آنچه باید یک زن در مورد نظرات اسلام در مورد زنان بداند.
لینک دانلود کتاب «نظام حقوق زن در اسلام»
شهید مطهری
با قلم word
راهنما: روی جمله لینک کلیک نمایید
روی دکمه Free user کلیک نمایید
اندکی صبر و کلیک روی کلمه download
لطفا در صورت دانلود نشدن اطلاع دهید.
التماس دعا
بسم الله الرحمن الرحیم
کفارات گناهان
یا
از بین برندگان گناه (2)
ذکر«بسم الله الرحمن الرحیم»
یکى از کفارات گناهان گفتن «بسم اللّه الرحمن الرحیم» است.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:
چون روز قیامت مىشود به بندهاى امر مىشود که وارد آتش جهنم شو، چون او نزدیک جهنم مىشود (طبق عادت خود در دنیا) مى گوید: «بسم اللّه الرحمن الرحیم» و سپس پا در دوزخ مىگذارد،- وبه برکت این ذکر- آتش جهنم هفتاد هزار سال از او دور مىشود.
در روایتى دیگر آمدهاست:
«چون بنده خدا را پاى میزان حاضرمىکنند و نامه اعمال او را در حالى که مملّو از افعال و کردار زشت اوست به دست او مىدهند در حین گرفتن نامه، بنابر عادتى که در دنیا داشته مىگوید «بسم اللّه الرحمن الرحیم» و نامه اعمال را به دست مىگیرد، چون نامه را باز مىکند آن را سفید مىیابد و مىبیند که چیزى در آن نوشته نشدهاست به فرشتگان مىگوید: در این نامه که چیزى نیست تا بخوانم، فرشتگان مىگویند: در همین نامه تمام اعمال بد تو نوشته شده بود، امّا به برکت و میمنت بسم اللّه الرحمن الرحیم تمامى آنها محو گشت»
«پس بیاییم در همه حال با یاد خدا و ذکر او کارهایمان را آغاز کنیم»
التماس دعا
بسم الله الرحمن الرحیم
پیش از مرگ سهراب
روز پر کاری داشتم و بسیار خسته بودم، سر دردی خاص داشتم و قدرت بینایی ام اندکی تحلیل رفته بود. چشمم مقداری تار می دید، اولین بار بود که اینگونه شده بودم با خود گفتم: عوارض خستگی و کار زیاد است، بدون آنکه شام بخورم به رختخواب رفتم تا بلکه با اندکی استراحت و خواب سر دردم خوب شده و صبح سر حال و آماده، به دنبال کارهای خود بروم. صبح از خواب برخاستم ولی گیجی و سردرد شب گذشته همچنان باقی بود. تاری چشمم نیز از بین نرفته بود. مسئله را جدی نگرفتم. یک هفته گذشت ولی مشکل همچنان ادامه داشت؛ بالاخره تصمیم گرفتم سراغ یک پزشک بروم و ... .
دنیا در نظرم تیره و تار شد، دیگر بقیه ی صحبت های او را نمی فهمیدم یعنی ممکن نیست اشتباهی شده باشد؟ شاید «عکسها» عوض شده و مربوط به شخص دیگری باشد؟ شاید نظر پزشکان دیگر این نباشد؛ شاید در خارج از کشور درمان من ممکن باشد و ... . به چند پزشک دیگر مراجعه نمودم و همه ی «شایدها» منتفی شد. دیگر تردیدی نبود؛ آری «تنها یک ماه» فرصت داشتم!.
چه باید می کردم؟ خیلی ترسیده بودم؛ در گوشه ای خلوت به شدت گریستم. تمام آن دنیای زیبایی که داشتم به ناگاه رنگ عوض کرده و گویا گرفتار زلزلهای ویرانگر شده و زیر و رو گشته بود. دیگر این دنیا، دنیای پیشین نبود، دیگر زیبایی های آن در نظرم زیبا نمینمود.
دلبستگیها، لذّتها، علائق و وابستگیهایم همه و همه رنگ عوض نموده و تغییر کرده بود. دیگر از لذایذ قبل لذّتی نمیبردم. دل خوشیها، دل مشغولیها و علائق دیگران نیز گاه در نظرم مسخره، گاه کودکانه و گاه حقیر و کوچک جلوه مینمود. دنیای با ارزشِ دیروز، امروز در نظرم دیگر هیچ ارزشی نداشت و اهداف دنیویام دیگر برایم بهایی نداشت.
