هرگاه یکی از شما با برادری در راه خدا برادری کرد، با او معارضه نکند، او را خشمگین نکند و با او مخالفت ننماید . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
درسهایی از درخت
یکشنبه 88 تیر 14 , ساعت 8:17 عصر  

بسم الله الرحمن الرحیم

درخت

موجودی سب، زرد، نارنجی و گاه رنگین کمانی از رنگها و یکی از جلوه های زیبای طبیعت و از الطاف بزرگ الهی است. وجود شریفی که بخش بزرگی از حیات موجودات وابسته به حضور و خدمات اوست.

آری سخن از درخت است همان موجود گرامی که ریه ی زمین است. معلمی دیگر برای آنان که خواهان درس گیری و پند آموزی اند.

برخی از درختها همیشه سبزند؛ چهار فصلند؛ خزان ندارند؛ در سرما و گرما، بهار و زمستان، سبز و پایدارند، خواب پاییزه و زمستانی ندارند؛ همیشه بیدارند، همیشه پرنشاط و در حال تلاشند آنها در مَثَل مانند شرکت کننده در مسابقه ی دو سرعت اند که تا رسیدن به خط پایان در حال حرکت و دوندگی است. او می داند در یک مسابقه ی مهم استراحت معنی ندارد؛ باید همیشه تلاش کرد و استراحت تنها برای زمانی است که به مقصد رسیده ایم. مؤمن این گونه است او مصداق درخت همیشه سرسبز و پایدار است؛ در راه بندگی خدا خزان ندارد، گل همیشه بهار است.

او آگاه است که فرصت، اندک است و مجالی برای خواب –غفلت- نیست. او می داند که استراحت برای این دنیا نیست، این دنیا دنیای تلاش و بیداری است، او مطیع این فرمان قدسی خداوند متعال است که:

«اَخِّر نَومَکَ اِلی القَبرِ و ... راحَتَکَ الی الجَنَّهِ»

خوابت را تا زمان مرگ و حضور در قبر به تاخیر انداز و استراحتت را برای زمان حضور در بهشت .

مؤمن همیشه سبز است و نشاط آور، شاد است و شادی آور، او مانند درختِ سر سبز است که هر که به او نظر کند جانی دیگر می گیرد و مشتاق او می گردد.

برخی درختان درخت های مثمر اند، درختانی که علاوه بر زیبایی دارای میوه های لذیذند ولی برخی درخت ها غیر مثمر اند، مانند درخت باش که پاره ی تن خویش را نثار دیگران کرده از خود و عزیزان می گذرد تا دیگران بهره مند گشته و متلذذ گردند.

میوه ی درخت هر گاه رسید از مام مهربان خویش جدا گشته، دلبستگی ها و وابستگی ها را از خود دور ساخته و جدا می سازد؛ او می گوید: «تو نیز باید بتوانی هنگام رسیدن و کامل شدن قطع وابستگی از علایق دنیوی نموده و خود را از مام دنیا جدا سازی».

برخی از درختانِ مثمر سخاوتمندند؛ آنها شاخه های پر از میوه ی خود را خم کرده و به راحتی در اختیار انسان می گذارند ولی برخی از آنها در عین سخاوت معتقدند اگر طالب و خواهان میوه آنها هستی باید تلاش نموده از آنها بالا رفته و با تحمل سختی و زحمت آنها را به دست آوری.

گروه اول صفتی خوب و صفتی ناپسند دارند، اینکه به راحتی و سخاوتمندانه می بخشند نیکوست ولی این که فرصت تلاش و تحمل سختی را از طالبان می گیرند صفتی نامطلوب است.

برخی از درخت ها نیز گویا بخیل اند؛ حتی موقع کندن میوه نیز گویا نمی خواهند از میوه ی آنها برخوردار شوی؛ گاه با تیغ های خود به نوازش انسان می پردازند مثل درخت تمشک و یا خرما و گاه آن گونه سفت و سخت میوه ی خود را می چسبند که به راحتی نمی توان آنها را جدا ساخت.

برخی درخت ها مجنون اند و حال جنون از ظاهرشان پیداست شاخه هایی افتاده و آویزان و دستخوش بادهای آرام و تند، گویا آنها از حال خود و اطرافیان بی خبرند. برخی از آدم ها نیز این گونه اند گویا در این عالم نیستند؛ از احوال اطرافیان و پیرامون بی خبرند در خود فرو رفته و تنها با خوداند؛ آشفته و حیرانند و واله و شیدا، گویا دوری از معشوق – لیلی- آنها را مجنون ساخته، خواب و خوراک ندارند. برخی از عرفا این گونه اند.

 برخی از درخت ها سرو اند که سر به آسمان دارند و گویا اصلاً زمین را نمی بینند!؛ بلند قامت و استوارند در مقابل هر بادی قد خم نمی کنند آنان «بیدی نیستند که به هر بادی بلرزند». البته برخی از آنها متکبرند و گمان دارند که هرگز نباید در برابر هیچ بادی سر خم کرد و همین امر موجب شکست آنها در برابر تندبادها می شود درهم می شکنند و نیست می شوند؛ مؤمن این گونه نیست او گرچه قدی بلند و استوار دارد و در برابر هر بادی قد خم نمی کند و با هر بادی نمی لرزد؛ اما به خوبی می داند که در برابر برخی حوادث و سختی ها ی زندگی باید منعطف بود، باید از خود انعطاف نشان داده و با آنها کنار آمد. در برابر برخی از تند بادهای حوادث و برای رفع خطر باید گاه با تحمل و همنشینی مسالمت آمیز با آنها و گاه با کتمان اعتقادات و ارزش ها و امری به نام «تقیه» آن تند بادها را پشت سر گذاشت چرا که در غیر این صورت او نیز مانند آن درخت قد بلند، متکبر و مغرور درهم می شکند  و نابود می شود.

درخت ریه ی زمین است؛ او دی اکسید کربن را گرفته و اکسیژن تحویل می دهد. او مایه ی حیات و زندگانی است او مثل یک کارخانه ی بازیافت است مثل یک زندانِ خوب است، زندان خوب، زندانی است که افراد شرور را تحویل گرفته، آنها را پرورش داده و انسان های خوبی تحویل اجتماع بدهد. نه آنکه دانشگاهی باشد برای آموزش انواع ترفند های دانسته و نادانسته به زندانیان تازه وارد!؟

پس بعضی زندان ها مثل درختند و برخی از آنها مثل دانشگاهند! البته نه هر دانشگاهی، بلکه دانشگاهی که جوانان پاک ضمیر و معتقد وارد آن می شوند ولی گاهی جوانان آلوده، منحرف، وابسته ی فکری به غرب، بی دین و بی هویت از آن خارج می شوند!.

راستی کدام یک دانشگاه و کدام یک زندان است؟!

گاه سایه ی تک درختی در بیابان امید بخش و مایه ی زندگانی است و گاه در جامعه ای آلوده و کویر گونه وجود انسانی الهی حیات بخش و عامل هدایت است. وجود نازنین انبیاء الهی و مردان خدا این گونه است.

درخت از زمین توشه می گیرد و به آسمان بالا می رود، پای او در زمین است ولی توجه او و نگاه او به آسمان است و البته هر چه توجه او به آسمان و نیاز او به نور خورشید بیشتر باشد بیشتر و بیشتر بالا می رود. انسان نیز باید این گونه باشد؛ کره ی خاکی برای بهره گیری و پرواز اوست و برای یک پرواز موفق نیاز به استمداد از بالا و انوار الهی است. اگر توفیق الله قرین باشد عروج انسان، قطعی است.

درخت می گوید: «می توان از زمین سرد و بی روح، شادی، طراوت و زندگانی سر زند و می تواند مانند خار و خاشاک بود سرد و بی روح!»

یک درخت میوه برای در امان ماندن از آفات نیاز به سم پاشی و مراقبت دارد؛ انسان مؤمن نیز محتاج مراقبت ائمه ی معصومین و شناخت موانع سر راه است؛ محتاج مراقبه از اعمال خویش است و با حافظی به نام تقوی مانع تاثیر گناهان است.

در کنار هر درخت علف های هرزه نیز می روید و اگر مراقب نبود این علف ها حیات درختان را به خطر می اندازد. در جامعه نیز اگر مراقب نباشیم ممکن است گرفتار علف های هرزه و انسان های ناشایست شده و هلاک گردیم.

درخت مأوای پرندگان است و سایه ی آن محلی برای استراحت انسان هاست. مؤمن نیز مأوای انسان های دیگر و عامل راحتی آنهاست.

برخی از درختان در حال حیات و ممات مفیدند حتی پس از قطع نیز در خدمت انسان ها هستند. مؤمن نیز در حال حیات و ممات موجب برکت است حتی پس از مرگ نیز آثار باقیه ی او به حال جامعه ارزشمند و سودمند است.

درخت مادر کاغذ است و کاغذ یکی از بزرگترین خدمتگزاران عرصه ی علم است و بقای علوم و نشر آنها، بدون وجود کاغذ ممکن نبود.

درخت آن قدر ارزشمند است که هر گاه انسانی از دنیا رفت مستحب است که دو تکه چوب تر –جَریدَتَین – به همراه او در قبر گذاشته شود و به احترام آنها و تا زمانی که تَر است خداوند عذاب را از قبر مؤمن برمی دارد.

همان گونه که گاه درختان چند صد ساله و یک جنگل انبوه در اثر غفلت و نادانی یک انسان می تواند در عرض چند ساعت خاکستر شده و نابود گردند، اعمال حسنه و نیک انسان نیز می تواند در اثر غفلت و نادانی با یک گناه نیست نابود گردد و این خود درس بزرگی است برای آنان که بخواهند ببینند و بفهمند و این درس، پاسخ مهمی برای آنان است که عدل الهی را در خصوص اعمالی مثل غیبت و ریا که حبط کننده ی اعمال انسان است؛ به زیر سوال می برند. خداوند با این اتفاق به انسان می نمایاند که گاه یک گناه می تواند مثل همان کبریت کوچک و البته خطرناک، نابود کننده ی همه ی اعمال خیر انسان باشد و این به عدل او ارتباطی ندارد زیرا این تو هستی که اعمال خود را با دستان خود خاکستر می سازی.

گاه برای پاک ساختن یک درخت از آفات، به جای کندن برگ و سرشاخه های آن، باید ریشه ی درخت را هدف قرار داد و آن را از ریشه درآورد؛ برخی از انسان ها نیز این گونه اند، دیگر هدایت و اصلاح آنها معنا ندارد اصلاح جامعه تنها در گرو نابودی آنهاست؛ زیرا در غیر این صورت آفات و خسارات آنها می تواند با سرایت به جامعه، جامعه ای را به نیستی و هلاکت بکشاند.

برخی از درختان و گیاهان خود و بدون استعانت از دیگری بالا می روند ولی برخی از درختان مانند درخت مو و پیچک برای بالا رفتن نیازمند داربست و تکیه گاه اند. انسان ها نیز این گونه اند، برخی برای بالا رفتن نیازمند یاری و کمک انسان ها ی الهی اند.

پس اگر نیک بنگریم می توان درس های بزرگی از درختان گرفت، بزرگ معلمانی که به اشکال مختلف دیگران را از برکات وجودی خویش بهره مند ساخته و نقش بسیار مهمی در زندگی انسان ها دارند.

سرسبز و پایدار باشید

والسلام - التماس دعا

منتظر نظرات شما هستم.

 

 


نوشته شده توسط اکبر فرحزادی | نظرات دیگران [ نظر] 
نان موجودی عجیب( قسمت دوم)
جمعه 88 تیر 12 , ساعت 2:58 عصر  

نان، موجودی عجیب (قسمت دوم)

برخی از «افزون طلبی دیگران» مانند ارتش و مرزداران، اسلحه سازان، مزدوران و.

برخی از «فلاکت مردم» مانند قاچاقچی‌های مواد مخدر، کشاورزان تریاک و. ...

برخی از «هدایت مردم» مانند مبلغین دین، مربیان پرورشی،‌ نویسندگان کتب تربیتی و ناشران آن، معلمان و استادان دینی، سازندگان فیلمهای آموزشی و. ...

