بسم الله الرحمن الرحیم
دعا (2-8)
گاهى هم اجابت دعا تأخیر مىافتد تا روز جمعه.
امام صادقعلیه السلام مىفرمایند:
فَیُؤَخِّرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ قَضَاءَ حَاجَتِهِ الَّتِی سَأَلَ إِلَى یَوْمِ الْجُمُعَةِ لِیَخُصَّهُ بِفَضْلِ یَوْمِ الْجُمُعَةِ
گاهى بندهاى دعا مىکند و خداوند دعایش را تأخیر مىاندازد تا او در روز جمعه نیز دعا کند و در واقع فضیلت این روز را نیز درک کند.
گاهى استجابت دعا را تأخیر مىاندازد چون ما گناهان دیگرى را در پرونده اعمالمان داریم. ریا، باطن بد و... را در پرونده اعمالمان داریم؛ حضرت پیامبرصلى الله علیه وآله مى فرمایند: سَیَأْتِی عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ تَخْبُثُ فِیهِ سَرَائِرُهُمْ وَ تَحْسُنُ فِیهِ عَلَانِیَتُهُمْ طَمَعاً فِی الدُّنْیَا لَا یُرِیدُونَ بِهِ مَا عِنْدَ رَبِّهِمْ یَکُونُ دِینُهُمْ رِیَاءً لَا یُخَالِطُهُمْ خَوْفٌ یَعُمُّهُمُ اللَّهُ بِعِقَابٍ فَیَدْعُونَهُ دُعَاءَ الْغَرِیقِ فَلَا یَسْتَجِیبُ لَهُمْ
زمانى بر امت من مىرسد که باطن آنها خبیث و بد مىشود و ظاهرشان خوب به خاطر طمع دنیا «بندهها فقط به دنیا توجه دارند و به خداوند توجه ندارند» همه دیندارى آنها «رفتارها و کردارهایشان» خودنمایى و ریاست و براى خدا نیست؛ دیگر از خداوند نمىترسند و براى همین خداوند آنها را به عقابى مبتلا میکند که نتیجه آن عقاب این است که: خدا را مىخوانند مثل دعاى کسى که دارد غرق مىشود -یعنى از ته دل دعا مىکنند- ولى دعایشان مستجاب نمىشود.
زیرا باطن بد دارند و ریا و خودنمایى در پرونده اعمالشان زیاد است و از خدا نمىترسند پس دعایشان هم بالا نمىرود. پس به پرونده اعمالمان نظر کنیم نکند که اعمال ما هم براى ریا و خودنمایى باشد، نکند من هم از کسانى هستم که بخاطر طمع به دنیا، از خدا نمىترسم؟.
اما یکى دیگر از عوامل عدم استجابت دعا: گروهى به امام صادقعلیه السلام عرضه داشتند که چرا ما دعا مىکنیم ولى دعاهایمان مستجاب نمى شود؟! امام علیه السلام در پاسخ مىفرمایند:
لِأَنَّکُمْ تَدْعُونَ مَنْ لَا تَعْرِفُونَهُ
زیرا شما کسى را مىخوانید و از کسى مىخواهید که او را هنوز نشناختهاید
یعنى چون معرفت به خدا ندارید؛ دعایتان اجابت نمىشود. پس، براى استجابت دعا باید معرفت الهى پیدا کنیم. خدا را و صفات خدا را بشناسیم، زیبائیهاى خدا را بشناسیم.
اما مورد دیگر از دعاهایی که مستجاب نمی شوند: از حضرت پیامبرصلى الله علیه وآله نقل است:
خداوند چند دعا را مستجاب نمىکند: یکى از آنها دعاى انسان بر علیه والدین خویش است.
همچنین یکى از علتهاى تأخیر دعا این است که خداوند دوست دارد بندهاش عبادت بیشترى بکند یعنى چون دعا، عبادت است و اگر دعاى فرد زود اجابت شود آن فرد از دعا دست بر مىدارد لذا مقداری در اجابت آن تعلل می شود و براى همین خداوند اجابت دعایش را به تأخیر مىاندازد و برای اینکه دعا خالصانه تر و عاجزانه تر صورت پذیرد زیرا :
در روایت است که: دعا کنید مثل دعاى غریقى که در حزن و اندوه فرو رفته است و هیچ فریادرسى جزء خدا ندارد.
پس گاهى اگر دعا تأخیر مىافتد قطعا مصلحتش به نفع بنده است و یکى از مصلحتهاى خداوند قطعا خلوص در دعا و این لذت مناجات مستمر و پا برجاست.
پس عدم اجابت دعا همیشه به معناى رانده شدن بنده از درگاه او و بی توجهی خدا به بنده نیست و بلکه برعکس نوعی توجه و عنایت خاص خداوند به بنده اش می باشد.
حضرت پیامبرصلى الله علیه وآله در ضمن این حدیث قدسى می فرمایند: خداوند فرمود:
اِنَّ مِن عِبادى المُؤمِنین لَمَن لا یَصلُحُ إیمانُه إلا بِالفَقرِ و لوأَغْنَیتُه لأفسَدَه ذلِک
بین بندگان مؤمن من بندهاى هست که ایمانش حفظ نمىشود (و ایمانش در امنیت قرار نمىگیرد) مگر اینکه در فقر به سر برد. این فرد را اگر ثروتمند نمایم ثروتش او را به فساد و تباهى مىکشاند.
خداوند در این حدیث قدسى تکیه بر این دارد که: بعضى از بندگانم باید در فقر باشند تا به من نزدیک باشند.
