ رحیل» وجود ندارد؟ژ

به راستی چه کسی از زمان به صدا در آمدن آن مطلع بوده و از زمان مرگ خویش با خبر است؟ مگر مرگ هر لحظه در کمین نیست؟ و مگر هنگامی که ندای «الرّحیل» به گوش رسید به کسی فرصت دیگری برای زندگی و حتی یک لحظه بقا در دنیا داده می‌شود؟ مگر حتی فرصت گفتن یک لااله الاالله و یا یک استغفرالله ربی و اتوب الیه به کسی داده می‌شود؟

و مگر ‌پس از کوچ از این دنیا حسرت و اندوه از ناکرده‌ها و کرده‌ها، ناداشته‌ها و داشته‌ها برای کسی سود خواهد داشت؟ و ... .

در این افکار بودم که مجدداً دوستم رشته‌ی افکارم را از هم گسست و با صدای بلند گفت: «مثل اینکه تو امروز حالت خوب نیست و قاطی کرده‌ای یاالله تا کاری دست خودت ندادی حرکت کن برویم.     والسلام

التماس دعا

 


نوشته شده توسط اکبر فرحزادی | نظرات دیگران [ نظر] 
روایتی بسیار زیبا(21)
یکشنبه 88 شهریور 22 , ساعت 10:24 عصر  

بسم الله الرحمن الرحیم

سعه‌ی رحمت الهی

قِیلَ لَهُ یَوْماً إِنَّ الْحَسَنَ الْبَصْرِیَّ قَالَ لَیْسَ الْعَجَبُ مِمَّنْ هَلَکَ کَیْفَ هَلَکَ وَ إِنَّمَا الْعَجَبُ مِمَّنْ نَجَا کَیْفَ نَجَا فَقَالَ ع أَنَا أَقُولُ لَیْسَ الْعَجَبُ مِمَّنْ نَجَا کَیْفَ نَجَا وَ أَمَّا الْعَجَبُ مِمَّنْ هَلَکَ کَیْفَ هَلَکَ مَعَ سَعَةِ رَحْمَةِ اللَّهِ

روزی به امام [سجاد] علیه السلام عرض شد:

حسن بصری می گوید:

«از کسی که در روز قیامت هلاک شده جای تعجب نیست بلکه تعجب از کسیست که نجات یافته است»

و امام سجاد علیه السلام فرمود:

«از کسی که در روز قیامت نجات می یابد تعجب نیست بلکه تعجب از آن کسیست که با وجود رحمت واسعه‌ی حضرت حق تعالی باز هم هلاک می شود

 [تعجب از اینکه که او چقدر شقی و بدبخت است].

(بحارالأنوار     ج 75    ص 153)

در پرتو آموزه های معصومین علیهم السلام زندگی کنیم

با تکثیر این روایات و یا نهادن آنها در وبلاگ خود، در ثواب تاثیرات آن سهیم باشید

التماس دعا


نوشته شده توسط اکبر فرحزادی | نظرات دیگران [ نظر] 
امروز همان فرداست
جمعه 88 شهریور 20 , ساعت 3:51 عصر  

بسم الله الرحمن الرحیم

امروز، همان فرداست!

یکی از آرزو های انسان، جاودانگی است؛ حب بقا و زندگانی ابدی، همیشه بودن و همیشه ماندن است؛

و به همین دلیل،ترس از فنا و نابودی، نیست شدن و مردن و به دست فراموشی سپرده شدن، یکی از همنشینان همیشگی انسانها بوده و هست.

 و دقیقا به همین خاطر است که آرزوهای او، طولانی و دور و دراز است. شاید بدین گونه او می خواهد مرگ را از خود دور ساخته و آن را به فراموشی سپارد.

اینکه او هر روز خواهان دیدن فرداست [و فردا نیز گویا هرگز نیامده و نخواهد آمد!] خود دلیلی بر این آرزوی انسان است.