برخی از «ضلالت مردم» مانند استعمارگران، سرمایه داران، سازندگان و فروشندگان کالاهای لوکس و فریبنده، سازندگان فیلم‌های مستهجن و مخرب و بازی گران و هنرپیشگان این فیلمها و. ...

برخی از «هیکل یا زور بازوی خود» مانند ورزشکاران، قلدران، مانکنها و زیبای اندام کاران، کارگران، هنر پیشگان و. ...

برخی دیگر از «نمایش و نوعی زندگی تصنعی» مانند هنر پیشگان سینما و تئاتر و.

برخی از «رنگ» نظیر نقاشان، فروشندگان رنگ و. ...

عده‌ای از «کامپیوتر» مانند سخت افزار سازان، نرم افزار سازان و خیلی از مردم این دوره و زمانه.

عده‌ای از «زباله» مانند زباله گرد‌ها، کارگران شهرداری، جارو برقی سازان، جارو دستی سازان، شرکت‌های باز یافت زباله و. ...  عده‌ای از «چرک» مانند حمام داران، کیسه کش‌ها و کیسه سازان، سازندگان سنگ پا و سفید آب و. ...

گروهی از «ناخن» مانند لاک سازان، سازندگان ناخن مصنوعی، ناخن گیر سازان و. ...

گروهی از «پا» مانند دوندگان، فوتبالیست‌ها، دوچرخه سازان،‌ سازندگان جوراب و کفش، کوه نوردان و. ...

گروهی از «دست» مانند خطاطان، طراحان، نقاشان، نویسندگان و. ...

گروهی از «تنبلی یا تعجیل مردم» مانند رانندگان مسافر کش و. ...

عده‌ای از «زمان» ساعت ساز و فروشندگان آن و. ...

عده‌ای از «پول» مانند بانک‌ها،  صرافان،‌ کلکسیون داران و. ...

برخی از «یخ» مانند یخسازان و یخ فروشان.  

برخی از «نان» نظیر  نانوا و نان خشکی‌ها.

گروهی از «آب» مانند ماهی گیران،  سازمان آب، نجات غریق،‌استخر داران، شناگران و. ...

عده‌ای از «عقل و اندیشه» مانند مدیران، مخترعان، دانشمندان و. ...

گروهی از «گُل» مانند گل فروش، پرورش دهندگان گل، گلاب گیران، عطرسازان، سازندگان گل مصنوعی و. ...

عده‌ای از «گِل» مانند مهر نماز سازان، خشت زنان، کاه گل کاران،‌ کوزه گران و سفال سازان و. ...

عده‌ای از «لاغری» مانند متخصصین تغذیه و سازندگان لوازم ورزشی.

عده‌ای از «چاقی» مانند متخصصین تغذیه و دارندگان سونا و جکوزی.

عده‌ای از «آتش» مانند آتش نشان‌ها و سازندگان لوازم آن و. ...

عده‌ای از «باد» مانند هوا شناسان،  سازندگان توربین‌های بادی و. ...

عده‌ای از «نور» مانند چراغ سازان، سازندگان عینک آفتابی و. ...

عده‌ای از «خاک» مانند خاک فروشان،  کشاورزان، کوزه گران و. ...

و اینها تنها نمونه‌ای اندک از انواع مشاغل و منابع تهیه‌ی نان است.   

راستی شما نان خود را از چه راهی تهیه می‌کنید؟ آیا در این خصوص اندیشیده اید؟

 آیا می‌دانید گاه می‌توان از لابلای «چیز‌های نجس»، «نانی پاک و مطهر» تهیه نمود و گاه می‌توان از «موادی پاک و مطهر» نانی حرام [و نجس] فراهم ساخت؟!

چنانکه دیدید عده‌ای از «خون» نانی حلال و پاک تهیه می‌کنند و عده‌ای از «چرک و زباله» نانی مطهر فراهم می‌سازند؛ ولی عده‌ای دیگر برعکس، به گونه‌ای که حتی از پاک ترین موجودات یعنی خود «نان» نانی آلوده و ناپاک برای خانواده‌ی خود تهیه می‌نمایند!؛ مثلاً با کم فروشی و. ..   رزق و روزی خود را حرام و ناپاک می‌سازند!!!

یکی از دانه دانه‌ی گندم، یکی از قطره قطره‌ی خون،‌ آن دیگری از قطرات عرق جبین نانی حلال تهیه می‌کند و آن دیگری از همین چیزها نانی حرام!

یکی برای تهیه‌ی نان آتشی می‌افروزد؛ مانند نانوا و آن دیگری آتش برافروخته را خاموش می‌سازد؛ مانند آتش نشان. یکی آتشی حلال و پاک روشن می‌سازد و آن دیگری آتشی خبیث و ناپاک،‌ آتشی مانند آتش فتنه و آتش جنگ و. ...

به راستی نان چه موجود عجیبی است، موجودی که دغدغه‌ی همه‌ی انسان‌هاست. موجودی که بر اساس آموزه‌های دین مبین اسلام،  بسیار مقدس و ارزشمند است به گونه‌ای که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می‌فرمایند:   

اللهم بارک لنا الخبز و لا تفرّق بیننا و بینه فلولا الخبز ما صلینا و لا صمنا. ...

«بار الها! نان را برای ما مبارک گردان و بین ما و آن جدایی مینداز،‌ اگر نان نبود نماز نمی‌خواندیم و روزه نمی‌گرفتیم».

ولی به راستی آیا برای برآورده ساختن این نیاز و رفع دغدغه‌ها، می‌توان از هر راهی رفت؟

آیا تمامی مجاری ذکر شده برای تهیه‌ی نان، مجاری پاک و خدا پسند است؟

ملاک صحیح و یا نادرست بودن آنها کدام است؟

کدام نان «ارزشمند» و کدام نان «سمّی،  مهلک و ویرانگر»  است؟ مجددا دقت نمایید: شما نان خود را از چه راهی تهیه می‌کنید؟ آیا در این خصوص اندیشیده‌اید؟. (پایان)


 

 


نوشته شده توسط اکبر فرحزادی | نظرات دیگران [ نظر] 
نان، موجودی عجیب
جمعه 88 تیر 12 , ساعت 2:44 عصر  

بسم الله الرحمن الرحیم

نان، موجودی عجیب

(قسمت اول)

=====================

روزی از محلی عبور می‌کردم، صبح زود بود و همه‌ی مردم به سوی کارهای روزانه‌ی خویش روان بودند. هر کسی دغدغه‌ای داشت یکی به دنبال «خرید» بود و یکی به دنبال «فروش» یکی به مدرسه می‌رفت و دیگری به دانشگاه و. ...

در میان این رفت و آمد‌ها چشمم به شخصی افتاد که در لابلای آشغال‌های کنار خیابان به دنبال چیزی می‌گشت. ظاهراً در پی جمع آوری کاغذ و پلاستیک و. .. بود و به اصطلاح در پی یک «لقمه نان»!.

به خود آمدم؛ ذهنم کاملاً متوجه این نکته شد متوجه اینکه: به راستی «نان» چه موجود عجیبی  است؟! موجودی شگفت و عجیب که هر کس آن را از طریقی به دست می‌آورد.

 این مطلب انگیزه‌ای شد برای نگارش این سطور. به راستی نان چیست؟ موجودی که همه در پی آنند و هر کس از راهی آن را به دست می‌آورد و شاید بتوان ادعا نمود:

نان «دغدغه‌ی اصلی» همه‌ی موجودات و جان داران مادّی است.

‌ دقت بیشتری نمودم و انواع «راه‌های نان در آوردن» را بر روی صفحه آوردم. به نظرم جالب آمد که شما نیز با محصول این دقت و تامل آشنا شوید اگر چه مقداری طولانی است و گاه نیز به تناسب نیاز بحث، برخی از مشاغل تکرار شده‌اند؛ ولی به نظرم توجه به آن خالی از لطف نباشد. البته جهت پیشگیری از اطاله کلام، دقت و تامل در مورد هر شغل بر عهده خود خواننده محترم گزارده شده است. ضمن آنکه موارد ذکر شده تنها برخی از مصادیق بوده و بی شک خواننده‌ی محترم نیز با اندکی اندیشه می‌تواند مصادیق بیشتری به آن اضافه نماید. با من همراه باشید.

آدم‌ها از چه راهی نان و روزی خویش را فراهم می‌سازند؟!

برخی از «علم و آگاهی خود» نظیر استادان و معلمان، مخترعان، مبتکران، دانشمندان و. ...  برخی از «جهل و نادانی مردم» نظیر استعمارگران، سوداگران مرگ، حاکمان ستمگر، فال گیران، جادوگران و. ...  

برخی از «شجاعت خود» نظیر مارگیران، بدل کاران سینما و. ...

برخی از «ترس مردم» نظیر ستمگران، حاکمان غیر الهی، قلدران محله‌ها و باج گیران.

برخی از «خنده و خنداندن» نظیر کمدین‌ها، جوکرها، ناشران این‌گونه کتابها، دلقک‌های سیرک و. ...

برخی از «گریه و گریاندن» نظیر نوحه سرایان و نوحه خوانان در مراسم عزا، نویسندگان داستان‌های غم انگیز، هنر پیشگان فیلم‌های هندی! و. ...

برخی از «زمین» مانند کشاورزان، زمین شناسان،‌کاشفان عتیقه‌ها،‌حیوانات علف خوار و. ...

برخی از «آسمان» نظیر خلبانان،‌ منجمان، هواشناسان و. ...

برخی از «سرما» نظیر بخاری ساز و شوفاژساز، زغال فروشان، برف روب‌ها، پوشاک گرم دوزان و. ...

برخی از «گرما» مانند کولر ساز، پنکه ساز و تعمیر کنندگان آنها و استخر داران و یخ سازان و. ...

برخی از «بازی کودکان» مانند نرم افزار سازان بازی‌های رایانه ای،‌ اسباب بازی فروش‌ها و سازندگان آنها و. ...

برخی از «تولد» مانند ماماها و پرسنل زایشگاه‌ها، فروشندگان سیسمونی و. ...

برخی از «مرگ» مانند کرایه دهندگان حجله، مداحان قبرستان‌ها و مراسم عزا،‌ مرده شورها و. ...

برخی از «بیماری» مانند پزشکان، پرستاران، داروسازان و. ...

برخی از «قتل»  نظیر کالبد شکافان، پلیس‌های جنایی، آدم کشهای حرفه ای،‌ فروشندگان اسلحه و مهمات و. ...

برخی از «دندان» نظیر دندان پزشکان، مسواک سازان، خمیر دندان سازان و. ...

برخی از «شکم» مانند اغذیه فروشان، متخصصین تغذیه و زیبایی اندام و. ...

برخی از «چشم خود» مانند منجمان، ‌ نگهبانان و. ...

برخی از «چشم دیگران» مانند عینک سازان، چشم پزشکان و. ..

بعضی از «استخوان» نظیر شکسته بندها، ارتوپدها و. ...

بعضی از «گوش» مانند سمعک فروشان،‌ آهنگ سازان، متخصصین گوش و. ...

برخی از «موی مردم» مانند آرایشگران، متخصصین مو، گیره سر سازان و. ...

برخی از «موی حیوانات» مانند پشم فروشان، پر فروشان،‌ ریسندگان، قالی بافان، چرم فروشان و. ...

برخی از «روح دیگران» نان می‌خورند مانند روان‌شناسان و احضار کنندگان روح و

برخی از «جسم آنها» مانند کلیه‌ی پزشکان و متخصصین مختلف 

برخی از «خون و مدفوع و ادرار انسان» مانند آزمایشگاه‌ها، سازمان انتقال خون و.

برخی از «مدفوع حیوانات» مانند کود فروشان و. ...

بعضی‌ها از «دزدی و جرم و جنایت» مانند زندانبانان، ‌ دزدها و مجرمان، قفل سازان و دزد گیر سازان،  پلیس‌ها،  گاو صندوق سازان و. ... برخی از «دعوا و اختلاف مردم» مانند قاضی،  وکیل، کارمندان دادگاه‌ها و. ... ( ادامه دارد)


نوشته شده توسط اکبر فرحزادی | نظرات دیگران [ نظر] 
من کیستم؟
دوشنبه 88 تیر 8 , ساعت 8:14 عصر  

بسم الله الرحمن الرحیم

من کیستم ؟

-         من کیستم؟ موجودی «در ورای این جسم خاکی» که این جسم مانند «نقاب و ماسکی» آن را پوشانده و مرا از آن -یعنی خویشتن خویش- غافل ساخته است.

