بسم الله الرحمن الرحیم
دعا (7)
در مباحث قبلى گفتیم یکى از موانع استجابت دعا گناه است و یک سرى از گناهان را که معصومین «علیهم السلام» بر آنها تأکید بیشترى داشتند و باعث عدم استجابت دعا مىشد را ذکر کردیم. یکى از روایاتى که تعدادى از این گناهان را -که باعث عدم استجابت دعا مىشود- ذکر کرده روایت زیر است: در روایت از امام سجادعلیه السلام آمده که:
وَ الذُّنُوبُ الَّتِی تَرُدُّ الدُّعَاءَ سُوءُ النِّیَّه
«از گناهانى که باعث مىشود دعاى انسان برگردد و بالا نرود سوء نیت است».
ممکن است کسى بپرسد:
«مگر مىشود نیت انسان گناه باشد؟ زیرا در بعضى از روایات هم هست که: افکار انسان اگر به مرحله عمل و گناه عملى نرسد انسان به خاطر آنها تنبیه نمىشود. مثلا اگر من در ذهنم به کسى حسادت کنم و این حسادت به مرحله عمل –یعنی اینکه کارى را نسبت به او صورت بدهم- نرسد؛ برایم گناهى محسوب نمىشود، پس چرا اینجا نیت بد و بدون اقدام کردن به عمل، گناه محسوب مىشود؟!»
در جواب مىگوئیم:
«در این روایت هم نیامده که براى این نیت بد انسان را تنبیه مىکنند بلکه مىگوید: حتى فکر و اندیشه بد، روى روح و روان او اثر مىگذارد.»
مثلا انسان را قسى القلب می کند و یا اثر این افکار بد ردّ دعا است. از این رو گویا خداوند مىفرماید: وقتى تو نیتت بد است من تو را تنبیه نمىکنم و روز قیامت براى این سوء نیت جزایى نمىبینى ولى دعایت را نیز مستجاب نمىکنم.
بر مجازات نیت بد همین بس که دعاى انسان رد شود و بالا نرود
اینگونه گناهان گناهان قلبی اند که کیفر اخروی ندارند ولی آثار دنیوی آن ها به ضرر انسان است.
. در ادامه روایت بعد از سوء نیت آمده وَ خُبْثُ السَّرِیرَِه «خبث» به معناى پلیدى است و «سریره» یعنى آن باطن انسان که هویدا نیست. یکى از اسامى قیامت نیز یَومَ تُبلَى السَّرائِرُ است. یعنى فرداى قیامت که باطن انسانها آشکار مىشود. روزى که خداوند ستاریت خود را از اعمال ما بر مىدارد. پس باید از قبل، قبل از اینکه پردهها را بردارند، خودمان پردهها را کنار بزنیم و پشت آن را خود قبل از رسیدن قیامت آراسته و پاکیزه کنیم. خودمان اعمالمان را چنان از بدیها پاک کنیم که فرداى قیامت که اسم جهنمی ها را مىخوانند خیالمان راحت باشد که ما جزء آنها نیستیم نه اینکه آنچنان عمل کرده باشیم که خود نیز ندانیم در کدام طرف خط هستیم. مثل دانشآموز سرافرازى عمل کرده باشیم که با خود مىگوید: اشکال ندارد اگر 20 نگیرم حتما 18 را مىگیرم نه مثل دانشآموزى که نمىداند 9 مىگیرد و رد مىشود و یا 10 مىگیرد و قبول مىشود.
پس زمانى که مىخواهند اسمها را بخوانند خیالمان راحت باشد و با خود بگوید: من قبل از آمدن به این دنیا حسابهایم را پاک کردهام و توبه کردهام و سعى کردهام پس از آن دیگر گناه نکنم، نگوئیم:«خدا خیلى مهربان است و ما هر کارى کردیم مىبخشد».
ما منکر آن نیستیم که خداوند مهربان است ولى خدا هم بهشت و هم جهنم هر دو را آفریده است و جهنم را هم نگفته است که فقط براى کافران است پس باید به اعمال صالح خود متکى باشیم و نه به امید عفو و آمرزش خدا. اگر در پرونده اعمال دو نفر یک گناه واحد باشد آیا در فرداى قیامت این دو نفر در برابر میزان به یک صورت قرار مىگیرند؟ خیر ممکن است یکى سعى کرده گناه نکند ولى مرتکب گناه شده ولى یکى اصلا برایش مهم نبوده که گناه بکند یا نکند. یکى بعد از گناه سعى در توبه داشته و دیگرى سعى بر توبه نداشته پس اینها در برابر میزان به یک صورت نیستند.
توبه، متعلق به کسانى است که سعى در گناه نکردن دارند ولى غفلتا گناهى را انجام مىدهند نه کسانى که بىتوجه و عمدا همواره مرتکب گناه مىشوند. ما باید سعى کنیم گناه نکنیم و اگر خطایى کردهایم خدایى ناکرده از روى عمد نبوده باشد و توبه کرده باشیم، فرداى قیامت به نیّت ها توجه مىشود.
بعضى دزدها با معرفتند! و پست نیستند. قصه فُضَیل عَیّاض را حتما شنیدهاید. او یک زمانى یک دزد قهار بوده و بعدها یک عابد به تمام معنى شده. چرا چون او وقتى که دزد هم بود یک دزد با معرفت بود. روزى یکى از زیردستان فضیل یک اسب دزدیده بود، آن اسب را نزد فضیل آورد و گفت این اسب را دزدیدهام و آوردهام تا بین هم تقسیم کنیم. فضیل به او گفت: «فورا اسب را برگردان». آن زیردست به او مى گوید: «این یک اسب سرحال و خوب است، چرا اسب را برگردانم؟!!» چون خیلى اصرار کرد فضیل دعایى را که صاحب اسب بر گردن اسبش آویزان کرده بود تا راهزنى آن را ندزدد به او نشان داد و گفت: «الان که تو این اسب را دزدیدهاى نه تنها مال مردم را دزدیدهاى بلکه ایمان او را نیز دزدیدهاى. صاحب اسب به خاطر این دعایى که به گردن اسبش آویزان کرده او را به خدا سپرده است و تو با این کارت او را به خدا نیز بدبین کردهاى، ایمان او نسبت به خدا سست مىشود، سریع اسب را برگردان تا ایمانش نسبت به خدا سست نشود».
این سردسته دزدها است که این حرف را مىزند. او با اینکه دزد زبردستى بوده؛ با این حرفش که «ما دزد ایمان مردم نیستیم» مشخص مىکند که با معرفت است و همین معرفتش باعث مىشود که روزى در حال دزدى صداى صوت قرآنى او را منقلب مىکند که مىخوانده است:
اَلَمْ یَاْنِ لِلَّذینَ آمَنوا اَنْ تَخشَعَ قُلُوبُهم لِذِکرِ اللّهِ؟
آیا وقت آن نرسیده است که آنانکه ایمان آوردهاند قلبشان با ذکر خدا خاشع شود.
این آیه را که مىشنود فریاد مىزند و مىگوید: «چرا وقتش رسیده است» و پس از آن مدتها کسى فضیل را ندید و رفت خلوت گزید و بعد با انسانهاى صالح در آمیخت و به انسان عابد و پرهیزگارى تبدیل شد. او اگر به اینجا رسید علتش این بود که خوش نیت و با معرفت بود. بنابر این اگر گناه هم مىکنیم؛ نباید گناه را از روى خباثت و جسارت انجام دهیم؛ بلکه اول باید سعى در گناه نکردن داشته باشیم. حال اگر در پرونده ما گناهان اندکى هم پیدا شد گناه با جسارت و پررویى نباشد.
گر اینگونه باشیم آن وقت مىتوانیم امید داشته باشیم که: خداوند آمرزنده و مهربان است. خداوند بندهاى را که عمدا گناه مىکند و هتک حرمت الهى مىکند؛ به راحتى نمىبخشد.
در ادامه روایت پس از سوء نیت و خبث سریره گناه دیگرى را که برشمرده نفاق در دل نسبت به براداران دینى است.
وَ النِّفَاقُ مَعَ الْإِخْوَانِ
دوروئى و نفاق را نیز از گناهانى برشمرده که موجب ردّ دعا مىشود.
عامل دیگرى که در این روایت برشمرده است:
و تَأْخِیرُ الصَّلَوَاتِ الْمَفْرُوضَاتِ حَتَّى تَذْهَبَ أَوْقَاتُهَا
«تأخیر نماز واجب از وقتش به گونهاى که وقت آنها بگذرد»
است که آنهم باعث عدم استجابت دعا مىشود.
عامل دیگرى که در روایت ذکر شده است:
تَرْکُ التَّقَرُّبِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِالْبِرِّ وَ الصَّدَقَه
ترک تقرب به خداوند از طریق صدقه دادن و بذل و نیکى کردن به دیگران است .
البته صدقه ندادن حرام نیست ولى موجب دور شدن انسان از خدا مىشود و نیز موجب عدم استجابت دعا. صدقه ندادن، گناه نیست ولى دیگر انسان نباید منتظر باشد که دعایش مستجاب بشود. اینها گناهان قلبى است که انسان براى آنها تنبیه نمىشود ولى آثار وضعى در زندگى انسان دارند که یکى از آنها عدم استجابت دعا است.
عامل دیگر کلام بد بر زبان جارى کردن و فحش دادن است که از گناهان عملى است یعنی نه تنها عقوبت اخروى دارد بلکه باعث عدم استجابت دعا و یا تاخیر در آن مىشود.
اسْتِعْمَالُالْبَذَاءِ وَ الْفُحْشِ فِی الْقَوْلِ
به کارگیرى سخنان زشت و فحش در کلام است
پس بد دهنى نسبت به یکدیگر نیز مانع استجابت دعاست. حال یک سرى دیگر از علتهاى عدم استجابت و همچنین یک سرى از علتهاى تأخیر در اجابت را بر مىشماریم.
یکى از اصحاب امام صادقعلیه السلام مىگوید: «از آقا پرسیدم: آیا مىشود که دعاى شخصى با تأخیر اجابت شود؟» امامعلیه السلام مىفرمایند: «بله، عِشرُونَ سَنَه» یعنى حتى 20 سال بعد!!.
باز در حدیث داریم که امام صادقعلیه السلام مىفرمایند:
کَانَ بَیْنَ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «قَدْ أُجِیبَتْ دَعْوَتُکُما» وَ بَیْنَ أَخْذِ فِرْعَوْنَ أَرْبَعِینَ عَاماً
این حدیث در مورد دعاى حضرت موسىعلیه السلام و برادرش است که از خداوند خواستند؛ «فرعون را عذاب بده» در این آیهى قرآن، خداوند فرمود: «من دعایتان را مستجاب کردم».
امام صادق علیه السلام می فرمایند: از زمانى که خداوند خطاب به حضرت موسىعلیه السلام و برادرش گفت: «دعایتان مستجاب شد» تا زمانى که فرعون را غرق کرد 40 سال طول کشید!!.
به این گونه موارد، تأخیر در اجابت دعا مىگویند. پس بعضى اوقات دعاها اجابت شده ولى اثر آن تا سالها بعد به تأخیر مىافتد. حتى حدیث مىگوید: «دعاى ظالم هم ممکن است مستجاب شود» منتها خداوند دعا را مىشنود و نگه مىدارد تا ببیند این انسان گنهکار توبه مىکند یا نه؛ اگر توبه کرد مانع اجابت برطرف مىشود و دعا اجابت مىشود.
از امام صادق علیه السلام مىپرسند: «مگر خداوند نمىفرماید: اُدعُونى اَستَجِبْ لَکُم بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را؟ پس چرا ما مىبینیم انسانی دعا مىکند ولى دعایش اجابت نمىشود؟!».
و یا انسان مظلومى بخاطر ظلم ظالمى دعا مىکند ولى دعایش مستجاب نمىشود.
امامعلیه السلام مى فرمایند:
وَیحَک َما یَدعُوهُ اَحَدٌ اِلا اسْتَجابَ لَهُ
واى بر تو؛ احدى از انسانها دعا نمى کنند مگر آنکه دعاى آنها مستجاب است.