شاید او نمی خواهد باور کند که: امروز همان فرداست، فردای دیروز!

همان فردایی که انتظارش را می‌کشد و همیشه واهمه ی ندیدن آن را دارد!

به راستی مگر امروز [یعنی فردای دیروز] با فردا چه فرقی دارد؟ چرا انسان خود را به غفلت و ناباوری زده و از کنار این قضیه به راحتی و بدون هیچ تامل و پاسخ قانع کننده می گذرد!؟.

شاید مهمترین دلیلش همان است که ذکر شد: حب بقا و جاودانگی، ترس از فنا و نیستی به ضمیمه غفلت و نسیان مرگ.

اما دلیل مهم دیگری نیز می توان برای آن ذکر نمود و آن عدم تفکر در محتوای سطور گذشته است. گویا انسان هرگز نخواسته: یکبار و برای همیشه در این رابطه که «انتظار او از فردا» چیست؟ به تفکر بنشیند و به خود بگوید: برای چه منتظر فردا و فرداهای دیگر است؟ چه خصلتی در فردا هست که در امروز نیست!؟ و مگر فرداهایی که آمدند و رفتند [دیروزها] چه اتفاق تازه ای در زندگی او رخ داد!؟ چه بهره ای از آنها برد و چه کارهای خارق العاده و خاصی از او سر زد!!؟

آری اگر یکبار به این موضوع دقیق اندیشیده و در آن تامل نماییم درخواهیم یافت که برای اکثر انسانها هیچ فرقی بین فردا، امروز و دیروز نیست و اکثر آدمها از روزهای آینده همان بهره هایی را خواهند برد که از روزهای گذشته برده اند!!.

اما انسان عاقل آنست که هر روز با خود بگوید: «امروز همان فرداست؛ فردای دیروز» و بگوید: «خوب مگر از فردا چه می خواستی؟ بشتاب و از ساعات و آنات  امروز بهره بگیر و مباد که باز هم غافلانه در انتظار فردا نشسته و امروز را  نیز مانند دیروز از کف بدهی» و چه زیبا فرموده مولای متقیان امیر مؤمنان علی علیه السلام که:

ما مَضی مَضی و ما سَیَاتیکَ فَاَینَ

قُم فَاغتَنِمِ الفُرصَهَ بَینَ العَدَمَینِ

آنچه گذشت [دیروز] گذشت وآنچه خواهد آمد [فردا] کجاست؟ پس برخیز و این فرصت میان دو معدوم [یعنی امروز را که بین دیروز و فردا قرار گرفته است] را دریاب [و ازآن بهره‌ای را که می خواهی ببر].

فاعتَبِرُوا یا اُولِی الابصار

آری تنها کسانی متوجه منظور آن حضرت می گردند که یکبار و به طور جدّ، در این خصوص به تامل نشسته و «هدف خود» را از نیل به فردا مشخص نمایند: از «فردا» چه می خواهم؟ در زندگی به دنبال چه می گردم؟ برای حرکت و نیل به مقصد چه کمبود و مانعی وجود دارد که منتظر رفع آن در فردا و فرداها هستم؟

و باز به این نکته بسیار بیاندیشیم  که:

فردا را چه کسی دیده؟ ازکجا معلوم که فردا [یی که اکنون معدوم است] جزو فرصتهای من باشد؟ مگر نه آنست که بسیاری از انسانها شب خوابیدند و صبح فردا را ندیدند؟ و یا صبح از خواب برخاستند و شب را ندیدند!؟ [مرگ باوری و توجه دائم به آن]

 ومگر چه فرقی بین «من» و «دیگر انسانها»‌ست؟ مگر آنان‌که مُردند نیز مانند من منتظر حلول فردا نبودند؟ و مگر مرگ دفعتا پرونده زندگی آنها را نبست و آخرین فرصت آنها را «امروز» قرار نداد؟؟ ....

