بسم الله الرحمن الرحیم
دعا (1/1)
اهمیت، آداب و شرایط دعا کردن
یکی از صفاتی که در نزد خداوند متعال محبوب است و معصومین علیهم السلام هم به آن بسیار سفارش کرده اند مسئله ی دعا است.
«الدُّعاء سِلاحُ المُؤمن»
دعا سلاح مومن است.
و
«اَحَبُّ الاعمالِ عِندَ اللهِ تعالی الدُّعاء»
محبوبترین اعمال نزد خداوند دعا است.
حضرت امام رضا علیه السلام فرمودند: «بر شما باد که به سلاح انبیاء مسلح شوید» سوال شد: سلاح انبیاء چیست؟ حضرت فرمود: «دعا».
خیلی از اوقات می شود که انسان در بن بست می افتد و از شدت فکر و خیال و سختی مستاصل می شود، انسان در چنین وضعیتی باب مناجات با خدا را باز می کند و سعی می کند با خدا ارتباط برقرار کند و دست به دعا برمی دارد و دعا می کند که خدا کمکش کند، این دعا کردن باعث می شود که یک حالت سکون و طمانینه و آرامش در او ایجاد شود. انسان اگر آرام نباشد نمی تواند بندگی کند و شیطان بیشترین استفاده را در همان لحظه ای می کند که انسان آرام نیست.
گاه ممکن است یک نماز خوب و با صفا بخوانیم و بلند شده و به دنبال کار خود برویم؛ در همان موقع به ملائکه ندا می رسد: «این نماز را بر سرش بزنید» چرا؟ زیرا خداوند متعال می فرماید: «بنده ای که نماز می خواند و پس از آن دعا نمی کند و چیزی از من نمی خواهد در واقع به من نیاز ندارد و من هم نماز او را نمی خواهم».
اگر ما به خدا نیاز نداشته باشیم دیگر چه احتیاجی است که او به ما توجه کند؛ دعا مبیّن نیاز انسان به خداست.
لفظ دعا یعنی «خواندن»، وقتی خدا را بخوانیم و او را صدا بزنیم نشان می دهد که به او نیاز داریم و او در این حال دستمان را می گیرد. بنابراین از این جهت دعا می شود «سلاح».
حضرت عیسی علیه السلام می فرماید: «کلید درهای رحمت الهی دعا است» و در ادامه می فرماید: « و التضرّع والعمل» یعنی تضرع و عمل صالح.
از ما نخواسته اند که دست هایمان را بالا ببریم و فقط دعا کنیم و بعد از آن همه را بیندازیم گردن خداوند؛ خیر فقط دعا کافی نیست، مقدار عمده ی آن پس از دعا این است که ما عمل خود را بسازیم و عمل صالح باید پشتوانه و مکمل دعا باشد. با دعا ی تنها نمی شود همه چیز را درست کرد. مثلاً می خواهد ازدواج کند بگوید من دعا می کنم که خیر باشد و زندگی خوبی شکل بگیرد. خداوند متعال می فرماید: «من به تو عقل دادم که بروی تحقیق کنی و خوب و بد را تشخیص دهی». آیا می شود همه ی اینها را با دعا درست کرد؟ پس عقل چه می کند؟ تحقیق یعنی چه؟ آن قسمتی که از دستت برمی آید و عقلت کمک کننده است انجام بده و آن قسمتی که در دست تو نیست و در اختیار خداست را با دعا از او بخواه و از خدا بخواه که این زندگی برایت خیر باشد.
اما سخنی دیگر در فضیلت دعا؛ از امام صادق علیه السلام می پرسند: «دو نفر هم زمان نمازشان را شروع می کنند یکی از آنها در نمازش سوره های بلند قرآن را قرائت می کند و دیگری در قنوتش زیاد دعا کرده و سوره های کوچک را خوانده است و این در هم زمان نماز را به پایان می رسانند، کدام افضل است؟ »
امام علیه السلام می فرماید: «کثره الدعا» «بیشتر دعا کردن افضل است» و بعد می فرماید: «مگر این آیه از قرآن را نشنیده اید که: «اگر دعای شما نبود خدا به شما اعتنایی نمی کرد»، این قدر دعا مهم است که در قرآن به صراحت به آن اشاره می کند، آنجا که می فرماید: «مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم»
امام صادق علیه السلام در آخر حدیث در اهمیت دعا چهار مرتبه می فرماید: «هی واللهِ العباده» «به خدا سوگند دعا عبادت است».
اما در بین دعاها یکی از بهترین دعاها «استغفار» است. حتی در یکی از احادیث آمده: «استغقار از کاملترین دعاهاست». یعنی مثل این است که هر چه که بخواهیم در استغفار نهفته است؛ استغفار یعنی طلب بخشش از خداوند متعال؛ وقتی بخشیده شویم مسلماً عاقبت به خیر هم خواهیم شد. ما باید بدانیم آنجا که معصومین علیهم السلام زیاد بر چیزی تاکید می کنند علتش اهمیّت موضوع بوده و در آن تاکید حکمتی وجود دارد هر چند که در نظر ما خیلی مهم نباشد.
پیامبرصلی الله علیه و آله فرمودند: «الدعا سلاح المومن و عماد الدین» «دعا سلاح مؤمن و ستون دین است»
قبلاً شنیده بودیم که نماز ستون دین است ولی در این حدیث دعا را نیز ستون دین معرفی می فرماید. البته خود صلاه نیز به معنی دعا است و درحین همین نماز قنوت را نیز داریم. پس شاید اصل ستون دین همین دعا باشد.
دعا پلی است برای رسیدن به خدا. دعا مثل آسانسوری سریع السیر است که رونده را سریع به مقصد می رساند.
پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید: "الدعاءُ مُخُّ العِباده" یعنی دعا مغز عبادت است یعنی اگر عبادتی باشد و در آن دعا نباشد آن عبادت مغز ندارد، مانند گردوی پوک است. ما وقتی وارد نماز می شویم باید با این انگیزه باشد که خدایا من با تمام نیازم آماده نماز می شوم و نیازم را با دعا به تو نشان می دهم. نماز نیاز مؤمن است. در تمام ارکان نماز، ما دعا می کنیم.
در سوره ی "حمد" ما تقاضای هدایت به راه راست را داریم، این نشان می دهد که دعا چقدر مهم است که خداوند آن را در سوره ی حمد که در تمام نمازهای واجب باید آن را حتماً بخوانیم آورده است.
در ادامه حدیث، پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید: "هر کس که اهل دعا باشد هلاک نمی شود" این حدیث می خواهد بگوید که وقتی شما خود را به خدا سپردی و در حصن خدا قرار دادی دیگر هلاک نخواهی شد.
کسی که خودش را به خدا می سپارد و خود را در پناه او قرار می دهد انشاالله خداوند او را دست خالی برنمی گرداند.
نیازها در درجه ی اول باید نیازهای معنوی ما باشد زیرا همه ما دوست داریم سعادتمند شویم و به کمال خود برسیم؛ عاقبت به خیر شویم و سپس باید نیازهای مادی خود و اینکه در زندگی به فشارهای مختلف اقتصادی گرفتار نشویم و دست جلوی نامردان دراز نکنیم و عزتمان را زیر سوال نبریم را از او طلب نماییم و این لازمه اش این است که هم سعی کنیم و هم دعا نماییم.
امام صادق علیه السلام می فرماید: " بر شما باد دعا کردن که دعا شفای هر دردی است". انشاالله خداوند به ما توفیق بدهد که اهل دعا باشیم و شامل آن کسانی باشیم که دعاهایشان به اجابت نزدیک است و انشاالله لذت دعا کردن و مناجات با او را درک کنیم و بیشتر اهل دعا کردن باشیم.
امام صادق علیه السلام می فرماید: «آداب دعا را حفظ کن و ببین که چه کسی را می خوانی و چگونه دعا می کنی و برای چه دعا می کنی و راه های نجات و هلاکت را بشناس به این دلیل که از خدا چیزی نخواهی که هلاکت در آن باشد، در حالی که تو فکر می کنی راه نجاتت در آن دعا است».
و در ادامه می فرماید:
«خداوند متعال در قرآن می فرماید: «انسان گاهی یک امر شری را از خدا می خواهد در حالیکه فکر می کند امر خیری را طلب می کند و به درستیکه انسان عجول است».
درست فکر کن که چه چیزی از خدا می خواهی، چقدر می خواهی و فکر کن که برای چه می خواهی و اگر شرایط دعا را رعایت نکنی منتظر اجابت هم نباش.