نگاهی به اعمال گذشتهی خود نمودم؛ هیچ چیز با ارزشی در زندگی خویش نیافتم. عمر خود را صرف چه چیزهایی نموده بودم؟!! چقدر «کارِ نکرده » که داشتم!؟. چقدر «کارِ انجام شده» که پرونده ام را سیاه نموده و اکنون موجب وحشت و اضطرابم گشته است!؟. چقدر «حق الناس» که بر گردن گرفته و چه «ناسپاسی ها و سرکشی ها»یی که در برابر خداوند نکردهام!!
آه، چقدر خسته و فرسودهام، به راستی چرا اینقدر «مرگ» را از خود دور می دیدم؟!. مرگی که اینقدر به من نزدیک بود و از شدت نزدیکی آن را نمی دیدم!.
آیا اکنون دیر شده است؟ آیا در این وقت اندک میتوان کار مفیدی انجام داد؟ میتوان خطاهای گذشته را جبران نمود؟ آیا «او» از «من» میگذرد؟ آیا پشیمانیِ الآن من، سودی برایم خواهد داشت؟ شنیده بودم که توبهی دَم مرگ، توبه از ترس مرگ است و توبهی واقعی نیست و از همین رو [نیز] پذیرفته نمیشود؟.
خیلی وحشت کردم و کاملاً ناامید شدم. خود را به شدت شماتت نمودم که چرا پیش از این به این چیزها فکر نکردهام؟ چرا واقعیتی اینچنین جدی و غیر قابل انکار، در زندگیام آن قدر کم رنگ و حتی بی رنگ بود؟!. حتی اگر مرگم در سن جوانی [بیست و دو سالگی] نیز نمیرسید؛ مگر بالاخره روزی عمرم به سر نمیآمد و با این واقعیت بزرگِ زندگی، روبرو نمیشدم؟.
پس چرا؟ واقعاً چرا این قدر غافل و بی توجه به آن بودم؟ نمیدانم و اکنون هر چه میاندیشم نمی توانم علت این همه غفلت را بیابم. اکنون برایم بسیار عجیب است؛ مگر میشود انسان اینقدر از مرگ غافل بوده و به آن توجه ننماید و ...؟!!.
سر انجام به خود آمده و با خود گفتم: به «او» میگویم:
«هر چه بوده و هر چه هستم تو را بندهام، [ اگر چه شرمندهام؛] و در این واپسین لحظات عمر خویش تنها به تو دل بستهام، تنها از تو مدد و یاری جسته و به تو امید بستهام، مرا یاری فرما».
می دانستم که خیلی رئوف و مهربان است و خودش فرموده که: «تنها کافران از رحمت او مایوس باشند». شکر خدا را به جا آوردم که لااقل کافر نبوده و به او ایمان دارم. لااقل نمازهای خود را ]ولو دست و پا شکسته]، خوانده ام و الحمد لله که عشق و محبت اهل بیت نبی مکرم اسلام(ص) در دلم جا دارد؛ به اشکهایی که در مصیبت سالار شهیدان از چشمانم جاری گشته امیدوار شده و ... .
با روحیه ای تازه و مضاعف، یاس و افسردگی را از خود دور ساختم و امیدوارانه شروع کردم؛ شروعی تازه، شروعی با چشمان کاملاً باز و بیدار....
== 0 == 0 ==
به راستی اگر تنها یک ماه دیگر زنده باشیم چه میکنیم؟ بی تردید زندگی انسان 180 درجه تغییر جهت داده و تغییرات عمدهای در زندگی او رخ میدهد. تغییراتی نظیر این که خواب و خوراکمان اندک میشد، تلاشهایمان فراوان، وصیتنامهها نوشته و آماده، مرگ باوری در حدّ اعلا و ... دیگر نمازهایمان اینگونه بی توجه نبود؛ حضور قلب در حد بسیار بالا، تضرع و التجاء به خداوند، فراوان و ... .
از خطاهای دیگران به راحتی میگذشتیم؛ از کسی چیزی به دل نمیگرفتیم؛ دیگر کینه و حسادت در دل ما جایی نداشت. آتش انتقام و حسادت در دلهایمان شعلهور نبود؛ محبتورزی به دیگران فراوان و با همه وجود میشد؛ سختیهای زندگی برایمان سخت نبود؛ میزان تحمل و شکیباییمان در برابرآنها بسیار میشد؛ دیگر غفلت و بیتوجهی در زندگی ما کمرنگ گشته و این قدر موجب خسارت نمیشد؛ لذایذ زندگی تنها در لذایذ مادی خلاصه نمیشد؛ دیگر «اتلاف عمر» نداشتیم، «اهداف پست مادی» تمام زندگی ما را پر نمی نمود؛ از لحظات عمر درست و زیبا بهره می بردیم؛ «حق الناس»ی بر گردن نداشتیم تا بخواهیم از شر آن خلاصی یابیم؛ کارهای جا مانده را به فردا موکول نمی کردیم.... .
