بسم الله الرحمن الرحیم
الصادق علیه السلام:
خَفِ اللَّهَ خِیفَةً لَوْ جِئْتَهُ بِبِرِّ الثَّقَلَیْنِ لَعَذَّبَکَ وَ ارْجُ اللَّهَ رَجَاءً لَوْ جِئْتَهُ بِذُنُوبِ الثَّقَلَیْنِ لَرَحِمَکَ
( وسائلالشیعة ج15 ص216 )
امام صادق علیه السلام فرمود:
از خداوند متعال آنگونه بترس که اگر تمام نیکی های جن و انس را به نزد او بیاوری باز هم تو را عذاب نماید و آنگونه به او امیدوار باش که اگر همه گناهان جن و انس را به نزد او بیاوری بازهم به تو رحم نماید [و تو را بیامرزد].
در پرتو آموزه های معصومین علیهم السلام زندگی کنیم
با تکثیر این روایات و یا نهادن آنها در وبلاگ خود، در ثواب تاثیرات آن سهیم باشید
التماس دعا
بسم الله الرحمن الرحیم
آن دو کُرهی عجیب!
یکی از بزرگترین نعمتهای الهی است. موجودی که اگر فاقد آن باشی حاضری برای بدست آوردنش همه اموال و ثروت خود را بدهی موجودی که بدون آن، زندگی ظلمانی و تاریک است، دو کرهی عجیب و قابل توجه موجودی به نام «چشم».
آری سخن از چشم است؛ همان که در برخی از آدم ها مشکی و در برخی دیگر سبز، آبی، میشی و یا رنگ دیگری است؛ موجودی که در برخی از آدمها موجب تفاخر و تکبر است! آنها به صرف داشتن چشمی به رنگ سبز و یا آبی، گرفتار رذیله ی خود پسندی شده و گمان دارند که از همه برترند!
برخی دیگر از انسانها نیز گمان دارند داشتن چشمانی سیاه است که انسان را از دیگران برتر نموده و مستحق به خود بالیدن!.
بگذریم اینکه موجودی که برای دیدن خلق شده موجب ندیدن و کور ماندن صاحبش گردد این است که عجیب است.
بله برخی حتی با داشتن چشم نیز دنیایشان ظلمانی، تیره و تار است! کسی که گرفتار رذایل فوق گردید دیگر نمی تواند عیبهای خود را ببیند و او با اشخاص نابینا[ی ظاهری]، نه تنها فرقی ندارد، بلکه می توان گفت گاه: «زندگی او تاریک تر است» و مصداق این آیه قرآن کریم است که:
.... ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ إِذا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَراها وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ (سوره مبارکه- نور آیه 40)
«تاریکی هایی که برخی از آنها بر روی دیگر [انباشته] است [به گونهای که] هرگاه دستش را در مقابل می گیرد آنرا نمی بیند و کسی که خداوند برایش نوری قرار نداده هرگز نوری نخواهد داشت.»
برخی از چشم ها برای تمییز اقوام از یکدیگرند؛ چشمان کشیده ژاپنی ها و افغانی ها از این دسته اند. این چشمها نیز نباید وسیله ای برای خود برتر بینی، تبعیض نژادی، تمسخر اقوام و تحقیر آنها از سوی دیگر اقوام گردد. این چشمها نیز در واقع «مانند چشم های رنگین» وسیلهای برای آزمایش انسان ها هستند؛ «سؤالی برای امتحان» که هر که پاسخ صحیح آن را بداند نمره قبولی کسب می کند.
چشم به گونه ای دیگری نیز عامل گناه است مشهورترین آنها پدیده چشم چرانی است که به دلیل وضوح فراوان از پرداختن به آن می گذریم.
اما انواع دیگر گناهان چشمی:
- نگاه خشن و تند فرزندان به پدر و مادر؛
امام صادق علیه السلام فرمود:
مَنْ نَظَرَ إِلَى أَبَوَیْهِ نَظَرَ مَاقِتٍ وَ هُمَا ظَالِمَانِ لَهُ لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ لَهُ صَلَاةً
هرکه با نگاهی غضب آلود به پدر و مادر خویش نظر افکند حتی در صورتی که آنها در حق او ظلم کرده باشند؛ خداوند هیچ نمازی از نمازهای او را نخواهد پذیرفت!.