البته نقطه مقابل آن هم است:
و إنَّ مِن عِبادى المؤمنین لَمَن لا یَصلُحُ إیمانُه إلا بِالغِنى و لو أفقَرتُه لأفسَدَهُ ذلِک
و از میان آنها نیز بندهاى هم هست که باید پولدار باشد تا به من نزدیک باشد و اگر او را غنى و مالدار نمایم، ایمانش را ضایع خواهد کرد.
البته خود آن بنده نمىداند و مدام دعا مىکند که: «خداوندا! به من رزق و روزى وسیع بده» اما خود خدا بهتر مىداند که چه کسى را در فقر و چه کسى را در ثروت نگه دارد.
قرآن هم مىفرماید:
«اِنَّ الانسانَ لَیَطغى اَن رَآهُ استَغنی»
انسان وقتى خود را بىنیاز دید؛ سرکش و طغیانگر می شود.
البته در عمل هم مىبینیم بعضىها که ندار و فقیر هستند همیشه در مساجد و در حال راز و نیاز با خداوند و انجام اعمال عبادیشان به سر مىبرند و همین ها وقتى پولدار مىشوند؛ دور همه اینها را خط مىکشند!!.
اگر درست به اطراف خود بنگریم از این افراد مىتوانیم پیدا کنیم.
بگذارید یک خاطره برایتان نقل کنم: یک بنده خدایى که پولدار شده بود یک بار با من صحبت مىکرد و مىگفت: «من شنیده بودم که انسان اگر غنى شود از خداوند دور مىشود ولى من پولدار شدم ولى هیچ تأثیرى در من نداشت! و همانگونهام که قبلا بودهام» بعد بدون آنکه توجه داشته باشد در مابقى صحبتهایش این را گفت: «قبلا که کار و کاسبىام خوب نگرفته بود؛ اولِ اذان، مغازه را مىبستم و جهت نماز جماعت به مسجد مىرفتم؛ ولى الان که سرَم شلوغ است اصلا وقت نمىکنم!! اول اذان نمازهایم را بخوانم!».
حال من در زندگى این فرد نبودم تا ببینم آیا اینکه به قول خودش از خدا دور نشده حقیقت عینى دارد یا نه، خودش اینگونه احساس مىکند؛ ولى این سخن از دهان خودش خارج شد که توفیق نماز اول وقت به خاطر مشغله زیاد از او سلب شده است.
ثروت و اشتغالات کارى او را از نماز جماعت باز داشته بود ولى باز مىگفت: «ثروت هیچ اثرى در من نگذاشته است!» و تازه این سخنى بود که خودش بر زبان راند و شاید چندین اثر اینچنینى دیگر نیز در زندگى او گذاشته که حتى خودش نیز خبر ندارد.
انسان اندک اندک در مادیات غرق مىشود و ممکن است این دور شدن به شکل استدراج (که یکى از عذابها و نقمتهاى الهى در این دنیا است) باشد؛ یعنی در نعمت غرق شوند و به این وسیله از خداوند دور شوند. غرق شدن این افراد به معنى به هلاکت رسیدن در نعمت است.
کسى که در آب غرق شود، به یکدفعه به زیر آب فرو مىرود و غرق مىشود؛ ولى ممکن است کسى در عسل که خیلى هم از آب گرانتر است بیفتد و چون عسل، غلیظ است کمکم و به تدریج در آن فرو رود و غرق شود؛ البته ممکن است: اصلا متوجه فرو رفتن خود هم نباشد و حتی در حال خوردن از این عسلهاى شیرین (غرق شدن در نعمتهاى دنیوى) نیز باشد! یعنی کمکم فرو رود تا غرق شود و به هلاکت برسد.
خداوند بعضى از افراد را، آنچنان در نعمت قرار می دهد که در همان نعمتهاى دنیوى غرق می شوند. به این استدراج مىگویند.
بنابراین باید از اینکه چیزى غیر از آنکه خدا براى ما خواسته است؛ بخواهیم بترسیم. اگر مىبینید که سالها در فقر بسر مىبرید و دعا مىکنید که غنى شوید و با اینکه فرضا بقیه عوامل و موانع استجابت دعا را برطرف کردهاید ولى دعایتان اجابت نمىشود (مثلا گناه را کنار گذاشتهاید...) نباید مأیوس شوید؛ زیرا حتما صلاح ما در آن نیست و خداوند بهتر مىداند پس اگر دعا اجابت نشد نباید مأیوس شد بلکه باید باز هم دعا کرد زیرا چنانکه ذکر شد: دعا خود، عبادت است و هرگز نباید با خود بیندیشیم که دیگر خداوند به حرف ما گوش نمىدهد. مأیوس شدن از الطاف الهى شرک است.
ما همیشه باید این سخن الهى را در نظر داشته باشیم که: شاید ما از آن بندگان خدا هستیم که اگر غنى شویم طغیان مىکنیم یا شاید از آن دسته از بندگانیم که اگر فقیر شویم طغیان مىکنیم. البته این حدیث دنباله دارد که در جلسه بعد به آن خواهیم پرداخت. انشاء الله
ادامه دارد .............
لطفا با درج نظرات خود در قسمت
«نظرات دیگران»
مرا در جهت بهتر شدن مطالب یاری نمایید
با تشکر
التماس دعا
اکبر فرحزادی نویسنده این سطور معتقد است تنها مذهب بی نقص و نجاتبخش اسلام شیعی است و بدون هدایت اهل بیت علیهم السلام هرگز نمی توان به مقصد رسید. بیایید همه در نشر آموزه های اهل بیت علیهم السلام کوشا باشیم. |