یعنی چرا این حرف را مىزنى؟ وقتى خداوند گفته است: «ادعونى استجب لکم» پس استجابت مىشود. ولى اینکه اثرش را تو ببینى فرق مىکند:
اَمّا الظّالِمُ فَدُعاوُهُ مَردُودٌ اِلى اَن یَتُوبَ اِلَیه
اما ظالم که دعا مىکند دعاى او رد مىشود و باز مىگردد تا زمانى که توبه کند
و وقتى توبه مىکند خداوند حتى دعاهاى قبلى او را که شاید از یاد خود او رفته باشد! اجابت مىکند و این از آن دسته دعاهایى است که با تأخیر برآورده مىشود.
و اَمّا المُحِقّ فَانَّه اِذا دَعاهُ استَجابَ لَه
و انسانى که اهل ظلم نیست و بر حق است وقتى که دعا مىکند دعایش اجابت مىشود
اما ممکن است اجابت دعایش اینطور باشد که
صُرفَ عَنْه البَلاءُ مِن حَیثُ لا یَعلَمُه
به خاطر دعایش ما بلایى را از او رد کنیم.
مثلا فردى دعا مىکند خدایا به من پولى بده و خدا آن دعا را به این شکل اجابت مىکند که بلایى را که او حتى فکرش را نمىکرده است از او دفع مىکند و فرد فکر مىکند که دعایش اجابت نشده در صورتى که به واسطه دعا کردنش خداوند این بلا را از او دفع کرده است.
پس اجابت دعاى انسان شکلهاى مختلفى دارد یک شکل آن دفع بلا است و شکلهاى دیگرش این است که:
و ادَّخرَ لَه ثَوابًا جَزیلا لِیَوم حاجَتِه اِلَیه
ثواب و پاداشى براى روز احتیاج او -یعنى روز قیامت- ذخیره مى شود
بعضى اوقات که ما دعا مىکنیم و ظاهرا مىبینیم دعاهایمان برآورده نشده است مىگوئیم: «دعاهایمان فایده نداشت» اما این گونه نیست.
یکى از علتهاى اینکه مثلا سرمان درد مىکند و دعا مىکنیم که سردردمان خوب شود و خوب نمىشود این است که لحظه لحظهاى که درد مىکشى و دعا مىکنى خداوند برایت ثواب مىنویسد و با اینکه عمل خیر دیگرى انجام ندادهاى ثواب بردهاى. خودِ درد کشیدن، جمع کردن ثواب است و تأخیر در اجابت هم خود باعث ثوابِ افزون مىشود.
ائمهى بزرگوار ما مىگویند: «خداوند در آخرت ثواب خیر تأخیر اجابت دعا را مىدهد و اینقدر در مقابل تأخیر دعا پاداش عظیم مىدهد که بندگان مىگویند: اى کاش هیچکدام از دعاهایمان در دنیا اجابت نمىشد».
پس صِرف عدم اجابت ظاهری به این معنى نیست که خداوند دعاهاى ما را نشنیده و یا نپذیرفته است؛ بلکه به شکلهاى دیگرى بندهاش را به کمال نزدیک مىکند. همین که هر روز تأخیر، باعث افزونى ثواب مىشود؛ لطف خداوند به انسان را مىرساند که ثوابها را براى روز احتیاج نگه مىدارد. روزى که انسان محتاج این ثوابهاست. خداوند این ثوابهاى عظیم را براى او ذخیره مىکند.
پس یکى دیگر از علت تأخیر افزایش منزلت و ثواب بنده است.
ادامه دارد...........
لطفا با درج نظرات خود در قسمت
«نظرات دیگران»
مرا در جهت بهتر شدن مطالب یاری نمایید
با تشکر
التماس دعا
بسم الله الرحمن الرحیم
دعا (6)
گفتیم: «گناه، یکى از عواملى است که مانع استجابت دعا مىشود»
گناه کردن مىتواند به صورت غیبت کردن، بى توجهى به نماز -تا نماز خداى نکرده قضا شود- و ... باشد.
بطور کلى گناه، مانعى بزرگ است ولى به بعضى از گناهان به شکل خاص در روایات اشاره شده است که یکى از آنها همان لقمهى حرام بود.
دیگر از گناهانى که در روایات بر آن تأکید شده است، یکى از وظایف واجب مؤمنین است که اگر آن را ترک بکنند موجب عدم استجابت دعا خواهد شد و آن واجب امر به معروف و نهى از منکر است؛ خصوصا در وضعیت جامعه فعلى ما که از اهم واجبات است.
حضرت علىعلیه السلام مىفرمایند:
لَتَأْمُرُنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لَتَنْهُنَّ عَنِ الْمُنْکَرِ أَوْ لَیُسْتَعْمَلَنَّ عَلَیْکُمْ شِرَارُکُمْ فَیَدْعُو خِیَارُکُمْ فَلَا یُسْتَجَابُ لَهُمْ......
«یا امر به معروف کنید و نهى از منکر و یا اگر این کار را ترک کنید خداوند انسانهاى شرور شما را بر شما مسلط مىکند، در این هنگام خوبها دعا مىکنند اما مستجاب نمىشود زیرا شما وظیفه امر به معروف و نهى از منکر را که واجب خداست ترک کردهاید.»
در روایات دیگرى نیز صریحا این مسئله گوشزد شده است:
لَاتَتْرُکُوا الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ فَیُوَلِّیَ اللَّهُ أَمْرَکُمْ شِرَارَکُمْ ثُمَّ تَدْعُونَ فَلَا یُسْتَجَابُ لَکُمْ عَلَیْهِمْ وَ عَلَیْکُمْ
«امر به معروف و نهى از منکر» را رها نکنید زیرا خداوند بدهاى شما را بر امور شما مسلط مىکند و آنگاه شما دعا مىکنید ولى دعاى شما اجابت نمىشود».
مثلا ما دعاى فرج آقا امام زمانعلیه السلام را مىخوانیم پس چرا آقا امام زمانعلیه السلام نمىآیند؟، چون ما زمینه ساز حکومت حضرتعلیه السلام نیستیم و به وظائفمان عمل نمىکنیم.
این را مىدانیم که ترک امر به معروف و نهى از منکر موجب عدم استجابت مىشود و هیچ چیزى جز به عقب افتادن فرج را در پى ندارد.
یکى دیگر از گناهان که موجب عدم استجابت مىشود گناه قطع رحم است؛ یعنى قطع ارتباط من و شما با خویشاوندان، این عمل، گناه است.
در بعضى از روایات اینقدر به صله رحم تأکید شده است که آن را از جملهى اعمال داراى نقش کلیدى براى پذیرش اعمال شمردهاند. مثل اینکه مىگوئیم:
اعمال ما در صورت پذیرش نماز قبول مىشود.
در روایات هم آمده: اگر صله رحم نباشد بقیه اعمال انسان در نظر گرفته نمىشود. بله؛ قطع رحم مىکنیم بعد مىگوئیم: «چرا دعایمان اجابت نمىشود».
البته صله رحم مىتواند با رفت و آمد، تلفن، نامه،... باشد. رفت و آمد با برادر مؤمن هم تأکید شده است لذا لازم است به این واجب الهى یعنى صلهى رحم نیز بسیار توجه نموده و نام خویش را هر چه سریعتر از لیست قطع رحم کنندگان خارج سازیم.
یکى دیگر از گناهانى که در مورد عدم استجابت دعا به آن اشاره شده است در روایتی از امام صادقعلیه السلام ذکر شده است؛ حضرت مىفرمایند:
«از آن گناهانى که باعث مىشود دعا باز گردد عقوق والدین است».
مانند بالنى که بالا مىرود ولى در آن بالاها یک سوراخ بزرگ در آن ایجاد مىشود با سرعت برمىگردد.
کسى که با پدر و مادرش به گونهاى رفتار کرده است که موجب ناراحتی آنها شده است و پدر و مادر از او ناراضى هستند -و البته ممکن است زبانى هم نفرین نکنند- او عاقّ والدین شده است.
ممکن است پدر و مادر از اعماق دل رنجیده خاطر شده باشند و چیزى هم بر زبان نیاورده باشند، همین رنجش پدر و مادر براى ما خطرناک است. اینها باعث مىشود که اعمال ما هباءً منثوراً شود. مثل باد تندى که بوزد و خاک را با خود ببرد؛ یعنى همه چیز را با خود مىبرد و محو مىکند.
بعضى از گناهان اینگونه بر اعمال انسان اثر مىگذارد؛ براى همین است که گناهان را دسته بندى کردهاند و آنها را تحت عنوان گناهان کبیره و صغیره مىخوانند زیرا بعضى از آنها به قدرى براى اعمال انسان خطرناک است که نه تنها خودش یک گناه است بلکه باعث ضایع شدن تمام اعمال خیر او نیز مىگردد.
پس ما در زندگیمان طورى باید با والدینمان رفتار کنیم که به هیچ وجه از ما رنجیده نشوند، اگر حتى حق با ما بود باید ما بگذریم و با خدا معامله کنیم. همان اسلامى که به ما مىگوید: «در مقابل ظلم بایست» مىگوید: «در مقابل پدرت حتى نمىتوانى چشمت را غضبناک کنى یا روى از او برتابى» و باید خیلى مؤدب سرت را پائین بیندازى ولى نه آنکه با سکوت بد و معنا دار به پدرت اهانت کنى. اگر پدر، مقصر است باید خودش جواب خدا را بدهد. اما تو نمىتوانى به او اهانت کنى حتى در روایت از حضرت پیامبرصلى الله علیه وآله داریم که مىفرمایند:
«ملعون است پدر و مادرى که کارى مىکنند که فرزندشان آنها را آزرده بکند و فرزند گناه کرده باشد»
پس اشتباه پدر و مادر سر جاى خودش، ولى ما مىخواهیم به وظیفه دینى خودمان درست عمل کنیم. ما مىخواهیم با متانتمان و عمل به دستورات خداوند متعال موجب تبعات عاق والدین نگردیم.
البته بعضى موارد است که ما نباید به حرف والدین گوش کنیم و آن هم فقط بحث مربوط به واجبات و محرمات دین است. مثلا اگر خدایى ناکرده پدرت به تو بگوید: «حق ندارى نماز بخوانى». در اینجا حرف پدر ملاک نیست بلکه اطاعت خدا مقدم است. در اینجا ناراحتى و عاق والدین تاثیرى ندارد؛ البته در اینجا تو حق بىاحترامى به آنها را ندارى؛ فقط نباید به این حرفش گوش بدهى؛ حتى اگر به پدر کافرت بىاحترامى کنى؛ مقصر هستى.
پس در انجام تکلیف، شناخت آن ها بسیار مهم است. معضل اصلى ما در انجام تکالیف، بیشتر فقدان معرفت و نشناختن حق است.
از امام صادقعلیه السلام راجع به نقش مهم «معرفت» در زندگى انسان داریم که:
«خداوند عملى را نمىپذیرد مگر اینکه از روى معرفت و شناخت انجام گرفته باشد».
شناخت، هم با عمل نمایان مىشود؛ شناخت و عمل لازم و ملزوم هم هستند و آیه قرآن هم این را تاکید مىکند که: الَّذینَ آمَنوا و عَمِلُوا الصّالِحات.
پس ایمان، به تنهایى کافی نیست و به درد نمىخورد. ایمان و عمل صالح در کنار هم به درد مىخورد.
در روایات هم داریم که:
لا مَعرفةَ اِلا بِعَمَل
هیچ شناختى حاصل نمىشود مگر با عمل
و در ادامهى حدیث مىفرماید:
فَمَن عَرَفَ... دَلَّتهُ مَعرفتُه عَلى العَمل
و کسى که شناخت پیدا کرد؛ خود آن معرفت عملش را به او معرفى مىکند
و باز اگر عمل بکند معرفتش افزون مىشود. (اثر متقابل معرفت و عمل را مىرساند)
فَمَن لَم یَعمَلْ فَلا مَعرفهَ لَه
و اگر عمل نکند؛ به آن معرفت و شناخت نمىرسد
و اگر هر کدام از این دو نباشد ما هیچگاه به مقصد نخواهیم رسید. ما که نمىخواهیم مدام دور خودمان بچرخیم (مانند الاغ سنگ آسیاب) بلکه مىخواهیم به مقصد نهایى برسیم.
ما سختی هاى دنیوى را تحمل مىکنیم که به لذائذ معنوی و اخروى برسیم. اگر بدون معرفت کارى انجام دهیم خَسِرَ الدُّنیا و الاخِره مىشویم و آنجا هم دستمان خالى است و اینجا هم سختى بى خودى کشیدهایم. عبادت کور و بدون معرفت به درد نمىخورد. عمل هم بعد از معرفت به درد مىخورد و معرفت بدون عمل هم به درد نمىخورد.