(الکافی ج2 ص349 )
دقت فرمایید: این نگاه خیلی خطرناک است و گاه موجب حبط و نابودی اعمال انسان میگردد. گناهی که در عین خطرناک تر بودن، شهرت چشم چرانی را ندارد و از این رو عده ی زیادی گرفتار آن می شوند.
به این نگاه می توان نگاه های سرد و بی روح، بی اعتنا و بی ادبانه، تمسخر آمیز و ... فرزندان به والدین را افزود؛ نگاه هایی خطرناک و مخرب.
- نگاه های تحقیرآمیز و یا تمسخرآمیز نوع دیگری از گناهان چشمی است نگاه برخی از ثروتمندان به فقرا و نگاه بالا دستان به زیر دستان دو نمونه از این نوع نگاههاست و گاه نگاه برخی از عالم نماها به متعلمان و شاگردان خویش نیز از این گونه نگاه هاست [نگاه عاقل اندر سفیه]؛ و معلمی که سؤال شاگرد خود را تمسخر نموده و او را به خاطر طرح این گونه سوالات به دیده تحقیر نگاه کند نیز گرفتار این نوع نگاه است.
- نگاه های غضب آلود در مواردی که موجب ایجاد ناراحتی برای دیگران و درگیری و نزاع شود؛ نیز اگر ناصحیح و نابجا بوده باشد از این دسته نگاه هاست.
- نگاه های تجسس آمیز و فضولانه به زندگی خصوصی مردم نیز از انواع گناهان چشمی است.
البته گناهان چشم بسیار بیش تر از موارد ذکر شده می باشد و ما به لحاظ رعایت اختصار به همین تعداد بسنده می کنیم.
اما چشم، کارکردهای دیگری نیز دارد، نگاه عبرت بین و پندآموز، نگاه به عظمت آثار و نشانه های الهی و کسب معرفت نسبت به حضرت سبحان از طریق این نگاه، نگاه محبت آمیز فرزندان به والدین، نگاه محبت آمیز انسان به برادران دینی، نگاه های ناصحانه و مشفقانهی پدر و مادر به فرزند خطاکار، نگاه تشویق گر یک معلم آگاه به شاگرد خویش، نگاه عفیف و پاک و.... انواع دیگری از کارکردهای این دو کُرهی زیباست.
اینها که گفتیم مربوط به چشم سر بود اما نگاه دیگری نیز داریم که مربوط به چشم باطن یا همان چشم بصیرت است.
چشمی که همه ی بینایان ظاهری واجد آن نیستند و تنها برخی از آنها و حتی برخی از نابینایان ظاهری دارای آن هستند.
چشمی که قدرت نفوذ به باطن ها و لایه های پنهان امور و حوادث را دارا بوده و زوایای پنهان آن ها را در می یابد. نام این چشم «چشم باطن بین» است.
آنگاه که انسان به عواقب دنیوی و اخروی گناه می اندیشد؛ از این چشم بهره می برد؛ آنگاه که انسان به تاریخ و عبرتهای آن می نگرد؛ به دنیا و فریب خوردگان آن و بازیها و بازیدادنهای آن نظر می کند؛ به باطن زشت رذایل اخلاقی و سیرت زیبای فضایل اخلاقی می نگرد؛ به ماورای شعارها، رفتار و گفتار انسانها توجه می کند؛ آنگاه که نگاهش از ظواهر نفوذ کرده و باطن امور را می نگرد و... در همه ی این حالات او از این چشم و این نوع نگاه بهره می برد.
آری با چشم باطن بین می توان باطن دنیا را نگریست؛ بهشت و جهنم را دید؛ خشم و خشنودی خدا را دریافت؛ صلاح و فساد خویشتن را نگریست و ...
چشمی ارزشمند و گران سنگ که بدون آن نیل به سعادت و کمال امکان پذیر نمی باشد چشمی که محبوب خداوند متعال و مورد توجه اوست؛ چشم نافذ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله:
إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْبَصَرَ النَّافِذَ عِنْدَ مَجِیءِ الشَّهَوَات
همانا خداوند متعال دوستدار چشمی است که هنگام بروز شهوات [از ظاهر آن به باطنشان] نفوذ می کند.