-         من کیستم؟ «مسافری» از ملکوت به عالم ناسوت که گرفتار زرق و برق دنیا شده و از «بازگشت» به دامان صاحبش غافل گردیده است.

-         من کیستم؟ یک «تبعیدی»که برای گذران دوران تبعید و پاک شدن از ریشه های جرم و خطا پا به دنیا نهاده ولی تبعیدگاه به مذاقش خوش آمده و اهل و عیال را –که در وطن و در انتظار اویند- فراموش ساخته است.

-         من کیستم؟ موجودی گرانسنگ و قیمتی که «گوهر وجود» خویش را ارج ننهاده و آن را با «خرمهره ی دنیا» عوض نموده است.

-         من کیستم؟ یک موجود «باقی و ابدی» که گرچه خواهان جاودانگی و بقاست ولی با دل بستن به دنیا، «فنا» را به جای «بقا» طالب گشته است.

-         من کیستم؟ موجودی کمال طلب، عالی خواه، زیبا پسند و لذت جو که به اشتباه رفاه، لذت و تجملات دنیا را به جای آنها برگزیده است.

-         من کیستم؟ دنیایی از عظمت، نظم و عجایب خلقت که هرگاه در خود به دقت بنگرد خدا را به خوبی می بیند و بلکه جز خدا را نمی بیند

-         من کیستم؟ موجودی «بهترین خواه» که به «بدترین ها» دل بسته و بسنده کرده است.

-         من کیستم؟ آینه ای تمام نما از جمال الهی که لایق مقام و عنوان «خلیفه اللهی» گشته و مسجود ملائک شده است.

-         من کیستم؟ موجودی جامع اضداد: عقل و نفس؛ خیر و شر؛ پاکی و خباثت؛ ترحم و بی رحمی؛ و ...

-         من کیستم؟ کبوتری آزاد که «جَلد» دنیا گشته و به «یک دو دانه ی ارزن ز خرمن ها فرو مانده» .

-         من کیستم؟ موجودی «بالقوه» کامل و اشرف مخلوقات ولی «بالفعل»، آنچه هستم!!.

-         من کیستم؟ موجودی «ناسپاس» که پاسخ الطاف و مهربانی خالقش را با نمک دان شکستن و عصیان داده است.

-         من کیستم؟ موجودی به زعم خویش «زرنگ» که «نقد دنیا» را به «نسیئه ی آخرت» و «فانی» را به «باقی» ترجیح داده است.

-         من کیستم؟ گمشده ای در پی یافتن خویش که «آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد».

-         من کیستم؟ گم گشته ای که نمی داند «گم گشته» و از همین روست که در پی یافتن خویش نیست.

-         من کیستم؟ اشراف زاده ای! که بر اثر حادثه ای –یعنی ورود به دنیا- گذشته ی خویش –یعنی روز اَلَست- را فراموش کرده؛ گاه منکر آن گشته است؛ گاه در پی یافتن هویت خویش است و گاه نیز حتی خویشتن خویش را فراموش ساخته است.

-         من کیستم؟ پیمان گزاری که به بهانه فراموشی –روز اَلَست- پیمان شکنی را پیشه خود ساخته است.

-         من کیستم؟ «جاودان خواه»ی که جاودانگی را در دنیای فانی جستجو می کند !! در حالی که خروج انسانها را از آن، هر روز می بیند.

-         من کیستم؟ «ابر رایانه»ای پر قدرت و سریع که تنها از آن به عنوان یک «ماشین حساب» و یا برای چند «بازی» استفاده می شود.

-          لطفا با درج نظرات خود در قسمت

-          «نظرات دیگران»

-          مرا در جهت بهتر شدن مطالب یاری نمایید

-          با تشکر

-          التماس دعا

 


نوشته شده توسط اکبر فرحزادی | نظرات دیگران [ نظر] 
موانع استجابت دعا (10)
یکشنبه 88 تیر 7 , ساعت 8:41 عصر  

بسم الله الرحمن الرحیم

دعا (10)

 مانع دیگر در استجابت دعا:

در حدیث آمده است: «یکى از علماى بنى اسرائیل دائما دعا مى‏کرد و اینقدر دعا می کرد که در بین عموم مردم به کسى که دائما در دعاست مشهور شده بود ولى دعایش اجابت نمى‏شد حضرت حق«جل‏جلاله» به حضرت عیسى‏علیه السلام اینطور الهام مى‏کند: «اى عیسى مى‏دانى چرا دعاى این عالم را اجابت نمى‏کنم چون او دعا مى‏کند ولى به تو که ولىّ من هستى شک دارد». یعنى ولایت ندارد.

 حدیث دیگرى داریم که: اگر کسى آنقدر دعا کند و سجده رود که گردنش خم شود و بشکند مادامى که شک در ولایت دارد دعایش مستجاب نمى‏شود!.

دو عامل جهت هدایت و فلاح به ما معرفى شده است؛ یکى از آنها قرآن است و دیگر محبت و اطاعت اهل بیت «علیهم السلام» که هیچ کدام به تنهایى کافی نیست.

تفسیر قرآن با اهل بیت «علیهم السلام» است و اهل بیت «علیهم السلام» هم مى‏گویند: صحت و سقم کلام ما را با قرآن کریم بسنجید.

 پس یکى از موانع استجابت دعا، عدم شناخت ولىّ خدا است.

 اگر کسى در ولایت شک دارد، و یا در وجود امام زمان‏ علیه السلام شک داشته باشد، نباید به دنبال استجابت دعا باشد.

 خود حضرت رسول صلى الله علیه وآله اهل بیتش«علیهم السلام» را به کشتى نجات برای رسیدن به حق تعالى تشبیه کرده است. فرموده‏اند:

«حتى اگر عمل هفتاد صدیق را داشته باشى ولى با ولایت همراه نباشى فایده‏اى ندارد».

درست مثل بیمارى که براى شفا نزد پزشک مى‏رود و پزشک براى او 10 قلم دارو مى‏نویسد. ولى تنها یکى از آن داروها دارویى کلیدى و مهم و داروى اصلى است و بقیه تقویتى و ویتامین است. اگر فقط ویتامینها بخورى -چون خوشمزه است-  ولى آمپول را - که اصل است-  نزنى!! در این صورت نباید امید شفا و بهبود داشته باشى.

همینطور است  اگر کارهاى خیر زیاد انجام مى‏دهى ولى یا نماز نمى‏خوانى یا بد نماز مى‏خوانى؛ فایده‏اى ندارد گویا خداوند که طبیب همه دردهای بشر است؛ مى‏فرماید: «بعضى چیزها در کمال انسان نقش حیاتى دارد» و تشخیص مهم و غیر مهم بودن آنها هم با خود ذات حق تعالى است. نماز و ولایت و... از جمله آنها هستند.

اگر به مواردى که در روایات اشاره شده گوش فرا ندهیم و عمل نکنیم نباید امید نجات هم داشته باشیم خدایى که ما را آفریده خود مى‏داند که کدام مهمتر است.

عِنوانُ صَحیفةِ المؤمن حُبُّ علىّ ابن ابیطالب

یعنى سر تیتر کتاب اعمال مؤمن با خط درشت نوشته شده که او محب على ابن ابیطالب است.

 و بدون حب على ابن ابیطالب کتاب اعمال ما بى نام و نشان است و سر و ته آن معلوم نیست. کتاب بى عنوان، خریدار ندارد و کتاب بى ارزشى است.

یکى دیگر از علتهاى تأخیر در اجابت دعا:

 امام موسى بن جعفرعلیهما السلام مى فرماید:

وقتى که بنده‏ى مؤمنى دعا مى‏کند خداوند مهربان به ملائکه مى‏فرماید:

صَوْتٌ أُحِبُّ أَنْ أَسْمَعَهُ

صدایى «زیبا» است، که دلم مى‏خواهد آن را بشنوم!.

 (براى همین هم است که فرموده‏اند: «زمان دعا کردن، دعاهایتان را بر زبان جارى سازید». زیرا صداى بنده مؤمن را خدا دوست دارد بشنود). و بعد به ملائک مى‏گوید:

اقْضُوا حَاجَتَهُ فَاجْعَلُوهَا مُعَلَّقَةً بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ حَتَّى یُکْثِرَ دُعَاءَهُ شَوْقاً مِنِّی إِلَیْهِ

حاجتش را بدهید ولى نگه دارید تا زود به او نرسد. بگذارید بین زمین و آسمان معلق بماند تا اینکه زیاد دعا کند. چرا؟ چون من خیلى به او و صدایش اشتیاق دارم!!

 پس اگر دعاهایمان اجابت نشد، شاید ان شاءالله جزء بندگان مؤمنى باشیم که خداوند متعال با برآورده نکردن دعاهایمان به این صورت دارد نسبت به ما ابراز عشق و علاقه مى‏کند و به این ترتیب محبوب خدا شده‏ایم!   پس نه تنها جاى ناراحتى نیست بلک هباید بسیار شاد نیز باشیم .

و در ادامه مى فرماید:

وَ إِذَا دَعَا الْکَافِرُ یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ صَوْتٌ أَکْرَهُ سَمَاعَهُ اقْضُوا حَاجَتَهُ وَ عَجِّلُوهَا حَتَّى لَا أَسْمَعَ صَوْتَهُ

و هنگامى که کافر دعا نماید خداوند مى فرماید صدایى است که از شنیدن آن بدم مى آید حاجت او را هر چه سریعتر به او بدهید تا دیگر صداى او را نشنوم.

 آرى گاه سرعت استجابت دعا نشانگر بیزارى خداوند از دعا کننده است نه علاقه‏ى خدا به او.

درست مثل موردی که شما گرفتار یک گدای سمج و بد بو شده اید و می خواهید از شر او خلاص شوید؛ سریع یک چیزی به او می دهید که از شما دور شود. آیا این نشانه این است که شما به او محبت دارید یا اینکه یعنی از او بدتان می آید؟

 لذا اندکى تامل در این روایت مى‏تواند ما را به پذیرش هر چه بیشتر و بهتر مقدرات الهى راضى ساخته و از بدبینى نسبت به خالق مهربان به دور دارد.

 در مجموعه این چند جلسه برخى از موانع و علل تأخیر استجابت دعا را برشمردیم و دیدیم که بعضى از آنها خطرناک هستند مثل گناهان و بعضى از آنها حتى خوشایند هم هستند مثل این روایت آخر که خداوند دوست دارد صداى بنده‏ى مؤمنش را بشنود.

مورد دیگر برای عدم استجابت:

 گاهى از اوقات هم اجابت نشدن دعا به دلیل سایش با دعاى دیگرى است. مثلا شما براى چیزى دعا مى‏کنید و فرد دیگرى درست براى عکس آن دعا مى‏کند مثل: مثلا در یک مسابقه فوتبال که طرفداران هر تیمى براى افراد خودش دعا مى‏کند و در آخر دعایى به استجابت مى‏رسد که به مصلحت باشد. بنابراین در موارد سایش دعاها دعایى به استجابت نزدیکتر است که هم دعاکننده‏اش مقرب‏تر و محبوب‏تر باشد و هم بیشتر آداب دعا را رعایت بکند و پاک و مطهر باشد و ثانیا مصلحت در آن دعا باشد. پس ما باید در دعا کردن فقط مُصر باشیم و کارى به نتیجه نداشته باشیم.

 در آخر یکى از دعاهاى بسیار مهم که در بین روایات به آن اشاره شده است؛ ذکر مى‏شود. در روایات آمده است که این دعا در زمین و آسمان و بین ملائک معروف است!