وقتی کلید مربوط به قفل را در آن نمی اندازیم نباید انتظار باز شدن درب را داشته باشیم، مقدمه باید حتماً مهیا شود تا ذی المقدمه موجود شود.
اما در اینجا روایاتی را ذکر می کنیم که در آنها معصومین علیهم السلام یا چند شرط از شرایط دعا را برای ما ذکر کرده اند.
یکی از آداب دعا این است که بدون مقدمه نگوییم که مثلا خدایا فلان چیز را به من بده، بلکه اول خدا را حمد و سپاس بگوییم و سپس از خدا حاجت خود را بخواهیم، تا حوائج ما را برآورده کند.
ادامه دارد
لطفا با درج نظرات خود در قسمت
مرا در جهت بهتر شدن مطالب یاری نمایید
با تشکر
التماس دعا
بسم الله الرحمن الرحیم
دعا (2/1)
اهمیت، آداب و شرایط دعا کردن
از امیرالمؤمنین علی علیه السلام است که: «ما مِن دعاءٍ الا بَینه و بَین السماءِ حِجابٌ حتّی یُصلّی علی النّبی محمد صلی الله علیه و آله» یعنی «هیچ دعایی نیست مگر اینکه بین این دعا و استجابت آن حجابی قرار گرفته که نمی گذارد دعا بالا رود تا اینکه بر محمد و آلش صلوات فرستاده شود»
هنگامی که آن حجاب شکافته شد دعا بالا رفته و مستجاب می شود و تا زمانی که آن حجاب از بین نرود دعا باز می گردد و بالا نمی رود. پس یکی دیگر از آداب دعا این است که قبل از دعا بر پیامبر و آلش صلوات بفرستیم. در روایت داریم که «صلوات دعای همیشه مستجاب است».
علی علیه السلام می فرماید: «هرگاه از خداوند عزوجل حاجتی داری، حاجتت را با صلوات بر پیغمبر شروع کن سپس حاجت خود را بخواه و در آخر دعا نیز صلوات بفرست زیرا خداوند، اکرم و گرامی تر از آن است که دو دعا – یعنی صلوات اول و آخر- را مستجاب کند و دعای بین آن دو –حاجتمان- را مستجاب نکند.
در حدیثی دیگر از امام صادق علیه السلام آمده است:
«برحذر باشید از اینکه یکی از شما حوایج دنیوی و اخرویش را از خدا بخواهد مگر اینکه این گونه شروع کند که 1- ابتدا ثنا و مدح خداوند را به جای آورد 2- صلوات بر پیامبر بفرستد 3- سپس اعتراف به گناه و خطاهای خود بکند 4- از خدا بخواهد که به برکت پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم، خداوند متعال از او درگذرد».
درست مانند کسی که در حق ما ناسپاسی کرده و قبل از این که از کار گذشته خود احساس ندامت کند چیزی از ما بخواهد، معمولاً در این گونه موارد به او می گوییم: «برو دنبال کارت» و مشکلش را حل نمی کنیم، ولی اگر آن شخص ابتدا عذرخواهی کند و بعد حاجتش را بخواهد ممکن است که خواسته او را برآورده کنیم، خداوند نیز همینطور است.
یکی دیگر از شرایط دعا این است که وضعیت ظاهر را مثل افراد نیازمند بنماییم. انسانی که نیازمند است با گردن برافراشته و سینه سپر از کسی تقاضا نمی کند بلکه سرش را پایین انداخته و خودش را اگر چه گردن کلفت هم باشد حقیرنشان می دهد.
در دعا هم باید ما همین حالت را در خود ایجاد کنیم. حالت انکسار و خضوع یکی از شرایطی است که هنگام دعا کردن باید رعایت شود. خداوند تبارک و تعالی به حضرت موسی علیه السلام می فرماید: «وقتی در مقابل من ایستادی همانند یک فرد فقیر و حقیر بایست». اشکال ندارد که انسان در مقابل خداوند و خالق خویش، خود را ذلیل و فقیر و متواضع نشان دهد. اگر درمقابل خداوند هم نخواهیم گردن کج کنیم و سر به سجده فرود آوریم در مقابل چه کسی می خواهیم سر فرود آوریم؟!.
فراموش نکنیم که دعا عبادت است، اگر دعا کردیم و مستجاب هم نشد نگرانی ندارد عبادت کرده ایم و ثوابش را هم برده ایم.
حضرت پیامبرصلی الله علیه و آله می فرماید: «خداوند را بخوانید در حالی که یقین دارید خداوند دعایتان را اجابت می کند». یعنی در هنگام دعا با خود نگوییم: «آیا خدا دعای من را اجابت می کند؟» بلکه با خود بگوییم: «من تمام شرایط دعا را رعایت کردم و حالا که دارم این دعا را می کنم یقینا خداوند هم اجابت می فرماید».
روایات زیادی داریم که خداوند می فرماید: «من در نزد گمان بنده ی مؤمنم هستم» و در ادامه می فرماید: «اگر این گمانش به من خوب باشد من هم برای او خوب را می پسندم و بالعکس»
کسی که ناامیدانه دعا می کند با کسی که دعا نمی کند فرقی ندارد. خداوند متعال دعای کسی را که غافل است و توجه ندارد نیز مستجاب نمی کند. موقع دعا باید همه توجهمان به دعا باشد. بنابراین چون دعا را عبادت میدانیم و در عبادت انسان باید تمام توجهش را به خداوند معطوف کند پس در دعا هم همین شرایط را باید رعایت کنیم.
یکی دیگر از شرایط دعا این است که بهتر است دعا کننده نشسته باشد -ایستاده نباشد و گرنه حالت هایی بهتر از نشسته هم داریم- زیرا انسانی که ایستاده مثل این است که عجله دارد برود و خیلی حالت دعا کننده را ندارد.
حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید: «یکی از دعاهایی که رد نمی شود دعایی است که اولش بسم الله الرحمن الرحیم باشد»
کسیکه با توکل به خداوند رحمن و رحیم چیزی از او می خواهد او هم یک چنین دعایی را رد نمی کند.
از امام صادق علیه السلام سوال شد: «وقتی که می خواهم دعا بکنم آیا خودم را به گریه کردن هم بزنم؟ (اتباکی)»
امام علیه السلام می فرماید: «بله حتی اگر به اندازه ی سر مگسی باشد ارزش دارد و این کار را انجام بده».
و نیز می فرماید: «زمانی که می خواهی دعا کنی دو کف دستت را رو به بالا بگیر و "ابتهال" کن»
ابتهال این است که دستت را باز کنی و جلوی صورتت بگیری و دعا کنی و «رُهبَه» و این است که بعد از این که دعا کردی دو دستت را به صورت بکشی.
یکی دیگر از شرایط و آداب دعا این است که با عجله دعا نکنیم.
امام صادق علیه السلام می فرماید: «وقتی بنده ای دائماً دعا می کند خداوند هم دائماً در فکر حاجت اوست، به شرطی که عجله نکند». یعنی هم دعا را تند تند نخوانیم و هم این که برای اجابتش هم عجله نکنیم.
بنابراین بیاییم تا به دعاهایمان با نظر دیگری نگاه کنیم. اگر اهل دعا باشیم هیچ مشکلی ما را از پای در نمی آورد و می توانیم بر تمام مشکلات غلبه کنیم.انشاء الله
ادامه دارد......
والسلام - اتماس دعا
لطفا با درج نظرات خود در قسمت
مرا در جهت بهتر شدن مطالب یاری نمایید
با تشکر
التماس دعا
بسم الله الرحمن الرحیم
زلال مثل آب!
مثل آب باش؛ مایعی حیات بخش و مفید که بقای زندگی انسان و دیگر موجودات از اوست. مهربان است و لطیف. و مثل آب نباش که گاه قاتل است و مهلک، و بی رحم در برابر آنکه شنا نمیداند.
مثل آب باش؛ آنگاه که جگر تشنه ای را سیراب می کند و عطش او را فرو می نشاند و او را زندگانی می بخشد و مثل آب نباش؛ آنگاه که عطش تشنه ای را مضاعف نموده و او را هلاک می سازد آنزمان که با نمک مخلوط گردیده و خلوص خویش را از دست داده است.