آری اندکی تامل در این باب و توجه به این سؤالات است که رذیله‌ی «تسویف» [یعنی: فردا فردا کردن و به تاخیر انداختن توبه و یا کارها برای روزهای بعد] را از انسان دور ساخته و به او می قبولاند که:

« امروز، تنها فرصت است؛ امروز، همان فرداست»

علی علیه السلام:

َ الْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَیْرِ

فرصت، مانند حرکت ابرها در  گذرست؛ پس، فرصتهای خیر را غنیمت شمارید.

(نهج‏البلاغة    ص471 )

 

والسلام - التماس دعا

 


نوشته شده توسط اکبر فرحزادی | نظرات دیگران [ نظر] 
حدیث 20
پنج شنبه 88 شهریور 19 , ساعت 7:30 عصر  

بسم الله الرحمن الرحیم

علی علیه السلام:

بِالعَملِ تُحصَلُ الجنّةَ لا بِالأَمَلِ

( غررالحکم         ص 156)

علی علیه السلام می فرماید:

با عمل است که بهشت بدست می آید نه با اَمَل (آرزو)

در پرتو آموزه های معصومین علیهم السلام زندگی کنیم

با تکثیر این روایات و یا نهادن آنها در وبلاگ خود، در ثواب تاثیرات آن سهیم باشید

التماس دعا


نوشته شده توسط اکبر فرحزادی | نظرات دیگران [ نظر] 
حدیثی بسیار زیبا!!(19)
پنج شنبه 88 شهریور 19 , ساعت 7:27 عصر  

بسم الله الرحمن الرحیم

حدیث قدسی

عَبْدى! بِحَقِّکَ عَلَىَّ اِنِّى اُحِبُّکَ  فَبِِحَقِّى عَلَیْکَ اَحِبَّنى

اى بنده من! سوگند به حقى که بر من دارى، تو را دوست دارم، تو را سوگند به حقى که من بر تو دارم، تو نیز مرا دوست بدار!

خواهش نگارنده این است که در محتوای این حدیث بسیار تفکر و دقت نمایید.

دقت در اینکه:

او چگونه خدائی است و ما چگونه بنده ای؟!!

او در اوج بی نیازی به ما ابراز عشق و محبت نموده و

 ما در اوج فقر و نیازمندی، متکبرانه از بندگی خالصانه و تامّ او سر باز زده ایم و ...

در پرتو آموزه های معصومین علیهم السلام زندگی کنیم

با تکثیر این روایات و یا نهادن آنها در وبلاگ خود، در ثواب تاثیرات آن سهیم باشید


نوشته شده توسط اکبر فرحزادی | نظرات دیگران [ نظر] 
   1   2   3   4   5      >
درباره وبلاگ

آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام

اکبر فرحزادی
نویسنده این سطور معتقد است تنها مذهب بی نقص و نجاتبخش اسلام شیعی است و بدون هدایت اهل بیت علیهم السلام هرگز نمی توان به مقصد رسید. بیایید همه در نشر آموزه های اهل بیت علیهم السلام کوشا باشیم.
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 94 بازدید
بازدید دیروز: 78 بازدید
بازدید کل: 902348 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
لینک های روزانه

