کسی که در حال جستجوی دانش مرگش در رسد، در حالی خدا را ملاقات می کند که میان او و پیامبران جز درجه پیامبری فاصله ای نباشد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
شعر ناب در مورد دنیا
چهارشنبه 88 اردیبهشت 16 , ساعت 7:26 عصر  

دنیا چو حُبابیست لیکن چه حباب؟!

نی بر سر آب بلکه بر روی سراب

وآن نیز سرابی که بینند به خواب

وآن خواب چه خواب؟! خواب بد مست خراب

 


نوشته شده توسط اکبر فرحزادی | نظرات دیگران [ نظر] 
شعری زیبا از فاضل نظری
دوشنبه 88 اردیبهشت 14 , ساعت 7:58 عصر  

لطفا این شعر را با دقت بخوانید

 

از باغ می برند چراغانیت کنند
تا کاج جشنهای زمستانی ات کنند
پوشانده اند صبح تو را ابرهای تار
تنها به این بهانه که بارانی ات کنند
یوسف به این رها شدن از چاه دل مبند
این بار می برند که زندانی ات کنند
ای گل گمان مکن به شب جشن می روی
شاید به خاک مرده ای ارزانی ات کنند
یک نقطه بیش بین رحیم و رجیم نیست
از نقطه ای بترس که شیطانی ات کنند
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانه ایست که قربانی ات کنند


نوشته شده توسط اکبر فرحزادی | نظرات دیگران [ نظر] 
عشق ساعت شنی
دوشنبه 88 اردیبهشت 14 , ساعت 7:54 عصر  

بشنو از من نصیحتی عالی

خانه دل ز غم مکن خالی

خاصه آن غم که حاصل عشق است

 نی هوسهای پوچ و تو خالی

عشق چون ساعت شنی باشد

نشود هر دو نیمه اش خالی

هر چه پر نیمه دلش گردد

نیمه عقل آن شود خالی

این نگفتم که تحفه ای بدهی

یاد ما کن به وقت بی حالی(صباغ)


نوشته شده توسط اکبر فرحزادی | نظرات دیگران [ نظر] 
داستان کوتاه. پرواز شماره 34
یکشنبه 88 اردیبهشت 13 , ساعت 9:23 عصر  

بسم الله الرحمن الرحیم

 پرواز شماره 34

چندی قبل نامه‌‌‌ای به دستم رسید. نامه‌ای از سوی یکی از بهترین دوستان دوران دانشجویی‌ام که چند سال قبل پس از اتمام تحصیلات به همراه خانواده‌ی خود عازم کشور فرانسه شده و در آنجا ساکن گشته بود.

خیلی خوشحال شدم و به وجد آمدم چرا که مدتها بود او را ندیده بودم و از او خبری نداشتم. خوشحالیم زمانی به حد اعلای خود رسید که هنگام مطالعه‌ی نامه به این جمله رسیدم: «عبدالله عزیز؛ به همراه این نامه یک دعوتنامه و بلیط رفت و برگشت  به فرانسه و اجازه‌ی اقامت دو هفته‌ای تو در این کشور را می‌فرستم و امیدوارم که دیگر هیچ بهانه‌ای نیاوری و در این فرصت کار‌های خود را انجام داده و در موعد مقرر تو را در پاریس ملاقات نمایم و ... ».  راستش را بخواهید اول شوکّه شدم و گمان کردم که خواب دیده‌ام ولی وقتی به خود آمدم شدیداً به شعف آمده و در پوست خود نمی‌گنجیدم. باور نمی‌‌کردم؛ من که تا آن زمان به هیچ کشور خارجی سفر نکرده بودم الان در مقابلم بلیط رفت و برگشت هواپیمای پاریس  و اجازه‌ی اقامت دو هفته‌ای در آنجا بود.