مانند آب باش آن هنگام که بی رنگ است و بی هویت، بی هویت در برابر خالقت، آن که تو را آفرید و تو را حیات بخشید؛ هم او که غنی مطلق است و تو در برابرش فقیری مطلق؛ در برابر او که همه چیز است و جز او هیچ نیست و مثل آب نباش؛ که از خود شکلی ندارد و شکل هر ظرفی را که واردش شود به خود می گیرد: لیوان، پارچ و یا حتی آفتابه!
مثل آب باش؛ که گاه در اثر استمرار و مداومت حتی سنگ را سوراخ می کند و یا متاثر می سازد؛ ولی مانند آب نباش که حتی یک کودک نیز تو را با تفنگ آب پاش خود به این سو و آن سو پرتاب کند.
مانند آب باش؛ که آلودگی ها و کثافات را از دیگران دور ساخته و آنها را مطهّر می سازد اما مانند آب نباش که آلودگی و چرک های دیگران را به خود گرفته و کثیف می شود.
مانند آب باش؛ که بین اجزاء آن – یعنی اتم ها و مولکول هایش – پیوندی مبارک شکل گرفته است؛ پیوندی که منشاء بسیاری از برکات در زندگی دیگر انسان هاست و مانند آب نباش؛ که با پیوندی نامیمون میان مولکول هایش سقف خانه ی فقیری بر سرش خراب می شود.
مانند آب باش؛ که هر چه آن را تقسیم کنی باقیمانده باز هم آب است؛ باز هم مولکول هایش دست در دست هم داده و هویت خویش را نباخته اند؛ حتی قطره ای از آن نیز، آب است؛ چه با جمع باشی چه تنها «هویت مسلمانی»ات پا برجاست هیچ کس و هیچ قدرتی را یارای جدا ساختن تو از این هویت نیست؛ کثرت و قلّت جمعیت در پا برجایی تو بر ایمان و اعتقاداتت تاثیر نمی گذارد.
و مانند آب نباش؛ که با کمترین حرارت، وحدت میان مولکول هایش از هم گسسته شده؛ تغییر شکل داده؛ بخار می شود و به آسمان می رود.
مانند آب باش؛ که از هر روزنه ای نفوذ می کند و مانعی بر سر راه نمی شناسد؛ ولی آب گونه نباش؛ که در هر کاری سرک کشیده و در زندگی مردم تجسّس نمایی، وارد زندگی مردم شوی و در پی کشف معایب و روزنه های زندگی آنها باشی.
مانند آب باش؛ که لطیف و نافذ است از ظاهر می گذرد و به باطن نفوذ می کند تو نیز از ظاهر گناه بگذر و به باطن آن نظر نما از ظاهر دنیا بگذر و باطن آن را -که پیرزنی عجوز و هزار داماد است- ببین، فریب ظاهر را نخور و باطن این مار خوش خط و خال را بنگر و مانند آب نباش؛ که گاه بر اثر انجماد از هیچ چیز عبور نکرده و به هیچ چیز نفوذ نمی کند.
مانند آب باش؛ که چه متحد باشد و چه قطره، قدرتمند است و تاثیر گذار، آنجا که با وحدت قطره ها رود گشته دریا شده و یا سیل گشته، سدها را می شکند و تمام موانع را از سر راه برمی دارد و یا حتی در صورت افتراق قطرات باران می شود و منشاء آثار بسیار می گردد و یا در اثر سماجت و خستگی ناپذیری سنگ نیز در برابر او زانو می زند.
مانند آب باش؛ که اگر لازم بود آهن را نیز منفعل نموده و منهدم سازی آنگاه که آهن در برابر آب تاب نیاورده و زنگ می زند؛ ولی مانند آب نباش؛ که مانند قند پیوند ها را حل نموده؛ گره های محبت را بگشایی.
مانند آب باش؛ که در هر شکل که باشد جامد، مایع و گاز، یعنی بخار، آب و یا یخ؛ قدرتمند است و پر انرژی؛ نوع مایع آن توان بریدن آهن را دارد نوع بخار آن توان انهدام دیگ بخار و زودپز را دارد و نوع جامد آن یعنی یخ قدرت ویران سازی سنگ و فرسایش آن را دارد و مانند آب نباش که از قدرت خود جهت ویران گری و خرابی بهره برداری نمایی.
مانند آب، زلال باش و باصفا، کینه ها را به دل نگیر مانند آب باش؛ آتش ها را خاموش ساز ولی مانند آب نباش؛ که آتش گرم یک وامانده در بیابان را خاموش سازی.
ایثارگر باش مانند آب که خود را با به پای درختی تشنه رسانده و از خود می گذرد تا او طراوت و شادابی گیرد و دیگران شاد شوند و مانند آب نباش؛ که درختان و گیاهان را از ریشه کنده و بیابان خشک و برهوت می سازد.
مانند آب باش؛ که حتی با بارش بر روی کاه و گِل بوی خوشش انسان ها را شاد ساخته و شاکر می نماید و مانند آبی نباش؛ که با بوی گند و عفن خود ، دیگران را آزرده و متأذی می سازد.
مانند آب باش؛ که سبک بار است و سبک بال با کمترین حرارتی خود را از زمین کنده و به بالا می رود و مانند آب نباش؛ که با کمترین حرارت -و فشار- نیست و نابود می شود و اثری از آن بر جا نمی ماند.
مانند آب باش؛ که روزی دهنده ی ماهی گیران و موجودات دریایی است؛ سخاوتمند و فیاض است؛ ولی مانند آب نباش؛ که قابض و گیرنده است و گاه تمام هستی و مال ومنال و حتی جان یک انسان را می گیرد.
مانند آب دریا باش؛ که هیچ چیز آن را نجس و ناپاک نمی سازد و به راحتی بر آن تاثیر نمی گذارد و نه مانند آب لیوان؛ که با قطره ای ناپاکی و نجاست، آلوده و غیر قابل استفاده می شود.
مانند آب باش؛ که هر جا باشی حیات و زندگانی در آنجا جاری باشد؛ پس مانند آب، جاری و در حرکت باش، زلال و گوارا باش به گونه ای که همه خواهان تو و نیازمند به تو باشند؛ لطف و دل سوزی تو شامل همه – دوست و دشمن – باشد؛ درون همه انسان ها باش؛ قلب همه جای تو و وجود همه از تو پر باشد.
وجود تو برکت زندگی انسان ها و موجب حیات آنها باشد، به موقع نرم و لطیف و هنگام ضرورت سفت و استوار باش.
آری مانند آب باش؛ که حتی بقای «کربلای حسین»علیه السلام و «دوام دین» به خاطر اوست! چرا که اگر «بهانه ی نبود آب در کربلا» نبود شاید عزای حسین علیه السلام آنقدر جان سوز و جان گداز و ماندگار نبود.
شاید اگر آب نبود دیگر ایثار حضرت عباس علیه السلام در کنار علقمه، حنجره ی آغشته به خون حضرت علی اصغر علیه السلام و دیگر حوادث زشت و زیبای کربلا زمینه ای برای بروز و حضور دائم در عرصه ی تاریخ نداشت.
آری آب که به فرموده ی قرآن: «حیات همه چیز از اوست» موجودی است که حتی بقای دین از اوست؛ پس آب را گِل نکنیم! و پاسدار این نعمت بزرگ الهی و معلم والا مقام باشیم. والسلام - التماس دعا
لطفا با درج نظرات خود در قسمت
مرا در جهت بهتر شدن مطالب یاری نمایید
با تشکر
التماس دعا
بسم الله الرحمن الرحیم
بی اختیار
مدگرای افراطی، «مسلوب الاختیار» است. او از خود سلیقه و حق انتخابی ندارد. او تنها با سلیقه ی دیگران [البته سلیقه که چه عرض کنم! بد سلیقگی دیگران] زندگی می کند. او یک «مقلد کور» است و برای ارضای این خواهش نفس، حاضر به انجام هر کاری است. برای اثبات ادعای خویش می گوییم:
«آیا در شرایط عادی، احدی از انسانها حاضر است که خود را به حیوانی [ با عرض معذرت] مانند الاغ شبیه سازد؟!» قطعا عقل سلیم چنین امری را برای صاحب خویش نمی پسندد و انسان حاضر نیست خود را در حد و منزلت حیوانات قرار داده و شان خود را تنزل دهد و شاهد آن این مطلب است که: هرگاه به شخصی اهانت نموده و او را به حیوانی نظیر گاو و خر تشبیه سازیم او عکس العمل نشان داده و در پاسخ به پرخاشگری و یا حتی نزاع مبادرت می نماید؛ ولی همین انسان هنگامی که گرفتار این خواسته نفس [یعنی مدگرایی افراطی] گردید؛ دیگر شبیه ساختن او به حیوانات [اگر یک مد! بوده باشد] هرگز خاطر او را آزرده نساخته و موجب عکس العملی از جانب او نمی شود!!.
