بسم الله الرحمن الرحیم
درسهایی از سنگ
هرگاه میخواهیم چیزی را به سختی، عدم انعطاف و حتی گاه بی رحمی نسبت دهیم یاد او می افتیم. فلانی مثل سنگ سخته، دلش مثل سنگه، اصلاً رحم نداره و ... بله سنگ موجودی است که غالباً متهم به بی روحی، سردی و زمختی است اما همین سنگ نیز سخنانی برای گفتن دارد و دنبال گوشی برای شنیدن است. سنگ نیز مانند هر موجود دیگری دارای صفات مثبت و منفی است و مهم آن است که او را کاملاً شناخته و پند و اندرزهایش را مد نظر قرار داده و از آن عبرت بگیریم.
برخی از سنگ ها صاف و بعضی دیگر متخلخل اند. آدم ها نیز برخی یک رو و بی خلل و فُرَج، بدون لایه های پنهان، یک دست و یک رنگ اند و مومن این گونه است [البته نه آنکه تمامی اسرار درونش را فاش نماید بلکه در برابر حق یک رو و رو راست است اعتقاداتش و حرفش با عملش یکی است]؛ برخی دیگر دارای روزنه ها و لایه های پنهانند؛ منافق از نوع دوم است.
سنگ صاف و صیقلی از آلودگی ها و ناپاکی ها به راحتی پاک می شود ولی سنگ متخلخل این گونه نیست. قلب مومن مثل سنگ صیقلی است که کینه ها را درون خود جا نمی دهد ولی منافق و کافر معدن نفرت ها، حسادت ها و همه ی رذایل اخلاقی اند.
بعضی از سنگ ها قیمتی اند مثل الماس، عقیق، فیروزه، زمرد و ... . این سنگ ها لیاقت حضور در حلقه ی انگشتری را پیدا می کنند. قیمت و ارزش این سنگ ها به کمیاب بودن و نادر بودن آنهاست نه آنکه آنها در سنگ بودن و داشتن صفات سنگ با دیگر سنگ ها فرقی داشته باشند. پس گاه قِلَّت موجب ارزش است نه کثرت و از همین روست که مولی علی علیه السلام می فرماید:
لا تَستَوحِشُوا فی طَریقِ الهُدی مِن قِلَّةِ اَهلِه
در مسیر حق و هدایت از کمی اهل آن نترسید.
برخی از سنگ ها جمره ی شیطانند؛ نماد پلیدی و فریبکاری ابلیس رانده شده اند، این سنگ ها دائماً در حال رجم و سنگ خوردنند و تنها جُرم آنها نماد بودن است نه آنکه ذاتاً با دیگر سنگ ها فرقی داشته باشند پس باید مراقب بود که رفتار، گفتار و یا ظاهر ما نماد شیطان و پلیدی او نباشد و هر که این گونه گشت مستحق عذاب است.
برخی از سنگ ها نیز نمادند ولی نماد پرستش و بندگی، حجرالاسود و خانه ی کعبه این گونه اند.
کعبه یک سنگ نشانی است که ره گم نشود
حاجی احرام دگر بند ببین یار کجاست؟
برخی از سنگ ها سنگ عبرت اند؛ برای بیدار کردن، مثل آن سنگ که «سر»ی به آن می خورد و صاحبش از خواب غفلت و مسیر اشتباه بیدار می شود و یا آن سنگی که در قبر می نهند – سنگ لحد – که انسانِ از دنیا رفته را از مستی و غفلت وابستگی ها و عادتِ در دنیا بودن، بیدار ساخته و به او می فهماند که تو دیگر فرصتی برای هرگونه تلاش مثبت و منفی در دنیای خاکی نداشته و از دنیا رفته ای و چه خوبست که سر انسان در حال حیات به این سنگ خورده و بیدار شود و نه پس از رحلت که دیگر نوشدارو پس از مرگ سهراب است و بی ارزش می باشد.
برخی از سنگ ها به گونه ای هستند که به جای بیدار ساختن انسان موجب در خواب رفتن او می گردند آن سنگ عبرتی! که محکم به سر انسان خطا کار خورده و او را هلاک می سازد و یا آن سنگی که تبدیل به بُت می شود و عده ی کثیری را به هلاکت می کشاند.
و گاه سنگ طلا و الماس و سنگ های قیمتی نیز از این دسته اند؛ چه بسیار از انسان هایی که مسحور این سنگ ها گشته و برای به دست آوردن آنها جان و آخرت خود را باخته اند و چه جنایتهای فراوانی که از سوی ابر قدرت ها و انسان های فزون خواه و حریص رخ داده است.
پس این گونه سنگ ها به نوعی سنگ فریب اند و مهلک.
بعضی سنگ ها، سنگ بلا و بعضی سنگ صبور اند. آدم ها نیز گاه وجودشان برای دیگران به مثابه یک بلاست و گاه برای آنها برکتند و سنگ صبور دیگرانند؛ معجونی شفا بخش، مشاوری خوب و دل سوز و رافع مشکلات مردم اند.
سنگ، گر چه مصداق سفتی و استقامت است ولی همین سنگ نیز اگر بی تحرک باشد حتی قطره ای آب نیز از او محکم تر و قدرتمندتر خواهد بود.