سایت آزمایشی آرامش جاویدان [151]
[آرشیو(1)]
فهرست موضوعی یادداشت ها
باطن بینی[4] . مرگ باوری[3] . حسین فخری[2] . خداگونه[2] . مبارزه با نفس[2] . موانع استجابت دعا[2] . نماز شب[2] . دانلود نوحه های مذهبی[2] . ولایت مداری[2] . مدیریت زمان[2] . آخرین فرصت[2] . اشعار زیبا[2] . بی نمازی[2] . شبهات عدل الهی[2] . دفع یک شبهه[2] . فلسفه خلقت[2] . فلسفه خلقت انسان . فلسفه وجود شیطان . قلب عاشق . قیام عاشورا یا مکتب عاشورا؟ . کثرت سجده . کفارات گناه . کنترل نفس . کوتاهی عمر . گشت نامحسوس . گناه بزرگ . گناه مبتلابه . لباس شهرت . لباس کفار . لبه پرتگاه . لقمه حرام . لنزهای رنگین . لنزهای زیبا! . لینک دانلود کتاب ثواب الاعمال . دنیا شناسی . دنیای ما . دو روی زیبایی . راه رسیدن به خدا . رنگ جماعت . رنگ خدا . رنگ سبز . رنگ فریب . رنگ ماندگار . زرف نگری . زنان و اسلام . زندان یا دانشگاه؟ . زیبا ترین پیامک! . ژرف اندیشی . سرسره . سطحی نگری . سقوط بزرگان . سکوی پرتاب . شاهدان اعمال . شبهات قرآنی . شبهات مربوط به حقوق زنان . شبهان اعتقادی . شبهای پیشاور . شدت عذاب در قیامت . شرابخواری . شعر . شعر در مذمت دنیا . شعری زیبا . شعری نو . ضرورت حجاب . ظاهر بینی . ظاهر و باطن . ظلم ستیزی . عاشورایی . عاقبت بخیری . عبرتها . عدل الهی . عذابها . عذابهای بی نمازان . عشق الهی . عشق الهی به بندگان . عفت و پاکدامنی . علم بهتر است یا ثروت؟ . عمر خاک طلا . عوامل استجابت . عیبجویی . غض بصر . غفلت . غفلت از شیطان . فریبای صادق . فضیلت سجده . فضیلت شیعه . فضیلت صلوات . پاسخ به شبهات . پای لنگ . پذیرش خطا . پرستاران . پرواز آخر . پیرامون چشم . پیراهن عثمان . پیراهن فریب . تابلوهای نفیس . تاثیر گناه در دعا . تبعیت از اکثریت . تجسس . تجسم اعمال . ترور شخصیت . تسویف . تفاوت زنان و مردان . تماثیل . تمثیلات . تمثیلها . تمثیلها و حکمتها . تمثیلی از زمین . تمثیلی زیبا . توبه . توجه به همنوعان . تولدی دیگر . ثواب مریض داری . چرا دعایها مستجاب نمیشه؟ . چشم چرانی . چشمان من . حب دنیا . حجت خدا بر انسان . حزب باد . حسن خلق . اشعار زیبا(2) . اشعار ناب . اشک بر امام حسین علیه السلام . اشک خوف . اصرار در دعا . المراجعات با ترجمه فارسی . انتفاضه . اندرز در همه چیز . انواع امتحان . انواع تولد . انواع عذاب شرابخوار . انواع میز . اهمیت تاریخ . اهمیت وضو . اوقات استجابت دعا . اولین گریه کننده بر علی علیه السلام در امت اسلام . با سرعت بسوی... . باران با ترانه . باز باران . آداب و شرایط دعا . آفات زبان . آقا الاغه! . آمریکا شناسی . آنگاه هدایت شدم . آینده نگر . احترام به والدین . از کدام تبار؟ . استدراج . استفاده از عمر . استفاده از قرآن . اسلام دین حزن! . اسم های بی مسمی . اشعار حکیمانه . بحران اتلاف عمر . برنامه ریزی . بسیار زیبا . به بهانه انتخابات . بهره برداری از قرآن . آب گون . آثار خوف از خدا . آثار سجده . آثار عجیب زیارت عاشورا . آثار مدگرایی . آخرین پرواز . مراقبه . مردم فلسطین و .. . یأس از رحمت . یاد مرگ . یاس از رحمت الهی . یک شرط آمرزش گناهان . در مورد نگاه . درسهایی از درخت . درسهایی از سدّ . نماز مقبول . نمازهای پنجگانه . نواقص العقول . نوشدارو . هدف شناسی . هویت . وجود غرایز، خوب یا بد؟ . ورقه ها بالا . ورود اجباری به بهشت . موجودی با اهمیت . موجودی با هوشتر از انسان . موجودی کوچک و خطرناک . مورچه عجیب . موی صاف . موی مجعد . میز ریاست . میزان خوف و رجا . نامه اعمال . نظام احسن . نقش غرایز در انسان . نقصان عقل زنان . نکته ای اخلاقی . نماز با توجه . مباهات خداوند به چه کسانی؟ . مثالی زیبا . مجالس عروسی . محب اهل بیت . محب علی . محبت الهی . محبت اهل بیت . محبوب واقعی . محرم . مد . مدگرایی . مدگرایی افراطی . خود شناسی . خوش سابقه بدعاقبت . خوف الهی . داستان . داستان پرواز . داستانها و اندرزها . حسینیان و یزیدیان . حضور قلب . حضور قلب در نماز . حق بینی . حق مداری . حیوانی عجیب . مرگ در عسل . مرگی شیرین! . مشکل گشایی . معرفت اهل البیت . معرفی دنیا . معلم اخلاق . معنای اخلاص . معنای حقوق بشر آمریکایی . معنای قرب الهی . معنای واقعی لبیک یا حسین . معنای واقعی هل من ناصر ینصرنی . مقام رضا . مناظره . مهار نفس . مهمترین امتحان . موانع استجابت .
نوشته های پیشین