مثلا من مىدانم زیارت امام رضاعلیه السلام چقدر ثواب دارد و راه مشهد را هم مىدانم. آیا با این دانستهها به ثواب معرفتم مىرسم؟ خیر.
وقتى از مرحوم حضرت آیت الله بهجت«ره» مىخواهند که ما را نصیحتى فرمایید؛ ایشان مىگویند:
«به آن چیزهایى که بلدى عمل کن»
پس در واقع اگر بیشتر بدانى و عمل نکنى ضررت بیشتر است زیرا تو به دانستههاى قبلىات نیز عمل نکردهاى. حال من تو را چگونه نصیحت بکنم؟. علمها براى ما مسئولیتآورند. فرداى قیامت به ما مىگویند: «تو مىدانستى ولى عمل نکردى».
در مورد والدین هم باید معرفت و عمل داشته باشیم و با اعمال به دانستههایمان برسیم ان شاءالله به جایى که خداوند براى ما در نظر گرفته است و ان شاءالله به نقطه وصل خود خداوند مهربان برسیم.
یکى از اعمالى که ثواب شمرده شده است شرکت در تشیع جنازه مؤمن است و لو اینکه تنها هفت قدم هم برایت مقدور باشد که پشت سر جنازه بروى؛ این کار را انجام بده، که این کار از چند جهت مفید است: یکى اینکه انسان به خودش نهیب مىزند که یک روز هم مرا روى این تختهها مىگذارند و مىبرند و خاک مىکنند و یکى دیگر اینکه موجب پذیرش دعاها مىشود.
البته رعایت آداب تشییع لازم است؛ از حضرت پیامبرصلى الله علیه وآله است که:
«اگر کسى در تشیع جنازه کسى شرکت کند و ادب آن مراسم را رعایت نکند خداوند روز قیامت او را خوار و ذلیل مىکند در مقابل تمام افراد در روز قیامت به او اهانت مىکند و همچنین دعایش را اجابت نمىکند».
حدیث معروفى داریم که:
« منزلت احترام مؤمن از منزلت احترام خانه کعبه بیشتر است»
نکتهاى که دوباره در بارهى اهمیت عمل بیان مىکنیم؛ حدیث معروفى است که حضرت پیامبرصلى الله علیه وآله مىفرمایند:
الدّاعى بِلا عَمَلٍ کَالرّامى بِلا وَتَر
انسانى که دعا مىکند ولى عمل به دنبال آن نیست مثل کماندارى است که مىخواهد تیرى را به راه دورى بیندازد ولى کمان در اختیار ندارد.
تیر را مگر بدون کمان چقدر مىشود پرتاب کرد؟ دعاى بدون عمل هم بُردى ندارد و بالا نمىرود و به زمین مىخورد. پس عمل صالح خودش باعث استجابت دعا مىشود و عمل صالح در راستاى دعا هم براى بالا رفتن دعا لازم است.
براى سلامتى امام زمان «عجل الله تعالی فرجه الشریف» صلوات
و السلام على من اتبع الهدى
لطفا با درج نظرات خود در قسمت
«نظرات دیگران»
مرا در جهت بهتر شدن مطالب یاری نمایید
با تشکر
التماس دعا
بسم الله الرحمن الرحیم
آبکش
-------------------------
آیا عادلانه و ممکن است که:
سالها زحمت کشیده و با انجام اعمال نیک و صواب به گردآوری توشه و ثواب اقدام نماییم؛ ولی با انجام چند گناه کوچک در روز قیامت هنگام حسابرسی و مشاهده دفتر اعمال اثری از فعالیت های خود ندیده و از ثواب آنها محروم شویم؟!. و آیا این با عدل الهی سازگار است؟.
در پاسخ می گوییم: «بله اولاً چنین چیزی ممکن است و ثانیاً و جود چنین امری خدشه ای به عدل الهی نخواهد زد. برای توضیح بیشتر به بیان چند مثال می پردازیم:
فرض نمایید؛ سالها طول بکشد تا دانههای چوب کبریت یا پوشالهای باریک چوب را گرد هم آوریم و انباری مملو از این دانهها چوب و پوشال تهیه سازیم ولی پس از آن به علت سهل انگاری و غفلت آتش سیگار خود را روی یکی از آنها انداخته و شب به منزل برویم. فردا صبح چه چیزی مشاهده خواهیم کرد؟ بی تردید تَلّی از خاکستر . دقت نمایید: چند سال طول کشید تا جمع کنیم؟ چند لحظه طول کشید تا نابود شود؟!
مثالی دیگر: انباری را در نظر آورید که در آن تعدادی موش زندگی می کنند و ما با آگاهی و یا عدم آگاهی از آن اقدام به جمع آوری محصول گندم خود و انباشته نمودن آن در این انبار نماییم هر روز کیسه های از گندم درو شده را در گوشه ی انبار قرار داده و درب انبار را می بندیم و فردا مجدداً کیسه های دیگر و... پس از گذشت مدتها، هنگامی که درب انبار و یا سیلوی خود را می گشاییم چه می یابیم؟ تعداد زیادی موش گردن کلفت و کیسه های سوراخ و خالی از گندم و نیز مقدار زیادی فضله موش که در جای جای انبار باقی مانده است. این امر تقصیر کیست؟.
اَر که موشِ دزد در انبان ماست گندم اعمال چِل ساله کجاست؟
و باز مثالی دیگر: کوه بزرگ و مرتفعی را در نظر آورید که مدتّهای مدیدی طول میکشد تا از آن بالا رفته و قلّهی آن را فتح نماییم. ماهها و سالها تمرین و تلاش کرده و خود برای بالا رفتن از آن مهیا ساختهایم با برنامهای آماده و توشهای کامل اقدام به صعود مینماییم چند روز متوالی طول میکشد تا به نزدیکی قلّهی آن میرسیم ولی در روز آخر بر اثر غفلت و کوتاهی، برای بالا رفتن عجله نموده و جوانب ایمنی آن را رعایت نمینماییم پا روی سنگی غیر مطمئن و لغزان نهاده و ... .
نتیجه کاملاً روشن است یک غفلت کافی است تا سقوط و هلاکت نصیب این کوهنورد عجول گردد.
فرض نمایید سالها تلاش نمایید و با آبکش! آب دریایی را در مخزنی جمع نمایید. در آخر چقدر جمع شدهاست؟
فرض نمایید سالهایی متمادی با ظرفی سالم آب دریایی را در آبکشی بریزیم! چقدر در گردآوری آب موفق بوده و آب جمع نمودهایم؟!
این مثالها و دهها مثال دیگر به خوبی گویای این مطلب است که اولاً وقوع این حوادث ممکن و ثانیاً در تمامی این حوادث مقصر اصلی شخصی جز خود انسان نمیباشد و نمیتوان در این گونه موارد عدل الهی را زیر سوال برده و او را مقصر بدانیم.
آری، بر اساس روایات وارده بروز گناه در زندگی انسان به مثابه آتشی بر خرمن، سقوط از یک بلندی، جمعآوری آب با آبکش و یا در آبکش بوده و بسیار خسارت بار است.
گناه، ویرانگر اعمال نیک انسان است. انسان آگاه و عاقل کسی است که در کنار جمع آوری گندمِ حسنات، به دفع موشهای دزد [یعنی گناهان] از انبار وجود خود اقدام نماید. او به خوبی میداند که وظیفهای دوگانه برعهده دارد: انجام واجبات و ترک محرمات.
و دقیقاً از همین روست که در روایات فراوان به «لزوم محاسبهی اعمال» از سوی انسان تاکید و سفارش شدهاست. انسان مومن کسی است که هر روز در لابلای اعمال خویش تفحص نموده و خطاهای آن روز خود را یافته و با توبهای آگاهانه ساحت وجود خویش را از لوث گناه بریء و منزه نماید.
انسانی که هر شب به محاسبهی اعمال و توبه از خطاهای خویش نپردازد گرفتار فراموشی و غفلت گردیده و روزی که پردهها از روی اعمال کنار میرود[i] چیزی جز حسرت و آه در کیسه نخواهد داشت.
مَثَل او به مانند هیزمشکنی است که هر روز چوبها و موریانهها را روی هم انباشته نموده و به جای آنکه موریانهها را در لابلای چوبها یافته و از آن جدا سازد؛ هیزمها و موریانههای دیگری را بر آن میافزاید!. بیتردید هر چه ضخامت لایههای انباشتهشده زیادتر شود، موریانههای زیرین بیشتر مخفی گشته و یافتن آنها سختتر خواهد شد و گناه نیز همین گونه است، اگر انسان هر روز در اعمال خود به قصد یافتن گناهان کنکاش ننماید، گناهان پیشین از یاد او رفته و از دیده پنهان میگردند و روزی متوجه خواهد شد که دیگر اثری از «توشهی گردآوری شده» باقی نمانده است.
پس عاقلانه آن است که به جای آنکه عدل الهی را زیر سوال برده و تقصیر را بر گردن حقتعالی بیاندازیم در اعمال خود دقیق شده و با دقتی مضاعف گناهان را شناسایی نموده و ریشهی آنها را که به مثابهی «سلولهای سرطانی و قابل تکثیر» بوده از مملکت وجود کنده و خشک سازیم. به امید آن روز
لطفا با درج نظرات خود در قسمت
«نظرات دیگران»
مرا در جهت بهتر شدن مطالب یاری نمایید
با تشکر
التماس دعا
بسم الله الرحمن الرحیم
دعا(5)
در بحثهاى قبل وقتى عوامل مؤثر در استجابت دعا را مطرح مىکردیم ممکن بود در ذهن بعضىها این شبهه پیش بیاید: ما که تمام آن عوامل را رعایت کردیم پس چرا دعایمان اجابت نشد؟ آیا نعوذ بالله فرمایشات ائمه علیهم السلام اشتباه بوده؟ نه؛ قطعا اینگونه نیست بلکه ما روایاتى هم در مورد موانع استجابت دعا داریم که باید با آنها نیز آشنا شویم.
یکى از عوامل مهم در «عدم استجابت دعا» مسئله «گناه» است. گناه، در بین اعمال انسان، نقش موش و یا سوراخ ته کیسه را بازى مىکند.
گناه، به مثابهى یک وزنهى سنگین است که جلوى بالا رفتن دعا را مىگیرد. دعا باید بالا برود تا به اجابت برسد و دعایى که سنگین شده قدرت بالا رفتن ندارد.
از یک «بالن سنگین» هیچکس انتظار بالا رفتن ندارد. باید کیسههاى شن را از اطراف آن جدا کرد تا سبک شده و بالا برود؛ دعا هم براى بالا رفتن احتیاج به سبک شدن و دور شدن انسان از گناه، دارد.
امام باقرعلیه السلام مىفرمایند:
اِنَّ العَبدَ لَیسألُ اللّهَ حاجتَه فَیکون مِن شأن اللّه تعالى قَضاؤُها إلى أجلٍ قَریبٍ أو بَطىءٍ فَیذنبُ العبدُ عِندَ ذلکَ الوقتِ ذَنبا فَیَقولُ اللّهُ لِلمَلَکِ المُوکَّل بِحاجَتِه لا تُنجِزْها فَقَد تَعرَّضَ لِسَخطى و اسْتَوجَب الْحِرمانَ مِنِّى
گاهى از اوقات فردى یکى از نیازهاى دنیویش را از خدا مىخواهد و در قضا و قدر الهى اینگونه مقدر است که این دعا مستجاب شود ولى آن فرد در وقت دعا گناهى مىکند (که این گناه کار را خراب مىکند) و وقتى فرد این دعا را مىکند خداوند متعال به فرشتهاى که مأمور انجام آن دعا است مىفرماید: «دعایش را اجابت نکن زیرا او باعث خشم و غضب من شد»
در خصوص آیهى شریفه :
اُدعُونى اَسْتَجبْ لَکُمْ،
دعا کنید تا آن را اجابت کنم؛
مردم از معصوم علیه السلام مىپرسند: «ما معنى درست آن را نفهمیدیم، چرا ما دعا مىکنیم و اجابت نمىشود؟!» امام صادقعلیه السلام در جواب مىفرمایند:
أَمَا إِنَّکُمْ لَوْ أَطَعْتُمُوهُ فِیمَا أَمَرَ بِهِ ثُمَّ دَعَوْتُمُوهُ لَأَجَابَکُمْ وَ لَکِنْ تُخَالِفُونَهُ وَ تَعْصُونَهُ فَلَا یُجِیبُکُمْ
« اگر شما خدا را در آنچه به شما امر کرده اطاعت کنید و سپس دعا کنید بدون شک خداوند اجابت مىکند ولیکن شما گناه مىکنید و حرف خدا را گوش نمىدهید او نیز دعاى شما را اجابت نمى نماید.»