و گر چه سنگ مصداق عدم انعطاف و سفتی است ولی همین سنگ در برابر حرارت فراوان ذوب می شود و با ذوب شدن خود می گوید: «دست، بالای دست بسیار است».
مغز برخی آدم ها مثل سنگ است که: «نرود میخ آهنین در سنگ» هیچ سخن منطقی در آنها اثر نمی گذارد گویا مغز آنها بسته شده و با هیچ چیز متاثر نمی گردد. آنها مصداق آیه ی شریفه ی «صُمٌّ بُکمٌ عُمیٌ فَهُم لا یَرجِعونَ» اند.
قلب بعضی دیگر از آدم ها نیز مانند سنگ است که بسیار سخت و غیر منعطف است فاقد هر گونه احساس و عاطفه اند و هرگز در اثر حوادث عاطفی و احساسی نرم نگشته و تاثیر نمی پذیرند. انسان نیز مصداق این گونه آیه اند که:
[القلوب] فَهِیَ کَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً (سوره مبارکه بقره – 74)
دل هایشان مانند سنگ است بلکه از آن نیز سخت تر است
گناه، دل های آنها را قسی و سخت نموده است به گونه ای که هیچ نوری به آن نفوذ نمی کند و دل هایشان نرم نمی شود. انجام هر جنایتی برایشان آسان و راحت است.
بعضی از سنگ ها کوچکشان نیز بزرگ است؛ مثل سنگ کلیه و سنگ مثانه که انسان – این موجود متکبر و مغرور- را عاجز و مستاصل می گرداند. این سنگ نیز گر چه کوچک است ولی معلمی بزرگ است، معلمی که درس بیداری می دهد و به انسان می گوید: «انسان! ببین و بدان که چقدر عاجز و ناتوانی و بترس از عذاب های بزرگ الهی، آنجا که سرهای گناهکاران میان سنگ های عذاب نهاده شده و به آنها کوبیده می شود».
سنگ آسیا نیز همین درس را می دهد و عملاً به انسان می نمایاند که میلیون ها و میلیاردها دانه گندم و جو تاب تحمل آن را نداشته و به راحتی در برابر آن، نرم و خورد می شوند. این سنگ نیز نمادی از سنگ عذاب و محشر کبری است.
اگر در ضرب المثل می خوانیم که «سنگ کوچک سر بزرگ را می شکند». منظور همین درس عبرت و اندرز بزرگ است.
و اگر می شنویم:
شیشه نزدیک تر از سنگ ندارد خویشی
هر شکستی که به انسان برسد از خویش است
گویای آن است که گر چه انسان عاشق خویشان و نزدیکان است و گاه برای ارضای نیازهای آنها تمام عمر خود را صرف می کند اما باید بداند که گاه همین «خویش» است که می تواند عامل نیستی و هلاکت او گردد آنجا که پدری در تربیت فرزند خود کوتاهی نماید و یا مادری برای تربیت مذهبی فرزند خود آن گونه که برای غذا و سلامتش دل می سوزاند دل نسوزانده و او را رها سازد که نتیجه ی هر دو تحویل فرزندی ناصالح به اجتماع و وجود سئیات جاریه در زندگی آنها خواهد بود و نیز آنجا که پدر و مادر تمام سرمایه ی مادی و حتی عمر خود را برای آبادانی دنیای فرزندان صرف نمایند و ازآخرت خویش غافل گردند.
برخی از آدم ها ضعیف کشند آنها مثل آن دسته از سنگ هایی هستند که مال پای لنگ اند.
بعضی از سنگ ها نیز در خدمت ضعیفانند مثل سنگ های انتفاضه ی فلسطین یا همان انقلاب سنگ. همان سنگ هایی که مستکبران را به زانو درآورده و حق مظلومان را از آنها ستانده است.
برخی از سنگ ها در تاریخ ماندگارند مانند سنگ های سجّیل که لشگریان کفر ابرهه را تار و مار نموده و درس عبرتی برای همه زورگویان عالم گشته است.
پس مثل سنگ باش که در استقامت و محکمی همه از تو درس بگیرند ولی سنگ نباش که به خویشتن خویش لطمه وارد ساخته و خود را نابود سازی.
مثل سنگ باش که همه به دور تو بگردند -کعبه- و نه مثل سنگی که همه را به دور خود بگردانی –بت-
بعضی از سنگ ها برای بالا رفتن اند که صخره نوردها از آنها بالا می روند ولی برخی از این سنگ ها مردم را به پایین پرت می کنند؛ تو مثل سنگی باش که مردم با تو بالا بروند و نه مثل سنگی که مردم را به پایین پرت نمایی.
سنگ باش و محکم نه سنگ باش و بی رحم
مثل سنگی باش که نانی بر روی تو پخته شود و نه مثل سنگی که زیر دندان رفته و دندانی را خورد نمایی.
مثل سنگی نباش که نوری از آن نگذرد بلکه مثل سنگی باش که با حرارت ایمان ذوب در دینداری و ولایت باشی.
مثل سنگ باش و سنگین، سنگین و با وقار ولی نه آن سنگینی که قدرت تحرک نداشته و خمود باشی و تنبل
و نه آن سنگین که باری بر دوش دیگران باشی
و نه آن سنگین که بر زمین چسبیده و قدرت بالا رفتن و پرواز نداشته باشی
و فراموش نکن که سنگ به از گوهر نایافته.