مثلا اگر همین فردا، به تن کردن لباس مخصوص الاغ یعنی «پالان» مد گردیده و عده ای انسان سبک مغز مبادرت به پوشیدن آن نمایند؛ او نیز بلا فاصله خود را در سلک ایشان وارد ساخته و خود را به آنان شبیه می سازد و تازه به این عمل خود نیز افتخار میکند!!. حال آیا اگر این، مصداق «تقلید کور» و نشانه ی «بیماری عقل» نیست پس چه چیز دیگری را می توان به عنوان مصداق آن نام برد؟!.
در نظر مد گرایان افراطی هیچ چیزی بد نیست و هر چیز بدی [در امروز] می تواند خوبِ [فردا] باشد!.
در نگاه آنان هیچ چیزی زشت و یا زیبا نیست و آنان به راحتی این امر فطری [یعنی زیبایی دوستی و زیبایی طلبی] را در خود کشته و ویران ساخته اند. شاهد این مدعا بسیاری از مدهایی است که هنگام ظهور و بروز آن، در هر بیننده ای حالت اشمئزاز ایجاد شده و در نگاه اول در نظر ایشان زشت می نماید. مثلا سالها ی سال انسانها از موی سر به عنوان یکی از عوامل موثر در زیبایی انسان بهره می گرفته و به اصطلاح با شانه زدن و چپ و راست کردن آن و انواع پیرایشها سعی در زیبا ساختن خود نموده اند؛ ولی امروزه شاهدیم که بسیاری از مدگرایان به راحتی، تمام یا بعضی از موهای خود را تراشیده و یا با زدن ژل آنها را به شکل خارهای جوجه تیغی در آورده و یا با انواع روشهای دیگر قیافه خود را به گونه ای کاملا غیر زیبا تبدیل ساخته و با این وضعیت در جامعه حاضر می شوند!.
مدگرا تنها به «مطرح ساختن» خویش می اندیشد و حاضر است برای این منظور از همه ی ارزشها و کرامات انسانی بگذرد. او برای رسیدن به این مقصد هیچ حد و حصری نمی شناسد . هرچیز زشت، کریه و خلاف طبع انسان سالم، در نظر او می تواند عاملی برای مطرح ساختن خویش باشد. مثلا روزی پاکیزگی ارزشی داشت و انسانهای کثیف منفور و مطرود جامعه بودند ولی امروز «کثیفی» در مرام برخی از مدگرایان [کثیف ها و پانک ها]، یک افتخار و یک عامل مهم برای رسیدن به مقصود خویش [یعنی مطرح ساختن خود] می باشد. او حاضر است حتی به او «آشغال» گفته شود و یا حتی با مالیدن فضولات حیوانات به لباس و سر و صورت خویش، به افتخاری نو وتازه دست یابد!. در نگاه مدگرای افراطی تنها یک چیز ارزش است و آن، عبارتست از:
«مورد توجه قرار گرفتن از سوی دیگران».
در نظر او «نگاه» مردم، بسیار مقدس و ارزشمند است. «نگاه» متاعی گرانقیمت است که برای به دست آوردن آن از همه چیز حتی «کرامت و ارزش انسانی» می توان گذشت!!.
ارزش یک انسان مد گرا تنها به «مقدار» نگاهی که به سوی او معطوف گردیده بستگی دارد. هرچه این مقدار بیشتر باشد او [به خیال خود] از ارزش بیشتری برخوردار است!! [و به راستی ارزش برخی انسانها چقدر کم و بی مقدار است!]. او گرفتار و اسیر نگاه دیگران است او برای به دست آوردن این «سراب!» تمام عمر و وقت گرانقدر خویش را تلف نموده وبرای بدست آوردن آن «گدایی» میکند. او «محتاج» واقعی و «گدایی تمام عیار» است. او مفلوکی نیازمند است. تشنه ای روان در پی «سراب».
و به راستی آیا «نگاه دیگران» اینقدر ارزش دارد که انسان، تمام هست و نیست خویش را به پای آن قربانی نماید!!؟. و آیا «نگاه» چیزی بجز «سراب» است!!؟ و آیا مدگرا به دنبال چیزی بجز «نگاه» است!؟.
البته برخی از این افراد در توجیه رفتار خویش می گویند:
«ما تنها برای ارضای دل خویش و نه ارضای دل دیگران اقدام به این اعمال میکنیم و کاری نداریم که دیگران در مورد ما چه می گویند و چگونه می اندیشند؟» که با اندکی دقت در رفتار و منش ایشان به خوبی کذب این مدعا ثابت گشته و شاید اصلا نیازی به اقامه دلیل بر علیه آن نباشد ولی از باب تکمیل بحث و در پاسخ ایشان می گوییم:
«اگر ادعای شما صحیح است پس چرا دائما و «آن به آن» با تغییر هر مد، شما نیز خود را به آن شبیه ساخته و هنوز از مد قبلی سیر نگشته ناچار به تغییر آن می شوید؟ اگر به دل خود رفتار می کنید؛ چرا منتظر تغییر مد از سوی مدسازان جهانی [که همان سرمایه داران و زالوهای اقتصادی و استثماری جهانند] می باشید؟ چرا نمی توانید از سوی خود «مدی نو» ساخته و آن را ترویج دهید؟ چرا از روی هم تقلید نموده و کپی می کنید؟ آیا واقعا هر مد جدیدی که متولد می شود دقیقا عین سلیقه و مورد پسند دل شماست!!؟ [در این صورت می توان گفت:«عجب حسن تصادفی!!؟»]. آیا اگر«نگاهی» از سوی مردم نبود؛ باز هم شما اینقدر خود را «در به در» این مد وآن مد می ساختید؟ اگر و اگر و ....
آیا بهتر نیست با خود کمی رو راست بوده و به خود دروغ نگوییم؟ آیا وجدانا «نگاه مردم» برای شما هیچ ارزشی ندارد!؟. آیا بهتر نیست بیاندیشیم که: مگر در نگاه دیگران چه چیزی نهفته که ارزش این همه سبک مغزی و سخافت را دارد!!؟.
آری، مدگرایی افراطی یعنی: «تعطیلی عقل» و «بازنشستگی زودتر از موعد» آن.
یعنی: رهایی از عقل و احکام دلسوزانه آن. یعنی «به اسارت نفس رفتن» و بندگی آن.
یعنی: زیر پانهادن کرامت و ارزش انسانی، همان ارزشی که سالها به آن بالیده و به خاطر آن بر همه موجودات دیگر بالیده ایم.
در اینجا خوبست به برخی از نظرات و سخنان مدگرایان بپردازیم و با دیده عقل و وجدان در مورد آنها بیاندیشیم.
فلان دختر مدگرا معتقد است: «مگر چه عیبی دارد که انسان چیزی برای مخفی کردن نداشته باشد!!» و از همین روست که با پوشیدن مانتوهای آنچنانی او نیز دیگر چیزی برای مخفی کردن باقی نمی گذارد.
آن دیگری می گوید: «مگر با نگاه مردم چه چیزی از انسان کم می شود؟!» و از این رو همهی دارایی های خود را مجاناً به نمایش می گذارد!. به راستی مگر با «نگاه» چه چیزی از یک انسان شرافتمند و عفیف کم می شود؟! البته شاید او فکر می کند که: «کم شدن» هر انسانی به کم شدن «وزن» یا «زیبایی» اوست!؛ در این صورت تردیدی نیست که حق با اوست؛ زیرا مگر با نگاه کردن عده ای هوس ران و هرزه گرد، از وزن یا زیبایی او چیزی کم می شود؟!
[و چقدر نادانند آنانکه فکر می کنند وزن یا زیبایی آن دختران نمایشگر کم شده است! ]
البته برخی دیگر که فکر نمی کنند «وزن و زیبایی مربوط به جسم است و بس!!» و معتقدند که «روح نیز دارای زیبایی و وزن – و ارزش – است» در مقابلِ این دسته از دخترانِ آگاه و هوشیار! حرفی برای زدن ندارند و بی تردید در اشتباهند!.