«آیندهنگری» ما به گونهای دیگر بود؛ «ساختن خانه آخرت» آیندهی ما بود و دنیا و آنچه در آن است دیگر در آیندهگری ما جایی نداشت.
باز هم حرص و طمع داشتیم ولی نه در خصوص مادیات بلکه تمام حرص ما در جمعآوری توشه برای آخرتمان بود؛ کارهای خیر یکی پس از دیگری زندگی ما را پر می ساخت و کارهای شر هیچ راهی در زندگی ما نداشت. زندگی رنگ دیگری داشت و در همین چند روزهی دنیا خلاصه نمیشد و حتی این چند روزهی دنیا را اصلاً جزء زندگی خود محسوب نمیکردیم!. خلاصه آنکه:
عشق و محبت، صفا و صمیمیت، یکرنگی و صداقت، درستی و امانت، مواسات و اخوت و ... در زندگیها جا گرفته و «من» دیگر «من قبلی» و «دنیا» دیگر «دنیای قبلی» نبوده و «انقلابی اسلامی» در وجود همهی ما رخ داده و دنیا، بهشت بود.
آری ای همسفران! بیایید تا دیر نشده «مرگباوری» را در زندگی خویش حاکم سازیم تا از برکات آن بهرهمند شویم؛ زیرا
«نوش دارو» «پیش از مرگ» فایده دارد نه .....
لطفا با درج نظرات خود در قسمت
«نظرات دیگران»
مرا در جهت بهتر شدن مطالب یاری نمایید
با تشکر
التماس دعا
بسم الله الرحمن الرحیم
کفارات گناهان
یا
از بین برندگان گناه (1)
حُسن خُلق
امام صادق (علیه السلام):
َ إِنَّ حُسْنَ الْخُلُقِ یُذِیبُ الْخَطِیئَةَ کَمَا تُذِیبُ الشَّمْسُ الْجَلِید
همانا اخلاق نیکو گناهان انسان را ذوب –ونابود- مى کند چنانچه خورشید، یخها را ذوب مى کند.
(بحارالأنوار 68 395 )
چنانچه از حدیث فوق برمى آید یکى از کفارات و از بین برندگان گناهان انسانها داشتن اخلاق خوب با خانواده و دوستان و دیگر مردم اجتماع است در روایت است که شخص یهودى را خدمت پیامبر(صلی الله علیه و آله) آوردند که حکم او - ظاهرا به خاطر خیانتش- مرگ بود. حضرت پیامبر(صلی الله علیه و آله) به حضرت على ( علیه السلام) فرمودند که : حکم را در مورد او اجرا کن. در این هنگام جبرئیل امین ( علیه السلام) آمد و گفت : اى محمد (صلی الله علیه و آله) پروردگارت به تو سلام مى رساند و مى گوید او را نکش زیرا که او شخصى است که داراى اخلاق خوب ونیکوست و آدم سخاوتمندى است . هنگامى که یهودى این سخنان را شنید اسلام آورد و مسلمان شد. حال همان گونه که اخلاق نیک یک شخص موجب رهایى او از مرگ شد، به همین ترتیب نیز طبق روایات فراوان اخلاق خوب موجب آمرزش انسان در آخرت خواهد شد چنانکه در روایت دیگرى از حضرت پیامبر (صلی الله علیه و آله) است که فرمود:
عَلَیْکُمْ بِحُسْنِ الْخُلُقِ فَإِنَّ حُسْنَ الْخُلُقِ فِی الْجَنَّةِ لَا مَحَالَةَ وَ إِیَّاکُمْ وَ سُوءَ الْخُلُقِ فَإِنَّ سُوءَ الْخُلُقِ فِی النَّارِ لَا مَحَالَةَ
بر شما باد داشتن اخلاق نیکو زیرا که شخص خوش اخلاق حتماً در بهشت است و بر حذر باشید از اخلاق بد زیرا شخص بد اخلاق حتماً در آتش جهنم است .