خلاصه درد سرتان ندهم به سرعت همه‌ی کار‌هایم را کرده و به همه‌ی آنهایی که می‌بایست پُز سفر فرانسه‌ام را بدهم خبر این مسافرت را داده و روز موعود در فرودگاه حاضر شدم. بعد از مدتی انتظار صدای بلندگو بلند شد و از مسافران پرواز شماره‌ی 34  برای سوار شدن به هواپیما دعوت نمود عده‌ی زیادی از جا بلند شدند. افراد مختلف با تیپ‌های متفاوت،‌ عده‌ای با ظاهری ساده و عده‌ای دیگر با ظاهری کاملاً متناسب! با شهر پاریس، کاملاً اتو کشیده، مانتوهای رنگین و کوتاه، موهای از پشت سر بسته‌ی آقایان، آرایش‌های غلیظ خانم‌ها، دخترکان 10-9  ساله‌ی کاملاً بی حجاب و بعضاً با آستین‌های نیمه رکابی و... .

سعی کردم خودم را از تک و تا نیانداخته و به اصطلاح از آنها کم نیاورم و به گونه‌ای رفتار کنم که کسی متوجه نشود که من تا آن زمان حتی سوار هواپیما نیز نشده‌ام چه رسد به سفر  پاریس.

درد سرتان ندهم بالاخره سوار هواپیما شده و برای آنکه خطایی نکنم و با آداب داخل هواپیما بیشتر آشنا شوم تمام توجهم به رفتار دیگران بود. خلاصه آن هم به گونه‌ای آبرومندانه! به خیر گذشت. کلیه‌ی آداب پرواز رعایت شد کمربندها بسته شد توضیحات مهمان‌داران ارائه شد و هواپیما از زمین کنده شد. شانس خوبی آورده بودم و جای من در کنار پنجره‌ی هواپیما بود، عظمت شهر تهران و ... .

در این هنگام یک نفر که ظاهراً او هم مثل من تازه وارد و ناشی بود [و بعداً  که کنارم نشست فهمیدم که یک جانباز شیمیایی است و برای درمان به فرانسه می‌رود] گفت:‌ «برای سلامتی امام زمان(علیه السلام)  بلند صلوات بفرست»؛ امّا ظاهراً مشتری آن‌چنانه‌ای نداشت و تک و توک صدای صلوات ضعیفی از اطراف بلند شد! من هم که دیدم اوضاع پَس است!؛ آرام توی دلم صلواتی فرستادم! راستش را بخواهید خجالت می‌کشیدم و ... .

عده‌ای از مسافران، آن مرد را با نگاه‌های خاص خود اندکی نوازش داده و ...  هنوز صدای خلبان که می‌گفت: «مسافران محترم اکنون از خاک جمهوری اسلامی ایران خارج گشته و وارد کشور ترکیه شده‌ایم» تمام نشده بود که بعضی‌ها که ظاهراً خیلی عجله داشتند روسری‌های خود را برداشته و روی شانه‌های خود انداختند!.

بگذریم عده‌ای در قسمت‌های عالی‌تر و به اصطلاح «لژ نشین»‌ هواپیما جا داشتند عده‌ای نزدیک موتورها و ... جوانان دختر و پسر مشغول بگو و بخند‌ با یکدیگر بودند، عده‌ای از پسر‌ها در حال تغذیه‌ی چشمان خود از مناظر! درون هواپیما! بوده و برخی از دختران به بهانه‌های مختلف در میان صندلی‌ها قدم می‌زدند. خلاصه همه در حال خود بودند. مدتی نگذشته بود که ناگهان هواپیما تکان شدیدی خورد؛ همهمه و اضطراب بر همه مستولی شد. چشمها خیره گشته و قلب‌ها به تپش افتاد. همان فردی که هنگام بلند شدن از زمین از مردم درخواست صلوات نموده بود مجدداً گفت:‌ برای سلامتی خود و خانواده‌تان صلوات،‌ این بار عده‌ی زیادی! صلوات فرستادند و مجدداً نفس‌ها در سینه حبس شد.

صدای بلندگو بلند شد و خلبان گفت:‌ مسافران محترم نگران نباشید مشکلی جزیی پیدا شده‌ بود که مرتفع گردید و جای هیچ نگرانی نیست. پس از مدتی همهمه و گفتگو در این خصوص و اطمینان از رفع خطر مجدداً بگو و بخند‌ها آغاز گشته و گفتگوهای طنّازانه‌ی دخترکان و پسرکان با نشاط! و ایما و اشاره‌ها و چشمک‌ها و ... آغاز شد.