اینان باید در اعتقادات خود تجدید نظر نمایند زیرا اصلاً این «چرت و پرت»ها چیست که: «روح نیز می تواند زیبا یا زشت؛ ارزشمند یا بی مقدار باشد؟!»؛
مگر روح که یک موجود غیر مادی است می تواند دارای وزن و یا شکل باشد!؟ واقعاً اینان چقدر نادانند! که مسئلهی به این سادگی را درک نکرده و معتقد به زیبایی و وزن روح گشته اند!!.
در مقابل اینان نیز عده ای از پسران «هوشیار و صرفه جو»! وجود دارند؛ آنان نیز می گویند: «مگر چه عیبی دارد که انسان از زیبایی های خدادادی بهره برده و چشمان خود را از دیدن آنها سیر نماید؟» و می گویند: «خداوند زن را زیبا آفریده تا مرد از دیدن او لذّت برده و شکر خدا! را به جا آورد».
و نیز معتقدند: «اصولاً بُخل یکی از صفات بد انسان هاست، پس چرا زن باید بخیل بوده و دارایی های خود را «ارزان» و بلکه «مجاناً» در اختیار مردان قرار ندهد!؟».
اینان می گویند: «بله یک وقت بحث «ناموس خود!» مطرح است، آنجا انسان باید مراقب ناموس خویش باشد! ولی در خصوص دیگر زنان «غیرت ورزی» اصولاً امری «مرتجعانه» و خلاف تجدد است».
این دسته از آدمها معتقدند: «اصولاً مرگ چیز خوبی است امّا برای همسایه» و می گویند: «آدم باید خودش با عُرضه و با غیرت باشد؛ حال اگر کسی بی عرضه و بی غیرت شد و دختر یا همسر خود را آزاد گذاشت تا سخاوتمندانه! همه چیز خود را عَرضه نماید! چه اشکالی دارد؟ خودش خواسته که آتش به مالش بزند و خودش خواسته «چوب حراج» به آن بزند. به ما چه ربطی دارد؟! ما چرا از این موقعیت بهره نبرده و از «نعمت های الهی»! استفاده نکنیم؟! تازه، ما که نمی خواهیم ناموس دیگران را بخوریم! و همانطور که «اهل دل»! می دانند: «با نگاه ما که چیزی از آنها کم نمی شود».
و اصولاً این همه معضلات فرهنگی و اجتماعی ما در جامعه مال همین محدودیت های بی جا است! اگر مردم آزاد باشند که هر کاری می خواهند بکنند اصلاً خودشان سیرگشته و دیگر همه چیز حل می شود.
آدمهای عقب افتاده اند که نیازمند به حراست از دارایی های خود می باشند. آنان هستند که اموال و دارایی های خود را از دسترس دیگران خارج ساخته و آنها را محدود به گاو صندوق ها و بانک ها و قفل و زنجیر ها می کنند. وگر نه آدمهای روشن فکر و دل آگاه! می دانند که تمامی این محدودیت ها غلط و غیر ضرور است.
اینان معتقدند: «اگر در جامعه آدم دزد و دله و حریص و ... زیاد است مال همین محدودیت های نابجا است و اصلاً به ما چه که اینچنین انسان هایی در جامعه وجود دارند؟ ما باید سخاوتمندانه آن چه را که داریم در «طبق اخلاص» نهاده و در دسترس دیگران قرار دهیم و از همین روست که می گوییم: «چه اشکالی دارد که خانمها تمامی زیبایی های خود را عرضه نمایند؟ بلکه آن آدم های حریص و دله و «ندید بدید»ند که باید خود را اصلاح نموده و اینقدر آبرو ریزی ننمایند!.
خلاصه آنکه اینان می گویند: «چشم چرانی غذای روح است و همانطور که باید به سلامت جسم توجه نمود به سلامت روح! نیز باید توجه کرد.» به اعتقاد اینان آن جوانان مجردی که از وجود اینهمه منظره ی مهیج و شهوت انگیز در پیرامون خود به «اضطراب و فشار های روحی» مبتلا می شوند و یا آن مردان متاهلی که به دنبال هوسرانی آن هم از نوع حرام آن می گردند؛ اینان خود مریضند و باید به دکتر مراجعه نمایند وگرنه وجود این همه مناظر تحریک کننده! که نباید آنها را تحریک کند!! چقدر بعضی ها کم ظرفیت و کم تحمل اند؟!!
اینان می گویند: «البته برای بدست آوردن هر چیز با ارزش باید هزینه ی آن را پرداخت. مثلاً این «آزادی» و بی بند و باری که از آن نام برده شد یک امر ارزشمندی است که برای به دست آوردن آن ممکن است عده ای از دختران جوان و البته «ناشی» نیز تباه شده و هستی خود را ببازند و نیز در این مسیر ممکن است عده ای از پسران جوان که عرضه ی پیدا کردن دوست دختر را ندارند گرفتار اضطراب های روحی و افسردگی و ... شده و مقداری ضرر نمایند و یا در راه رسیدن به این مطلوب ارزشمند ممکن است عده ای از خانواده ها متلاشی شده و زنان جوان، «همسران تنوع طلب» خود را از دست بدهند و گاه نیز بر عکس آن اتفاق افتاده و مردان جوان، «همسران آزادی خواه» و جلوه گر خویش را مفت باخته و ناچارشوند که کودکان خویش را، خود بزرگ نمایند.
بالاخره هر چیز خوبی! آفاتی نیز در بر خواهد داشت و البته گاه این آفات خیلی بیشتر از آن چیز خوب خواهد بود! و این بستگی به شانس! افراد دارد.»
آری اینان طرفداران پروپا قرص «آزادی» آنهم از نوع «غربی و متجدد» آنند اینان معتقدند: «چه اشکالی دارد که گاه انسان برای به دست آوردن یک سکه ی پنجاه ریالی یک اسکناس یک هزار تومانی هزینه کند؟!!» بالاخره اگر آن سکه ی پنجاه ریالی عزیز و دارای ارزش است؛ باید برای یافتن آن هزینه کرد.» اینان می گویند: «اگر شخصی سکه ی پنجاه ریالی خود را در یک اتاق تاریک گم نمود، می تواند برای یافتن آن یک اسکناس یک هزار تومانی!، و یا حتی یک دسته اسکناس هزار تومانی! را دانه دانه آتش زده و در تاریکی به دنبال آن بگردد.» بالاخره این هم عقیده ای است که برای خود ارزشمند!! است.
حال، قضاوت با شما.
لطفا با درج نظرات خود در قسمت
مرا در جهت بهتر شدن مطالب یاری نمایید
با تشکر
التماس دعا
بسم الله الرحمن الرحیم
موجودی چهار پا، دو پا یا حتی تک پا
سخن از موجودی است که اونورش با اینورش فرق می کنه نه اشتباه نکنید دو رو نیست، منظورم این نیست که منافقه، اتفاقاً بنده ی خدا! فقط یک رو! بیشتر نداره ولی به هر حال خصلتی اینگونه دارد که هرگاه انسان –البته نه هر انسانی – پشت آن قرار می گیرد اخلاقش عوض می شود، تو گویی انگار نه انگار که این همان آدم قبلیه! جالب اینکه غالباً فاصله ی بین آن طرف و این طرفش بیش از یک متر نیست ولی این یک متر چه ها که نمی کند.
آری سخن از «میز» است موجودی چهار پا، سه پا، دو پا یا حتی گاه تک پا که مطالب ذکر شده تنها در خصوص یکی از اقسام آن، یعنی میز ریاست است.
میزی که جذبه ای شدیدتر از قوی ترین «آهن ربا»ها دارد، اصلاً به تعبیری یک مجرم گروگان گیر است زیرا در واقع یک «آدم ربا»ی قوی است؛ زیرا آدم ربا که لازم نیست حتماً خودش نیز یک آدم باشد شاهدش همین میز که آدم های زیادی را ربوده!، فریفته و جذب خویش نموده است.
میز موجب بسیاری از جنایت ها، خیانت ها، حسادت ها و کلکسیونی از انواع گناهان و رذایل اخلاقی است چه بسیار انسان هایی که برای دست یابی به آن، پا روی همه ی اعتقادات و ارزش های خود گذاشته اند؛ از بهشت، دل کنده و گذشته اند، میز در زندگی بعضی ها کامل ترین مصداق دنیا طلبی و حب دنیاست. چه تهمت ها، غیبت ها، نمّامی و سخن چینی ها که از سوی برخی از محبان میز و طرفداران آن و برای کسب و یا حفظ آن رخ نداده است؟! «میز دوستی» و عشق به آن مصداق اتمّ حبّ جاه و ریاست است که در ضمن فرمایشات ائمه ی معصومین علیهم السلام به شدت در مورد خطرات آن سخن رفته و از آن نهی شده است.