والسلام – التماس دعا
اگر مایل بودید این مطلب را در وبلاگ خود قرار دهید
================
قسمت سوم اندرزهای خداوند متعال به حضرت عیسی علی نبینا و علیه السلام
یَا عِیسَى ارْفُقْ بِالضَّعِیفِ وَ ارْفَعْ طَرْفَکَ الْکَلِیلَ [الذَّلِیلَ] إِلَى السَّمَاءِ وَ ادْعُنِی فَإِنِّی مِنْکَ قَرِیبٌ وَ لَا تَدْعُنِی إِلَّا مُتَضَرِّعاً إِلَیَّ وَ هَمُّکَ هَمٌّ وَاحِدٌ فَإِنَّکَ مَتَى تَدْعُنِی کَذَلِکَ أُجِبْکَ
اى عیسى! به ناتوان لطف کن و دیده کم بینایت را به آسمان بردار و مرا بخوان که من به تو نزدیکم و مرا نخوان جز به زارى و یک دل که هر گاه تو مرا چنین بخوانى ترا اجابت کنم،
یَا عِیسَى إِنِّی لَمْ أَرْضَ بِالدُّنْیَا ثَوَاباً لِمَنْ کَانَ قَبْلَکَ وَ لَا عِقَاباً لِمَنْ کَانَ قَبْلَکَ وَ لَا عِقَاباً لِمَنِ انْتَقَمْتُ مِنْهُ
اى عیسى! دنیا را نه پاداش و نه کیفر گذشتگان نساختم و نه کیفر کسى که از او انتقام گیرم،
یَا عِیسَى إِنَّکَ تَفْنَى وَ أَنَا أَبْقَى وَ مِنِّی رِزْقُکَ وَ عِنْدِی مِیقَاتُ أَجَلِکَ وَ إِلَیَّ إِیَابُکَ وَ عَلَیَّ حِسَابُکَ فَسَلْنِی وَ لَا تَسْأَلْ غَیْرِی فَیَحْسُنَ مِنْکَ الدُّعَاءُ وَ مِنِّی الْإِجَابَةُ
اى عیسى! تو فانی می شوی و من می مانم؛ روزی و زمان مرگت نزد من است و بسوى من برمی گردى و حسابت با من است از من بخواه و از دیگرى مخواه؛ از تو دعا شایسته است و از من اجابت.
یَا عِیسَى مَا أَکْثَرَ الْبَشَرَ وَ أَقَلَّ عَدَدَ مَنْ صَبَرَ الْأَشْجَارُ کَثِیرَةٌ وَ طَیِّبُهَا قَلِیلٌ فَلَا یَغُرَّنَّکَ حُسْنُ شَجَرَةٍ حَتَّى تَذُوقَ ثَمَرَتَهَا
اى عیسى! چه بسیارند انسانها و چه اندک است شکیبایان!!، درخت فراوانست و نوع خوبش اندک است، از زیبائى درختى فریفته مشو تا میوهاش را نچشیده ای.
یَا عِیسَى لَا یَغُرَّنَّکَ الْمُتَمَرِّدُ عَلَیَّ بِالْعِصْیَانِ- یَأْکُلُ رِزْقِی وَ یَعْبُدُ غَیْرِی ثُمَّ یَدْعُونِی عِنْدَ الْکَرْبِ فَأُجِیبُهُ ثُمَّ یَرْجِعُ إِلَى مَا کَانَ أَ فَعَلَیَّ یَتَمَرَّدُ أَمْ لِسَخَطِی یَتَعَرَّضُ فَبِی حَلَفْتُ لَآخُذَنَّهُ أَخْذَةً لَیْسَ مِنْهَا مَنْجًى وَ لَا دُونِی مُلْتَجًى أَیْنَ یَهْرُبُ مِنْ سَمَائِی وَ أَرْضِی
اى عیسى! عصیان متمرّد بر من - که روزى مرا می خورد و دیگرى را می پرستد و در گرفتارى مرا می خواند و من او را اجابت می کنم و باز بکردار خود برمی گردد- تو را گول نزند آیا بر من تمرد می کند و یا متعرض خشم من شده است؟!
به خودم قسم او را چنان مؤاخذه نمایم که راه نجاتى از آن نداشته باشد و پناهى جز من نتواند یافت؛ از آسمان و زمینم به کجا مىتواند بگریزد؟!.
بسم الله الرحمن الرحیم
| عَلِیَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا علیه السلام :
رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً أَحْیَا أَمْرَنَا فَقُلْتُ لَهُ وَ کَیْفَ یُحْیِی أَمْرَکُمْ قَالَ یَتَعَلَّمُ عُلُومَنَا وَ یُعَلِّمُهَا النَّاسَ فَإِنَّ النَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ کَلَامِنَا لَاتَّبَعُونَا
(بحارالأنوار ج 2 ص30 )
امام رضا علیه السلام می فرماید:
خداوند رحمت کند آن بنده ای را که امر ما را احیا نماید؛
راوی می گوید: «از امام علیه السلام پرسیدم چگونه؟»
و اما علیه السلام فرمود:
«علوم ما را یاد بگیرد و به مردم بیاموزد [زیرا] اگر مردم زیباییهای کلام ما را بدانند حتما از ما تبعیت می کنند.