مهر 90
شهریور 90
مرداد 90
تیر 90
اسفند 89
بهمن 89
دی 89
آذر 89
آبان 89
مهر 89
شهریور 89
مرداد 89
تیر 89
خرداد 89
اردیبهشت 89
فروردین 89
اسفند 88
بهمن 88
دی 88
آذر 88
آبان 88
مهر 88
شهریور 88
مرداد 88
تیر 88
خرداد 88
اردیبهشت 88
فروردین 88
دی 90
آبان 90
فروردین 91
لوگوی وبلاگ من

آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
لینک دوستان من

همفکری
جبهه وبلاگی غدیر
عاشق آسمونی
وبلاگ گروهی فصل انتظار
(( همیشه با تو ))
لحظه های آبی
ترنم یاس
بسیجی 57
اقلیم پارسی
بتلیجه (روستای نمونه ی ایثارگری)
.:: بوستان نماز ::.
دست خط ...
لنگه کفش
شین مثل شعور !
ولی امر مسلمین جهان امام مطلق سید علی س
پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار
زمینیان آسما نی
همنشین
سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
مذهبی فرهنگی سیاسی عاطفی اکبریان
آخرالزمان و منتظران ظهور
جمله های طلایی و مطالب گوناگون
پیاده تا عرش
انتظار
سوال امتحانی،طرح درس ،بانک مقالات،آموزش دروس
رهایی
نذر آقا
ارایه کننده بهترین میزبانی و دومین ...
منتظر ظهور
شکوفه نرگس
جاده های مه آلود
● بندیر
سجاده ای پر از یاس
خورشید پنهان
د نـیـــای جـــوانـی
نهان خانه ی دل
یه گفتگوی رودر رو
پرواز تا یکی شدن
شاعرانه 2
سرای اندیشه
TOWER SIAH POOSH
خاکستر سرد
سیب خیال
آخرین روز دنیا
آموزش کسب درآمد تضمینی+تفریح+ترفند+دانلود+کلیپ+جاوا اسکریپت
بهترین آرزو هایم تقدیم تو باد.
مهر بر لب زده
امُل جا مونده
%% ***-%%-[عشاق((عکس.مطلب.شعرو...)) -%%***%%
.:: رایحه ::.
PARANDEYE 3 PA
فانوسهای خاموش
عــــــــــروج
****شهرستان بجنورد****
فروش اینترنتی پارانتز
شب و تنهایی عشق
حامیان گفتمان امام و انقلاب
آقاشیر
دانلود بازی موبایل بازی موبایل بازی موبایل بازی موبایل
کامپیوتر+ اینترنت+ فن آوری اطلاعات+ آموزش
عشق در کائنات
سروش دل
روانشناسی آیناز
کـــــلام نـــو
شلمچه
فریازان...faryazan
امام مهدی (عج)
محفل یاران
.:: اســــوه هــــا ::.
بانک اطلاعات ترفند های موبایل وکامپیوتر
خبر روز
.:: رویش عشق::.
قدرتمندترین وبلاگ دانلود
یادداشتها و برداشتها
تعمیرات تخصصی انواع پرینتر لیزری اچ پی HP رنگی و تک رنگ و اسکنر
جاده خاطره ها