به بیان دیگر میز لبه ی پرتگاهی برای سقوط و یا سکویی برای پرتاب است. همانگونه که می تواند خطرناک باشد می تواند سودآور و مفید نیز باشد بسته به نوع استفاده از آن دارد اگر او «راکب» باشد؛ انسان در زیر آن له می شود و اگر به عنوان «مَرکب» از آن بهره گیری شود می تواند بالا برنده ای سریع و تندرو باشد.
برخی از روی آن به بالا! می روند و برخی از بالای آن به پایین سقوط می کنند.
برخی نیز به بهانه آن از زیرکار درمی روند آنجا که در پشت میزی به نام میز جلسات! می نشینند –البته جلسه داریم تا جلسه و شنونده خود باید عاقل باشد-.
برخی از آنها ظاهراً میزکارند ولی گاه میز بافتنی خانم های کارمند! و یا محلی برای تماس ها و تلفن های شخصی آنهاست.
میزنشانگر شخصیت بعضی از انسان هاست؛ انسانی که در عرصه های مختلف زندگی فرصتی برای ابراز وجود و عرض اندام نداشته است ولی همین که در پشت میز قرار می گیرد تمامی عقده های حقارت و کمبودهایش در برابر چشمش رژه رفته و با رفتارهای ریاست گونه ی خود سعی در جبران آنها دارد.
کوچکی و بزرگی میز در نظر اینها بسیار مهم است میز کوچک نشانگر شخصیت حقیر و ذلت آنهاست ولی میز بزرگ یعنی «شخصیت عالی»! «بزرگی و بزرگ مَنشی»! و ... پس هر چه میز بزرگتر باشد بهتر و آنها با شخصیت ترند!!
میز، «سالن امتحان» و یا «برگه امتحان»ی برای میزداران است امتحانی که خیلی ها رفوزه ی آنند و کم اند آنهایی که قبول می شوند.
برخی میزها جذّابند مانند آن چه گفته شد ولی برخی میزها نیز دافعند مانند: میز کلاس درس که دانشجو و دانش آموز در هنگام تحصیل آرزو دارد که هر چه زودتر از پشت آن خلاص شود!
برخی میزها میز کارند و برخی میزها میز سرِ کار اند؛ صاحبان این میزها مردم را سرکار می گذارند.
برخی میزها به گونه ای هستند که بر «روی آنها» کار انجام می شود ولی برخی از میزها رویشان کارآیی ندارد بلکه «زیر آنها»ست که بسیار کارآست!! این میزمربوط به آنهایی است که علاقه ی زیادی به زیرمیزی، رشوه، پول چای بچه ها و ... دارند.
برخی از میزها میز جنگ اند و پرونده ی هسته ای ایران همیشه روی آن است و برخی میزها میز صلح و مذاکره اند.
گاه میز، میز جنگ است و گاه، جنگ بر سر میز است.
میز موجودی است که بسیاری از تصمیمات کوچک و بزرگ در کنار آن گرفته می شود؛ میزهای کنفرانس و جلسات از این گونه اند؛ حوادثی چون جنگ جهانی دوم، پایان جنگ و ... نتیجه ی تصمیمات پشت میزند.
میز، موجودی آماده و کمر به خدمت است و این ما هستیم که از او سوء استفاده کرده و بر روی آن تصمیمات خائنانه و یا جاهلانه می گیریم!.
پس میز «شاهد بزرگ»ی بر بحث ها و تصمیمات غیرکارشناسانه! پشت میزنشینان است. شاهدی که فردای قیامت به سخن آمده و فریاد می زند، مشت ها را باز می کند، رسواگران امروز را، رسوای فردا می سازد و به همه می گوید که در پشت درهای بسته چه اتفاقاتی افتاده؟! چه تصمیمات بزرگ و خلق الساعه ای گرفته شده و ...
بعضی از میزها نیز خصلتی دیگر دارند وقتی پشت آنها نشسته ای شلوغ و بازی گوش و تکه پران می شوی آن هنگام که دانش آموز و یا دانشجوهستی؛
ولی همین که از پشت آنها برخاسته و این طرف آن قرار می گیری مخالف هرگونه شوخی و تکه پرانی و بی نظمی می شوی آن هنگام که معلم و استاد می شوی.
بعضی از میزها، رسما «میز بازی»اند مثل میز پینگ پنگ و برخی از آنها میز بازی اند ولی غیر رسمی ، میز کارمندانی که پشت آنها کاری انجام نمی شود و مردم به بازی گرفته می شوند.
برخی از میزها کار «آفتابه و لگن» را می کنند که «هفت تا»ست ولی شام و ناهار هیچی!.
برخی از آدم ها فکر می کنند برای کار کردن و نان درآوردن حتماً باید پشت میز بنشینند مانند جوانانی که گمان دارند تنها از طریق کارمند شدن می توانند کسب درآمد نمایند و غیر از پشت میز نشینی کار دیگری وجود ندارد!.
میز، چیزی نیست که فقط بزرگترها عاشق آن باشند گاه حتی بچه های کوچک نیز عاشق داشتن یک میز کوچک تحریرند؛ آرزویی که گاه سالها با خود به یدک می کشند ولی به خاطر فقر نمی توانند حتی صاحب یک میز کوچک رنگ و رو رفته باشند.
بعضی از بچه ها حتی با داشتن میز نیز تنبلند ولی بعضی از آنها بدون میز نیز شاگرد زرنگند، خیلی از پولدارها فکر می کنند که بچه هایشان با داشتن یک میز تحریر درس خوان می شوند.
برخی از میزها کار «لولو» را می کنند میزی که پرونده ی هسته ای ایران روی آن است از این گونه میزهاست.
میز غالبا موجودی بی وفاست و از قدیم گفته اند: اگر میز وفا داشت دیگر به من و تو نمی رسید.
البته یکی از مصادیق بارز این گونه میزها، میزهای غذاخوری است که در سالن های چلوکبابی و غیره قرار دارند و آدم های مختلفی پشت آنها می نشینند این میزها آدم ربا نیز نیستند و کسی به آنها دل نمی بندد و نسبت به همه بی وفایند.
برخی میزها نیز «دیکتاتور پرور و مستبد ساز»ند! و برخی از آدمها همین که پشت آنها می نشینند گمان می کنند تنها نظری که صحیح و صائب است نظر آنهاست و نظرات دیگران فاقد ارزش بوده و قابل اعتنا نمی باشند. رؤسایی که برای نظر زیر دستان ارزشی قائل نیستند گرفتار این میزها هستند. خلاصه به قول شاعر:
ارزشمون به طول و عرض میزه
چقدره میز و صندلی عزیزه
تموم فکر و ذکرمون همینه
که هیچکی پشت میزمون نشینه
یه عمره دودو زده چشم و چالت
که خش نیفته روی میز کارت
اونا که مرد و زن دعاگوشون بود
میز ریاست سر زانوشون بود
بیا بشین که میز اگه وفا داشت
وفا به صاحبان قبل ما داشت
قدیم که نرخها به طالبش بود
ارزش صندلی به صاحبش بود
فقیه اگه بالای منبر می شست
جوون سه چار پله پایین تر می شست
معنی شأن و رتبه یادشون بود
حرمت مردم به سوادشون بود
روی لبت خوبه تبسم باشه
دفتر کارت دل مردم باشه
مردا بدون میز همه عزیزن
رفوزه ها همیشه پشت میزن
رفوزه های همیشه پشت میزن . رفوزه های همیشه پشت میزن. رفوزه های همیشه پشت میزن
لطفا با درج نظرات خود در قسمت
مرا در جهت بهتر شدن مطالب یاری نمایید
با تشکر
التماس دعا
بسم الله الرحمن الرحیم
کفارات گناهان
یا
از بین برندگان گناه (4)
کثرت سجده
شخصى آمد خدمت نبى مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) عرض کرد: یا رسول اللّه گناهانم بسیار گشته و اعمالم اندک و ضعیف است.
حضرت پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند:
أَکْثِرِ السُّجُودَ فَإِنَّهُ یَحُطُّ الذُّنُوبَ کَمَا تَحُطُّ الرِّیحُ وَرَقَ الشَّجَرِ
«بسیار سسجده کن زیرا سجده (بر خدا) گناهان را فرو مىریزد همانطور که باد برگهاى درختان را بر زمین مىریزد.»