سلام دوستان یک طرح فرهنگی و ارزشمند به ذهنم رسیده و از همه خواهش دارم نظرات خودتون را در این خصوص به من منتقل کنید. طرح من این است: اول مقدمه این نظر: ما هر چه داریم از اهل بیت علیهم السلام داریم و ضمنا بسیاری از ما مسلمانها از آموزه های زیبای اسلام آنگونه که شایسته است خبر نداریم من پیشنهاد میکنم هرگاه بنده و یا شما به یک روایت زیبا برخورد کردیم آنرا با ترجمه روان آماده ساخته و در وبلاگ خود نهاده و سپس به دیگر دوستان خبر بدهیم تا همه آن روایت را هم در وبلاگ نهاده و هم به دیگر دوستان خبر دهند و بدین ترتیب دائما در حال به روز کردن اطلاعات حدیثی خود باشیم و یک شبکه بزرگ تشکیل داده و در ثواب گسترش این روایات و تاثیرات احتمالی آنها بر دیگران سهیم باشیم.
فراموش نکنیم :
با شرکت در این طرح پیشاپیش مشمول دعای جلب رحمت از خداوند از سوی حضرت امام علی بن موسی الرضا علیهما السلام شده ایم زیرا او فرموده است:
رحم الله عبدا احیا امرنا ...
امام رضا علیه السلام می فرماید:
خداوند رحمت کند آن بنده ای را که امر ما را احیا نماید؛
**********
یَا عِیسَى اکْحُلْ عَیْنَیْکَ بِمِیلِ الْحُزْنِ إِذَا ضَحِکَ الْبَطَّالُونَ
اى عیسى! بدیدگان خود با غم سرمه بکش آنگاه که اهل بطالت می خندند،
یَا عِیسَى کُنْ خَاشِعاً صَابِراً فَطُوبَى لَکَ إِنْ نَالَکَ مَا وُعِدَ الصَّابِرُونَ
اى عیسى! خاشع و صابر باش؛ پس خوشا بر تو اگر بدانچه به صابران وعده دادهاند؛ برسى.
یَا عِیسَى رُحْ مِنَ الدُّنْیَا یَوْماً فَیَوْماً وَ ذُقْ مَا قَدْ ذَهَبَ طَعْمُهُ فَحَقّاً أَقُولُ مَا أَنْتَ إِلَّا بِسَاعَتِکَ وَ یَوْمِکَ فَرُحْ مِنَ الدُّنْیَا بِالْبُلْغَةِ وَ لْیَکْفِکَ الْخَشِنُ الْجَشِبُ فَقَدْ رَأَیْتَ إِلَى مَا تَصِیرُ وَ مَکْتُوبٌ مَا أَخَذْتَ وَ کَیْفَ أَتْلَفْتَ
اى عیسى! روز به روز از دنیا بیرون برو و مزه آنچه مزهاش رفتنی است را بچش به حق گویم: بهره تو از دنیا همان ساعت و روز تو است و از آن بقوت روزانه خویش خشنود باش و بدرشت و ناهموار آن بساز زیرا که دیدى چه مىشود و آنچه از آن برگیرى نوشته شود و آنچه خرج کنى نوشته شود.
یَا عِیسَى إِنَّکَ مَسْئُولٌ فَارْحَمِ الضَّعِیفَ کَرَحْمَتِی إِیَّاکَ وَ لَا تَقْهَرِ الْیَتِیمَ
اى عیسى! تو مسؤولى، به ناتوان رحم کن آنچنان که من به تو رحم می کنم و با یتیم درشتى و قهر مکن،
یَا عِیسَى ابْکِ عَلَى نَفْسِکَ فِی الصَّلَاةِ وَ انْقُلْ قَدَمَیْکَ إِلَى مَوَاضِعِ الصَّلَوَاتِ وَ أَسْمِعْنِی لَذَاذَةَ نُطْقِکَ بِذِکْرِی فَإِنَّ صَنِیعِی إِلَیْکَ حَسَنٌ
اى عیسى! در نماز بر خود گریه کن و به جایگاه نماز گام بردار و لذت گفتار خود با من را دریاب؛ که من با تو خوشرفتارم.
یَا عِیسَى کَمْ مِنْ أُمَّةٍ قَدْ أَهْلَکْتُهَا بِسَالِفِ ذَنْبٍ قَدْ عَصَمْتُکَ مِنْهُ
اى عیسى! چه بسیار مردمى که آنان را به گناهان گذشتهشان هلاک کردم و تو را از آن گناه و هلاک نگه داشتم.
بسم الله الرحمن الرحیم
از امام صادق علیه السلام
در باره پندهاى خداوند متعال به حضرت عیسى بن مریم علیهما السلام،
یَا عِیسَى أَنَا رَبُّکَ وَ رَبُّ آبَائِکَ اسْمِی وَاحِدٌ وَ أَنَا الْأَحَدُ الْمُتَفَرِّدُ بِخَلْقِ کُلِّ شَیْءٍ وَ کُلُّ شَیْءٍ مِنْ صُنْعِی وَ کُلُّ خَلْقِی إِلَیَّ رَاجِعُونَ
اى عیسى! من پروردگار تو و پدران توام؛ یک نام دارم. در آفریدن هر چیزى یگانه و تنهایم و هر چیز کار من است و همه خلقم به سوی من باز می گردند.