 روزى حضرت جبرئیل‏علیه السلام به حضرت رسول‏صلى الله علیه وآله مى‏فرماید: ابوذر داراى دعایى است که در آسمان معروف است !! حضرت‏رسول‏صلى الله علیه وآله پیش ابوذر مى‏رود و مى‏فرماید:

«اى ابوذر تو چه دعایى مى‏خوانى که خداوند به من خبر داده «آن را دوست دارد» و در بین ملائکه آسمان نیز معروف است؟»

 ابوذر مى‏گوید: «این دعا را مى‏خوانم؛

اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الْأَمْنَ وَ الْإِیمَانَ بِکَ وَ التَّصْدِیقَ بِنَبِیِّکَ وَ الْعَافیهَ مِنْ جَمِیعِ الْبَلَاءِ وَ الشُّکْرَ عَلَى الْعَافِیَهِ وَ الْغِنَى عَنْ شِرَارِ النَّاسِ‏

«بارالها؛ همانا من، از تو امنیت و ایمان به خودت و تصدیق به رسولت، و عافیت و سلامت از جمیع بلاها و توفیق شکرگذارى بر این عافیت و بى نیازى از بندگان بدت، را خواهانم»

آمین یا رب العالمین‏

پایان بحث دعا

   

لطفا با درج نظرات خود در قسمت

«نظرات دیگران»

مرا در جهت بهتر شدن مطالب یاری نمایید

با تشکر

التماس دعا

 


نوشته شده توسط اکبر فرحزادی | نظرات دیگران [ نظر] 
موانع استجابت دعا (9)
پنج شنبه 88 تیر 4 , ساعت 7:37 عصر  

بسم الله الرحمن الرحیم

دعا (9)

 در این جلسه ان شاءالله آخرین قسمت از بحث موانع استجابت دعا را مطرح مى‏کنیم. در ادامه بحث هفته گذشته و حدیث آخرى که نیمه کاره ماند عرض مى‏شود که خداوند متعال در ادامه آن حدیث مى‏فرماید:

و إنَّ مِن عِبادی المؤمنینَ لَمَن لا یَصلُح إیمانُه إلا بِالسُّقمِ وَ لو صَحَّتْ جسمُه لأفسَدَه ذلک

بعضى از بندگان من ایمانشان کامل و محفوظ نمى‏ماند مگر به آنکه در حال بیمارى بوده باشد و وقتى که آنها را سلامت و صحت عطا نمایم به فساد و تباهى کشیده مى شوند

 و از خدا دور مى‏شوند. معمولا در بیمارى‏هاست که همیشه دستمان به سوى خدا دراز است. ممکن است فردى که آنقدر بیمارى کشیده که طاقتش تمام شده؛ بگوید: خداوند مرا خوب کن؛ نمى‏خواهم دستم به سوى تو دراز باشد!! و نمى‏خواهم که مصلحت مرا به خواهى!!؛ ولى خداوند کریم به این حرفهاى او گوش نمى‏دهد و به فکر سعادت اخروى اوست. مانند مادرى که فرزندش در حال بیمارى از او غذا و یا شکلاتى را طلب نماید که براى او در حال بیمارى مانند سم مهلک و خطرناک است که بدون تردید یک مادر مهربان و دلسوز چنین درخواست کودک خود را اجابت نخواهد نمود حتى اگر او از مادرش بدش آمده و به او پرخاش نماید!.

 براى خداوند متعال کارى ندارد که کسى را یک شبه ثروتمند کند یا کسى را یک شبه سلامتى و صحت دهد اما ما نباید فقط به فکر آباد کردن خانه دنیا باشیم آن هم به قیمت خراب کردن خانه‏ى آخرتمان. دنیایى را آباد کنیم که در روایت آمده:

مثل خانه ساختن بر روى موج دریا مى‏باشد.

روایت مى‏گوید: دنیاى آباد شما مثل خانه‏اى روى موج دریاست! مگر این خانه چقدر عمر دارد؟!. محکمترین خانه‏ها وقتى روى موج دریا ساخته شوند (البته اگر شدنى باشد) با پائین آمدن موج، خانه هم نیست و نابود مى‏شود. این روایت زیبا توقف کوتاه انسان را در این دنیا نشان می دهد.

بنابراین سختیها و لذائذ آن هم همینطور کوتاه است؛ نمى‏ارزد که به خاطر این لذتهاى کوتاه و اندک و سختیهاى نه چندان سخت، انسان آخرتش را تباه کند. باز هم مى فرماید:

و إنَّ مِن عِبادى المؤمنین لَمَن لا یصلُحُ إیمانُه إلا بالصِّحةِ و لو اَسقَمتُه لأفسَدَه ذلِک

ازمیان بندگانم نیز بندگانى هستند که ایمان آنها حفظ نمى شود مگر به صحت و سلامت و اگر آنها را بیمار نمایم ایمان خود را از دست مى‏دهند.

واز همه مهمتر به نکته مهمی اشاره کرده و می فرماید:

إنِّى أُدَبِّرُ عبادى بِعلمى بِقُلوبِهم فَإنِّى علیمٌ خَبیر

همانا من خود با علم خود به آنچه در دلهاى بندگانم مى گذرد به تدبیر امور بندگانم مى پردازم و...

 پس باید خود را به آن مهربان سپرده و راضى به مقدرات الهى بود تا از اجر عظیم و مصالح فراوان آن برخوردار شویم.

 اما روایتى هم از عذاب‏هاى آخرت ذکر کنیم تا تحمل سختیهاى دنیا برایمان آسانتر گردد:

 در روایت است که:

«روزى که قیامت برپا مى‏شود خداوند به مالک (رئیس فرشتگان جهنم) دستور مى‏دهد که آتشهاى هفت‏گانه‏ى جهنم را برافروز و هفت طبقه جهنم را آماده ساز و به رضوان (رئیس فرشتگان بهشت) هم دستور مى‏دهد که هشت طبقه بهشت را زینت بده و به میکائیل‏علیه السلام هم دستور مى‏دهد که پل صراط را در بطن جهنم قرار بده و به جبرئیل‏علیه السلام نیز مى‏فرماید: «ترازوى عدل را برقرار کن» و مى‏گوید: «یا محمد صلى الله علیه وآله امتت را نزدیک کن تا به حساب آنها برسیم» سپس خدا دستور مى‏دهد که «بر روى صراط هفت پل دیگر قرار دهند که طول هر یک از پل ها 17 هزار فرسخ است و بر روى هر پلى 70 هزار فرشته‏اى که مأمور سؤال و جواب هستند از زنان و مردان امت حضرت رسول‏صلى الله علیه وآله شروع به سؤال مى‏کنند». در پل اول از چه سؤال مى‏کنند؟ از ولایت امیرالمؤمنین‏علیه السلام و اهل بیت محمدصلى الله علیه وآله. بله در پل اول از حبّ اهل بیت علیهم السلام و ولایت امیرالمؤمنین‏علیه السلام مى‏پرسند. کسى که این «حبّ» را داشته مى‏تواند جواب دهد که: این اشکهاى من که براى اهل بیت«علیهم السلام» ریخته‏ام، این سینه‏زنى‏هاى من، این لباس سیاه پوشیدن‏هاى من،و ... این ها توشه من است و کسى که دل با حب اهل بیت«علیهم السلام» داشته باشد راحت مى‏تواند جواب دهد و این براى او جوازى مى‏شود که مثل برق جهنده از پل اول عبور کند و کسى که اهل بیت پیامبرصلى الله علیه وآله را دوست نداشته باشد با مغز سرش در قعر جهنم سقوط مى‏کند. در ادامه آمده: و حتی اگر به همراه او اعمال خیر 70 صدیق باشد بدون حب اهل بیت«علیهم السلام» و ولایت جایش در جهنم است.

 این روایت نشان مى‏دهد که بساط قیامت چقدر عریض و طویل است و اینها که ما گفتیم تازه شروع حساب و کتاب است. در این وضعیت اولین چیز حب اهل بیت«علیهم السلام» و مسئله ولایت است، بنابراین، این عذابها را در نظر بگیریم و با آن تحمل سختی های دنیا را براى خودمان آسان‏تر بنماییم. ما به هر حال از این دنیا باید برویم و باید این رفتن را باور کنیم و همچنین خود را براى این رفتن آماده کنیم و براى راه توشه برداریم. چه کسى در این دنیا عمر جاوید داشته و چه کسى براى رفتن خیالى راحت دارد؟

 ما باید تلاش کنیم تا خودمان را براى آسودگى از این عذابها آماده سازیم پس اگر مصلحت ما، در فقر است باید به آن راضى باشیم نه اینکه بگوئیم: من ثروت دنیوى مى‏خواهم حال مى‏خواهد به مصلحت من باشد یا نباشد بعضى‏ها اگر خدا دعایشان را برآورده نکند با خدا قهر مى‏کنند!. اگر بنده‏اى با خدا قهر کند آیا به خدایى خدا لطمه‏اى وارد مى‏شود یا خودش ضرر مى‏کند؟ وقتى خدا خودش به ما اینطور توضیح مى‏دهد که: اگر من دعاى تو را برآورده نکردم حتما به مصلحت تو نبوده، مثلا کودک شما چیزى را مى‏خواهد بخورد و از شما درخواست مى‏کند که به او بدهید و شما مى‏دانید که براى او بسیار ضرر دارد آیا به او مى‏دهید؟ یا اگر حتى خود او آن را برداشت از او مى‏گیرید و حتى پشت دستش هم مى‏زنید؟ بچه چه مى‏فهمد؟ شما که عاقل هستید و از مضرات این خوراکى براى او خبر دارید جلوى او را مى‏گیرید.

خداوند هم مى‏گوید: اگر تو خود را به من سپرده‏اى باید به قضا و قدر من راضى باشى تو دعایت را بکن اجابتش با من؛ اگر به مصلحتت باشد خدا دعا را برآورده مى‏کند و بنده نباید سماجت بکند به این معنا که بگوید: «اگر ندهى قهر می کنم»، سماجت و ممارست در دعا کردن خوب است اما مأیوس شدن از خداوند و دور شدن از او غلط است.

این از مواردى است که اگر انسان در کارهایش و اعمال و افکارش دقت نداشته باشد انسان را سریع از خدا دور مى‏کند و و ما باید بترسیم زیرا این قهرها امکان دارد انسان را براى همیشه از درگاه خدا و راز و نیاز کردن با او جدا سازد.

 پس ما باید ببینیم معصومین«علیهم السلام» چه مى‏گویند؟ اگر قرار است ما همیشه در بیمارى باشیم و سلامت از ما دور باشد و این به مصلحت ماست؛ پس باید مطیع و راضى به رضاى الهى باشیم.

 کسى ممکن است ایمانش را در سلامت از دست بدهد و دیگرى در بیمارى، پس صلاح خدا براى هر کس چیزى است که باید به آن گردن نهد.

لطفا با درج نظرات خود در قسمت

«نظرات دیگران»

مرا در جهت بهتر شدن مطالب یاری نمایید

با تشکر

التماس دعا


نوشته شده توسط اکبر فرحزادی | نظرات دیگران [ نظر] 
موانع اسجابت دعا( 2-8)
سه شنبه 88 تیر 2 , ساعت 9:41 عصر  

بسم الله الرحمن الرحیم

دعا (2-8)

گاهى هم اجابت دعا تأخیر مى‏افتد تا روز جمعه.

امام صادق‏علیه السلام مى‏فرمایند:

فَیُؤَخِّرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ قَضَاءَ حَاجَتِهِ الَّتِی سَأَلَ إِلَى یَوْمِ الْجُمُعَةِ لِیَخُصَّهُ بِفَضْلِ یَوْمِ الْجُمُعَةِ

گاهى بنده‏اى دعا مى‏کند و خداوند دعایش را تأخیر مى‏اندازد تا او در روز جمعه نیز دعا کند و در واقع فضیلت این روز را نیز درک کند.

 گاهى استجابت دعا را تأخیر مى‏اندازد چون ما گناهان دیگرى را در پرونده اعمالمان داریم. ریا، باطن بد و... را در پرونده اعمالمان داریم؛  حضرت پیامبرصلى الله علیه وآله مى فرمایند: سَیَأْتِی عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ تَخْبُثُ فِیهِ سَرَائِرُهُمْ وَ تَحْسُنُ فِیهِ عَلَانِیَتُهُمْ طَمَعاً فِی الدُّنْیَا لَا یُرِیدُونَ بِهِ مَا عِنْدَ رَبِّهِمْ یَکُونُ دِینُهُمْ رِیَاءً لَا یُخَالِطُهُمْ خَوْفٌ یَعُمُّهُمُ اللَّهُ بِعِقَابٍ فَیَدْعُونَهُ دُعَاءَ الْغَرِیقِ فَلَا یَسْتَجِیبُ لَهُمْ‏

 زمانى بر امت من مى‏رسد که باطن آنها خبیث و بد مى‏شود و ظاهرشان خوب به خاطر طمع دنیا «بنده‏ها فقط به دنیا توجه دارند و به خداوند توجه ندارند» همه دیندارى آنها «رفتارها و کردارهایشان» خودنمایى و ریاست و براى خدا نیست؛ دیگر از خداوند نمى‏ترسند و براى همین خداوند آنها را به عقابى مبتلا میکند که نتیجه آن عقاب این است که: خدا را مى‏خوانند مثل دعاى کسى که دارد غرق مى‏شود -یعنى از ته دل دعا مى‏کنند- ولى دعایشان مستجاب نمى‏شود.