زیرا در معامله باید هر دو طرف معامله درست عمل کنند نه فقط یک طرف این درست نیست؛ شاید در شرح حال پیر پالاندوز شنیدهاید که روزی در بازار مىرفت که دید از پشت بام یکى از مغازههاى بازارچه، بچهاى سقوط مىکند، این پیرمرد در آن لحظهاى که متوجه سقوط کودک مىشود مىگوید: «به اذن خدا بایست» و این بچه بین زمین و آسمان! متوقف مىشود. در حالى که عقل مىگوید: بر اساس جاذبهى زمین باید بچه به زمین بیفتد!!. وقتى مىایستد اطرافیان، بچه را مىگیرند و بر زمین مىگذارند.
سپس از او مىپرسند تو که هستى!؟ چه کردهاى که به این مقام رسیدهاى!؟ او نمىگوید: «من یکى از اولیاءالله هستم» مىگوید: «من که کار خاصى نکردهام، سالها خداوند عزیز به من گفت: «که این کار را بکن، آن کار را نکن» و من گفتم: «چشم» و اطاعت کردم حالا یک بار هم من از خدا خواستم و او پذیرفت».
مگر افرادى که مستجاب الدعوه هستند چگونه اینگونه شدهاند؟ اینها اینقدر اطاعت بارى تعالى کردهاند که چشمشان باز شده و به این درجه رسیدهاند و البته هر دعایى را هم انجام نمىدهند؛ زیرا افرادى عاقل و هوشیارند و دعاهایى مىکنند که به مصالح اجتماع باشد و فکر نکنید که با این دعاها براى خود حوائج دنیوى مىخواهند، اینان مردانى هستند که زیبائیهاى ماورائى را دیدهاند و دیگر به این امور مادى توجهى نمىکنند. براى ما مادیات پر بهاست؛ اما او به جائى رسیده که دیگر امور مادى برایش ارزشى ندارد.
گناه یعنى سوارى گرفتن شیطان از ما، گاهى اوقات شیطان آنچنان بر ما مسلط مىشود که اسلحه (دعا) ما هم به دردمان نمىخورد و نمىتوانیم از آن استفاده بکنیم و یا اگر استفاده کنیم خودمان را هم از بین مىبریم. مثل کسى که یک نارنجک در دست دارد و دشمن در چند قدمى اوست. اگر او نارنجک را به طرف خود بیندازد خودش هم صدمه مىبیند. انسانى که غرق گناه شد انسانى است که شیطان بر او مسلط شده و معلوم نیست که سلاح او کارساز باشد. بنابر این باید اول شیطان را از خود دور کنیم سپس با او بجنگیم و نگذاریم که دیگر به ما نزدیک شود. اول باید تا آخرین حد توانمان گناه را از خود دور کنیم؛ چون مشخص است که ما معصوم نمىشویم ولى مىتوانیم بسیارى از گناهانى که بر ما تسلط پیدا کردهاند و ما را ذلیل خود کردهاند را از خود دور کنیم. البته این مبارزه بسیار سخت است مگر آنکه خداى مهربان به ما کمک کند.
(الا ما رَحِمَ رَبّى).
البته خداوند متعال نیز به هر کسى توفیق نمىدهد؛ مگر قابلیتى در خود ایجاد نمایى که خداوند تو را لایق توفیق بداند. از این رو ما باید سعى کنیم قبل از دعا گناهان را از خود دور کنیم.
یکى از گناهانى که مانع استجابت دعا است و امروزه بسیار دیده مىشود مسئله لقمهى حرام است که قبلا –و در جلسات دیگر- کامل راجع به آن بحث کردهایم ولى در بین موانع استجابت دعا ببینیم که امام صادق علیه السلام چه مىفرمایند:
مَن سَرَّه اَنْ یُستَجابَ دُعاؤُه فَلْیَطِبْ کَسْبَه
کسى که خوشحال مىشود که دعایش مستجاب شود باید کسب و کارش را طاهر و پاک کند.
یعنى باید انسان پولهاى حرام را که باعث مىشود لقمههاى حرام وارد زندگىاش بشود؛ از کسب و کارش دور نماید. اگر انسان که غرق کسب و کار شد؛ دیگر کارى نداشته باشد که درآمد او از حلال است یا از حرام؛ نباید انتظار استجابت دعا را هم داشته باشد. در بعضى روایات اشاره شده که:
یک لقمهى حرام مىتواند تا هفت نسل!! آیندهى شما را مورد تأثیر قرار دهد!!.
البته قطعا اثر لقمهى حرامى که عالمانه وارد شکم مىشود با آن لقمهاى که جاهلانه کسى وارد شکم ما نماید؛ فرق مىکند. ببینید بُرد اسلحهى شیطان چقدر زیاد است؟! تا هفت نسل بعد را هدف قرار مىدهد!. بعضى گناهان هم مثل غیبت تمام اعمال خیر انسان را نابود مىسازد. ولى یک سرى از گناهان با آتشش اطرافیان ما را هم مىسوزاند.
نکتهى دیگر اینکه: غالبا ما روحمان نوکر جسممان است! بر عکسِ چیزى که در معارف اسلامى آمده است که:
حق این است که جسم در خدمت روح باشد.
ما در هر روز چقدر به فکر پرورش روحمان هستیم؟! چه کنیم که امروزمان بهتر از دیروز باشد؟ و چه کنیم که از فرصتهایمان حداکثر بهره را ببریم؟ صبح که از منزل خارج مىشویم چقدر به فکر تعالى روحمان هستیم؟ همهى فکر و ذکرمان، جسم است، خوراک و پوشاک و خواب و... و از تعالى روح خبرى نیست. باید در کنار توجه معقول و معمول به جسم، به روح هم توجه نمائیم. حداقل همان اندازه که به جسم توجه داریم یا حتى نصف توجه به جسم به روحمان هم توجه کنیم. و این در حالى است که همه قبول داریم که روح، اصل است و جسم فرع؛ ولى با کمال تعجب ما خدمتگزار جسممان هستیم!!.
مرحوم آیه الله شوشترى«ره» بالاى منبر صحبت مىکرد و مىگفت: «اى مردم تمام علماء مىگویند بیائید یکتاپرست شویم ولى من مىگویم بیائید قدرى مشرک شویم!!» (مردم، مانده بودند که او چه مىگوید؟! چرا او هم مثل همه شعار «لا اله الا الله» را نمىدهد؟!).
او در توضیح مىگوید: «همه مىگویند بیائید فقط خدا را بپرستیم ولى من مىگویم بیائید در کنار تمام چیزهاى غیر خدایى که مىپرستید یک کمى خدا را نیز بپرستید، یعنى یک ذره هم خدا را قاطى نمایید!!.»
بله؛ ما در عبادت و پرستش غیر خدا! اینقدر موحد شدهایم که اگر بخواهیم کمى خدا را هم بپرستیم باید مشرک شویم و یاد خدا و شکر خدا را هم در دلهایمان جاى بدهیم. ما تمام توجهمان را به غیر خدا معطوف کردهایم. همیشه براى مهمانى، ورزش، تلویزیون،... وقت داریم ولى اگر به ما بگویند: بیائید یک ساعت هیئت و سخنرانى شاید چیزى هم به درد شما بخورد؛ مىگوئیم: «وقت ندارم، حال ندارم و...» و با این بهانهها آن یک ذره توجه را هم به روحمان نداریم. ما که حوصله مطالعه را نداریم حداقل برویم و در جائى بشنویم. سر کلاس که هر چه مىشنویم براى نمره است، تلویزیون هم هر چه بحث معصومین «علیهم السلام» را مىگذارد حوصله نداریم ببینیم و در این کانال و آن کانال دنبال سریال و فیلم سینمائى مىگردیم. پس کجا سخنان معصومین«علیهم السلام» در مورد پرورش روحمان را بشنویم؟!. در ایام محرم، در هیئتها چقدر افراد، حرف سخنرانان را گوش مىدهند؟ سخنرانى حاج آقا که تمام مى شود همه نفس راحتى! مىکشند و براى عزادارى و سینه زنى و... مىآیند. البته اینها خود، توجه به روح است ولى توجه به روح بدون معرفت، خیلى انسان ساز نیست. سالها «عاشورا» مىآید و مىرود اما ما تغییر و تحولى در خود نمىبینیم، دلمان را به گریه بر امام حسینعلیه السلام خوش مىکنیم ولى آیا براى فردای قیامت همین کافى است؟
من و شما براى رفتن به بهشت باید توشه کافى برداریم و فقط کلید را برداشتن کافى نیست باید توشه کافى داشته باشیم تا بتوانیم به آنجا برسیم و وقتى رسیدیم در آنجا زندگى کنیم.
متأسفانه به نظر بنده ما به آن اندازه که باید و شاید براى آخرتمان کار نکردهایم و دستها و کیسه هایمان خالى است ولى البته از نظر ادعا کم نداریم.
کبر و غرور و فریب شیطان زیاد است و اصلا حاضر به توجه جدى به روحمان نیستیم و همه چیز را به آینده حواله مىدهیم، مىگوئیم در آینده در یک فرصت مناسب یک «توبه حسابى» مىکنیم و دیگر گناه نمىکنیم و سالها این حرفها را به خودمان مىزنیم ولى از این فرصت مناسب که قرار است بیاید، خبرى نیست.
در حدیث قدسى آمده است که:
عَبْدى اَطِعنِى حَتّى اَجعَلَکَ مِثْلِى
«اى بنده من تو مطیع من باش تا من تو را مثل خودم قرار بدهم»
یعنى چه تو را مثل خودم قرار دهم؟ در ادامه مىفرماید:
«من به چیزى که مىخواهم موجود شود مىگویم: کُنْ فَیَکُون یعنی: موجود شو و آن بلا فاصله موجود مىشود. تو هم اگر اطاعت مرا بکنى و به حرفهاى من گوش فرا دهى به آنجا مىرسى که تو هم اگر بگویى کُنْ فَیَکُون مىشود»
خداوند متعال مىگوید: اگر اطاعت مرا کنى کافى است که اراده کنى تا اجابت شود؛ مثل پیر پالاندوز.
حال شما پاسخ این سؤال را پیدا کنید که:
اگر من یک عمرى حرف خدا را گوش دهم چرا خداوند حرف مرا گوش ندهد!؟
لذا؛ مهمترین شرط براى اجابت دعا دور کردن گناه از صفحه اعمالمان است.
براى سلامتى امام زمان «عج» صلوات
و السلام على من اتبع الهدى
لطفا با درج نظرات خود در قسمت
«نظرات دیگران»
مرا در جهت بهتر شدن مطالب یاری نمایید
با تشکر
التماس دعا
بسم الله الرحمن الرحیم
دعا (4)
در این بحث هم مجددا قسمت عوامل غیر زمانى مؤثر در استجابت دعا را مورد بررسى قرار مىدهیم.
عواملى که در جلسه قبل به آن اشاره کردیم عبارت بودند از: 1)الحاح و اصرار در دعا 2) همراه بودن دعا با عمل صالح 3) زیاد دعا کردن 4) صلوات قبل از دعا 5)به زبان آوردن حوائج 6)دعا کردن در پنهان (مثل نیمه شبها) 7)دعا در رخاء (در حال آسایشو به دور از سختىها) 8)تعمیم در دعا (عمومیت در دعاهایمان براى مؤمنین و مؤمنات) 9)تقدیم دیگران بر خود.
دیگر از عوامل مؤثر دعا در نزد قبر امام حسین علیه السلاماست. در روایت آمده که دعا در نزد قبر امام حسین علیه السلام از ادعیه مستجاب است و انشاءالله بىبرو برگرد اجابت مىشود.