.: شهر عشق :.
بوی سیب BOUYE SIB
جاده مه گرفته
طریق یار
گل نرجس
مستانه
خلبان
*اسرار موفقیت*

حقوق دانشگاه پیام نور ایلام(ادرس جدید سایت http://lawtoday.ir/)
تیشه های اشک
فقط خدا رو عشقه
ما و دلاوران
فقط عشقو لانه ها وارید شوند
سلام شهدا
شهسوار دل
شــــــهدای روستای مـــکـــی کوهسرخ
برای اولین بار ...
تمهیدات
ایحسب الانسان ان یترک سدی
ایهاالناس بدانید گدای حسنم
رازهای موفقیت زندگی
چهل منزل تا اربعین
۞ مرکز دانلود ایرانیان ۞
پاک دیده
شجره طیّبه
آدمکها
جاء الحق و زهق الباطل
نور
لاله های ملکوت
نسیم یاران
ترنم نور
توشه آخرت
حرف دل
نشانه
Manna
...ترنم...
آواز پرجبرئیل

عشق الهی: نگاه به دین با عینک محبت، اخلاق، عرفان، وحدت مسلمین
سلام
عطش
☻♣♥ محمد قدرتی Mohammad Ghodrati ☻
عکس
بچّه شهید (به یاد شهدا)
دختر زمستان
بچه های باخرز
شهدای دفاع مقدس
تنها بیاد تو
خاکم سوادکوه
غروب آرزوها
جهاد همچنان باقی است
جبهه فرهنگی امام روح الله
پری برای پریدن
optima
گروه اینترنتی جرقه داتکو
نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
ماه و مهر
چفیه
COMPUTER&NETWORK
پردازشگر
بشکاف
صدای من
خط سوم
گلی از بهشت
کلبه حقیرانه من
پاتوق دخترها
احساس با تو بودن
کرانه های آسمان
آسمان شهادت
ܓܨ*..اگه باحالی بیا تو..*ܓܨ
خیبر
این نجوای شبانه من است
رهاتر از پرنده
جمعه های سوت و کور
مُنیف
کان ذن ریو کاراته دو ایلخچی
Ask quran
دوستان برای تعجیل در ظهور امام زمان در طرح صلوات شرکت کنید
محراب
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
الا بذکر الله تطمئن القلوب
دست نوشته های یک گل پسر چشم انتظار
پایگاه اطلاع رسانی محمد رضا آقابیگی
وجنات تجری من تحتها الانهار
طلبه های ونوسی
* روان شناسی ** ** psycology *
دسته سومی ها
مرصاد
کتابدار فردا
همکلاس
ساعت به وقت کربلا
گروه فرهنگی سردار خیبر
پرواز تا اوج
دکترمحمدحسین احمدزاده
سوادکوهی ریکا
خبرروز
خلوت من
من و افکارم
دل نوشته های هدهد سرگشته
حدیث عشق
نگاهی دیگر
دانستنی های از مسایل جنسی؟ چرا اینجوری؟
سنگر
*ستاره ی سرخ*
عطر حضور
وبلاگ مرزداران عشق(ایران)
ناجی
فرشته ی عشق و زندگی
سودابه
عدالت جویان نسل بیدار
.
مرامنامه عشاق
صل الله علی الباکین علی الحسین
شبکه خبری وآموزشی صنعت مرغداریpersianpoultrynews
عشق؛خدا؛پدر؛دوست دارم؛هدیه؛گل؛یادگاری؛عشق علی؛شادی
پر شکسته
زورخانه باباعلی
خورجین عشق
هاله
سکوت عشق