مدتی طولانی نگذشته بود که مجدداً تکانهای شدیدی رخ داد، این دفعه افراد بیشتری به صدا در آمدند؛ و حتی برخی «یا ابا الفضل» می‌گفتند! و باز هم صلوات و...  تکانها شدیدتر شد، صدای بلندگو بلند شد و خلبان از مسافران خواست خونسردی خود را حفظ نموده و به دستورات مهمان‌داران توجه نمایند،‌ کمربند‌ها مجدداً بسته شد. مهمان‌داران با حالتی مضطرب و پریشان شروع به آرام کردن مسافران کردند و ...

که ناگهان یک‌باره هواپیما رو به سقوط نهاده و بند دل همه پاره شد آری هواپیما در حال سقوط بود و به سرعت رو به پایین در حرکت بود.

در یک لحظه به خود آمدم دنیا در مقابل چشمم تیره و تار شد، باور نمی‌کردم که در این سن و سال! به سرعت به سوی مرگ در حال حرکت باشم. به خوبی معلوم بود که چند دقیقه‌ی بعد چه اتفاقی می‌افتد مات و مبهوت مانده بودم.

 به یک‌باره همه چیز تغییر نمود! دیگر از آن خنده‌های مستانه، نگاه‌های هوس آلود، کبر و نخوت ثروتمندان، طنازی‌های دخترکان، بگو و بخندهای مهمان‌داران زن و مرد با هم و ... خبری نبود.

همه‌ی چهره‌ها را وحشت فرا گرفته بود؛ دیگر فرقی بین فقیر و غنی نبود، پزشک و مهندس و جوان و پیر و ... همه و همه در برابر مرگ یکسان بودند. لژ نشین‌های هواپیما با دیگران فرقی نداشتند، دیگر از ثروت و قدرت کسی کاری برنمی‌آمد. دیگر، پارتی و آشنایی با خلبان و کمک خلبان و ... به کار کسی نمی‌آمد. دیگر اگر کسی ذکر صلوات می‌خواست نه تنها مورد تمسخر و استهزاء کسی قرار نمی‌گرفت بلکه همه با صدای بلند به او لبیک گفته و او را اجابت می‌کردند. دیگر از سخنان لغو و بیهوده خبری نبود. ذکر همه‌ی مسافران "یا الله، یااباالفضل، یا زهرا، یااباعبدالله و ... " بود.

امید همه تنها و تنها به خدا بود و دیگر جز خدا چیزی دیده نمی‌شد. اگر کسی خدا را صدا می‌کرد از روی اخلاص بود دیگر ریا و خودنمایی جایی نداشت،‌ زیبا بر زشت و غنی بر فقیر هیچ برتری نداشت.

همه کاملاً تسلیم گشته و مرگ را با همه‌ی وجود باور نموده بودند،‌ دیگر تردیدی در مورد مهمترین واقعیت زندگی «یعنی مرگ» در دل کسی نبود. دیگر آن چیزی که همیشه از اندیشیدن به آن در هراس بوده و سعی می‌کردیم به آن فکر نکنیم از مقابل چشمانمان دور نمی‌شد.همه مرگ را می‌دیدند و به سرعت به سوی آن روان بودند.

لحظات به سرعت سپری می‌شد و هر چه بیشتر می‌گذشت امید همه کمتر و کم رنگ‌تر می‌شد. صدای «خدایا! غلط کردم» و «توبه» خیلی‌ها بلند بود. عده‌ای ذکر شهادتین سر داده و بلند «اَشهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلّا اللهُ» می‌گفتند، دیگر کسی از گفتن ذکر صلوات و دیگر ذکر‌ها خجالت نمی‌کشید بلکه حتی سعی می‌کرد بلند‌تر از دیگران! ذکر بگوید. دیگر کسی به فکر پاریس و لذت بردن از مناظر و دیگر لذایذ آن نبود.