یَا عِیسَى أَنْتَ الْمَسِیحُ بِأَمْرِی وَ أَنْتَ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنِی وَ أَنْتَ تُحْیِی الْمَوْتَى بِکَلَامِی فَکُنْ إِلَیَّ رَاغِباً وَ مِنِّی رَاهِباً فَإِنَّکَ لَنْ تَجِدَ مِنِّی مَلْجَأً إِلَّا إِلَیَّ ...
اى عیسى! تو بامر من مسیح هستی و تو باذن من از گل پرنده می سازى و تو بسخن من مردهها را زنده می کنى پس بمن مشتاق باش و از من بترس که هرگز در برابر من، پناهگاهی جز خودم نمی یابی....
یَا عِیسَى أَنْزِلْنِی مِنْ نَفْسِکَ کَهَمِّکَ وَ اجْعَلْ ذِکْرِی لِمَعَادِکَ وَ تَقَرَّبْ إِلَیَّ بِالنَّوَافِلِ وَ تَوَکَّلْ عَلَیَّ أَکْفِکَ وَ لَا تَوَلَّ غَیْرِی فَأَخْذُلَکَ
اى عیسى! مرا در خاطرت چون خود اهمیت بده و یادم را ذخیره معادت کن و با نوافل بمن تقرب بجوی، بر من توکل کن تا کفایتت کنم و بر دیگرى تکیه مکن زیرا ترا وانهم.
یَا عِیسَى اصْبِرْ عَلَى الْبَلَاءِ وَ ارْضَ بِالْقَضَاءِ وَ کُنْ کَمَسَرَّتِی فِیکَ فَإِنَّ مَسَرَّتِی أَنْ أُطَاعَ فَلَا أُعْصَى
اى عیسى! به بلا صبر کن و بقضاء من راضى باش و مرا از خود شاد کن شادى من در اینست که فرمانم اطاعت شده و نافرمانى نشوم.
یَا عِیسَى أَحْیِ ذِکْرِی بِلِسَانِکَ وَ لْیَکُنْ وُدِّی فِی قَلْبِکَ
اى عیسى! یاد مرا با زبانت زنده دار و مهرم را در دلت بپرور،
یَا عِیسَى تَیَقَّظْ فِی سَاعَاتِ الْغَفْلَةِ وَ احْکُمْ لِی بِلَطِیفِ الْحِکْمَةِ
اى عیسى! در هنگام غفلت بیدار باش و برای من با حکمتی لطیف قضاوت کن،
یَا عِیسَى کُنْ رَاغِباً رَاهِباً وَ أَمِتْ قَلْبَکَ بِالْخَشْیَةِ
اى عیسى! مشتاق و ترسان باش و دلت را با خشیت بمیران،
یَا عِیسَى رَاعِ اللَّیْلَ لِتَحَرِّی مَسَرَّتِی وَ اظْمَأْ نَهَارَکَ لِیَوْمِ حَاجَتِکَ عِنْدِی
اى عیسى! شب را مراعات و حفظ کن تا شادیم را جسته باشى و روزت را روزه بدار براى آن روز که حاجتى بمن دارى،
یَا عِیسَى نَافِسْ فِی الْخَیْرِ جُهْدَکَ لِتُعْرَفَ بِالْخَیْرِ حَیْثُ مَا تَوَجَّهْتَ
اى عیسى! در کار خیر پیشدستى کن تا هر جا روى به عنوان شخصی اهل خیرشناخته شوى
یَا عِیسَى احْکُمْ فِی عِبَادِی بِنُصْحِی وَ قُمْ فِیهِمْ بِعَدْلِی فَقَدْ أَنْزَلْتُ عَلَیْکَ شِفَاءً لِما فِی الصُّدُورِ مِنْ مَرَضِ الشَّیْطَانِ
اى عیسى! میان بندگانم با خیرخواهی من، حکم کن و بعدل من قیام کن که شفاى هر دردى از بیمارى های شیطانى را بتو نازل کردم،
یَا عِیسَى حَقّاً أَقُولُ مَا آمَنَتْ بِی خَلِیقَةٌ إِلَّا خَشَعَتْ لِی وَ مَا خَشَعَتْ لِی إِلَّا رَجَتْ ثَوَابِی فَأُشْهِدُکَ أَنَّهَا آمِنَةٌ مِنْ عِقَابِی مَا لَمْ تُغَیِّرْ أَوْ تُبَدِّلْ سُنَّتِی
اى عیسى! به حق مىگویم: کسى بمن ایمان ندارد مگر آنکه برایم خاشع است و کسی برایم خاشع نباشد جز آنکه امید به ثوابم دارد و تو را گواه می گیرم که او از کیفرم آسوده است مادامی که دگرگون نشده و سنت مرا تغییر نداده است،
یَا عِیسَى ابْنَ الْبِکْرِ الْبَتُولِ ابْکِ عَلَى نَفْسِکَ بُکَاءَ مَنْ قَدْ وَدَّعَ الْأَهْلَ وَ قَلَى الدُّنْیَا وَ تَرَکَهَا لِأَهْلِهَا- وَ صَارَتْ رَغْبَتُهُ فِیمَا عِنْدَ اللَّهِ
اى عیسى پسر بکر بتول! بر خود گریه کن چون کسى که با خاندانش وداع می کند و از دنیا بدش می آید و آن را به اهلش وا می گذارد و به آن چه نزد خداست رغبت دارد.