(بحارالأنوار ج61 ص 269 )
البته چشم به زبانهای دیگری نیز سخن می گوید!:
گاه با نگاه به چشم کسی به افسردگی او پی می بریم، گاه اضطراب و وحشت را از چشمان شخص می خوانیم، گاه برق شادی چشم، همگان را متوجه خویش می سازد و گاه نیز اشعه ساطع از چشم عاشق و یا حرکت یک پلک (چشمک)، معشوق را به خود فراخوانده و حکایت از عشق صاحبش می نماید. البته گاه نیز چشم، دروغ می گوید و این برق نگاه و غمزه های مستانه و فریبا و یا حرکت پلک، معنایی دیگر به جز عشق و محبت دارد که باید مراقب آن بود. این چشم دامی بزرگ بر سر راه طالبان عشق است که آنها را به وادی گمراهی کشانده و گاه هلاک می سازد.
آری چشم موجود عجیبی است و اگر بخواهیم از آن بگوییم «مثنوی هفتاد من کاغذ» خواهد شد.
اجازه بدهید بگذریم و بگذاریم که خواننده گرامی خود در این باب به تامل و دقت بیشتر بنشیند و ما تنها خداوند متعال را بر داشتن این نعمت بزرگ شاکر باشیم و از او داشتن چشمی باطن بین، عفیف، مهربان و ... را مسئلت نماییم.
از مردمک دیده بباید آموخت
دیدن همه کس را و ندیدن خود را
والسلام - التماس دعا
لطفا این شعر را با دقت بخوانید
از باغ می برند چراغانیت کنند
تا کاج جشنهای زمستانی ات کنند
پوشانده اند صبح تو را ابرهای تار
تنها به این بهانه که بارانی ات کنند
یوسف به این رها شدن از چاه دل مبند
این بار می برند که زندانی ات کنند
ای گل گمان مکن به شب جشن می روی
شاید به خاک مرده ای ارزانی ات کنند
یک نقطه بیش بین رحیم و رجیم نیست
از نقطه ای بترس که شیطانی ات کنند
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانه ایست که قربانی ات کنند
آیا فرق بین دو بیت اول و ابیات دیگر را دریافتید؟
لطفا برایم بنویسید.
بسم الله الرحمن الرحیم
عمر زندگی!
گفتمش نقاش را نقشی بکش از «زندگی»
با قلم نقش «حبابی بر لب دریا» کشید!!
آری زندگی آنقدر کوتاه است که ارزش معصیت و نافرمانی خداوند متعال را نداشته وتا بیایی از لذات گناه! بهره ببری موجی به نام «مرگ» تو را دریافته و جانت را
می گیرد.
لطفا با درج نظرات خود در قسمت
«نظرات دیگران»
مرا در جهت بهتر شدن مطالب یاری فرمایید
با تشکر
التماس دعا
بسم الله الرحمن الرحیم
قال آدم علیه السلام:
حَقٌ لِمَن عََرفَکَ یا إلهی بِنِعمَتکَ أَن لا یَعصیکَ بِها و لِمَن عَلِمَ سَعَةَ رحمَتِک و مَغفِرتکَ أَن لا یَیأسُ مِنها
(بحارالأنوار ج26 ص309 )
حضرت آدم علیه السلام فرمود: خداوندا! بر آنکه تو را با نعمتهایت شناخت سزاوار است که با آن نعمتها تو را نافرمانی ننماید و بر آنکه که تو را با گستردگی رحمتت شناخت سزاوار است که از تو نا امید نگردد.
در پرتو آموزه های معصومین علیهم السلام زندگی کنیم
با تکثیر این روایات و یا نهادن آنها در وبلاگ خود، در ثواب تاثیرات آن سهیم باشید
التماس دعابسم الله الرحمن الرحیم
آدرس صاحبخانه
فرض نمایید از سوى یکى از عزیزانى که او را دوست داشته و او نیز شما را بسیار دوست دارد به یک میهمانى که از جانب او تشکیل یافته دعوت شدهاید، اما آدرس منزل او را بلد نیستید و نیازمند هستید که شخصى به شما آدرس دقیق منزل او، و بهترین طریقه و کوتاهترین راه رسیدن به آن را به شما بگوید؛ به نظر شما بهترین کسى که مىتواند شما را در این خصوص شما را یارى نماید کیست؟ آیا بهتر نیست آدرس مذکور را از خود صاحبخانه تهیه نمود؟ و اساساً چه کسى بهتر و مطمئنتر از او خواهد بود؟ یادآور مىشود که صاحبخانه قطعاً دوستدار حضور شما در محفل بر پا شده است و کاملاً به شما علاقه دارد. بدون تردید
هیچ کسى بهتر از صاحبخانه، نمىتواند بهترین آدرس و کوتاهترین آدرس و بهترین طریقهى رسیدن به منزل خویش را به مهمان عزیز خود داده و او را راهنما و یاور باشد.