زیرا باطن بد دارند و ریا و خودنمایى در پرونده اعمالشان زیاد است و از خدا نمى‏ترسند پس دعایشان هم بالا نمى‏رود. پس به پرونده اعمالمان نظر کنیم نکند که اعمال ما هم براى ریا و خودنمایى باشد، نکند من هم از کسانى هستم که بخاطر طمع به دنیا، از خدا نمى‏ترسم؟.

 اما یکى دیگر از عوامل عدم استجابت دعا: گروهى به امام صادق‏علیه السلام عرضه داشتند که چرا ما دعا مى‏کنیم ولى دعاهایمان مستجاب نمى شود؟! امام علیه السلام در پاسخ مى‏فرمایند:

لِأَنَّکُمْ تَدْعُونَ مَنْ لَا تَعْرِفُونَهُ

زیرا شما کسى را مى‏خوانید و از کسى مى‏خواهید که او را هنوز نشناخته‏اید

یعنى چون معرفت به خدا ندارید؛ دعایتان اجابت نمى‏شود. پس، براى استجابت دعا باید معرفت الهى پیدا کنیم. خدا را و صفات خدا را بشناسیم، زیبائیهاى خدا را بشناسیم.

اما مورد دیگر از دعاهایی که مستجاب نمی شوند: از حضرت پیامبرصلى الله علیه وآله نقل است:

    خداوند چند دعا را مستجاب نمى‏کند: یکى از آنها دعاى انسان بر علیه والدین خویش است.

همچنین  یکى از علتهاى تأخیر دعا  این است که خداوند دوست دارد بنده‏اش عبادت بیشترى بکند یعنى چون دعا، عبادت است و اگر دعاى فرد زود اجابت شود آن فرد از دعا دست بر مى‏دارد لذا مقداری در اجابت آن تعلل می شود و براى همین خداوند اجابت دعایش را به تأخیر مى‏اندازد و برای اینکه دعا خالصانه تر و عاجزانه تر صورت پذیرد زیرا :

در روایت است که:   دعا کنید مثل دعاى غریقى که در حزن و اندوه فرو رفته است و هیچ فریادرسى جزء خدا ندارد.

 پس گاهى اگر دعا تأخیر مى‏افتد قطعا مصلحتش به نفع بنده است و یکى از مصلحتهاى خداوند قطعا خلوص در دعا و این لذت مناجات مستمر و  پا برجاست.

 پس عدم اجابت دعا همیشه به معناى رانده شدن بنده از درگاه او و بی توجهی خدا به بنده نیست و بلکه برعکس نوعی توجه و عنایت خاص خداوند به بنده اش می باشد.

حضرت پیامبرصلى الله علیه وآله در ضمن این حدیث قدسى  می فرمایند: خداوند فرمود:

اِنَّ مِن عِبادى المُؤمِنین لَمَن لا یَصلُحُ‏ إیمانُه إلا بِالفَقرِ و لوأَغْنَیتُه لأفسَدَه ذلِک

بین بندگان مؤمن من بنده‏اى هست که ایمانش حفظ  نمى‏شود (و ایمانش در امنیت قرار نمى‏گیرد) مگر اینکه در فقر به سر برد. این فرد را اگر ثروتمند نمایم ثروتش او را به فساد و تباهى مى‏کشاند.

 خداوند در این حدیث قدسى تکیه بر این دارد که: بعضى از بندگانم باید در فقر باشند تا به من نزدیک باشند.

البته نقطه مقابل آن هم است:

و إنَّ مِن عِبادى المؤمنین لَمَن لا یَصلُحُ إیمانُه إلا بِالغِنى و لو أفقَرتُه لأفسَدَهُ ذلِک

و از میان آنها نیز بنده‏اى هم هست که باید پولدار باشد تا به من نزدیک باشد و اگر او را غنى و مال‏دار نمایم، ایمانش را ضایع خواهد کرد.

 البته خود آن بنده نمى‏داند و مدام دعا مى‏کند که: «خداوندا! به من رزق و روزى وسیع بده» اما خود خدا بهتر مى‏داند که چه کسى را در فقر و چه کسى را در ثروت نگه دارد.

قرآن هم مى‏فرماید:

«اِنَّ الانسانَ لَیَطغى اَن رَآهُ استَغنی»

انسان وقتى خود را بى‏نیاز دید؛ سرکش و طغیانگر می شود.

 البته  در عمل هم مى‏بینیم بعضى‏ها که ندار و فقیر هستند همیشه در مساجد و در حال راز و نیاز با خداوند و انجام اعمال عبادیشان به سر مى‏برند و همین ها وقتى پولدار مى‏شوند؛ دور همه اینها را خط مى‏کشند!!.

 اگر درست به اطراف خود بنگریم از این افراد مى‏توانیم پیدا کنیم.

بگذارید یک خاطره برایتان نقل کنم:  یک بنده خدایى که پولدار شده بود یک بار با من صحبت مى‏کرد و مى‏گفت: «من شنیده بودم که انسان اگر غنى شود از خداوند دور مى‏شود ولى من پولدار شدم ولى هیچ تأثیرى در من نداشت! و همانگونه‏ام که قبلا بوده‏ام» بعد بدون آنکه توجه داشته باشد در مابقى صحبتهایش این را گفت: «قبلا که کار و کاسبى‏ام خوب نگرفته بود؛ اولِ اذان، مغازه را مى‏بستم و جهت نماز جماعت به مسجد مى‏رفتم؛ ولى الان که سرَم شلوغ است اصلا وقت نمى‏کنم!! اول اذان نمازهایم را بخوانم!».

 حال من در زندگى این فرد نبودم تا ببینم آیا اینکه به قول خودش از خدا دور نشده حقیقت عینى دارد یا نه، خودش اینگونه احساس مى‏کند؛ ولى این سخن از دهان خودش خارج شد که توفیق نماز اول وقت به خاطر مشغله زیاد از او سلب شده است.

 ثروت و اشتغالات کارى او را از نماز جماعت باز داشته بود ولى باز مى‏گفت: «ثروت هیچ اثرى در من نگذاشته است!» و تازه این سخنى بود که خودش بر زبان راند و شاید چندین اثر این‏چنینى دیگر نیز در زندگى او گذاشته که حتى خودش نیز خبر ندارد.

 انسان اندک اندک در مادیات غرق مى‏شود  و ممکن است این دور شدن به شکل استدراج (که یکى از عذابها و نقمتهاى الهى در این دنیا است) باشد؛ یعنی در نعمت غرق شوند و به این وسیله از خداوند دور شوند. غرق شدن این افراد به معنى به هلاکت رسیدن در نعمت است.

کسى که در آب غرق شود، به یکدفعه به زیر آب فرو مى‏رود و غرق مى‏شود؛ ولى ممکن است کسى در عسل که خیلى هم از آب گرانتر است بیفتد و چون عسل، غلیظ است کم‏کم و به تدریج در آن فرو رود و غرق شود؛ البته ممکن است: اصلا متوجه فرو رفتن خود هم نباشد و حتی در حال خوردن از این عسلهاى شیرین (غرق شدن در نعمتهاى دنیوى) نیز باشد!  یعنی کم‏کم فرو رود تا غرق شود و به هلاکت برسد.

خداوند بعضى از افراد را، آنچنان در نعمت قرار می دهد که در همان نعمتهاى دنیوى غرق می شوند. به این استدراج مى‏گویند.

بنابراین باید از اینکه چیزى غیر از آنکه خدا براى ما خواسته است؛ بخواهیم بترسیم. اگر مى‏بینید که سالها در فقر بسر مى‏برید و دعا مى‏کنید که غنى شوید و با اینکه فرضا بقیه عوامل و موانع استجابت دعا را برطرف کرده‏اید ولى دعایتان اجابت نمى‏شود (مثلا گناه را کنار گذاشته‏اید...) نباید مأیوس شوید؛ زیرا حتما صلاح ما در آن نیست و خداوند بهتر مى‏داند پس اگر دعا اجابت نشد نباید مأیوس شد بلکه باید باز هم دعا کرد زیرا چنانکه ذکر شد: دعا خود، عبادت است و هرگز نباید با خود بیندیشیم که دیگر خداوند به حرف ما گوش نمى‏دهد. مأیوس شدن از الطاف الهى شرک است.

ما همیشه باید این سخن الهى را در نظر داشته باشیم که: شاید ما از آن بندگان خدا هستیم که اگر غنى شویم طغیان مى‏کنیم یا شاید از آن دسته از بندگانیم که اگر فقیر شویم طغیان مى‏کنیم. البته این حدیث دنباله دارد که در جلسه بعد به آن خواهیم پرداخت. انشاء الله

ادامه دارد .............

لطفا با درج نظرات خود در قسمت

«نظرات دیگران»

مرا در جهت بهتر شدن مطالب یاری نمایید

با تشکر

التماس دعا

 


نوشته شده توسط اکبر فرحزادی | نظرات دیگران [ نظر] 
موانع استجابت دعا (1 -8)
سه شنبه 88 تیر 2 , ساعت 9:39 عصر  

 

بسم الله الرحمن الرحیم

دعا (1-8)

 بحث جلسات قبل در زمینه‏ى علتهاى عدم استجابت دعا بود. بعضى از عوامل آن ذکر شد. یکى دیگر از مسائلى که به عنوان علت عدم استجابت در روایتها ذکر شده است این است که: ممکن است که اجابت دعا اصلا به نفع و سود تو نباشد. گاهى سعى در دورى از گناه کرده‏ایم ولى دعاهایمان در ظاهر باز هم اجابت نشده است و این از آن روست که عوامل دیگرى هم هست که باید به آنها نیز بپردازیم. باید گفت: گاهى دعاها مستجاب مى‏شود ولى نه به این زودى،  گاه خداوند خطاب به ملائکه مى‏فرماید:

 دعایش را اجابت کنید ولى آن را به خاطر اینکه فعلا به مصلحت بنده‏ام نیست به تاخیر بیندازید.

مثلا الان بنده‏اى سردرد دارد و دعا مى‏کند که سردردش خوب شود تا در فلان مجلس شرکت کند در حالى که آن شرکت در آن مجلس اصلا به صلاح  او نیست؛ لذا دعایش در ظاهر اجابت نمى‏شود تا او به مجلس معصیت پا نگذارد.

آیا ما بهتر صلاح خودمان را مى‏شناسیم یا خداوند؟ قطعا خیر و صلاح ما را خداوند متعال بهتر مى‏داند. پس گاهى چون دعا به مصلحت بنده نیست اجابت نمى‏شود. لذا ما باید خود را به خدا بسپاریم و وقتى دعا کردیم اگر اجابت نشد مأیوس نشویم و نگوئیم: «دعا فایده ندارد و هیچ‏کدام را خداوند قبول نکرده است».

مولوى مى‏گوید: «کسى بود که خیلى یاالله، یاالله مى‏کرد، یک روز شیطان مى‏آید و به او مى‏گوید: تو اینقدر که خدا را صدا کردى هیچ چیز که به تو نداد، پس چرا صدایش مى‏کنى؟» آن فرد هم با خودش مى‏گوید: «راست مى‏گوید به ما که چیزى نداد» و لذا دیگر خداوند را صدا نمى‏کند!.

 هاتفى در عالم رؤیا به او خطاب مى‏کند: «اى بنده خدا! اجابت دعاهاى تو به آن معنا نیست که حتما خودت اثراتش را ببینى» به عبارتى:

نى که آن الله تو  لبیک ماست؟

 همینکه تو مى‏توانى یا الله بگویى و در فکر الله گفتنى؛ یعنى ما به تو توجه داریم. همینکه تو در طول عمر به فکر ما بودى و ما را صدا کردى معنیش این است که ما به تو توجه داشتیم و ما باعث مى‏شدیم که تو به یاد ما بیفتى. دیگر اجابت از این بهتر چه مى‏خواستى؟!!.