مىفرمایند: «خداوند در عوض قتل امام حسین علیه السلام درکربلا این را قرار داده است که
اولا: امامت در ذریه حضرت باشد و دیگر اینکه شفا را در تربت امام حسین علیه السلام قرار داده است، (خوردن خاک و گل حرام است ولى خوردن تربت آقا امام حسین علیه السلام به قصد شفا حرام نیست) و سوم اینکه دعا را در کنار قبرش اجابت مىکند».
دیگر از عوامل مؤثر در اجابت بحث ولایت است.
ابوذر غفارى مىگوید نبى مکرم اسلامصلى الله علیه وآله فرمود:
فَإنّا مَنازِلَ الهُدى و أئِمةَ التُّقى و بِنا یُستَجابُ الدُّعاء و یَدفعُ البَلاءُ و بِنا یَنزِل الغیثُ مِنَ السَّماءِ
تمام توفیقات و خیرات اگر ائمه نبودند آن خیرات هم نبود یعنى حضرت مىفرمایند: چون ما هستیم دعاى شما اجابت مىشود ما منزلهاى عبادت هستیم؛ ما راهنمایان تقوى و پرهیزگارى هستیم...»؛
این خیلى مهم است که ما اگر مىخواهیم دعاهایمان اجابت شود باید ولایت داشته باشیم و این غیر از صلوات است که آن را در عوامل اجابت دعا بیان کردیم، «خود ولایت». اینکه ما طوق ولایت ائمه علیهم السلام را دور گردن داشته باشیم؛ اگر این طوق نباشد دعاها بالا نمىرود؛ دعاهایمان در آن حجابها گرفتار مىشود؛ ولایت آن پردهها و حجابها را مىدَرد و دعا سریع بالا مىرود.
از عواملى که بسیار در دعاها وارد شده ولایت و محبت اهل بیت علیهم السلام است و تولّى و تبرّاى آنها از عوامل مؤثر اجابت در دعاست. شما مىدانید اگر ولایت نباشد نماز هم قبول نیست
نمازِ بى ولایت بى نمازیست
عبادت نیست نوعى حقه بازى است
نماز بى ولاى او عبادتیست بى وضو
به منکر على بگو نماز خود قضا کند
لذا ما باید یکى از چیزهایى که همیشه مدنظر داشته باشیم -تا نه تنها دعاهایمان بلکه تمام اعمالمان مورد تأئید قرار گیرد- ولایت مدار بودن است.
ولایت اهلبیتعلیهم السلام هم مقداریش بر مىگردد به معرفت اهلبیتعلیهم السلام و آن هم نه به اینکه برویم به دنبال اینکه امامعلیه السلام چه موقع متولد شدند؟ چه موقع از دنیا رفتند؟ و ... بلکه امامشناسى به این معنا که نقش تکوینى امامعلیه السلام را در زندگیمان بشناسیم. سیره عملى معصومینعلیه السلام را دقیقا بشناسیم و فرمایشات معصومین علیه السلامرا دقیقا نصبالعین خود قرار دهیم؛ اگر ولایت نباشد تمام عمر ما به فنا رفته است. اگر ولایت نباشد جهاد و جبهه ما هم بیهوده است. ما که علىعلیه السلام را به عنوان ولى قبول داریم؛ راجع به ولایت حَقّهى ایشان چقدر تحقیق کردهایم؟ نسبت به امام زمان علیه السلامچقدر تحقیق داشتهایم؟ راجع به اینکه امامعلیه السلام در زمان غیبت از ما چه خواسته است؟ اینها نشان مىدهد که ما خود را به ولایت اهلبیتعلیهم السلام متصل کردهایم یا نه؟ وگرنه اگر اینها نباشد؛ این چه ولایتى است؟! صِرف ادّعا که ولایت نیست؛ خیلىها در زمان خود ائمهعلیهم السلام ادعاى ولایت مىکردند ولى موقع عمل که مىرسید جا مىزدند و شانه خالى مىکردند آیا ما از آنها هستیم یا نه، از کجا معلوم که وقتى آقا امام زمان علیه السلامبیاید پشت ایشان باشیم؟ مگر در روایات نیست که وقتى امامعلیه السلام تشریف مىآورند؛ خیلىها منکر مىشوند و مىگویند: این دینى که امامعلیه السلام آورده است؛ دین نیست!! و خیلىها که منتظر امام زمانعلیه السلام بودهاند و «دعاى عهد»ها و «زیارت جامعه»ها خواندهاند هم امامعلیه السلام را انکار مىکنند، زیرا دعایشان بىمعرفت بوده است و نفهمیدهاند که امامشانعلیه السلام کیست؟ و امامعلیه السلام از آنها چه مىخواهد؟ خودشان را آماده نکردهاند، لذا ما باید اهل تحقیق باشیم؛ شبى چند صفحه راجع به تکمیل ولایتمان بخوانیم و آن را به هر بهانهاى ترک نکنیم. ما چگونه مدعى هستیم که شیعه امام زمانعلیه السلام هستیم، در حالى که مى دانیم خداوند از انسان کسل و تنبل بدش مىآید و ما هم متاسفانه اینچنین هستیم؟؛ لذا کار سخت است هر لحظهاى که از دست مىدهیم فرداى قیامت جاى حسرت خوردن است. انشاءالله ما با معرفت اهلبیتعلیهم السلام در قیامت در نزد آنها رو سفید باشیم و از دست ایشان آب کوثر بنوشیم.
در انتها به چند روایت دیگر از روایاتى که در این زمینه وارد شده است اشاره مینایم؛ رسول اللهصلى الله علیه وآله مى فرمایند:
مَنْ تَخَتَّمَ بِالْعَقِیقِ قُضِیَتْ حَوَائِجُهُ
«هر که انگشتر عقیق به دست داشته باشد؛ حوائج او برآورده مىشود»
و نیز مىفرمایند:
دعاءُ أطفالِ أمَّتی مُستَجابٌ ما لَم یُقارِفُوا الذُّنوبَ
«دعاى کودکان امت من مستجاب است مادامى که به گناهان آلوده نشده باشند»
ونیز فرمودند:
یَقولُ اللهُ عزَّ و جلَّ: مَن سَألَنی و هُوَ یَعلمُ أنّی أَضُرُّ و أنفَعُ أُستُجیبَ لَه
«خداوند متعال مى فرماید: هر که از من چیزى را مسالت نماید در حالى که مىداند نفع و ضرر او در دستان من است؛ دعاى او را اجابت مىنمایم»
و در خصوص این روایت آخر لازم است قدرى توضیح دهم. حضرت مىفرمایند: بنده، باید بداند که تمام امور در دست خداند متعال بوده و هیچ امرى بدون اجازه و اذن او واقع نخواهد شد؛ لذا یک مومن واقعى بدین ترتیب تمام توجهش تنها و تنها به او بوده و به او امید داشته و از او درخواست مى نماید. و این چنین شخصى از غیر او قطع امید نموده و فقط او را ولى نعمت خود دانسته و او را بندگى مىنماید. و این نوعى توحید افعالى است. البته عوامل دیگرى نیز در اجابت دعاها موثر است که ما به همین مقدار بسنده مىنماییم.
ادامه دارد .................
لطفا با درج نظرات خود در قسمت
«نظرات دیگران»
مرا در جهت بهتر شدن مطالب یاری نمایید
با تشکر
التماس دعا
بسم الله الرحمن الرحیم
داروخانه
در راهروی دانشکده در حال گذر بودم که دانشجویی جلوی مرا گرفت و گفت: استاد سؤالی داشتم. گفتم: بفرمایید، اگر بلد باشم در خدمتم. او گفت: مگر شما نمیگویید که قرآن کتاب هدایت است و کتاب زندگی است؟! پس انسان با مطالعه آن باید درس های فراوانی گرفته وبا زبان آن آشنا گردد، در حالی که من وقتی آنرا مطالعه میکنم چیززیادی متوجه نمیشوم و نکات خاصی در آن نمیبینم؟!
اندکی به فکر فرو رفتم تا برای پاسخ به سؤال او از زبان تمثیل بهره گیری نمایم و به لطف خداوند متعال مثالی مناسب و قابل فهم به ذهنم رسید به او گفتم:
«فرض کنید وارد داروخانه ای شده اید که جمیع داروهای مورد نیاز شما را دارد، داروخانه ای بزرگ و گسترده با قفسه هایی پر از دارو، داروهایی که شما اکثر آنها را نمی شناسید و تنها نسخه ای در دست دارید، چگونه میتوانید داروهای خود را تهیه نمایید؟».
گفت: «برای من که به تنهایی ممکن نیست، قطعاً باید از دکترهای داروشناس که در داروخانه مشغول به کارند کمک بخواهم.»
من هم که منتظر همین مطلب بودم از فرصت استفاده نموده و گفتم:
«احسنت؛ قرآن نیز اگر چه داروخانه ای کامل برای درمان تمامی دردهای روحی و حتی مادی بشر است ولی بهره گیری از آن نیز آدابی دارد و شخص مراجعه کننده باید از دکترهای داروشناس و قرآن شناسان حقیقی یاری بجویید و صد البته که آنان جز معصومین علیهم السلام نمیتوانند باشند و دقیقاً از همین روست که نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله فرمود:
«انی تارک فیکم الثقلین ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابدا کتاب الله و عترتی اهل بیتی و انهما لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض»
«همانا من در نزد شما دو امر گران سنگ را به جای میگذارم؛ تا زمانی که به آنها تمسک جویید هرگز گمراه نمیشوید؛ کتاب خدا و اهل بیتم، و این دو هرگز از یکدیگر جدا نمیشوند تا درکنار حوض کوثر به من ملحق شوند»
اگر در مضمون این فرمایش پیامبر نیز دقت فرمایید می بینید که آن حضرت میفرماید بدون ائمه معصومین علیهم السلام، قرآن نمی تواند یاری رسان انسان باشد و این دقیقاً مانند همان مثالی است که برای شما زدم؛ در این لحظه برق خاصی در چشمان و شادی خاصی در چهره دانشجوی مذکورمشاهده نمودم؛ گویا مثال مذکور کاملاً در جان او نشسته و او را آرام ساخته و در این لحظه بود که دیگر نیازی به ادامه استدلالهای خود ندیدم و او را با آن حال خوشش به خدا سپردم.
در پناه قرآن باشید.
لطفا با درج نظرات خود در قسمت
«نظرات دیگران»
مرا در جهت بهتر شدن مطالب یاری نمایید
با تشکر
التماس دعا
بسم الله الرحمن الرحیم
خانه عنکبوت
روزی در کلاس و مشغول تدریس بودم دانشجویی با حالتی خاص و حق به جانب اجازه خواست و گفت: «استاد سؤالی داشتم» گفتم: «بفرمایید» او با همان وضعیت خاص گویا فرصتی طلایی یافته تا به قول خودمان «حالی از استاد بگیرد» و او را ضایع سازد و ضمن آنکه صلابت و بهره هوشی خود را به اثبات برساند؛ قدری هم دیگران را به خنده وادار ساخته و لذتی ببرد، گفت:
«مگر شما نمی گویید که قرآن کتاب خداست و معجزه الهی است و بنابر آیات قرآن هیچ اختلاف و خبر غیر عملی و غلط و.. در آن یافت نمیشود؟!»
گفتم: «بله البته»
گفت: «اما من آیه ای یافتم که به لحاظ علمی قابل خدشه است و به آن اشکال وارد است»
راستش را بخواهید در این لحظه اندکی ترس و اضطراب پیدا کردم البته نه بدان جهت که باور نمایم سخن او درست است و می توان به قرآن ایرادی علمی وارد ساخت، خیر بلکه از آن جهت که مبادا شناخت و آگاهی من از قرآن در آن حدی نباشد که بتوانم وکیل مدافع شایسته ای برای او بوده و به نحوی صحیح از آن دفاع نمایم.
در هر حال کاری نمیشد کرد، زیرا او سخن خود را در جمع گفته و همه حواس ها را معطوف به خود کرده بود؛ به ناچار و البته با توکل به خدا عرضه داشتم: «خوب بفرمایید، آماده شنیدنم!»