حال اگر دسترسى به صاحبخانه به هر دلیلى ممکن نباشد و ضمناً بدون در دست داشتن آدرس نیز پیدا کردن منزل او ممکن نباشد؛ چه باید کرد؟ از طرفى مىدانیم که عدم حضور در محفل مذکور بسیار خسارتبار بوده و موجب محرومیت از دیدار عزیزان فراوان دیگرى [که مشتاق دیدار همهى آنها هستیم] خواهد بود و نیز لذتهاى مادى و معنوى فراوانى را که صاحبخانه براى میهمانان خود تدارک دیده و به اصطلاح براى پذیرایى از آنها سنگ تمام گذاشته را نیز از دست داده و موجب حسرت فراوان ما خواهد شد، چه باید کرد؟
از طرفى، باید رفت و از طرف دیگر آدرس منزل در اختیارمان نیست؟! حال در این صورت بهترین راه چیست؟ آیا اگر مطلع گردیم که یکى از افراد کاملاً معتمد و مورد وثوقِ صاحبخانه که آدرس او را نیز بلد است جهت راهنمایى و هدایت ما، از جانب او به سوى ما روان گشته و به همین قصد نزد ما آمده چقدر خوشحال خواهیم شد؟ و آیا در این صورت چه وظیفهاى داریم؟
آیا معقولترین و بلکه تنها راه باقى مانده همین نیست که به نمایندهى موثق او اعتماد نموده و از آدرسى که او به ما داده تبعیت نماییم؟ و آیا در این صورت معقول و منطقى است که بگوییم: «ما خودمان مىگردیم و راه را پیدا مىکنیم؟!» فرض بفرمایید در شهر بزرگى مانند تهران چنین اتفاقى افتاده و ما حتی نمیدانیم که محل زندگى او در شمال شهر تهران قرار دارد یا در جنوب و یا ... کدام خیابان؟ کدام کوچه؟ کدام پلاک؟ و... هیچ یک براى ما روشن نیست.
ضمناً مراسمى که براى آن دعوت شدهایم نیز همین «امشب» بوده و زمان زیادى براى جستجوى منزل در اختیار نداریم. عقل سلیم چه مىگوید؟ آیا نمىگوید که بهترین کار آنست که:
با توجه به ضیق وقت، موثق بودن نمایندهى صاحبخانه و خبره بودن او، پر پیچ و خم بودن راه، اهمیت حضور در مجلس مذکور و محرومیتهاى فراوان ناشى از عدم حضور، خود را به نمایندهى مذکور سپرده و از راهنمایىهاى او تبعیت نماییم؟ بدون تردید تنها راه باقى مانده و منطقىترین راه همین است و بس.
آرى عرصهى هستى، عرصهى حضور انسانهایى است که محبوب حضرت حقتعالى بوده و آن عزیز چشم به راه، تمامى بندگان مصنوع خویش را جهت شرکت در بزم الهى و در جوار قدسش «عِندَ مَلیکٍ مُقتَدِرٍ» در بهشت برین «عِندَ جَنَّهِ المَاْوى» و در کنار دیگر اولیاى خویش دعوت نموده و آنها را به سوى خویش فرا خوانده است. آنجا که فرمود:
فَفِرُّوا اِلَى اللهِ
«پس به سوى خداوند بگریزید»
و فرمود:
یا اَیَّتُهَا النَّفسُ المُطمَئِنَّهُ ارْجِعِى اِلى رَبِّکِ ...
«اى نفس به اطمینان رسیده! به سوى پروردگارت بازگرد ...»
آرى آن یگانهى بىهمتا و آن مهربان بىبدیل تمامى شرایط حضور بندگان صالح و شایستهى خویش را در بزم بزرگ رحمانى فراهم نموده است و کارتهاى دعوت خویش [یعنى فطرتهاى پاک خداجو که به همهى بندگان خویش ارزانى داشته است] را به همه ارسال نموده و نمایندگان شایسته و مورد وثوق خویش یعنى انبیاء الهى و معصومین(ع) را به سوى آنها گسیل داشته، تمامى ابزار لازم جهت حرکت و جهتیابى [نظیر عقل، غرایز، جسم، روح، عمر، صحت، قدرت، دنیا و...] را به آنها مرحمت فرموده است. بزمى بزرگ در «جَنَّهُ الخُلد» برایشان فراهم نموده و
بندگان صالح خود را به پذیرایى با چیزهایى بشارت داده که تا آن زمان نه چشمى دیده و نه گوشى شنیده و نه بر دل احدى خطور نموده است!