(بحارالأنوار 82 162 )
در فضیلت سجده، سخن بسیار گفته شدهاست، سجده زیباترین و کاملترین حالت عبودیت و بندگى در برابر مولاىِ روؤف و خالق بى همتاست و در روایات آمدهاست: «نزدیکترین حالت انسان به خداوند مهربان، حالتى است که او در سجده قرار دارد.»
و در روایتى دیگر اینچنین آمدهاست:
«سجدههاى خود را طولانى کنید زیرا هیچ عملى بر شیطان سختتر از این نیست که بنى آدم را در سجده ببیند....»
و نقل شدهاست که گروهى خدمت رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) رسیدند و عرض کردند: «یا رسول اللّه رفتن به بهشت را براى ما در نزد خدا ضمانت کن».
حضرت پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود:
«باشد امّا در مقابل آن که شما نیز مرا با سجدههاى طولانى یارى کنید»
آن گروه پذیرفتند و حضرت پیامبر(صلی الله علیه و آله) بهشت را براى آنها ضمانت فرمود.
از سلمان فارسى نقل شدهاست که فرمود:
«اگر نبود سجده براى خدا و همنشینى با گروهى که کلام طیب و طاهر مىگویند، هر آینه آرزوى مرگ داشتم.»
لطفا با درج نظرات خود در قسمت
مرا در جهت بهتر شدن مطالب یاری نمایید
با تشکر
التماس دعا
فهرست 7 آرزوی حضرت جبرئیل علیه السلام
1- شرکت در نماز جماعت
2- همنشینی با علمای ربانی
3- برقرار کردن آشتی میان مومنین
4- نوازش یتیمان
5- عیادت از بیماران
6- شرکت در تشییع جنازه مومنین
7- آب دادن به حجاج در زمان حج
تذکر: یادآور می شود علت این آرزوهای حضرت جبرئیل علیه السلام اشراف و اطلاع ایشان به ثوابهای عظیم این امور است. از انجام این امور غافل نباشیم.
لطفا با درج نظرات خود در قسمت
مرا در جهت بهتر شدن مطالب یاری نمایید
با تشکر
التماس دعا
بسم الله الرحمن الرحیم
کفارات گناهان
یا
از بین برندگان گناه (3)
صلوات
یکى دیگر از کفارات گناهان ذکر «اللهم صل على محمد و آل محمد» است.
امام رضا (علیه السلام) مىفرماید
مَنْ لَمْ یَقْدِرْ عَلَى مَا یُکَفِّرُ بِهِ ذُنُوبَهُ فَلْیُکْثِرْ مِنَ الصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ فَإِنَّهَا تَهْدِمُ
الذُّنُوبَ هَدْما
کسى که قادر نیست بر (بدست آوردن) آنچه که گناهان او را از بین ببرد پس، بر محمد
زیاد صلوات بفرستد زیرا که صلوات گناهان او را نابود مىکند.
(بحارالأنوار 91 47 )
در فضیلت و آثار صلوات بر پیامبر و خاندان او روایات بسیارى در دسترس مىباشد که حدیث فوق تنها یکى از آنها مىباشد.
پیامبر مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) مىفرماید:
هر که بعد از نماز صبح یکصد مرتبه صلوات فرستد، خداوند او را از آتش جهنم حفظ
مىنماید.
در روایت دیگر است که حضرت پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: در شب معراج وقتى که به آسمان رسیدم، ملکى را دیدم که هزار دست داشت و در هر دستى هزار انگشت و مشغول بود به حساب کردن و شمردن با انگشتانش، از جبرئیل پرسیدم که این ملک کیست؟ فرمود: این ملکى است که موکل بر دانه هاى باران است و تعداد قطرات آن را حساب مىکند. پس من به آن ملک گفتم :آیا مى دانى که از ابتداى خلقت تا کنون خداوند چند قطره باران بر زمین فرستاده است؟ گفت: بله سوگند به آن خدایى که تو را به حق فرستاد نه تنها مىدانم که چند قطره نازل شده است بلکه به تفصیل مى دانم که چند قطره به دریا وچند قطره در بیابان وچند قطره در ساختمانها و ........افتاده است (حضرت فرمود: من تعجب نمودم از قدرت او ) سپس او گفت: اى رسول خدا با این همه قدرتِ حفظ که دارم ولى از حساب کردن یک چیز عاجزم!....هر گاه قومى از امت تو در جایى حاضر مى شوند و هنگامى که اسم تو برده مى شود، صلوات مى فرستند، من قدرت ندارم که ثواب آنها را شماره نمایم .!!
صلوات بر محمد آل محمد فراموش نشود.
لطفا با درج نظرات خود در قسمت
مرا در جهت بهتر شدن مطالب یاری نمایید
با تشکر
التماس دعا
بسم اله الرحمن الرحیم
لطفا تا آخر با دقت بخوانید.
فرزند «شیطان»
در جلسه بودیم که یکی از اعضای جلسه به بقیه بشارتی داد !
بشارت او این بود که یک برنامه جدیدی بدستش رسیده و می خواهد آن را از طریق « بلوتوس» برای دیگران ارسال کند ، همه ی آنهایی که موبایلشان دارای این امکانات بود شادمان و خوشحال ، گوشی ها را از جیب درآورده و منتظر گشتند . فرستنده دگمه ی مربوط را زد و جمع کثیری با بدست آوردن آن برنامه ، مشغول استماع و لذت بردن از محتوای آن ، ( البته بین پرانتز عرض کنم : اینکه چه بلایی سر جلسه و موضوع آن آمد مورد بحث نیست زیرا خود خواننده می داند که چه اتفاق افتاد!) و من که گوشی ام فاقد این امکانات بود به او گفتم: گوشی خودت را بده تا من نیز این برنامه را گوش دهم او نیز ضمن ادای این جمله که « اگر شنیدی و حالی پیدا کردی التماس دعا !! » گوشی را به من داد و من نیز مشغول شنیدن آن شدم .
برنامه با آهنگی حزین که معمولا در خصوص برنامه های معنوی به کار گرفته می شود آغاز می شد و ظاهر آن اینگونه بود که مادری در خصوص فرزند شهیدش و کمالات و ارزشهای او به ذکر خاطرات می پردازد ، خو ب طبیعتا هر کسی در ابتدا گمان می برد که برنامه ای معنوی است که در منزلت شهداء ساخته شده است .
ولی ..... هنوز چند جمله ای نگفته بود که دنیا در برابر چشمم تیره و تار شد و خشم بر همه ی وجودم مستولی گشت، جریان از این قرار بود که برنامه ی مذکور در مورد خاطرات ساختگی یک مادر در مورد فرزند معتادش ! بود که سازندگان کثیف و رذل این برنامه، آن را در قالب ذکر شده ارائه کرده بودند . اینکه محتوای جملات و مشروح آن چه بود ، نکته ای قابل ذکر و دارای اهمیت نیست و نیز آنچه مهم است نفس این عمل و ساختن چنین برنامه هایی نیست ! چرا که دشمن مترصد هر گونه فرصتی برای ضربه زدن به ارزش های و مقدسات ، باورها و اعتقادات ماست و این گونه اقدامات از سوی او چیز تازه و عجیبی نیست بلکه مهم این مطلب است که::
چرا باید افرادی که خود از صنف متدینین و معتقدان به آموزه های ارزشمند و بی بدیل اسلامند نا آگاهانه، خوش بینانه و سطحی نگرانه اقدام به توزیع این گونه برنامه ها و انواع دیگر آن (در قالب جوک ها و لطیفه ها و از طریق پیام کوتاه ، بلوتوس و... ) نمایند؟!!.
بله هنگامی که من متوجه فضا و محتوای اصلی این برنامه شدم به شخص فرستنده و بشارت دهنده ! اعتراض نمودم و گفتم: «پخش این برنامه خطاست و حتی می توان با دلیل اثبات کرد که خلاف شرع نیز می باشد زیرا در این برنامه به تمامی شهداء و خانواده های شریف ایشان و نیز همه ی متدینین نماز شب خوان ها و اهل مسجد و.... اهانت های زیرکانه – و البته بی شرمانه ای شده است و..... ولی متاسفانه او در پاسخ گفت: «خیر منظور این برنامه آن نیست که شما تصور کرده اید و این تنها یک طنز ! است و ما قصد اهانت به مقدسات ، ارزشها و .. را نداریم!» .