نى که آن الله تو لبیک ماست؟!

آن نیاز و سوز و دردت پیک ماست؟!

 غیر از اینکه تو در درگاه ما مورد توجه باشى چه مى‏خواستى با آن دردها و سوز معنوی ات به درگاه ما بیایى و الله الله کنى. غیر از اینها تو چه مى‏خواستى؟

 دردهاى معنوى با ارزش اند؛ مثل اشک که گاه یک قطره‏اش مى‏تواند بسیار قیمتى باشد و گاه مى‏تواند خروارها بیاید و بى‏ارزش باشد.

آن سوز دل و اشک چشم که باعث مى‏شود در دعاها بگوئیم: «خدایا»؛... همان بسیار زیبا و ارزشمند است؛ این توفیق خداوند است که به هر کسی نمی دهد.

 پس به هزاران دلیل ممکن است دعاهاى ما فورا اجابت نشود و ما نباید مأیوس شویم. ممکن است به طور کلی مصلحت نباشد، ممکن است وقتش الان نیست. شاید فرداها یا اینکه چندین سال دیگر اجابت شود. ممکن است گناهان ما باعث عدم استجابت شود؛ خداوند مى‏گوید: تو گناهانت را کنار بگذار و توبه کن من دعاهایت را اجابت مى‏کنم.

 گاهى اوقات انسانى دعا مى‏کند که انسانى دیگر نابود شود. مثلا ما در زمان جنگ دعا مى‏کردیم: «خدایا؛ صدام را نابود کن». ولى هر چه دعا مى‏کردیم او پروارتر مى‏شد!.

 امام معصوم‏علیه السلام مى فرمایند:

و قَدْ یَسأَلُ العَبدُ رَبَّه اِهلاکَ مَن لَم یَنقَطعْ مُدَّتُه‏

«گاهى شما طلب مى‏کنید هلاک شدن کسى را که هنوز وقت هلاک او نرسیده است».

 و خداوند براى او سرنوشت دیگر و عقوبت دیگرى را در نظر گرفته است و زود است که او از بین برود.

قرآن مى‏گوید:«...ما به آنها فرصت داده‏ایم تا گناه بیشترى انجام بدهند». صدام مى‏ماند تا کیسه‏ى گناهانش را کاملا پر کند و هیچ جاى بخششى براى خود نگذارد و در آن روز که خداوند آنقدر مى‏بخشد که حتى شیطان هم در بخشش خدا طمع مى‏کند و مى‏گوید: «خداوند احتمالا مرا نیز مى‏بخشد»؛ در آن روز براى ظالمینی مثل صدام  دیگر جای هیچ بخششى نمى‏ماند.

پس وظیفه ما دعا کردن است و اجابت آن هیچ ربطى به ما ندارد. البته ما باید در پرونده اعمال و نیات خود مرورى کنیم ببینیم در خود ما و رفتار و گفتارمان موانع اجابت وجود نداشته باشد، گناهى نباشد که موجب عدم اجابت شود.

بعد  مى‏فرماید:

و یَسالُ المَطَر وَقتًا و لَعَلَّه اَوانٌ لا یُصلَح فیه المَطرُ

گاهى اوقات بنده‏اى تقاضاى باران مى‏کند ولى هنوز وقت بارش آن نرسیده و بارش آن به مصلحت نمى باشد

 مثلا مردم «نماز استسقاء» مى‏خوانند ولى باران نمى‏بارد؛ شما چه مى‏دانید شاید زمانى است که مصلحت نیست باران ببارد اینها را امام معصوم‏علیه السلام مى فرمایند. وظیفه ما نماز خواندن و دعا کردن است بقیه‏اش را باید به خدا بسپاریم‏

لانَّه أعرَفُ بِتَدبیرِ ما خَلَقَ مِن خَلقِه

زیرا خداوند بیشتر از ما به مدبراتى که خلق کرده است آگاه است.

بعد امام‏علیه السلام مى‏فرمایند:

و أشباهُ ذلکَ کثیرهٌ

و نمونه‏هاى اینهایى که من گفتم بسیارند

 بله اینها مى‏تواند از موجبات  تأخیر اجابت دعا باشد، ولى چون ما نمیدانیم جاهلانه زبان به شکایت گشوده و به خداوند متعال اعتراض مى نماییم!!.

 ادامه دارد ............

لطفا با درج نظرات خود در قسمت

«نظرات دیگران»

مرا در جهت بهتر شدن مطالب یاری نمایید

با تشکر

التماس دعا

 


نوشته شده توسط اکبر فرحزادی | نظرات دیگران [ نظر] 
خوش سابقه بد عاقبت
دوشنبه 88 تیر 1 , ساعت 8:7 عصر  

بسم الله الرحمن الرحیم

خوش سابقه ی بد عاقبت !!

هویت !

خانه های بسیاری هستند که بسیار زیبا و مجلل ساخته شده اند و ظاهری زیبا و فریبنده دارند؛ دل همه را می ربایند و ذهن بسیاری از انسان ها را به خود مشغول می سازند؛ اما چه بسا با یک زلزله ی معمولی فرو ریخته و اثری از آثار آن همه جلال و شکوه پوشالی باقی نمی ماند.

چه بسیارند انسان های زیبارویی که روزگاری خدایی می کردند ولی گاه با یک بیماری پوستی، هنگامی که به موجودی زشت روی مبدل گردیدند از زندگی سیر گشته و حتی دست به خودکشی زده اند.

 فراوانند انسان هایی که در روزهای خوشی و عافیت محکم و استوار جلوه می کنند ولی در روزهای سختی و فشار،  تنها با اندکی از ناملایمات، آنچنان به هم ریخته و درهم می شکنند که گویا همه ی عالم بر سر آنها فرود آمده و ایشان را در فشار قرار داده است.

آری زندگی دو رو دارد و بلکه چهره هایی مختلف،  و به بیان دیگر زندگی به مثابه صحنه هایی مختلف از تئاتر زندگی انسان است، صحنه هایی زشت و زیبا، خوش و ناخوش، شاد و اندوهناک، صحنه هایی با بازیگری انسان این موجود جهول و نادان، عجول و بی تاب، خود فریب و غافل.

همان طور که شنیده ایم یکی از دعاهای جامع و عالی، «دعای عاقبت به خیری» است.

عاقبت به خیری یعنی خدایا این که اکنون «من چه هستم و که هستم؟» و چگونه بنده ای برای تو می باشم؟، به تنهایی مهم نیست؛ اگر اکنون اهل خیر و صلاحم ولی در آینده اهل شر و فسادم؛ این، خسارت بار است. اگر امروز اهل فسق و فجورم ولی فردا به لطف تو و با دست یاری تو، به راه آمده و اهل خیر و صلاحم این گهربار و ارزنده است.

این که اکنون چه هستم؟ گر چه مهم است ولی مهم تر از آن این است که در آخر راه چگونه خواهم بود؟ اینکه در ابتدای مسابقه از همه ی دوندگان جلو بزنم و تا آخر از همه جلوتر باشم مهم و ارزشمند است و نه آنکه مثل یوزپلنگ تیزرو تنها برای مدتی کوتاه سریع بدوم ولی به همان سرعت نیز از توان افتاده و شکار خود را از دست بدهم و گرسنه و خسته به آشیان برگردم!

 اینکه مثل خرگوشِ خوش خواب و تندرو از لاک پشت ساعیِ دارای پشتکار و مقاوم جلو زده ولی  در میان راه در خواب خرگوشی فرو رفته و از او جا بمانم چه سودی دارد؟.

اما غرض از ذکر این مقدمات این است:

هستند انسان های بسیاری که فریب اکنون خویش را خورده و از آینده ی خویش غافلند،  و هستند انسانهای فراوانی که به گذشته خویش دل خوش داشته و از اکنون غافلند؛ اگر اکنون اهل نماز و عبادتند، اهل حجاب و عفتند، اهل پرهیزاز گناه و معصیتند؛ گمان دارند که به انتهای راه رسیده اند، گمان دارند که به مقصد رسیده اند، گمان دارند که بیمه شده و دیگر خسارت و حادثه ای متوجه آنها نیست، اینها گمان دارند که در این مسیر هرگز احتمال خروج از جاده ی اصلی و گرفتار شدن در کوره راه ها و راه های غلط وجود ندارد! و حال آنکه این توهّم و گمان غلط دقیقاً همان اشتباه بزرگ و به تعبیر دیگر کوره راهی است که گرفتار آن گشته و متوجه آن نیستند!.

در روایتی آمده است که: « تا از پل صراط نگذشتی ایمن مباش» چرا که هر لحظه احتمال انحراف و سقوط فراهم است و انسانی که از این نکته غفلت ورزد در واقع راه نفوذ شیطان را باز گذاشته است.

اگر نگهبانان قلعه ای که احتمال حمله دشمن به آن همیشه وجود دارد لحظه ای غفلت ورزیده و به حراست و پاسداری صحیح از آن نپردازند؛ سقوط این قلعه هر چه که محکم نیز باشد، احتمالی دور از انتظار نیست.

همان گونه که اگر فنری را سالها بفشاریم حتی پس از گذشت سال ها اگر آن را لحظه ای رها سازیم به جای اول خود برمی گردد؛ زندگی ایمانی نیز همین گونه است اگر انسانی که خواهان سعادت و سالم رسیدن به مقصد است، سال های سال نیز تلاش کند تا در راه خدا گام بردارد، گاه لحظه ای غفلت می تواند خسارت بار باشد زیرا شیطان همیشه در کمین است و از هر لحظه غفلت به نفع خود سوء استفاده نموده و انسان را سرنگون می سازد.

اگر کسی ساعت ها از نردبان بالا برود؛ ساعت ها تلاش و بالا رفتن او نمی تواند حافظ و نگهبان او از سقوط باشد و تنها اندکی بی احتیاطی برای سقوط او کافی است.

از مجموع این سطور می توان به چند نکته مهم اشاره کرد:

1-                 در هر فعالیتی و مخصوصاً در یک زندگی ایمانی باید ابتدا زیربنا را محکم ساخت و زیرساخت های این زندگی در وهله اول «کسب معرفت» است. بدون معرفت دقیق و کامل سقوط انسان، گم کردن راه و نرسیدن به مقصد قطعی است.

هستند انسان هایی که با اندک شبهه ای اعتقاداتشان متزلزل شده است و احساس خسران و ضرر می کنند، مثلاً دختر خانم محجبه ای که سال ها اعتقاد به حجاب داشته و خود را به آن ملتزم می دانسته ولی به محض ورود به دانشگاه و گذشت یک یا دو ترم در اعتقاداتش به شک و تردید افتاده و راه زندگیش عوض می شود، گرفتار آفتی به نام «نقصان معرفت» و «فقدان هویت» گشته است و یا بهتر بگویم: «از ابتدا گرفتار این آفت بوده ولی متوجه آن نبوده است».

انسان بی هویت، بیدی است که به هر بادی می لرزد و «پر»ی است که با هر نسیمی جابجا شده و به این طرف و آن طرف می رود.

2-                 هر فعالیتی برای رسیدن به سرانجام و موفقیت در آن، مستلزم فضیلتی به نام «استمرار و دوام» است.  بدون مداومت و پی گیری همیشگی هیچ کاری سرانجام خوبی نخواهد داشت. زندگی ایمانی نیز از این قاعده مستثنی نیست، یک انسان مؤمن انسانی است که در انجام وظایف بندگی در وهله ی اول به مداومت و همیشگی انجام آنها بیندیشد.

«عبادت فراوان» ولی «موقت و زودگذر» مانند آن است که انسان برای پرکردن یک لیوان آب یک بشکه ی  200 لیتری را یک باره برروی آن خالی کند، در این صورت گرچه یک لیوان و یا نصف آن را آب خواهد داشت اما 200لیتر آب به هدر رفته و دیگر وجود ندارد. ولی کسی که از شیر این بشکه لیوان خود را پر سازد زمان طولانی آب خواهد داشت.