و او گفت: «در قرآن آیه ای داریم که میگوید: «همانا خانه عنکبوت سست ترین خانه هاست» در حالی که الان بلحاظ علمی ثابت شده است ماده ای که عنکبوت با آن تار می تند و خانه خود را از آن می سازد در قیاس با مواد دیگر ماده ای بسیار محکم می باشد! و این کشف علمی با آیه مذکور نمی سازد»
راستش را بخواهید باز هم در ابتدا و یک لحظه ماندم که چه بگویم، اما بلافاصله و با لطف خدا نکته ای به ذهنم رسید. به او گفتم:
«برادر عزیز ظاهراً شما دقیق آیه را مطالعه نکرده اید.
اولاً این آیه نگاهی عرفی به خانه عنکبوت دارد بدین معنی که در نظر عرف مردم، در بین خانه های موجود، خانه عنکبوت بسیار سست و ضعیف است.
ثانیاً با اندکی دقت بیشتر در آیه متوجه این نکته مهم می شویم که به فرض که کلام شما صحیح باشد و ماده تشکیل دهنده تار عنکبوت بسیار محکم باشد، قرآن در مقام مقایسه انواع «مواد» با یکدیگر نیست یعنی نمی فرماید: «ماده تشکیل دهنده تار عنکبوت سست ترین ماده هاست» بلکه او در حال مقایسه «خانه»های شناخته شده در بین مردم است و صد البته منافاتی ندارد که انسان با ماده ای محکم خانه ای ضعیف و یا با ماده ای ضعیف خانه ای محکم بسازد.
دانشجو پرسید: «چگونه؟! »
گفتم: «از نظر شما آهن محکم تر است یا کاغذ؟»
گفت: «خوب معلوم است آهن»
گفتم: «حال اگر من آهن را تبدیل به ورقه های بسیار نازک و قابل انحناء و خم شدن بنمایم آیا میتوانم به راحتی آن را خم نمایم یا خیر؟ مسلماً می توانم و باز اگر فرض کنید کاغذ را به شکل استوانه ای در آورم که کاملاً توپر و از سمت بالا به شکل عمودی به آن فشار وارد سازم. آیا میتوانم آنرا به راحتی خم نمایم؟! قطعاً خیر.
نمونه دیگر تخم مرغی است که به شکل عمودی به آن فشار آوریم. همان علمی که شما از آن دم میزنید ثابت کرده که حتی وزن یک اتوبوس بزرگ و با تمامی مسافرانش نیز نمیتواند این تخم مرغ را بشکند....
در این هنگام یک دانشجو با صدای بلند به یاری من برخاست و گفت: «استاد تلوزیون هم این آزمایش را نشان داد.» و من نیز ضمن تشکر از او ادامه دادم:
«پس گاه می توان مواد را با هم مقایسه کرد و گاه میتوان اشکال ساخته شده و به اصطلاح مصنوعات را با هم مقایسه نمود. در آیه مورد اشاره شما نیز خداوند فرمود: «خانه ها» و نفرمود «مواد» به گمانم پاسخ شما را داده باشم.
در این هنگام دانشجویان دیگر به وجد آمده صلواتی فرستادند و به لطف حضرت حق تعالی قضیه بخوبی فیصله یافت.
در پناه قرآن باشید
لطفا با درج نظرات خود در قسمت
مرا در جهت بهتر شدن مطالب یاری نماییدبا تشکر
التماس دعا
بسم الله الرحمن الرحیم
دعا(2-3)
از عوامل مؤثر دیگر اینست که: قبل از اینکه خودت را دعا کنى اول دیگران را دعا کنى. مثلاً در نماز شب مىگویند: «چهل مؤمن را دعا کن» و این نکته در واقع لزوم توجه به جامعه مومنین و دوری از خودخواهی را مىرساند.
مثل خود نماز که در آن مىگوییم: اهدنا الصراط المستقیم یعنى «ما را به راه راست هدایت کن» نه من را؛ که این هم تعمیم در دعا را مىرساند. و یا در سلام نماز که می گوییم: السلام علینا و على عباد الله الصالحین که به قول آقاى قرائتى: «از این طرف دنیا شما دارید آن بنده آن طرف دنیا را دعا مىکنید و او هم از آن طرف شما را دعا مىکند»، و این نیز تعمیم در دعا است.
مثلا دعاى اللهم اِغْفِرْ لِلمُؤمنینَ و الْمُؤمِنات و المُسلِمینَ و المُسلِمات ... دعاى مبسوطى است که همه را شامل مىشود و دعا کردن براى مؤمنین موجب خشنودى مؤمن مىشود.
در حدیث قدسى آمده است که خداوند مىفرماید: «از دعا کردن خسته و ملول نشو، زیرا من از اجابت دعاهاى تو خسته نمى شوم تو مدام دعا کن من هم اجابت مىکنم».
فراموش نشود: صِرف همین که حاجاتمان را از خدا بخواهیم عبادت است و اگر هم دعاهایمان مستجاب نشود و یا اینکه اثر استجابتش را در ظاهر نبینیم؛ نباید خسته شویم چون چیزى را از دست ندادهایم.
شیطان مىخواهد به ما القا کند: «چقدر دعا مىکنى؟ بس است. اگر خدا مىخواست دعایت را اجابت کند، کرده بود! پس دیگر دعا نکن».
براى مبارزه با شیطان باید در نقطه مقابل او عمل کرد: او ما را وسوسه مىکند و مىگوید خسته شدى دیگر بس است ما باید به شیطان بگوییم: «من اصلاً براى اجابت دعا نمىکنم، من براى «عبادت کردن» دعا مىکنم».
مانند فرد وسواسى که براى اینکه از این دام شیطان خلاص شود باید در مقابل آن عمل کند. مثلاً اگر شیطان به او القا مىکند که فرش نجس شده است نباید اهمیت بدهد و باید بگوید من روى همین فرش نجس نماز مىخوانم و نمازش هم ان شاءالله از همیشه بهتر پذیرفته مىشود.
در روایت است که: «-همان گونه که- گوسفند جدا از گله متعلق به گرگ است؛ مؤمن جداى از مؤمنین نیز متعلق به شیطان است».
یعنى کسى که وضو گرفتنش جداى از مسلمانان است و با وسواس خاصى وضو مىگیرد و یا اینکه آب کشیدنش بیشتر از همه مسلمانان است، این فرد متعلق به شیطان است.
یکى دیگر از عوامل مؤثر در استجابت دعا، «دعا در حق فرد غایب» است. یعنى دعا در حق کسى که اینجا نیست. در حدیث نبوى است که : اَسرَعُ الدُّعا اِجابةً دعاءُ غایبٍ لِغایبٍ
«سرعترین دعای از حیث سرعت اجابت دعای شخص در حق شخص غایب است»
و نیز امام باقرعلیه السلام مى فرمایند:
«وسیع ترین دعا و سریعترین دعا از نظر اجابت دعاى مؤمن در حق برادرش، در غیبت اوست»
و در ادامه مىفرمایند: «در این هنگام یک فرشته از فرشتگان مقرب آمین مىگوید»
یعنى دعاى او را تأیید مىکند؛ مىگوید: «آمین و لَکَ مِثلاهُ» یعنى مىگوید: «خدایا دعایش را مستجاب کن و دو برابر این دعا را در حق خودش قبول بفرما».
در حدیث دیگرى به همین مضمون از حضرت على علیه السلام نقل شده است که: «کسى که براى برادر مؤمنش در پشت سر او دعا کند؛ فرشته ای ندا مىکند: «براى تو اى بنده خدا! صد هزار برابر آنچه که دعا کردى مىباشد»، و بعد از آن از آسمان دوم ملک دیگرى ندا مىدهد: «اى بنده خدا! براى تو دویست هزار برابر آنچه که دعا کردى است» و ملک سومى از آسمان سوم ندا مىدهد: «براى تو سیصد هزار برابر آنچه که دعا کردى است» تا آسمان هفتم که او مىگوید: «هفت صد هزار برابر» و سپس خداوند متعال ندا مىدهد: «من آن بى نیازى هستم که فقیر نمىشود؛ اى بنده من! براى تو هزار هزار برابر آنچه که دعا کردى باشد».
حالا وقتى که خود حضرت حق تعالی در حق تو چیزى را بخواهد یعنى چه؟ آیا معنایى جز اجابت دارد؟!. دیگر نباید منتظر اجابت باشیم زیرا خود خدا متکفل شده که یک ملیون برابر آنرا در حق ما ادا کند و این نشان مىدهد که چقدر دعا کردن در حق برادر مؤمن در پشت سر او، در اجابت دعاهاى خودمان مؤثر است.
یکى دیگر از عوامل مؤثر در استجابت دعا «دعاى مریض در حق دیگران» است. امام صادق علیه السلام می فرمایند:
«اگر کسى مریض شد و به ملاقات او رفتى به او بگو که در حق تو دعا کند.» امام مىفرمایند: «دعاى مریض با دعاى ملائکه برابرى مىکند».
دیگر از عوامل مؤثر در استجابت دعا: «دعا در نزد قبر امام حسین علیه السلام» است . امام باقرعلیه السلام مىفرمایند: «خداوند در عوض قتل امام حسین علیه السلام در کربلا این را قرار داده است که: اولاً امامت در ذریه حضرت باشد و دیگر اینکه شفا در تربت امام حسینعلیه السلام قرار گیرد»
خوردن خاک و گل حرام است ولى خوردن تربت آقا امام حسینعلیه السلام به قصد شفا حرام نیست. ودر ادامه می فرماید:
«و سوم اینکه دعا را در کنار قبرش مستجاب مىفرماید».
یکى دیگر از عوامل مؤثر در اجابت دعا «ولایت» است. ابوذر غفارى مىگوید:
«از رسول الله صلى الله علیه وآله شنیدم که تمام توفیقات و خیرات به واسطهى ائمه علیهم السلام است»
یعنى حضرت صلى الله علیه وآله مىفرمایند: «چون ما هستیم دعاى شما اجابت مىشود». و می فرماید:
اِنّا مَنازلُ الهُدى «ما منزل هاى هدایت هستیم».
اگر مىخواهیم دعاهایمان مستجاب شود باید ولایت داشته باشیم و طوق ولایت بر گردن ما باشد و اگر این طوق نباشد دعا بالا نمى رود. ولایت اهل بیت علیهم السلام هم بر مىگردد به معرفت اهل بیت علیهم السلام، و معرفت این نیست که بدانیم چه موقع متولد شدند و چه موقع از دنیا رفتند، بلکه امام شناسى به این معناست که نقش تکوینى و تشریعی امام را در زندگیمان بشناسیم؛ سیره عملى معصومین علیهم السلام را دقیقاً بشناسیم و فرمایشات آنان را نصب العین خود قرار دهیم.
ما که على علیه السلام را به عنوان ولى قبول داریم راجع به ولایت ایشان چقدر تحقیق کردهایم؟ نسبت به امام زمانعلیه السلام چقدر تحقیق داشتهایم؟ راجع به اینکه امامعلیه السلام در زمان غیبت از ما چه خواستهاند؟
اینها نشان مىدهند که ما چه اندازه خود را به اهل بیت علیهم السلام متصل کردهایم وگرنه صرف «ادعا» که ولایت نیست چرا که خیلىها در زمان خودِ ائمه علیهم السلام ادعاى ولایت مىکردند ولى موقع عمل که مىرسید جا مىزدند و شانه خالى مىکردند. آیا ما از آنها نیستیم؟ از کجا معلوم وقتى امام زمانعلیه السلام ظهور کنند ما پشت سر ایشان بایستیم؟ مگر در روایات نیست که وقتى آقاعلیه السلام مىآیند خیلى ها منکر مىشوند و خیلى ها که دعاى عهدها و زیارت جامعهها خواندهاند هم، امامعلیه السلام را انکار مىکنند، زیرا دعایشان بى معرفت بوده و نفهمیدهاند که امامشانعلیه السلام کیست. ما باید خود اهل تحقیق باشیم، شبى چند صفحه مطالعه کنیم و این کار را به هر بهانهاى ترک نکنیم.
از امام خمینى(ره) یاد بگیریم که حتى شب شهادت فرزندش –آقا مصطفی که او را امید اسلام مى دانست- برنامه مطالعه خود را ترک نکردند و فقط مقدار کمترى مطالعه کردند. مرحوم صاحب جواهر قسمتى از کتاب خود را در کنار جنازه فرزندش در همان شبى که او فوت کرده است و براى ثواب روح او نوشته است. آنها کجا و ما کجا؟
خداوند از انسان تنبل و کسل بدش مىآید. هر لحظهاى که از دست مىدهیم فرداى قیامت جاى حسرت خوردن است.