(وسائلالشیعة 12 152 )
لطفا با درج نظرات خود در قسمت
«نظرات دیگران»
مرا در جهت بهتر شدن مطالب یاری نمایید
با تشکر
التماس دعا
برای دانلود کتاب «آمریکای بزرگ!! و حقوق بشر!»به آدرس فوق مراجعه کنید
آمریکا را بهتر بشناسیم . آمریکا از زبان یک آمریکایی به نام نوام چامسکی
http://www.archive.org/download/al_morajeat/al_morajeat.pdf
لینک دانلود کتاب «المراجعات با ترجمه فارسی»
مناظره ای عالی بین شیعه و سنی. (آیه الله سید شرف الدین با عالم سنی از الازهر مصر)
حجم کتاب زیاده و سر فرصت دانلود شود.
=====================
http://www.archive.org/download/shabhaye_pishavar/shabhaye_pishavar.pdf
لینک دانلود کتاب «شبهای پیشاور»
مناظره بین شیعه و سنی .
حجم کتاب زیاده و سر فرصت دانلود شود.
======================
بسم الله الرحمن الرحیم
امتحان
زندگی هر انسان مشحون از امتحانات کوچک و بزرگ، سهل و آسان، ضروری و غیرضروری است. برخی از امتحانات مهم، برخی معمولی و برخی کم اهمیتند، مثلاٌ امتحان های میان ترم غالباً تاثیر جدی در وضعیت دانش آموز ندارد وامتحان پایان ترم به اهمیت امتحان کنکور نیست. به بیان دیگر امتحان گاه کوچک و آسان و گاه بزرگ و سخت است.
امتحان های الهی نیز مختلفند، گاه کوچک و گاه بزرگ اند، گاه امتحانی برای گذشتن و دل کندن از مال است، گاه امتحان بر سر آبرو و شخصیت انسان و گاه امتحانی برای ایثار جان است و حتی گاه امتحان بر سر «فرزندان و جان ایشان» است، چنانکه خود می فرماید:
وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ (سوره مبارکه بقره-155)
«و بی تردید به طور قطع ما شما را با انواع امور مانند ترس، گرسنگی، کم شدن اموال و جان هایتان و انواع ثمرات-زندگی – می آزماییم.»
و چنانکه امتحانات سه دسته اند: شفاهی، کتبی، عملی، امتحانات الهی نیز این گونه اند، برخی امتحان ها شفاهی است؛ مثل گناهان زبان، برخی امتحانات کتبی است؛ مثل دست نوشته های انسان که به چه قصد می نگارد؟ چه اثرات و تبعات مثبت و یا منفی بر آنها مترتب است؟ با یک امضای او چه اتفاقاتی می افتد؟ چند نفر بد بخت می شوند؟ چه تعداد انسان از نان خوردن می افتند؟ چه سرهایی بی گناه بالای دار می روند و ...
و برخی امتحانات عملی اند؛ مثل کلیه ی اعمال و رفتار انسان به گونه ای که تک تک حرکات و سکنات انسان در زندگی، نوعی از امتحانات الهی است؛ کلیه ی نگاه ها، شنیدن ها، گام برداشتن ها، حرکت نکردن و سکون ها همه و همه نوعی امتحانند؛ کِی باید سخن گفت؟ چه باید گفت؟ کی باید سکوت کرد؟ کی باید دید و کی ندید؟ چه چیز را دید و چه چیز را ندید؟ کی؟ چرا؟ چگونه؟ پاسخ همه ی این سوالات باید دانسته شود و بر اساس صحیح ترین اطلاعات پاسخ آنها داده شود وگرنه نمره ی امتحان، نمره ای خوب و قابل قبول نخواهد بود. بنابراین برخی در این امتحانات مردود می شوند و جای رفوزه تو کوزه و جای این کوزه در موزه ی عبرت! یعنی جهنم است. برخی نیز در این امتحانات قبول می شوند که مشخص است پاداش شخص موفق ارتقاء او به مقامات و مدارج بالاتر و استقرار در بهشت خداوند متعال است.
اما برخی نیز تجدید می شوند که آنها نیز چند دسته اند: برخی با اندکی تلاش در آزمونهای بعدی قبول می شوند، برخی اندکی نمره کم می آورند و نیاز به استفاده از تک ماده و تبصره پیدا می کنند اینها همان هایی هستند که محتاج شفاعت اهل بیت علیهم السلام در روز قیامت اند و با شفاعت آنها قبول می شوند! ولی برخی نیز پس از تجدیدی و مجدداً به خاطرغفلت و تنبلی مردود گشته و به اصحاب کوزه می پیوندند! کوزه هایی به نام «وَیل» و «سَقَر» که با سِرکه هایی به نام «حمیم» و «طنیه ی خُبال» - یعنی چرکی که از زخمهای اهل جهنم بیرون می آید- پرشده اند.