یَا عِیسَى کُنْ مَعَ ذَلِکَ تُلِینُ الْکَلَامَ وَ تُفْشِی السَّلَامَ یَقْظَانَ إِذَا نَامَتْ عُیُونُ الْأَبْرَارِ حِذَاراً لِلْمَعَادِ وَ الزَّلَازِلِ الشِّدَادِ وَ أَهْوَالِ یَوْمِ الْقِیَامَةِ حَیْثُ لَا یَنْفَعُ أَهْلٌ وَ لَا وَلَدٌ وَ لَا مَالٌ
اى عیسى! با این حال، نرم سخن بگو و آشکارا سلام کن و آنگاه که دیده نیکان در خوابست؛ بیدار باش به خاطر حذر از معاد و لرزشهاى سخت و هراسهاى روز قیامت در آنجا که هیچ خاندان و مال و فرزندی سودى نمی دهد.بسم الله الرحمن الرحیم
حدیث قدسی:
یَا ابْنَ عِمْرَانَ کَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ یُحِبُّنِی فَإِذَا جَنَّهُ اللَّیْلُ نَامَ عَنِّی أَ لَیْسَ کُلُّ مُحِبٍّ یُحِبُّ خَلْوَةَ حَبِیبِهِ
ای پسر عمران! دروغ میگوید آنکه گمان دارد مرا دوست دارد
ولی هنگامی که شب فرا می رسد [بدون مناجات با من] به خواب می رود.
زیرا مگر نه آنست که هر عاشقی دوستدار خلوت با با معشوق خویش است؟!.
(وسائلالشیعة ج 7 ص77 )
در پرتو آموزه های معصومین علیهم السلام زندگی کنیم
با تکثیر این روایات در ثواب تاثیرات آن سهیم باشید
التماس دعا
*بسم الله الرحمن الرحیم
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید:
مَنْ سَعَى لِمَرِیضٍ فِی حَاجَةٍ قَضَاهَا أَوْ لَمْ یَقْضِهَا
خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ کَیَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ
هرکه در راه رفع حاجت یک فرد مریض تلاشی نماید
چه حاجت او را برآورده سازد و چه نتواند
از گناهان خود خارج می شود مانند روزی که از مادر متولد گشته است.
(منلایحضرهالفقیه ج4 ص15)
در پرتو آموزه های معصومین علیهم السلام زندگی کنیم
با تکثیر این روایات در ثواب تاثیرات آن سهیم باشید
التماس دعا
بسم الله الرحمن الرحیم
مرگ در عسل
عرصهی هستی، عرصهی هنرنمایی انسان است و هنرنمایی او در گرو عبور از انواع موانع طبیعی و یا مصنوعی موجود در سر راه زندگی.
موانعی که هر یک از آنها در مقطعی از زندگی و به شکلی خاص ظهور نموده و انسان را به مبارزه با خود میطلبد. موانعی که بروز آنها گاه مستقیماً نتیجهی رفتار و کردار خود انسان است و گاه موانعی غیر ارادی و غیر انتخابی و بلکه از پیش تعیین شده است. آنها به مثابهی موانع موجود در سر راه یک دونده در مسابقهی «دو با مانع» اند.
هر که از این موانع با سرعت بیشتر عبور نموده و انواع آنها را به سلامت پشت سر بگذارد، به خط پایان رسیده و «جایزه»ی مسابقه و یا «مدال» را از آنِ خود خواهد ساخت.
برخی از موانع زندگی عبارتند از: فقر و ثروت، صحت و مرض، زیبایی و زشتی، توجه و غفلت، تعجیل و تسویف، گناه و ثواب، انواع رذایل و فضایل و اوصاف نیک و بد انسان اوصافی نظیر: حلم و عجله، صبر و جزع، رضا و نارضایتی، عفت و بیعفتی، حرص و قناعت، شکر و ناسپاسی و ... .
آری همهی اوصاف و حالات ذکر شده به مثابه میدانی برای مسابقهی انسان با شیطان بوده؛ عرصهای برای جلوهگری انسان و یا جولانگاهی برای شیطان است. اگر در گذر از این عرصهها موفق و سربلند باشی؛ گویا انسان به پیروزی رسیده است و گرنه این شیطان است که پیروز گشته و بانگ رسوایی انسان را سر میدهد.
و جالب آنکه: در این مصاف و مسابقه از قوانین اخلاقی خبری نیست! و حریف، اهل غَدَر و نیرنگ است. او برای پشت پا زدن به انسان هر کاری بتواند میکند و از هیچ مکری ابایی ندارد و جالبتر آنکه: اگر تو نیز مانند او اهل غدر و حیله باشی [در واقع] اوست که منتفع گردیده و سود خواهد برد چرا که او در اصل همین را خواسته و در پی آن است که تو نیز مانند او گردی. از این رو، مکر و حیلهی انسان به مثابهی «تُف سر بالا» است که بازگشتش به چهرهی خود خواهد بود و نیرنگ تو و از راه اصلی مسابقه خارج شدن به مثابهی «بریدن شاخهای است که خود روی آن نشستهای» شاخهای که او نیز در پی بریدن همان شاخه است.
در این مسابقه تنها یکدلی و پاکی، صداقت و پرهیزکاری، توکل و استعانت از حضرت باریتعالی کار ساز بوده و بهرهگیری از این «مواد نیروزای مجاز» بدون اشکال است و استفاده از مواد غیر مجاز نظیر مکر و نیرنگ و ...، نه تنها ثمری نداشته بلکه اثر عکس نیز خواهد داشت.