غصه ی من بیشتر به این خاطر بود که صاحب این سخنان ، خود یک نیروی ارزشی ، عالم و تحصیل کرده بود .
بگذریم؛ این موضوع بهانه ای شد تا به موضوع مورد نظر بپردازم موضوعی به نام «ترور» ، لغت TERROR در زبان انگلیسی به معنای « وحشت » « ترس شدید» و نیز « بچه شیطان» استعمال می گردد . و چه خوب معنایی است معنای « بچه شیطان » .
البته ترور در عرف کنونی به معنای کشتن آدمها از طرق غیر قانونی است و بیشتر در زمینه مسایل سیاسی بکار می رود ، کشتنی که موجب ایجاد وحشت و ترس در مردم می گردد.
ولی غرض نگارنده از این سطور ، این نوع ترور نیست بلکه غرض، کشتن از نوع دیگری است . نابودکردن ، له کردن ، از ارزش انداختن و..... که شاید بتوان برای اکثر این مصادیق عنوان « ترور شخصیت » و « ترور مکتب و آرمان ها » را در نظر گرفت .
آری یکی از مهمترین ترفندهای شیطان و دشمنان تعالی انسان بهره گیری از این نوع ترور است. آنجا که کشتن مادی و نابودی جسم برای آنها مقدور نباشد و یا هزینه های – مادی یا روانی- زیادی را در پی داشته باشد یکی از بهترین و کم هزینه ترین و البته پرسودترین راهها ترور شخصیت، آرمان و مکتب انسانهاست .
این ترفند از راه های زیادی قابل اجراست . بهره گیری از رسانه های صوتی ، تصویری ، مکتوب و نیز سخنرانی ها ، پیامک ها ، بلوتوس ، اینترنت و همچنین به اشکال مختلف مانند تحلیل علمی ، نقد ، طنز ، کاریکاتور ، داستان ، جوک و....
و چنانکه در جنگهای نظامی اگر توانستی فرمانده دشمن را کشته و یا اسیر سازی در واقع پیروز و فاتح گشته ای و اگر توان کشتن نداشتی ولی موفق گشتی که او را از وجهه انداخته و در نزد نیروهای زیر دست دون و خفیف و فاقد ارزش سازی باز هم فاتح و پیروز میدان خواهی بود .
ترور شخصیت یک ترفند بسیار موفق و کارآمد و البته قدیمی و تاریخی است به گونه ای که در همه اعصار و ادوار تاریخ با اندکی تفحص می توان نمونه های بارزی از آن را یافت . برای مثال در زمان امیرالمومنین علی علیه السلام هنگامی که اهل شام خبر ضربت خوردن حضرت را در محراب مسجد کوفه شنیدند ، با تعجب گفتند « مگر علی علیه السلام نماز می خواند» و این تعجب آنها و این جمله به خوبی حاکی از تاثیرات مخرب تبلیغات معاویه و عمرو عاص بر علیه آن حضرت است تبلیغات مسمومی که امروزه از آن به « ترور شخصیت » تعبیر می کنیم .
یک نمونه از اقدامات معاویه این بود که ، برّ ه های کوچک را به کودکان معصوم هدیه می داد تا آنها هنگام رشد با این برّه ها انس و الفت یابند و هنگامی که کاملا به آنها دل بسته و مانوس می شدند آنها را از کودکان جدا می ساخت و به آنها می گفتند « علی اینگونه دستور داده است» و بدین گونه ضمن تخریب شخصیت آن حضرت علیه السلام ، بغض او را در دل این کودکان نهادینه می ساختند .
و فراموش نمی کنیم که در زمان انقلاب چه تهمتها و نسبت های ناروایی به شهید بزرگوار دکتر بهشتی زده شد و چگونه شخصیت او را در نزد دوست! و دشمن له کرده و از ارزش انداختند به گونه ای که پس از ترور او و شهادتش امام خمینی (ره) با جمله ی معروف خویش مبنی بر اینکه « بهشتی مظلوم زیست؛ مظلوم مرد و.....» پرده از اوج این تخریب ها و ترور شخصیت برداشتند .
چه بسیار فیلمها و کارتونها ی کودکانه، مستند سازی های ساختگی و ..... اقدامات دیگری که جهت « ترور مکتب و آرمان های اسلامی » ساخته نشده است. زبان فیلم و تصویر زبانی بسیار تاثیر گذار – مثبت و منفی– است برای نمونه هنگامی که قوم یهود به آمریکا وارد شدند در نزد بسیاری از مردم آمریکا منفور بودند به گونه ای که در لسان مردم از آنها با عنوان «موش» که سمبل کثیفی و خساست بود یاد می شد؛ ولی هنگامی که سرمایه داران صهیونیست مسلط بر آمریکا و رسانه ها و صنایع فیلم سازی آن شدند حتی در قالب همین کارتون ها ی کودکانه آنگونه به شخصیت پردازی های هنرمندانه از « موش» پرداختند که نقش قهرمان اصلی بسیاری از کارتونهای آنها را موش ایفا می نمود ، کارتون میکی ماوس ، تام و جری از این نمونه کارتونها هستند.
و یکی از مهمترین و تاثیر گذار ترین ابزار در دنیای کنونی بهره گیری از صنعت پیام کوتاه و بلوتوس است . به گونه ای که در زمانی بسیار اندک یک جوک ، یا فیلم و تصویر بین ملیونها نفر توزیع و دانسته و ندانسته بر افکار آنها تاثیرات خود را می گذارد . روش بسیار کارآمد ، سودآور سریع و کم هزینه . به گونه ای که بسیاری از ما هنگامی که یک جوک از طریق پیام کوتاه برایمان می رسد ، بدون هیچ گونه تاملی در محتوا و پیام های نهان و در پشت پرده آنها ، آنها را برای بهترین دوستان و نزدیکانمان ارسال می نماییم !
بدین گونه هم شرکت های مخابرات سود گزافی بدست می آورند و هم بدون هیچ هزینه ای برای سازندگان این پیامک های مخرب و جهت دار ، آنها را در جهت منافع در پس پرده خویش که همان ترور شخصیت ، مکتب ، آرمان و ارزشهای انسانهاس یاری می نماییم.
در انتها به یک نمونه ی تاریخی دیگر از این ترفند اشاره می کنم و تشخیص مصادیق سره از ناسره را در زمان کنونی بر عهده ی خود خوانندگان محترم وا می نهم:
بنا بر بعضی نقلها ملا نصر الدین یکی از شخصیتهای مبارز ترکیه بر علیه استعمار انگلیس بود و استعمار پیر برای مبارزه با او چاره ای جز در ترور شخصیت او در نزد مردم نداشت لذا جوک ها و لطیفه های بسیاری با نام ملا نصر الدین ساخته و در بین مردم پخش شد و نتیجه ی این ترور این شد که این شخصیت مبارز در ذهن مردم تبدیل به یک شخصیت فکاهی ، کم عقل و کم شعور شد. حال قضاوت با شما ، آیا ما نیز دانسته یا نادانسته با این گونه اقدامات ، هیزم در آتش برافروخته از جانب دشمنان نمی ریزیم؟ آیا می توانیم از عهده پاسخگویی حضرت حق تعالی در محکمه عدل الهی برآییم؟ آیا اکنون به خوبی معنای « بچه شیطان» برایمان روشن نیست؟ در آخر به آیه شریفه ای اشاره می نمایم که اگر همه به مضمون آن عمل کنیم انشاء الله از بسیاری از خطاها در امان گشته و استوار و هدایت یافته ، به سوی تعالی خویش ، قرب الهی و آرامش جاویدان در جوار حق تعالی حرکت نماییم.
قران کریم می فرماید :
لا تَقفُ ما لیس لکَ بِه علمٌ- « از آنچه بدان علم نداری تبعیت مکن »
نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله نیز می فرماید :
مَن اَذاعَ فاحِشَةً کانَ کَمُبتَدَئِها - «هرکه خبر عمل زشتی را اشاعه دهد مانند شروع کننده ی آنست.
والسلام علی من اتّبع الهُدی
لطفا با درج نظرات خود در قسمت
مرا در جهت بهتر شدن مطالب یاری نمایید
با تشکر
التماس دعا
اکبر فرحزادی نویسنده این سطور معتقد است تنها مذهب بی نقص و نجاتبخش اسلام شیعی است و بدون هدایت اهل بیت علیهم السلام هرگز نمی توان به مقصد رسید. بیایید همه در نشر آموزه های اهل بیت علیهم السلام کوشا باشیم. |