ستاد مردمی حمایت از تحریم کالاهای صهیونیستی
کبو ترانه .... تا بام ملکوت
در پناه آسمون
مهدویت و انتظار
برو بچه های ارزشی
جالب و دیدنی...!!!
فاو
عشق سرخ
دوزخیان زمین
vagte raftan
پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان
حب الحسین اجننی
شاد بودن و شاد زیستن
محمد شادانی
احساس ابری
شیدایی
mansour13
افق بیکران روح من
پرسپولیس
روان شناسی کودک
*آوای ققنوس *
یادداشت های گاه و بی گاه اسماعیل معنوی
شش گوشه
آرزوی وصــــــال
بنام خدا وسلام
السید عباس الموسوی
نسل کوثر ـ در پرتو ولایت
عطاری عطار
جمهوریت:اخبار داغ ، مقاله ، مصاحبه ، عکس ، کاریکاتور و طنز سیاسی
نان ، عشق ، موتور هزار
دانستنیهای ایران زمین
طهور
.:: گاواره ::.
صادقانه برای خواهرم
دنبال عدالت
عا شقان وهواداران استقلال
ناگفته های آبجی کوچیکه
به بهترین وبلاگ سرگرمی خوش امدید
شراب فرقت
یاسوج عــــشقـــــولـــــک
آهــــــــــــــــــــاوران
یا زهرا(س)
پری دریایی
دیوونه بازی
رد پای . . .
شبکه خبری بندیر
سلام بر عزیز دل حیدر
بچه های کوچه خاطره
امیدزهرا omidezahra
تعقل و تفکر
آزاد راه
ESPERANCE
هامون و تفتان
صبح دیگری در راه است ....
شلوق پلوق
ونسان ونگوگ
دوستانه
منتظر بیداری
PATRIS
دانلود ، ترفند ، برنامه ، بازِِی ، آهنگ ، کلیپ ، عکس،داستان
حرف های قشنگ
گل پیچک
مشق عشق
صحن دفتر دلم
نکته هایی از قرآن
شیعه مذهب برتر Shia is super relegion
یا قدس نحن قادمون
اللهم صلی علی علی بن موسی الرضا المرتضی
همسفر عشق
راهنما
پایگاه اطلاع رسانی قاین نیوز
دکتر علی حاجی ستوده
معنای زندگی
افرایش صدای گوشی+راه کسب درآمد از اینترنت+عکس بازیگران خانم خارج
عسل بانو و نازدونش
عمو اکبر
فرشته سیاهپوش
شاهد
سمپادیم - عاشق ورزش
الحمد الله الذی جعلنا من المتمسکین بولایت مولانا امیر المونین (ع
شعر سنگ مزار
سیر و سلوکی در اسلام و دیگر ادیان
حاج آقا مسئلةٌ
تنها
راه را با این می توان پیدا کرد
انا مجنون الحسین
kaveh
سرزمین انتظار
سلام میرودپشت
دوستی
اشعار و داستانهای عاشقانه
رویای زیبا ...
بازمانده تنهای تنها
نسیم وحی
الموت الاسرائیل
حســرت پـــرواز
دولت عشق
چشم
زنان در جهان
مریم
حقیقت بهائیت
او خواهد آمد
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

نگاهی دگر به عاشورا
یک حدیث ناب
شعری زیبا به مناسبت محرم
سبک زندگی
تحزب یا تهذب؟
نیمه پر لیوان یا نیمه خالی؟
من کیستم؟
تفاوت
خداحافظ ای ماه رمضان!!
خبری مهم
[عناوین آرشیوشده]