به فرموده امام علی علیه السلام:

قلیلٌ مَدومٌ عَلیه خَیرٌ مِن کثیرٍ مَملولٍ مِنهُ

اندکی که بر آن مداومت ورزیده شود بهتر از کثیری است که از آن خسته شوی.

پس اگر یک روز 1000 تومان صدقه بدهی و روزها و ماه های بعد هرگز صدقه ندهی، هرگز بهتراز آن نیست که هر روز پنج تومان صدقه داده و نام خود را در لیست صدقه دهندگانِ هر روز، ثبت نمایی.

پس همانگونه که ساختمانی که در زلزله سقوط می کند ریشه و زیربنای محکمی ندارد؛ انسانی که در سختی ها می شکند و فرو می ریزد نیز ریشه و زیربنای مستحکمی ندارد. انسانی که با اندکی شک و شبهه پایه های اعتقاداتش فرو می ریزد نیز هویت ندارد و این امر نشانگر آنست که اعتقاداتش زیربنایی و محکم نبوده است، و بلکه اعتقاداتی سطحی، تقلیدی و یا مصلحتی بوده است.

 فنری که هنگام رها شدن به جای خویش برمی گردد، استمرار و دوام  و تحمل دائمی را فاقد گشته است.

اکنون؛ اگر خواهان دوری از لغزش ها و فرونریختن بنیان اعتقاداتمان هستیم باید در جهت کسب و تقویت هویت خویش گام برداریم و برای کسب هویت  باید - در اعتقادات - به تقویت معرفت خویش پرداخته و -در اعمال خیرمان-  مداومت، استمرار، خودسازی و مراقبه  را پیشه خود سازیم.

و البته در همه حال از خداوند متعال و کسب توفیق از او با دعا و التجاء به حضرتش غافل نگشته و از او بخواهیم که: بارالها! ما را لحظه ای به خود وامگذار. زیرا در تاریخ، بسیارند خوش سابقگانِ بد عاقبت!

لطفا با درج نظرات خود در قسمت

«نظرات دیگران»

مرا در جهت بهتر شدن مطالب یاری نمایید

با تشکر

التماس دعا


نوشته شده توسط اکبر فرحزادی | نظرات دیگران [ نظر] 
سقوط بزرگان یا سدّ ضعیف
دوشنبه 88 تیر 1 , ساعت 7:19 عصر  

بسم الله الرحمن الرحیم

سدّ

روزى یکى از دوستان نزد من آمد در حالى که بسیار شگفت زده و متعجب مى‏نمود، جریان را جویا شدم و او گفت: «در اخبار شنیدم که فلانى به خاطر فلان عمل بازداشت شد!؟» گفتم: «خوب مگه چیه!؟» و او پاسخ داد: «خوب خیلى عجیبه که او با چنان شخصیت و بزرگى علمى و در چنان مقام و منزلت اینچنین گرفتار شیطان شده و سقوط نماید!»

گفتم: «هم عجیبه و هم نیست عجیبه از آن جهت که تو نیز اشاره کردى و عجیب نیست از این جهت که من مى‏گویم: بگذار با یک مثال قضیه را باز کنم قطعا شنیده‏اى که گاه برخى از «سدّ»ها گرفتار شکستگى و ریزش شده و در اثر آن، حوادثى هولناک و خطرناک رخ داه است؟

گفت: «بله گاه در اثر زمین لرزه و گاه حتى بدون آن، چنین اتفاقاتى افتاده است.»

گفتم: «احسنت اما آیا دقت کرده‏اى علت آن چیست؟»

گفت: «خوب معلومه دیگه، سدّ ضعیف بوده و بر اثر فشار آب یا عوامل دیگر نظیر زلزله شکسته است.»

گفتم: «بله درست گفتى: اما نکته ى مهم دیگرى نیز هست که باید به آن توجه نمود؛ گاه هنگام ساختن یک سد و هنگام ریختن سیمان و بتون دقت کافى به عمل نیامده و یک یا چند روزنه و شکاف بسیار کوچک و حتى نامعلوم در بدنه سدّ باقى مانده است و پر واضح است که آب نیز با کسی تعارف ندارد و به راحتى از روزنه‏هاى موجود عبور مى‏نماید و در اثر مرور زمان موجب بزرگتر شدن شکاف‏ها و اتفاقات ذکر شده مى‏شود.

حتما یادت هست که در کتابهاى درسى داستان پطرس پسر فداکار هلندى ذکر شده بود همان کودکى که انگشت خود را در شب سرد زمستان درون روزنه‏ى کوچک سد نموده بود تا بزرگ نشده و با شکستن سد مردم شهر به خطر نیفتند؟!

حال گاه روزنه دیده مى‏شود مانند آنچه در داستان پطرس شنیدیم و گاه روزنه‏اى بسیار مخفى است که در نگاه اول دیده نمى‏شود، بلکه نیازمند به دقت بیشتر و کاوش دقیق‏تر است.

مَثَل فلان شخص که نام بردم مثل این سد است و روزنه‏هاى درون آن.

گفت: «چطور؟»

گفتم: «اگرچه او سالها در مسیرى گام نهاده بود که درست و شرعى بود، اما در هنگام ساختن سد ایمان خود و در ایام مجاهده با نفس و مبارزه با شیطان به برخى از رذایل پنهان و البته مهم خود توجه نداشته و جهت قلع آنها از درون خویش و بیرون نمودن آنها کارى نکرده است، ـ دقیقا مانند همان روزنه‏هاى کوچک و ناپیدا ـ و چون در طول سالیان به آنها بى توجهى شده است، آنها کم کم در اثر فشار دسیسه‏هاى شیطان؛ بزرگ و بزرگتر شده و کارى که نباید مى‏شد اتفاق افتاده است.  

بله اگر فلان بزرگ و بهمان انسان، ـ ولو عالم ـ سقوط مى‏کند، به دلیل آن است که خودسازى و مجاهده با نفس او ناقص بوده و غفلت او از این رذایل کوچک و در ظاهر غیر مهم موجب هلاکت و سقوط او را فراهم کرده است.

انسان عاقل کسى است که هیچ گناه و رذیله‏اى را کوچک نشمرده و پیش از آنکه آن گناه و یا رذیله‏ى نفسانى قوت بگیرد و موجبات هلاکت او را فراهم آورد به قلع و قمع آنها مى‏پردازد.

فراموش نشود چنانکه فشار آب پشت سدّ فشارى دائمى و مستمر است، توطئه‏ها و مکرهاى شیطان لئیم نیز دائمى و همیشگى است. حتى در برخى روایات آمده است «تا از پل صراط نگذشته‏اى ـ از مکر شیطان ـ ایمن مباش».

او هر آن در کمین و مترصد ضربه زدن به انسان است، هر قدر که بالاتر هم روى کار تمام نمى‏شود؛ چنانکه هر چه سد بزرگتر و محکم‏تر باشد فشار پشت سد نیز بیشتر خواهد بود.

و البته عده‏اى نیز مانند «قلوه سنگ» اند که با جریان آب به هر طرفى مى‏روند و اصلاً مقاومتى در برابر شیطان ندارند آنها تکلیفشان از اول روشن است و شیطان دیگر روى آنها سرمایه گذارى نمى‏کند. همت اصلى شیطان گمراه کردن انسان‏هاى مقاوم و مؤمن است. کسى که خودش در حال رفتن است، هول دادن او ضرورتی ندارد، کسى را که مقاومت کرده و همراه نمى‏شود، در معرض فشار و هول دادن‏هاى شیطان است.

و اگر غفلت ورزد بى تردید گاه در یک لحظه ضربه فنى مى‏شود. از این رو باید همیشه مراقب افکار، رفتار و اعمال خود بود تا روزنه‏هاى احتمالى را شناسایى نماییم. و مانع تبدیل شدن آنها به شکاف و شکستن «سدّ ایمان» در برابر «مکر شیطان» گردیم.

 

لطفا با درج نظرات خود در قسمت

«نظرات دیگران»

مرا در جهت بهتر شدن مطالب یاری نمایید

با تشکر

التماس دعا

 


نوشته شده توسط اکبر فرحزادی | نظرات دیگران [ نظر] 
<      1   2   3      
درباره وبلاگ

آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام

اکبر فرحزادی
نویسنده این سطور معتقد است تنها مذهب بی نقص و نجاتبخش اسلام شیعی است و بدون هدایت اهل بیت علیهم السلام هرگز نمی توان به مقصد رسید. بیایید همه در نشر آموزه های اهل بیت علیهم السلام کوشا باشیم.
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 43 بازدید
بازدید دیروز: 150 بازدید
بازدید کل: 902693 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
لینک های روزانه

سایت آزمایشی آرامش جاویدان [151]
[آرشیو(1)]
فهرست موضوعی یادداشت ها
باطن بینی[4] . مرگ باوری[3] . حسین فخری[2] . خداگونه[2] . مبارزه با نفس[2] . موانع استجابت دعا[2] . نماز شب[2] . دانلود نوحه های مذهبی[2] . ولایت مداری[2] . مدیریت زمان[2] . آخرین فرصت[2] . اشعار زیبا[2] . بی نمازی[2] . شبهات عدل الهی[2] . دفع یک شبهه[2] . فلسفه خلقت[2] . فلسفه خلقت انسان . فلسفه وجود شیطان . قلب عاشق . قیام عاشورا یا مکتب عاشورا؟ . کثرت سجده . کفارات گناه . کنترل نفس . کوتاهی عمر . گشت نامحسوس . گناه بزرگ . گناه مبتلابه . لباس شهرت . لباس کفار . لبه پرتگاه . لقمه حرام . لنزهای رنگین . لنزهای زیبا! . لینک دانلود کتاب ثواب الاعمال . دنیا شناسی . دنیای ما . دو روی زیبایی . راه رسیدن به خدا . رنگ جماعت . رنگ خدا . رنگ سبز . رنگ فریب . رنگ ماندگار . زرف نگری . زنان و اسلام . زندان یا دانشگاه؟ . زیبا ترین پیامک! . ژرف اندیشی . سرسره . سطحی نگری . سقوط بزرگان . سکوی پرتاب . شاهدان اعمال . شبهات قرآنی . شبهات مربوط به حقوق زنان . شبهان اعتقادی . شبهای پیشاور . شدت عذاب در قیامت . شرابخواری . شعر . شعر در مذمت دنیا . شعری زیبا . شعری نو . ضرورت حجاب . ظاهر بینی . ظاهر و باطن . ظلم ستیزی . عاشورایی . عاقبت بخیری . عبرتها . عدل الهی . عذابها . عذابهای بی نمازان . عشق الهی . عشق الهی به بندگان . عفت و پاکدامنی . علم بهتر است یا ثروت؟ . عمر خاک طلا . عوامل استجابت . عیبجویی . غض بصر . غفلت . غفلت از شیطان . فریبای صادق . فضیلت سجده . فضیلت شیعه . فضیلت صلوات . پاسخ به شبهات . پای لنگ . پذیرش خطا . پرستاران . پرواز آخر . پیرامون چشم . پیراهن عثمان . پیراهن فریب . تابلوهای نفیس . تاثیر گناه در دعا . تبعیت از اکثریت . تجسس . تجسم اعمال . ترور شخصیت . تسویف . تفاوت زنان و مردان . تماثیل . تمثیلات . تمثیلها . تمثیلها و حکمتها . تمثیلی از زمین . تمثیلی زیبا . توبه . توجه به همنوعان . تولدی دیگر . ثواب مریض داری . چرا دعایها مستجاب نمیشه؟ . چشم چرانی . چشمان من . حب دنیا . حجت خدا بر انسان . حزب باد . حسن خلق . اشعار زیبا(2) . اشعار ناب . اشک بر امام حسین علیه السلام . اشک خوف . اصرار در دعا . المراجعات با ترجمه فارسی . انتفاضه . اندرز در همه چیز . انواع امتحان . انواع تولد . انواع عذاب شرابخوار . انواع میز . اهمیت تاریخ . اهمیت وضو . اوقات استجابت دعا . اولین گریه کننده بر علی علیه السلام در امت اسلام . با سرعت بسوی... . باران با ترانه . باز باران . آداب و شرایط دعا . آفات زبان . آقا الاغه! . آمریکا شناسی . آنگاه هدایت شدم . آینده نگر . احترام به والدین . از کدام تبار؟ . استدراج . استفاده از عمر . استفاده از قرآن . اسلام دین حزن! . اسم های بی مسمی . اشعار حکیمانه . بحران اتلاف عمر . برنامه ریزی . بسیار زیبا . به بهانه انتخابات . بهره برداری از قرآن . آب گون . آثار خوف از خدا . آثار سجده . آثار عجیب زیارت عاشورا . آثار مدگرایی . آخرین پرواز . مراقبه . مردم فلسطین و .. . یأس از رحمت . یاد مرگ . یاس از رحمت الهی . یک شرط آمرزش گناهان . در مورد نگاه . درسهایی از درخت . درسهایی از سدّ . نماز مقبول . نمازهای پنجگانه . نواقص العقول . نوشدارو . هدف شناسی . هویت . وجود غرایز، خوب یا بد؟ . ورقه ها بالا . ورود اجباری به بهشت . موجودی با اهمیت . موجودی با هوشتر از انسان . موجودی کوچک و خطرناک . مورچه عجیب . موی صاف . موی مجعد . میز ریاست . میزان خوف و رجا . نامه اعمال . نظام احسن . نقش غرایز در انسان . نقصان عقل زنان . نکته ای اخلاقی . نماز با توجه . مباهات خداوند به چه کسانی؟ . مثالی زیبا . مجالس عروسی . محب اهل بیت . محب علی . محبت الهی . محبت اهل بیت . محبوب واقعی . محرم . مد . مدگرایی . مدگرایی افراطی . خود شناسی . خوش سابقه بدعاقبت . خوف الهی . داستان . داستان پرواز . داستانها و اندرزها . حسینیان و یزیدیان . حضور قلب . حضور قلب در نماز . حق بینی . حق مداری . حیوانی عجیب . مرگ در عسل . مرگی شیرین! . مشکل گشایی . معرفت اهل البیت . معرفی دنیا . معلم اخلاق . معنای اخلاص . معنای حقوق بشر آمریکایی . معنای قرب الهی . معنای واقعی لبیک یا حسین . معنای واقعی هل من ناصر ینصرنی . مقام رضا . مناظره . مهار نفس . مهمترین امتحان . موانع استجابت .
نوشته های پیشین