چنانکه خود فرموده است:
اَعْدَدْتُ لِعِبادىَ الصّالِحینَ ما لا عَینٌ رَاَتْ وَ لا اُذُنٌ سَمَِتْ وَ لا خَطَرَ عَلى قَلبِ بَشَرٍ
آرى، آن زیباى مهربان آدرس دقیق منزل خویش را از طریق نمایندگان تامالاختیار خویش یعنى پیامبران و امامان معصوم(ع) به گوش همهى بندگانِ خواهان شرکت در این بزم عظیم، رسانده و آنها را به شرکت در این «میهمانى ابدى» دعوت نموده است؛ و در این دعوت به آنها گوشزد نموده است که:
تنها راه رسیدن به او و شرکت در محفل او تبعیت از معصومین(ع) است
و نیز فرموده است که:
بدون یارى آنها و تنها با بهرهگیرى صِرف از عقل و دیگر داشتههاى خود هرگز نمىتوان در مجلس مذکور حضور به هم رسانده و از پذیرایى بىنظیر او برخوردار گشت و نیز فرمود که: زمان ضیق است و عمر انسان محدود و اندک، و باید شتافت و هر گونه تاخیر و تعلل در این مسیر موجب خسران عظیم و حسرت کثیر است.
و اکنون اى انسان، اى عزیزِ حضرت رحمان، اى دعوت شده از جانب آن عاشق بندگان، همو که منتظر دیدار بندگان خویش بوده چشم به راه ایشان است. چنان که خود فرمود:
کَم اُطیلُ النَّظَرَ و اُحسِنُ الطَّلَبَ وَ القَومُ فى غَفلَهٍ لا یَرجِعونَ
«چقدر چشم به راه بدوزم و ـبندگانم راـ به زیبایى طلب نمایم؟!! در حالى که ایشان در غفلت فرو رفته و به سوى من بازنمىگردند.»
غفلت تا کى؟ چه زمانى به خود آمده و به سوى او بازگشتى زیبا [و توبه] نموده و جهت حضور در نزد او تلاش مىنمایى؟! مگر براى بیدار شدن و به خود آمدن، دیگر به چه چیزى نیاز است؟! مگر انذارها و بشارتهاى یک صد و بیست و چهار هزار پیامبر و نمایندهى معصوم خداوند(علیهم السلام) براى این بیدارى کافى نیست؟! تا به کى دستان معصومین(ع) که به قصد دستگیرى و هدایت تو دراز شده است باید منتظر بماند؟! .
بدان که این قافله، رفتنى است چه من و تو همراه آن باشیم و چه آن را همراهى ننماییم. مگر تا چه زمانى فرصت داشته و عمر خواهیم نمود؟
اندکى به خود آى. چشمان خود را باز کن و ببین چه چیزى در انتظار توست و در صورت کوتاهى و غفلت و تنبلى چه چیزهایى را از دست خواهى داد. بیدار شو اى عزیز! بیدار، بیدار و بشتاب زیرا که شب نزدیک است و گرگان در کمین.
اللّهم نَبِّهْنا و انصُرْنا یا اَرحَمَ الرّاحمینَ.