البته برخی نیز در فکر «تقلب» در امتحانند این دسته از آدم ها آنهایی هستند که فکر می کنند می توانند با انواع توجیهات زیبا و ظاهر فریب، انواع بهانه ها و استدلال ها و انواع کلاه های کوچک و بزرگ شرعی! و غیر شرعی، بزرگترین مراقب دنیا یعنی خداوند متعال را به خیال خود فریب داده و به راحتی مرتکب تقلب شوند؛ غافل از اینکه «اِنَّ الشّاهِدَ هُوالحاکِمُ» و نیز « وَمَن یَعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ».
و همان گونه که تعداد مراقب در امتحانات، مختلف است گاه یک نفر، گاه دو نفر و گاه بیشتر، در آزمون های الهی نیز تعداد مراقب ها گاه تا ده ها نفر می رسد؛ شاهدانی که گاه اصلاً دیده نمی شوند مثل فرشتگان و ملائک موکَّل که مامور ثبت اعمال انسان اند و گاه دیده می شوند ولی در ظاهر گویا متوجه اعمال انسان نیستند؛ مثل زمین و در و دیوار و هر آنچه در اطراف انسان است که همگی در حال مراقبت از این دانش آموخته ی در حال امتحانند و مثل دوربین های مخفی عمل می کنند و تمام رفتار انسان را ضبط می کنند.
گاه نیز این دوربین های الهی «جان دار»ند که یا شعور ظاهری دارند و یا در ظاهر بی شعورند، با شعور مثل دیگر انسان ها که شاهد خیر و شری از من و تواند و در ظاهر بی شعور نظیر گیاهان و حیواناتی که گاه دست نوازش ما! آنها را نواخته و یا تیغ جفای ما آنها را گداخته است.
امتحان برای آنهایی سخت و دلهره آور است که در طول سال خود را همراه نساخته و درس ها را عمقی فرانگرفته اند؛ امتحان های الهی نیز گاه این گونه اند؛ آن که در دنیا بی خیال بوده و رها و به بیان دیگر آزاد از عقل و اسیر نفس بی تردید در روز آزمون - یا بهتر بگویم اولین شب امتحان در دنیای دیگر، یعنی شب اول قبر- گرفتار شدیدترین دلهره ها و اضطراب ها، ترس ها و از خود بی خودشدن ها گشته و نمی توانند به خوبی از عهده ی سوالات شفاهی ممتحنین -یعنی نکیر و منکر- برآمده و پاسخگوی آنها باشند. البته این نیز نوعی از امتحانات شفاهی است.
و چنانکه در روز امتحان لحظه ای فرا می رسد که مراقب می گوید: « ورقه ها بالا، وقت تمام» روزی نیز فرا می رسد که به انسان خطاب می رسد «وقت –زندگی- تمام، لحظه کوچ است و بانگ رحیل زده شد»
البته فرق این نوع پایان با نوع قبلی در این است که در این امتحان، فرصت اتمام امتحان نامعلوم است، بالای برگه ننوشته اند زمان یک ساعت یا چهل و پنج دقیقه بلکه تنها نوشته اند: «زمان تا پایان عمر»؛ اما این که: پایان عمر چه وقت است هیچ کس جز جناب مدیر یعنی حضرت حق تعالی از زمان آن آگاه نیست.
پس عاقل آن است که از اتلاف وقت، غفلت و بازی گوشی های مضر اجتناب ورزیده و تنها به پاسخ سوالات و امتحان بیاندیشد.
برخی امتحانات چند گزینه ای هستند: انسان نیز در مسیر زندگی گاه بر سر دو راهی ها و یا چند راهی ها قرار می گیرد، دو راهه یا چند راهه هایی که انتخاب گزینه ی صحیح لزوماً با شیر یا خط میسر نمی باشد و شانس و اقبال در آنها تاثیری ندارد؛ قابل تقلب از روی دست دیگران نیست ولی البته می توان با راهنمایی معلم که در جلسه حضور دارد -یعنی ائمه اطهار علیهم السلام- و یا بهره گرفتن از جزوه و کتاب در آزمونهای «کتاب باز» پاسخ صحیح را یافت.