مهر 90
شهریور 90
مرداد 90
تیر 90
اسفند 89
بهمن 89
دی 89
آذر 89
آبان 89
مهر 89
شهریور 89
مرداد 89
تیر 89
خرداد 89
اردیبهشت 89
فروردین 89
اسفند 88
بهمن 88
دی 88
آذر 88
آبان 88
مهر 88
شهریور 88
مرداد 88
تیر 88
خرداد 88
اردیبهشت 88
فروردین 88
دی 90
آبان 90
فروردین 91
لوگوی وبلاگ من

آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
لینک دوستان من

همفکری
جبهه وبلاگی غدیر
عاشق آسمونی
وبلاگ گروهی فصل انتظار
(( همیشه با تو ))
لحظه های آبی
ترنم یاس
بسیجی 57
اقلیم پارسی
بتلیجه (روستای نمونه ی ایثارگری)
.:: بوستان نماز ::.
دست خط ...
لنگه کفش
شین مثل شعور !
ولی امر مسلمین جهان امام مطلق سید علی س
پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار
زمینیان آسما نی
همنشین
سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
مذهبی فرهنگی سیاسی عاطفی اکبریان
آخرالزمان و منتظران ظهور
جمله های طلایی و مطالب گوناگون
پیاده تا عرش
انتظار
سوال امتحانی،طرح درس ،بانک مقالات،آموزش دروس
رهایی
نذر آقا
ارایه کننده بهترین میزبانی و دومین ...
منتظر ظهور
شکوفه نرگس
جاده های مه آلود
● بندیر
سجاده ای پر از یاس
خورشید پنهان
د نـیـــای جـــوانـی
نهان خانه ی دل
یه گفتگوی رودر رو
پرواز تا یکی شدن
شاعرانه 2
سرای اندیشه
TOWER SIAH POOSH
خاکستر سرد
سیب خیال
آخرین روز دنیا
آموزش کسب درآمد تضمینی+تفریح+ترفند+دانلود+کلیپ+جاوا اسکریپت
بهترین آرزو هایم تقدیم تو باد.
مهر بر لب زده
امُل جا مونده
%% ***-%%-[عشاق((عکس.مطلب.شعرو...)) -%%***%%
.:: رایحه ::.
PARANDEYE 3 PA
فانوسهای خاموش
عــــــــــروج
****شهرستان بجنورد****
فروش اینترنتی پارانتز
شب و تنهایی عشق
حامیان گفتمان امام و انقلاب
آقاشیر
دانلود بازی موبایل بازی موبایل بازی موبایل بازی موبایل
کامپیوتر+ اینترنت+ فن آوری اطلاعات+ آموزش
عشق در کائنات
سروش دل
روانشناسی آیناز
کـــــلام نـــو
شلمچه
فریازان...faryazan
امام مهدی (عج)
محفل یاران
.:: اســــوه هــــا ::.
بانک اطلاعات ترفند های موبایل وکامپیوتر
خبر روز
.:: رویش عشق::.
قدرتمندترین وبلاگ دانلود
یادداشتها و برداشتها
تعمیرات تخصصی انواع پرینتر لیزری اچ پی HP رنگی و تک رنگ و اسکنر
جاده خاطره ها

.: شهر عشق :.
بوی سیب BOUYE SIB
جاده مه گرفته
طریق یار
گل نرجس
مستانه
خلبان
*اسرار موفقیت*

حقوق دانشگاه پیام نور ایلام(ادرس جدید سایت http://lawtoday.ir/)
تیشه های اشک
فقط خدا رو عشقه
ما و دلاوران
فقط عشقو لانه ها وارید شوند
سلام شهدا
شهسوار دل
شــــــهدای روستای مـــکـــی کوهسرخ
برای اولین بار ...
تمهیدات
ایحسب الانسان ان یترک سدی
ایهاالناس بدانید گدای حسنم
رازهای موفقیت زندگی
چهل منزل تا اربعین
۞ مرکز دانلود ایرانیان ۞
پاک دیده
شجره طیّبه
آدمکها
جاء الحق و زهق الباطل
نور
لاله های ملکوت
نسیم یاران
ترنم نور
توشه آخرت
حرف دل
نشانه
Manna
...ترنم...
آواز پرجبرئیل

عشق الهی: نگاه به دین با عینک محبت، اخلاق، عرفان، وحدت مسلمین
سلام
عطش
☻♣♥ محمد قدرتی Mohammad Ghodrati ☻
عکس
بچّه شهید (به یاد شهدا)
دختر زمستان
بچه های باخرز
شهدای دفاع مقدس
تنها بیاد تو
خاکم سوادکوه
غروب آرزوها
جهاد همچنان باقی است
جبهه فرهنگی امام روح الله
پری برای پریدن
optima
گروه اینترنتی جرقه داتکو
نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
ماه و مهر
چفیه
COMPUTER&NETWORK
پردازشگر
بشکاف
صدای من
خط سوم
گلی از بهشت
کلبه حقیرانه من
پاتوق دخترها
احساس با تو بودن
کرانه های آسمان
آسمان شهادت
ܓܨ*..اگه باحالی بیا تو..*ܓܨ
خیبر
این نجوای شبانه من است
رهاتر از پرنده
جمعه های سوت و کور
مُنیف
کان ذن ریو کاراته دو ایلخچی
Ask quran
دوستان برای تعجیل در ظهور امام زمان در طرح صلوات شرکت کنید
محراب
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
الا بذکر الله تطمئن القلوب
دست نوشته های یک گل پسر چشم انتظار
پایگاه اطلاع رسانی محمد رضا آقابیگی
وجنات تجری من تحتها الانهار
طلبه های ونوسی
* روان شناسی ** ** psycology *
دسته سومی ها
مرصاد
کتابدار فردا
همکلاس
ساعت به وقت کربلا
گروه فرهنگی سردار خیبر
پرواز تا اوج
دکترمحمدحسین احمدزاده
سوادکوهی ریکا
خبرروز
خلوت من
من و افکارم
دل نوشته های هدهد سرگشته
حدیث عشق
نگاهی دیگر
دانستنی های از مسایل جنسی؟ چرا اینجوری؟
سنگر
*ستاره ی سرخ*
عطر حضور
وبلاگ مرزداران عشق(ایران)
ناجی
فرشته ی عشق و زندگی
سودابه
عدالت جویان نسل بیدار
.
مرامنامه عشاق
صل الله علی الباکین علی الحسین
شبکه خبری وآموزشی صنعت مرغداریpersianpoultrynews
عشق؛خدا؛پدر؛دوست دارم؛هدیه؛گل؛یادگاری؛عشق علی؛شادی
پر شکسته
زورخانه باباعلی
خورجین عشق
هاله
سکوت عشق
ستاد مردمی حمایت از تحریم کالاهای صهیونیستی
کبو ترانه .... تا بام ملکوت
در پناه آسمون
مهدویت و انتظار
برو بچه های ارزشی
جالب و دیدنی...!!!
فاو
عشق سرخ
دوزخیان زمین
vagte raftan
پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان
حب الحسین اجننی
شاد بودن و شاد زیستن
محمد شادانی
احساس ابری
شیدایی
mansour13
افق بیکران روح من
پرسپولیس
روان شناسی کودک
*آوای ققنوس *
یادداشت های گاه و بی گاه اسماعیل معنوی
شش گوشه
آرزوی وصــــــال
بنام خدا وسلام
السید عباس الموسوی
نسل کوثر ـ در پرتو ولایت
عطاری عطار
جمهوریت:اخبار داغ ، مقاله ، مصاحبه ، عکس ، کاریکاتور و طنز سیاسی
نان ، عشق ، موتور هزار
دانستنیهای ایران زمین
طهور
.:: گاواره ::.
صادقانه برای خواهرم
دنبال عدالت
عا شقان وهواداران استقلال
ناگفته های آبجی کوچیکه
به بهترین وبلاگ سرگرمی خوش امدید
شراب فرقت
یاسوج عــــشقـــــولـــــک
آهــــــــــــــــــــاوران
یا زهرا(س)
پری دریایی
دیوونه بازی
رد پای . . .
شبکه خبری بندیر
سلام بر عزیز دل حیدر
بچه های کوچه خاطره
امیدزهرا omidezahra
تعقل و تفکر
آزاد راه
ESPERANCE
هامون و تفتان
صبح دیگری در راه است ....
شلوق پلوق
ونسان ونگوگ
دوستانه
منتظر بیداری
PATRIS
دانلود ، ترفند ، برنامه ، بازِِی ، آهنگ ، کلیپ ، عکس،داستان
حرف های قشنگ
گل پیچک
مشق عشق
صحن دفتر دلم
نکته هایی از قرآن
شیعه مذهب برتر Shia is super relegion
یا قدس نحن قادمون
اللهم صلی علی علی بن موسی الرضا المرتضی
همسفر عشق
راهنما
پایگاه اطلاع رسانی قاین نیوز
دکتر علی حاجی ستوده
معنای زندگی
افرایش صدای گوشی+راه کسب درآمد از اینترنت+عکس بازیگران خانم خارج
عسل بانو و نازدونش
عمو اکبر
فرشته سیاهپوش
شاهد
سمپادیم - عاشق ورزش
الحمد الله الذی جعلنا من المتمسکین بولایت مولانا امیر المونین (ع
شعر سنگ مزار
سیر و سلوکی در اسلام و دیگر ادیان
حاج آقا مسئلةٌ
تنها
راه را با این می توان پیدا کرد
انا مجنون الحسین
kaveh
سرزمین انتظار
سلام میرودپشت
دوستی
اشعار و داستانهای عاشقانه
رویای زیبا ...
بازمانده تنهای تنها
نسیم وحی
الموت الاسرائیل
حســرت پـــرواز
دولت عشق
چشم
زنان در جهان
مریم
حقیقت بهائیت
او خواهد آمد
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

نگاهی دگر به عاشورا
یک حدیث ناب
شعری زیبا به مناسبت محرم
سبک زندگی
تحزب یا تهذب؟
نیمه پر لیوان یا نیمه خالی؟
من کیستم؟
تفاوت
خداحافظ ای ماه رمضان!!
خبری مهم
[عناوین آرشیوشده]