لطفا با درج نظرات خود در قسمت
«نظرات دیگران»
مرا در جهت بهتر شدن مطالب یاری نمایید
با تشکر
التماس دعا
بسم الله الرحمن الرحیم
به مناسبت نزدیک شدن به ایام شهادت مولای متقین علی علیه السلام
شعری زیبا که از یکی از دوستان همرزم در زمان جنگ شنیدم البته او بعدا به قافله شهدا پیوست. برای شادی روح همشون الفاتحه مع الصلوات..*
ای دوست برای دوست «جان» باید داد
در راه محبت «امتحان» باید داد
تنها نبود شرط محبت، «گفتن»
یک مرتبه هم «عمل» نشان باید داد
بسم الله الرحمن الرحیم
فضیلت وضو، سلام، صدقه
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَسْبِغِ الْوُضُوءَ تَمُرَّ عَلَى الصِّرَاطِ مَرَّ السَّحَابِ أَفْشِ السَّلَامَ یَکْثُرْ خَیْرُ بَیْتِکَ أَکْثِرْ مِنْ صَدَقَةِ السِّرِّ فَإِنَّهَا تُطْفِئُ غَضَبَ الرَّبِّ
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله می فرماید: وضوی کامل – وشاداب- بگیر تا از پل صراط مانند ابرها – با آرامش و راحت- بگذری. سلام را آشکار نما تا برکات وخیر زندگی ات بیشتر شود. زیاد صدقه بده زیرا صدقه آتش غضب الهی را خاموش می سازد
( وسائلالشیعة ج 1 ص 489)
در پرتو آموزه های معصومین علیهم السلام زندگی کنیم
با تکثیر این روایات و یا نهادن آنها در وبلاگ خود، در ثواب تاثیرات آن سهیم باشید
التماس دعا
بسم الله الرحمن الرحیم
کفارات گناهان
یا
از بین برندگان گناه (8)
محافظت بر جماعات مسلمین
یکى دیگر از امورى که موجب از بین رفتن گناهان انسان مىشود، شرکت در نماز جماعت و محافظت بر همه جماعات مسلمین است. در حدیثى از امام باقر (علیه السلام) نقل شده است که ایشان فرمودند:
ثَلَاثٌ کَفَّارَاتٌ إِسْبَاغُ الْوُضُوءِ بِالسَّبَرَاتِ وَ الْمَشْیُ بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ إِلَى الصَّلَاةِ وَ الْمُحَافَظَةُ عَلَى الْجَمَاعَاتِ
سه چیز کفاره گناهان است: 1) وضو گرفتن در هواى سرد 2) گام برداشتن در شب و روز بسوى نمازها - ی یومیه- 3) محافظت بر جماعتها – ی مسلمین-
(وسائلالشیعة،ج1 ،ص489 )
در مورد فضیلت جماعت روایتهاى بسیار زیاد و تکان دهنده و به شوق آورندهاى از معصومین (علیهم السلام) نقل شده است که در زیر به بعضى از آنها اشاره مىشود.
حضرت پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمودند: کسى که محافظت بر «جماعت» نماید در هر جا و در هر زمان که باشد، مانند برق جهنده از پل صراط مىگذرد... در حالى که صورت او روشنتر و نورانیتر از ماه شب چهارده مىباشد و به ازاء هر قدمش در هر شب و روزى که بر جماعتها محافظت نموده، ثواب یک شهید است.
نبی مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله) می فرماید:
أَلَا وَ مَنْ مَشَى إِلَى مَسْجِدٍ یَطْلُبُ فِیهِ الْجَمَاعَةَ کَانَ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَةٍ سَبْعُونَ أَلْفَ حَسَنَةٍ وَ یُرْفَعُ لَهُ مِنَ الدَّرَجَاتِ مِثْلُ ذَلِکَ فَإِنْ مَاتَ وَ هُوَ عَلَى ذَلِکَ وَکَّلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ سَبْعِینَ أَلْفَ مَلَکٍ یَعُودُونَهُ فِی قَبْرِهِ وَ یُبَشِّرُونَهُ وَ یُؤْنِسُونَهُ فِی وَحْدَتِهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لَهُ حَتَّى یُبْعَث
آگاه باشید که هر که براى نماز جماعت به سوى مسجد قدمى بردارد، به ازاء هر قدمش هفتاد هزار ثواب دارد و هفتاد هزار درجه بر درجات او افزوده مىگردد و اگر بر همین حال از دنیا برود خداوند هفتاد هزار فرشته را همراه او مىسازد تا در قبر و تنهایى او مونس و همدمش باشند و براى او تا روز قیامت استغفار نمایند.
(منلایحضرهالفقیه، ج 4 ،ص 17)
در پرتو آموزه های معصومین علیهم السلام زندگی کنیم
با تکثیر این روایات و یا نهادن آنها در وبلاگ خود، در ثواب تاثیرات آن سهیم باشید
التماس دعا
ای خدای خوبم !
ای روی تو مهر عالم آرای همه/وصل تو شب و روز تمنای همه/
گر با دگران به از منی وای به من/ ور با همه کس همچو منی وای همه/
اندکی در شعر تامل فرمایید خیلی قشنگه مگه نه؟
اکبر فرحزادی نویسنده این سطور معتقد است تنها مذهب بی نقص و نجاتبخش اسلام شیعی است و بدون هدایت اهل بیت علیهم السلام هرگز نمی توان به مقصد رسید. بیایید همه در نشر آموزه های اهل بیت علیهم السلام کوشا باشیم. |