لاحَولَ وَ لاقُوَّةَ الّا بِاللهِ العَلیِّ العَظیمِ
نکتهی دیگر آن است که موانع این مسابقه برای شرکت کنندگان، متفاوت است؛ برای مثال، برخی از موانع در سر راه شما هست که در سر راه شخص دیگر، اثری از آن یافت نمیشود
زیرا ممکن است هر کس از طریقی غیر از طریق شخص دیگر به سوی خط پایان در حرکت باشد.
از جملهی این موانع، مانع «فقر» و یا «ثروت» است. فقیر به گونهای کاملاً متمایز از غنی آزموده شده و مادهی نیروزای مورد نیاز او با غنی فرق دارد. او به موادی مانند «صبر و شکیبایی و قناعت و رضا» نیازمند است، در حالی که غنی به موادی دیگر نظیر «سخاوت و انفاق، صدقه و دوری از بخل» نیازمند است.
و صد البته فراموش نشود که: تمامی راههای صحیح به خط پایانی واحد یعنی «کمال انسان» منتهی گشته و پاداش همهی برندگان دست یافتن به «قرب الهی» خواهد بود. البته مدال بعضیها طلایی و مدال برخی دیگر نقرهای و یا برنزی خواهد بود.
بازندگان این مسابقه نیز همگی گرفتار هلاکت و ناکامی خواهند گردید؛ هلاکتی که گاه ممکن است در ظاهر هلاکت نبوده و یا حتی خوشایند نیز بوده باشد!.
یکی از این نوع هلاکتها «استدراج» است و این نوع مجازات غالباً مخصوص مرفهین وثروتمندان بیدرد است. گاه میشود که ثروتمندی به دلیل رد نشدن از موانع سر راه، گرفتار این پدیده گردیده و به شکلی کاملاً «تدریجی» هلاک شود! مَثَلِ آنها مَثَلِ گوسفند بیماری است که احتمال سرایت بیماری آن به دیگر گوسفندان بوده و ضمناً امیدی به خوب شدن و رهایی او از بیماری نیست در این صورت چوپان او را در بیابان رها نموده و مابقی گوسفندان را به آغل میبرد.
او در ابتدا می انگارد که رها گشته و از رنج اسارت و گرفتاری به دست چوپان و زندانِ آغل آسوده گشته است، بسیار خوشحال و شاد، بالا و پایین پریده و به جست و خیز میپردازد هر جا که میخواهد میرود و هرکاری که میخواهد میکند و به حال دیگر گوسفندان گرفتار! میخندد و برای آنها متاسف میگردد! و ...
امّا غافل از آنکه این رهایی و این غرق در تنعّم و شادی! سرانجامی جز دریده شدن توسط گرگهای بیابان نداشته و این آزادی ظاهری در واقع نه تنها هیچ لطفی از جانب چوپان در حق او نیست بلکه نوعی «مجازات و مکافات» نیز خواهد بود.
آری ثروتمندانی که غرق در لذت و شادی زندگی و سرمست از انواع نعمتهای الهیاند باید بهراسند؛ بهراسند از آنکه مبادا این ریزش نعمتها در واقع احسان و لطفی در حق آنها نبوده و بلکه نتیجهی ناسپاسی، کبر، غرور و ناشکری آنها باشد.
آنان باید از آن بترسند که مبادا درون نعمت غرق گشته و هلاک گردند که در این صورت این نعمت، نقمتی بیش نبوده و تنها یک «نعمتنما» است.
اینان در مثل به مثابهی کسی میمانند که در یک شب سرد زمستان از شدت سرما و در تاریکی وارد جایی میشود که گرم است و دل چسب. جایی که بعد معلوم میشود حوضچهای از عسل گرم و شیرین است. دائماً در حال خوردن از آن و لذت بردن از گرمای درون آن است ولی در واقع تدریجاً در حال فرو رفتن در آن، فرو رفتنی که سرانجام آن چیزی جز هلاکت نیست، هلاکت در عسل.
آری، استدارج، یعنی همان «هلاکت در عسل»، عسلی که شیرینی و طعم لذیذ آن مانع از اندیشیدن انسان فرو رونده گشته و او تنها زمانی متوجه میشود که کار از کار گذشته و دیگر ... .
بنابراین نباید فراموش نمود که تمامی ما در حال مسابقهایم، مسابقه بر سر بهشت و در این راه باید با توجهی کامل و حضور قلب و با استعانت از حقتعالی با دقت هر چه تمامتر موانع را پشت سر گذاشته و به خط پایان رسید.