آنجا تنها با «معرفت» و آگاهی، راهنمایی معصومین علیهم السلام و رجوع به کتاب خدا -قران کریم- یافتن پاسخ صحیح میسر خواهد بود.
هنگام اخذ کارنامه نیز انسان ها مختلفند، برخی راحت و آرام، برخی هراسان و دل نگران و گرفتار دل شوره های آزار دهنده اند. در روز قیامت نیز بسیاری از انسان ها آرامند و مطمئن، آنهایی که در طول عمر تنها به بندگی او مشغول بوده و سؤالات سخت و آسان و ریز و درشت امتحان را یکی پس از دیگری پاسخ داده و گذرانده اند و بسیاری دیگر از انسان ها به شدت هراسان و نگرانند چرا که نمی دانند در کارنامه اعمال آنها چه چیزی ثبت شده است، خلود در بهشت-وقبولی- یا خلود در جهنم –و رفوزگی- و یا تجدیدی یعنی گذر زمانی کم یا زیاد در عذاب و پاک شدن از لوث گناهان.
و چنان که در روز امتحان گاه نصب کارت شناسایی بر روی سینه لازم است در روز قیامت نیز این گونه است با این تفاوت که کارت شناسایی انسان ها چهره ی ایشان است «یُعرَفُ المُجرِمُونَ بِسیماهُم».
و چنانکه گاه برخی از آدم ها وقتی کارنامه ی خود را گرفتند روی بازگشت به منزل را ندارند و به تعبیری از آن می گریزند برخی از انسان ها نیز در روز قیامت از شرم رویارویی با اقوام و نزدیکان از آنها می گریزند:
یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخیهِ (34) وَ أُمِّهِ وَ أَبیهِ (35) وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنیهِ (36) (سوره مبارکه عبس)
«روزی که انسان از برادرش و پدر و مادرش و همسر و فرزندانش می گریزد»
برخی از آدمها امتحانشان تمام شده و یا اصلاً امتحانی نداشته اند آنهایی که امتحان نداشته اند مثل: انسان های مجنون و آنهایی که امتحانشان تمام شده مثل: بیماران گرفتار آلزایمر، افراد بیهوش و در حال کُما، که گر چه دیگر امتحانی ندارند ولی وجودشان امتحانی برای دیگران! است؛ این که «من و تو با یک پدر بزرگ یا مادربزرگ و یا پدر و مادر آلزایمری خود چه می کنیم؟» آزمونی بزرگ برای ماست؛ برخوردهای ما با آنها، رعایت حق آنها، رعایت احترام ایشان و دیگر برخوردهای ما با آنها همه و همه امتحاناتی برای ماست و آنها تنها و تنها عرصه ای برای آزمون ما و یا به بیان دیگر سوالاتی در برگه ی امتحانی زندگی ما هستند! این که چگونه از آنها نگه داری می کنیم آیا در خدمت آنها خواهیم بود یا ساده ترین گزینه را برگزیده و به انواع بهانه پدر و مادر مریض و از پا افتاده ی خود را به سرای سالمندان می سپاریم و به بیان دیگر «صورت مساله را پاک می کنیم!!»... .
بله وجود آنها دیگر نه برای امتحان دادن خودشان که برای امتحان گرفتن از ماست.
یادمان نرود دنیا به تمامه سالن بزرگ بزرگترین امتحانات انسان است و تنها و تنها افرادی از این آزمون ها سربلند بیرون خواهند آمد که شاگردان خوبی برای بهترین معلم های بشریت، یعنی پیامبران و ائمه معصومین علیهم السلام بوده باشند.
و فراموش نکنیم که این امتحانات نه برای آنست که خداوند به نتایج آن آگاه شود بلکه برای آنست که من وتو بدانیم چه کاره ایم و در این آزمون در چه رتبه ای قرار گرفته ایم؛ که تا فردا، یعنی وقت دادن کارنامه و دادن جزا نتوانیم منکر نتایج شده و با نادانی همیشگی خود او را متهم به عدم عدالت و تبعیض و دیگر اوصاف ناشایست نماییم.
والسلام - التماس دعا
اکبر فرحزادی نویسنده این سطور معتقد است تنها مذهب بی نقص و نجاتبخش اسلام شیعی است و بدون هدایت اهل بیت علیهم السلام هرگز نمی توان به مقصد رسید. بیایید همه در نشر آموزه های اهل بیت علیهم السلام کوشا باشیم. |