ان شاءالله فرداى قیامت در نزد اهل بیت(ع) رو سفید باشیم.
ادامه دارد.....................
لطفا با درج نظرات خود در قسمت
مرا در جهت بهتر شدن مطالب یاری نمایید
با تشکر
التماس دعا
بسم الله الرحمن الرحیم
دعا(1-3)
در جلسه قبل گفتیم: عوامل مؤثر در استجابت دعا دو دستهاند:
1- اوقات استجابت دعا 2- عوامل دیگر غیر از وقت.
در جلسهى قبل در مورد دسته اول صحبت کردیم و امروز به عوامل دسته دوم مىپردازیم.
یکى از عواملى که در روایات به آن اشاره شده است اینست که: شخص دعا کننده باید در دعا الحاح و اصرار داشته باشد. اگر خواستهاى داریم نباید فقط یکبار بیان کنیم و بعد به انتظار استجابت آن بنشینیم. انسانهاى پىگیر همیشه و همه جا موفقترند و براى این منظور گداى سمج را مثال زدیم. در مباحث گذشته بیان کردیم که: خداوند متعال کسى را که دوست دارد مىخواهد که صدایش را زیاد بشنود و او همیشه دست به دعا بردارد. ممکن است که همیشه یک چیز را نخواهد ولى همیشه جزو دعاکنندگان باشد. این شخص را خداوند دوست دارد. و باید بدانیم که چیزى را که خداوند دوست دارد به نفع بنده است وگرنه چه ما دعا بکنیم و چه دعا نکنیم چیزى از خدایى خداوند کم نمىشود.
حضرت پیامبرصلى الله علیه وآله مىفرماید: اِنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُلِحّینَ فِى الدُّعاء «خداوند اصرار کنندگان در دعا را دوست دارد»
اگر بنده مؤمنى به ثناى خداوندى مشغول باشد حوائجش برآورده مىشود. در کتاب تورات -تحریف نشده- آمده:
یا موسى مَن اَحَبَنى لَم یَنسَنى «اى موسى! کسى که مرا دوست دارد مرا فراموش نمىکند».
در بحث «ذکر» هم گفتیم یکى از نشانه هاى دوست داشتن خدا، یاد خداست.
یا موسى اِنّى لَستُ بِغافِلٍ ... لکِنْ اُحِبُّ اَن یَسمَعَ ملائکتى ...
«اى موسى اینطور نیست که من از بندگانم غافل باشم و ندانم که بندهام چه چیزى مىخواهد، بلکه دوست دارم ملائکهام ضجهى بندگان دعاکنندهام را بشنوند»
و تَرى حَفَظَتى تَقَرُّبَ بَنى آدم اِلىَّ ...
«و آن ملائکهى محافظ اعمال انسان، ببینند که این انسان دارد به من نزدیک مىشود».
یا موسى! قُلْ لِبَنى اسرائیل... و اَلِحُّوا فِى الدعاء....
«اى موسى! به بنى اسرائیل بگو در دعا کردن اصرار بورزند تا رحمت خدا شامل حال شما شده و دعاى شما مستجاب شود».
بنابراین طبق این دو روایت یکى از شرایط استجابت دعا «اصرار و پافشارى» در دعاست.
امام باقرعلیه السلام مىفرمایند: «بنده مؤمن از خداوند چیزى را به اصرار و پافشارى نمى خواهد مگر اینکه خداوند آنرا استجابت مىکند».
پس دعاى از اعماق وجود و با اصرار و پافشارى مستجاب است که البته معمولا ما اینگونه دعا نمى کنیم و از این روست که گاه مستجاب هم نمى شود.
مورد بعدى، زیاد دعا کردن است. خداوند متعال هم اصرار در دعا را دوست دارد و هم زیاد دعا کردن را. حضرت پیامبرصلى الله علیه وآله مىفرمایند:
اَکثِر مِنَ الدُّعا فَانَّک لا تَدرى مَتى یُستَجابُ لَکَ
«زیاد دعا کن چون تو نمى دانى چه زمان حاجتت مستجاب مىشود».
حضرت پیامبرصلى الله علیه وآله به ابوذر غفارى خطاب مىکند: «اى ابوذر! براى دعا کردن، کمى دعا هم کافى است، البته اگر با بِرّ و تقوى همراه باشد همانطور که براى غذا کمى نمک لازم است».
ممکن است این شبهه به ذهن بیاید که این روایت با آن روایتى که مىگفت: «زیاد دعا کنید» متناقض است ولى اینگونه نیست. در این روایت آمده که اگر اهل برّ و نیکوکارى باشى اندکى دعا هم کافى است. این روایت مىگوید: ما فقط نباید دست به دعا باشیم بلکه اهل عمل هم باید بشویم، گاهى که ما دعا مىکنیم در راستاى آن دعا باید عمل هم بکنیم. مثلاً فردا امتحان داریم و بدون اینکه درس خوانده باشیم دعا مىکنیم که قبول شویم، این دعا بالا نمىرود.
باید باروت توپ را زیاد کرد که تا دور دست شلیک کند. باروت و مهمات دعا هم براى بالا رفتن، «عمل کردن» است. پس هم خودمان باید زحمت بکشیم هم از خداوند طلب توفیق و یارى کنیم. البته براى خداوند کارى ندارد که شخص درس نخوانده قبول شود بلکه خداوند مىفرماید: «من امور بندگانم را اینگونه تقدیر نکردهام که همین طور یک جا بنشیند و فقط دعا کند و من مستجاب کنم».
فرمود: «الَّذینَ آمَنوا و عَمِلُوا الصالحات» «کسانى که ایمان آورده و عمل صالح انجام دهند»، و یا در سوره عنکبوت آمده است: «اَ حَسِبَ الناسُ اَن یُتْرَکُوا اَن یَقُولُوا آمنّا» یعنى «آیا مردم فکر مىکنند همین که گفتند ایمان آوردیم ما آنها را رها مىکنیم؟» خیر، بلکه باید عمل صالح هم داشته باشند. پس باید پشت دعا عمل خیر هم داشته باشیم. در ادامهى روایت، حضرت رسول صلى الله علیه وآله مىفرمایند:
یا اباذرّ مثلُ الَّذى یَدعُو بِغَیر عَملٍ کَمَثل الَّذى یَرمى بِلا وَتَرٍ
«اى اباذر! مَثَل کسى که دعا مىکند ولى براى پشتوانه آن عمل نمى کند مَثَل کسى است که تیر مىاندازد ولى کمانى ندارد». تیر بدون کمان تا جاى دورى نمىرود، و تیر به سبب کمان است که به بالا مىرود. دعاى بدون عمل سوخت و باروتش کم است؛ بالا نمى رود، آنقدر سوخت ندارد که پردهها و حجابها را بدرَد و به عرش الهى برسد.
***
اما عامل مؤثر دیگر: گاهى اوقات ما خواسته هایمان را بر زبان جارى نمى کنیم و فقط از ذهن مىگذرانیم و یا اینکه کلى دعا مىکنیم و مثلا مىگوییم: «خداوندا حاجات و خواسته هاى ما را برآورده کن». در روایات آمده است که این گونه دعا کردن خوب نیست. یکى از عوامل استجابت دعا اینست که حوائجت را یکى یکى بر زبان جارى کنى.
در بحث توبه هم گفتیم ما نگوییم: «من گناهکارم؛ خداوندا! مرا ببخش» بلکه نگذار گناهانت فراموشت شود. انسان باید در خلوت، تک تک گناهانش را به یاد آورد و از خداوند بخشش آنها را بخواهد.
مضمون یک روایت دیگر این است که «هیچ چیزى نزد خداوند محبوبتر از این نیست که چیزى از او درخواست شود».
همچنین اگر مىخواهى دعایت مستجاب شود، اینگونه فکر کن که حاجتت پشت در ایستاده و منتظر است که تو بروى و آنرا بردارى. بعضى ها مأیوسانه دعا مىکنند و این سوءظن انسان باعث عدم استجابت دعای اوست.
دیگر از عوامل استجابت دعا، «دعا کردن در پنهان» است. حضرت پیامبرصلى الله علیه وآله مىفرمایند: «یک دعا در پنهان با هفتاد دعا در آشکار برابرى مىکند».
شاید به این خاطر باشد که انسان از حالت ریا خارج مىشود و نیز در پنهان تمام توجهش به خداوند جمع شده و اخلاصش بیشتر مى شود.
البته در روایات آمده که «دعا در میان جمع» هم خوب است. علما مىگویند: «در نماز جماعت نمازهاى بد به واسطه نمازهاى خوب بالا مىرود».
مانند اینست که مثلاً اگر کسى برنج و گندمى را با هم خرید، برنجش خوب بود و گندمش بد و بخواهد گندم را پس دهد صاحب جنس مىتواند بگوید این دو با همند یا هر دو را ببر یا هر دو را پس بده. ومانند دو لنگه کفش که نمی توان یکی را پس داد و یکی را خرید.
علما به این حکم استناد مىکنند و مىگویند: «دعا در جمع هم این حسن را دارد که اگر در میان جمع، انسانهاى مخلصى باشند دعاى ما به واسطه دعاى آنها بالا مىرود».
ادامه دارد .......
و السلام على من اتبع الهدى
لطفا با درج نظرات خود در قسمت
مرا در جهت بهتر شدن مطالب یاری نمایید
با تشکر
التماس دعا
بسم الله الرحمن الرحیم
دعا (2)
عوامل مؤثر در استجابت دعا
در جلسه ی قبل گفتم که دعا سلاح مومن است و این اسلحه را از بین این همه اموری که دین به ما معرفی کرده است مانند "توکل" ، "صبر" ، "استقامت " داشتن و ... را برگزیده اند . پس معلوم می شود که دعا باید بسیار جامع باشد تا تمام آن فضایلی که "توکل" دارد را پشت سر بگذارد و تحت الشعاع قرار دهد و جزء اموری باشد که به عنوان سلاح به مومن هدیه داده شده باشد.
در بین اسلحه های مادی اگر فردی اسلحه ای داشته باشد و طرز استفاده از آن را یاد نگرفته باشد این اسلحه می تواند برای او خطراتی را به همراه داشته باشد. پس چون از دعا به عنوان یک اسلحه یاد کردیم می تواند هم منفعت و هم ضرر داشته باشد. یکی از ضررهای دعایی که درست استفاده نشود این است که نسبت به دعا حالت سرخوردگی و یاس و ناامیدی پیدا می شود. یاس آفت بسیار خطرناکی است که در قرآن نیز به آن اشاره شده است که " همانا تنها قوم کافر است که از خداوند مایوس می شود"
از جمله شرایط دعا گفتیم:« با "بسم الله" شروع کنیم، استغفار کرده باشیم، رو به قبله باشیم، دست به آسمان بلند کنیم، در سجده باشیم، عجله نکنیم، ملتمسانه حاجت خود را بخواهیم. خواسته ی ما هر چقدر ارزشمند تر باشد باید بیشتر وقت بگذاریم».
دیگر از آداب و شرایط دعا این است که باید از تمام موجودات غیر خدا قطع امید کنیم و فقط از خدا بخواهیم، حتی گوشه ی چشمی هم به کسی نداشته باشیم، زیرا در این صورت در دعا اخلاص نداریم. یعنی در یاری جستن از خدا باید اخلاص داشت و فقط از خودش کمک خواست. حالا خودش که می خواهد مشکل ما را حل کند از اسباب و وسایل مختلفی استفاده می کند و ممکن است مشکل را از طریق فلان آقا حل نماید و او می آید و به داد ما می رسد، این شانس نیست بلکه خدا در ذهن او می اندازد که بیاید و مشکل مرا حل کند و آن هم به خاطر دعایی بوده که من کرده ام.
اینکه انسان به جای درخواست از خدا، از بنده ی خدا تقاضایی کند و از خدا غفلت ورزد، یک نوع «استدراج» است که یک نوع عذاب است؛ یعنی: درجه درجه از خدا دور شدن و یعنی اینکه گاه خداوند متعال تدریجاً او را با نعمت دادن از خود دور می کند. مانند گدای بد پیله ای که لباسش بوی بد می دهد و برای رهایی از دستش، سریع یک پولی به او می دهیم که برود. گدا خیلی خوشحال می شود! در حالی که منظور ما راندن او از خود بوده و نه لطف کردن به او. البته این تشبیه است و تشبیه کاملی نیست. در مورد خداوند خلاص شدن از دست بنده معنا ندارد. پس این، یک نوع عذاب است که به شکل نعمت خودش را نشان می دهد.
حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و دیگر ائمه علیهم السلام در هنگام دعا آن گونه گریه می کردند که اشک هایشان جاری می شد و بر روی لباس آنها می ریخت بعضی از معصومین آن گونه گریه می کردند که وقتی سرشان را بلند می کردند سجده گاه آنها خیس می شد.
اگر ما نمی توانیم اشک بریزیم به این خاطر است که گناهان و خطاها و غفلت ها رقت قلبمان را از بین برده است.
حال عوامل مؤثر در استجابت دعا را مورد بررسی قرار می دهیم:
اوقات استجابت دعا:
روایات زیادی در مورد استجابت دعا بعد از نمازهای واجب آمده است. بنابراین تا نماز تمام می شود بلند نشویم و این فرصت های طلایی را نباید از دست داد و با عجله نماز را تمام کرده و به دنبال امور دنیوی برویم؛ بلکه با طمأنینه یک دعای جامع و خوب مثل عاقبت به خیری را بخواهیم. دعای عاقبت به خیری دعای با ارزشی است؛ باید از خدا خواست هر کاری که می کنیم عاقبت ما را ختم به خیر گرداند.
در صدر اسلام می بینیم بسیاری از اشخاص با پیامبر صلی الله علیه و آله رفت و آمد داشتند اما عاقبت آنها ختم به شرّ شد. نمونه ی آن "زبیر" است که از طرف حضرت رسول صلی الله علیه و آله ملقب به "سیف الاسلام " یعنی «شمشیر اسلام» شد. بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فقط 4 نفر با علی علیه السلام بیعت کردند که یکی از آنها زبیر بود ببینید چقدر خوش سابقه بوده است، گفته شده زبیر یکی از کسانی است که توفیق داشت در موقع دفن فاطمه ی زهرا سلام الله علیه حضور داشته باشد در جنگ های پیامبر صلی الله علیه و آله شمشیرهای بسیاری زده است و دو جراحت عمیق برداشته بود. این آقا کسی است که از نظر مال دنیا سرمایه دار بوده است، ولی در عاقبت کار در زمان حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام علیه ایشان خروج می کند و تا جایی ادامه می دهد که در لشگر دشمن کشته می شود!.
آیا سرنوشتی بدتر از این می توان برای او تصور کرد؟ که با خروج بر امام عصرش از دنیا رفت و این خیلی بد است. " خوش سابقه ی بد عاقبت" !
پس اگر وقت تنگ است می توان یک چنین دعای جامعی را از خدا وند متعال درخواست نمود یا اینکه از خدا بخواهیم ما را درانجام اموری که او دوست دارد یاری نماید یا خدایا ما را فردای قیامت با نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله محشور بفرما!
یکی دیگر از اوقات استجابت دعا هنگام "سحر" است. می فرمایند: حضرت یعقوب علیه السلام وقتی می خواست برای آمرزش فرزندانش که یوسف را به چاه انداخته بودند دعا کند ندا رسید: «ای یعقوب دعایت را تا سحر به تاخیر بینداز، زیرا در سحر دعا و استغفار به اجابت نزدیک است». پس نیمه های شب از اوقات طلایی برای دعا کردن می باشد چون این اوقات از طرف خدا به آن ارزش داده شده است.
یکی دیگر از اوقات استجابت دعا هنگام افطار است و حضرت امیر علیه السلام می فرماید: «دعای روزه دار هنگام افطار مستجاب است». و باز حضرت می فرماید:
«دعا را در پنج موضع غنیمت بشمار: 1- در موقع تلاوت قرآن 2- در هنگام اذان که درهای رحمت باز است و حجاب ها کنار می رود. 3-هنگام نزول باران، -روایت داریم که وقتی باران می بارد شما دست به آسمان بلند کنید و دعا کنید زیرا در این موقع هم درهای رحمت الهی باز است.- 4- زمانی که دو صف شرک و اسلام به هم می رسند-یعنی هنگام جهاد و رزم - . 5-وقتی مظلومی دعا می کند. که در این هنگام گفته شده: «آمین بگو» یعنی وقتی به بنده ای ظلم شده و دارد دعا می کند به خاطر او، دعای تو هم در این لحظه مستجاب است زیرا دعای مظلوم به اجابت نزدیک است و چون در رحمت باز می شود باید از این در رحمت استفاده کنیم و ما هم در کنارش دعا کنیم.
و در آخر می فرماید: «در این پنج موضع - بین دعا و خداوند- حجابی نیست و فقط عرش خداست».
یکی دیگر از اوقات استجابت دعا ما بین اذان و اِقامه است. حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: «دعا بین اذان و اقامه رد نمی شود».
دیگر از اوقات استجابت بین دو نماز واجب است که دعا رد نمی شود، پس تا تعقیبات نماز ظهر را نگفته، نماز عصر را به جای نیاوریم، زیرا با این کار یک فرصت طلایی را از دست داده ایم.
یکی دیگر از اوقات اجابت دعا ماه رمضان می باشد؛ هم چنین ماه رجب که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: «ماه رجب از ماه هایی است که دعا در آن، مسموع است» یعنی دعا در آن شنیده می شود.
دیگر اینکه هر عمل واجبی که انسان انجام می دهد، یک دعای او پذیرفته می شود .مثل این است که وقتی ما برای کسی کاری انجام می دهیم او نیز به ما چیزی می دهد.
البته در مورد خداوند متعال این گونه نیست زیرا ما بر گردن خداوند حقی نداریم و این لطف خداوند است که شامل حال ما می شود.
وقت نماز مغرب،نیز از اوقات استجابت دعاست و آن وقتی است که خداوند توبه حضرت آدم علیه السلام را پذیرفت.
البته انسان می تواند چند وقت طلایی را با هم جمع کند و استجابت دعا را قوی تر کند. وقتی آداب و وقت ها را با هم جمع کنیم و با خلوص نیت دعا کنیم انشاء الله مستجاب می شود.
اولیاء الله چه زیبا صاحب کرامت می شوند!؟ زیرا با خدا معامله کرده اند قفل درب بسته را با نام مادرشان زهرا سلام الله علیها باز می کنند، و ما سرمان به اسباب بازی های اطرافمان گرم است!.
دعا برای این انسان ها واقعاً سلاح است و ما حتی نمی توانیم آنها را باور کنیم! زیرا برای ما این کارها خَرق عادت و غیر عادی است. ولی مگر برای خدا کاری دارد که با زبان یک عارف واقعی قفل را باز کند.
ما با این همه علمی که کسب کرده ایم چرا احساس رکود و خمودگی می کنیم و احساس می کنیم داریم درجا می زنیم. جز این است که ما فقط شنیده ایم و آنها را انبار کرده ایم و استفاده نمی کنیم؟
می گوییم: اراده ی ما ضعیف است، خوب اراده ی ضعیف را چگونه باید قوی کرد؟ مثلاً یک عضله ضعیف پا را چگونه قوی می کنند؟ جز این است که تمرین و ورزش مناسب انجام می دهند؟ اراده ضعیف را هم باید به کار کشید تا قوی شود، تا از حالت خمودگی بیرون بیاید. تا کی باید منتظر بمانیم که یک امداد غیبی از آسمان فرود آید؟ خداوند متعال در قرآن می فرماید:
«هرکه در راه ما جهاد کند ما راه را نشانش می دهیم».
تو یک قدم به سمت ما بیا تا ما صد قدم جلو بیاییم، تو با خلوص عبادت کن من لذت عبادت را به قلب تو می چشانم و نور عبادت را به قلب تو وارد می کنم.
یکی دیگر از اوقات استجابت دعا هنگامی است که انسان در سجده می باشد چه در نماز و چه در غیر آن.
امام صادق علیه السلام می فرماید: چهار موقع از اوقات استجابت دعا است؛
1- در نماز وتر
2- بعد از نماز صبح
3- بعد از نماز ظهر
4- بعد از نماز مغرب
می فرماید: بعد از نماز مغرب سجده برو و در سجده دعا کن که هم خصلت ما بین الصلاتین را دارد و هم بعد از نماز مغرب تاکید شده است.
دیگر از اوقات استجابت دعا، روز جمعه است. روز جمعه سید و آقای ایام هفته است. در روز جمعه سه ساعت است که می فرماید «کسی در این ساعات دعا نمی کند مگر اینکه دعای او مستجاب است.»
آن ساعات عبارتند از:
1- پس از اتمام خطبه های نماز جمعه تا موقعی که امام برای نماز آماده می شود و مردم صف ها را جهت نماز مرتب می کنند.
2- در آخر روز جمعه (عصر روز جمعه) موقعی که هنوز خورشید غروب نکرده که موقع خواندن دعای سِمات است، -که از دعاهایی است که سیره بزرگان دین ما بوده است.
3- از سحر روز جمعه تا طلوع آفتاب است.
در ارتباط با روز جمعه امام علی علیه السلام می فرماید: «در روز جمعه زیاد از خداوند بخواهد زیرا در روز جمعه ساعاتی است که دعا در آن مستجاب است و هر دعایی که بکنید مستجاب است مگر دعا برای قطع رحم که آن برآورده نمیشود و یا دعا برای گناه بکنی، یا عاق والدین باشد و بدانید که در روز جمعه کارهای خیر و شر مضاعف می شود.»
یکی از مواردی که مربوط به استجابت دعا می شود و نه اوقات دعا این است که می فرماید: «شما در هنگامی که در آسایش زندگی می کنید زیاد دعا کنید و دعا را نگذارید برای زمانیکه با مشکلی مواجه می شوید».
امام صادق علیه السلام می فرماید: «اگر می خواهید دعای شما در سختی ها و بلاها برآورده شود، یکی از شرایطش این است که هنگامی که در آسایش هستی اهل دعا باشی و صدای تو را ملایکه خداوند شنیده باشند و بگویند که این صدا همان صدای آشنایی است که قبلاً هم صدایش را می شنیدیم» و در ادامه می فرماید: «من از جد خود شنیدم که می فرمود: در دعا کردن پیشی بگیرید» یعنی قبل از این که به بلا بیافتی نیز با دعا کردن آشنا باش. مثلاً الآن که سالم و تندرست هستیم از خداوند بخواهیم که همیشه ما را سالم و تندرست بدارد.
امام صادق علیه السلام می فرماید: «کسی که می ترسد از بلایی که ممکن است به او اصابت کند شروع کند به دعا کردن».
دیگر از اوقات استجابت دعا " شب نیمه شعبان" است و به روایتی این شب یکی از شب های قدر نیز می باشد و نیز آمده است: «این شب را احیا بدارید». از امام رضا علیه السلام نقل است: «دعا در شب نیمه شعبان مستجاب است، زیاد ذکر بگو و استغفار کن و دعا کن و از پدرم حضرت موسی بن جعفر علیه السلام است که فرمود: دعا در شب نیمه شعبان مستجاب است».
دیگر از اوقات استجابت دعا "هنگام نماز شب" است.
امام باقر علیه السلام می فرماید: «وقتی که حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برای نماز شب حاضر می شدند، می فرمودند: «در این وقت منادی ندا می کند که آیا کسی هست که الآن دعا کند و من دعای او را مستجاب کنم». و هر چه به سحر نزدیکتر باشد افضل است. و این هنگام هدیه دادن مؤمن به خداوند می باشد. وهدیه خودتان را به پروردگار نیکو گردانید، تا خداوند هم هدیه شما را نیکو گرداند».
خداوند متعال در یکی از آیات قرآن -که علما می فرمایند: در ارتباط با نماز شب وارد شده- می فرماید: برای پاداش نماز شب خوانها، خداوند چیزی را آماده کرده که نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده و نه به مغز هیچ بشری خطور کرده است.
ادامه دارد .......
لطفا با درج نظرات خود در قسمت
مرا در جهت بهتر شدن مطالب یاری نمایید
با تشکر
التماس دعا
اکبر فرحزادی نویسنده این سطور معتقد است تنها مذهب بی نقص و نجاتبخش اسلام شیعی است و بدون هدایت اهل بیت علیهم السلام هرگز نمی توان به مقصد رسید. بیایید همه در نشر آموزه های اهل بیت علیهم السلام کوشا باشیم. |