در این راه نباید مجذوب ثروت ثروتمندان گشته و یا حسرت داراییهای ایشان را خورد و اگر گاهی گرفتار تفاخر و به خود بالیدنِ ایشان و یا استهزاء و تمسخر آنها گشتیم، فراموش نکنیم که ثروت، لزوماً به معنای آرامش دنیا و آخرت نیست و چه بسا ثروتی که برای صاحب خود جز «نکبت» و «هلاکت» چیزی به ارمغان نمیآورد. التماس دعا
نظر شما؟؟
بسم الله الرحمن الرحیم
امام صادق علیه السلام:
مَا مِنْ عَیْنٍ إِلَّا وَ هِیَ بَاکِیَةٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِلَّا عَیْناً بَکَتْ مِنْ خَوْفِ اللَّهِ وَ مَا اغْرَوْرَقَتْ عَیْنٌ بِمَائِهَا مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ سَائِرَ جَسَدِهِ عَلَى النَّارِ وَ لَا فَاضَتْ عَلَى خَدِّهِ فَرَهِقَ ذَلِکَ الْوَجْهَ قَتَرٌ وَ لَا ذِلَّةٌ وَ مَا مِنْ شَیْءٍ إِلَّا وَ لَهُ کَیْلٌ وَ وَزْنٌ إِلَّا الدَّمْعَةُ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُطْفِىُ بِالْیَسِیرِ مِنْهَا الْبِحَارَ مِنَ النَّارِ فَلَوْ أَنَّ عَبْداً بَکَى فِی أُمَّةٍ لَرَحِمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ تِلْکَ الْأُمَّةَ بِبُکَاءِ ذَلِکَ الْعَبْدِ
هیچ چشمی نیست مگر آنکه در روز قیامت گریان است
مگر چشمی که از خوف خدا گریسته باشد
و هیچ چشمی با آب دیدگانش از خوف و خشیت الهی پر نمی شود مگرآنکه
خداوند متعال – به احترام آن- سایر اندامش را بر آتش جهنم حرام می سازد
و آن اشکها بر گونه های وی جاری نمی شود مگر آنکه آن چهره را از هر گونه ذلت و فشاری حفظ می نماید
و هیچ چیزی نیستمگر آنکه دارای وزن و اندازه است مگر «اشک»که خداوندئ متعال با اندکی از آن دریاهایی از آتش را خاموش می سازد
و اگر بنده ای در میان امتی از خوف خدا بگرید خداوند متعال آن قوم را به خاطر آن بنده مورد رحمت خویش قرار می دهد!!.
(الکافی ج2 ص482 )
در پرتو آموزه های معصومین علیهم السلام زندگی کنیم
با تکثیر این روایات در ثواب تاثیرات آن سهیم باشید
التماس دعا
بسم الله الرحمن الرحیم
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید:
إِنَّ فِی الْجَنَّةِ شَجَرَةً یَخْرُجُ مِنْ أَصْلِهَا خَیْلٌ بُلْقٌ لَا تَرُوثُ وَ لَا تَبُولُ مُسْرَجَةٌ مُلْجَمَةٌ لُجُمُهَا الذَّهَبُ وَ مَرْکَبُهَا الذَّهَبُ وَ سُرُوجُهَا الدُّرُّ وَ الْیَاقُوتُ فَیَسْتَوِی عَلَیْهَا أَهْلُ عِلِّیِّینَ فَیَمُرُّونَ عَلَى مَنْ أَسْفَلَ عَنْهُمْ فَیَقُولُونَ یَا أَهْلَ الْجَنَّةِ أَنْصِفُونَا أَیْ رَبِّ بِمَا بَلَّغْتَ عِبَادَکَ هَذِهِ الْمَنْزِلَةَ قَالَ فَیَقُولُ عَزَّ وَ جَلَّ
کَانُوا یَصُومُونَ وَ کُنْتُمْ تَأْکُلُونَ وَ کَانُوا یَقُومُونَ اللَّیْلَ وَ کُنْتُمْ تَنَامُونَ وَ کَانُوا یَتَصَدَّقُونَ وَ کُنْتُمْ تَبْخَلُونَ وَ کَانُوا یُجَاهِدُونَ وَ کُنْتُمْ تَجْبُنُونَ فَبِذَلِکَ بَلَّغْتُهُمْ هَذِهِ الْمَنْزِلَةَ
همانا در بهشت درختی است که از ریشه آن اسبهایی سفید و سیاه که هرگز بول و مدفوع نمی کنند خارج می گردند اسبهایی زین شده با لجامی از طلا که محل نشستن آنها از جنس طلا و مزین به مروارید و یاقوت است و بر روی آن انسانهایی از والا مقام سوار می شوند که هرگاه گذارشان به افراد مرتبه پایین تر می افتد آنها به ایشان
می گویند:
«ای اهل بهشت! با ما به انصاف رفتار کنید»
و بعد می گویند :
«ای پروردگار! به خاطر کدام اعمال این بندگانت را به این مرتبه از کرامت رساندی؟»
و خداوند عز و جل در پاسخ آنها می فرماید:
«آنها روزه می گرفتند و شما می خوردید
آنها به شب زنده داری می پرداختند و شما می خوابیدید
ایشان صدقه می دادند و شما یخل می ورزیدید
آنها به جهاد می رفتند و شما ترس پیشه ساخته بودید
و به همین دلیل ایشان را به این مرتبه از کرامت رساندم»
(مستدرکالوسائل ج1 ص123)
در پرتو آموزه های معصومین علیهم السلام زندگی کنیم
با تکثیر این روایات در ثواب تاثیرات آن سهیم باشید
التماس دعا
اکبر فرحزادی نویسنده این سطور معتقد است تنها مذهب بی نقص و نجاتبخش اسلام شیعی است و بدون هدایت اهل بیت علیهم السلام هرگز نمی توان به مقصد رسید. بیایید همه در نشر آموزه های اهل بیت علیهم السلام کوشا باشیم. |