و در این واهمه و محشری که برپا بود، من مات و مبهوت و حیران نظاره‌گر اعمال و رفتار دیگران بودم که ناگهان گویا دیگر هیچ صدایی نمی‌شنیدم. در خود فرو رفتم به لحظاتی بعد و پس از آن اندیشیدم؛ به راستی چه می‌شود آیا زندگیم در همین جا خاتمه می‌یابد؟ پس از مرگ چه چیزی انتظار مرا می‌کشد؟ گذشته‌ی خود را به سرعت نظاره و مرور کردم، آیا بنده‌ی خوبی برای او بوده‌ام؟ آیا گناهان و ناسپاسی‌هایم مرا گرفتار خواهد ساخت؟ آیا الآن می‌توانم توبه کنم؟‌ آیا توبه‌ی اکنون ثمر و فایده‌ای دارد؟‌ آیا خداوند مرا خواهد بخشید؟ و آیا ... .

با خود اندیشیدم: به راستی مگر این حادثه در زندگی تک‌تک ما انسان‌ها همیشه در حال تکرار نبوده و  مگر هر روز که از عمرمان می‌‌‌‌‌‌گذشت و هر نفسی که می‌کشیدیم گامی به سوی مرگ نزدیک‌تر نمی‌شدیم؟ مگر معصوم (ع) نفرموده بود:

اَنفاسُ المَرءِ‌ خُطاهُ‌ اِلی اَجَلِهِ

« نفسهای انسان، گام‌های او به سوی مرگ است.»

پس چرا تا کنون این گونه به مرگ نیاندیشیده بودم؟! مرگی که تا این مقدار به من نزدیک بود،‌ مرگی که رهایی از آن برای هیچ احدی میسر نبوده و نیست،‌ مرگی که در وجود آن و در رسیدن آن تردیدی نیست. ولی برخورد ما با آن مانند برخورد افراد شاکّ و مردّد بوده ‌است. همان‌که هیچ‌گاه نخواستیم به شکل جدی به آن فکر کنیم و هر وقت که می‌شنیدیم: «یاد مرگ سازنده است»‌ و می‌شنیدیم:

اُذکُروا هادِمَ لَذّاتِکُم

« به یاد آورید از بین برنده‌ی لذات‌هایتان را»(علی «علیه‌السلام»)

از فکر کردن به آن هراسیده و طفره می‌رفتیم! به راستی یاد مرگ عجب قدرتی داشت و من از آن غافل بودم؟!‌ و اگر این مقدار که الآن خود را به آن نزدیک می‌بینم‌ قبلاً نیز برایم رخ می‌داد چقدر زندگیم تغییر می‌کرد؟ چه گناهانی که هرگز به آن نمی‌اندیشیدم؟ و چه توبه‌ی نصوح و کاملی که نمی‌کردم؟.

چه راحت، کسالت‌ها و تنبلی‌ها را کنار گذاشته و از تسویف[و فردا فردا کردن و تاخیر در انجام امور خیر] و تاخیرِ توبه، خود را بر حذر می‌داشتم؟. چه مقدار کار خیر که خود را برای انجام آن آماده و راضی می‌ساختم؟. چه «حق‌الناس»‌هایی که سریع از گردن خود برداشته و صاحبانش را از خود راضی می‌نمودم؟.

چه دل‌های شکسته‌ای را که به دست نمی‌آوردم.

اگر مرگ را اینقدر نزدیک می‌دیدم چه سختی‌های عبادت و شب‌زنده‌داری‌ها  که با جان نمی‌خریدم؟ چقدر صبور و شکیبا می‌شدم، از خطاهای دیگران در حق خود به راحتی می‌گذشتم و کینه‌ی آنها را از دل خود بیرون می‌نمودم و ... .

آری، یاد مرگ و مرگ باوری اگر چه در ظاهر خوشایند نیست ولی آن‌چنان تاثیری در زندگی دارد که شاید بَدیل و جایگزینی برای آن نتوان یافت.

آری ای عزیزان! ما به ناچار مرگ را باور نموده و به ملاقات او رفتیم ولی حیف که دیر فهمیدیم،‌ هنگامی که دیگر کاری از دستمان بر‌نمی‌آمد و ای کاش لااقل آن زمان که اولین لرزش هواپیما رخ داده بود آن را اولین تَلنگُر به خود دانسته و بیدار می‌شدیم و....

و امّا شما که هنوز هستید تا فرصت هست مرگ ما را تلنگری به خود دانسته و خود را در حال نزدیک شدن سریع به آن بدانید و خطای ما را مرتکب نشوید.                     التماس دعا

-----------------------------

- شماره 34 به حروف ابجد به معنای اجل می باشد.


نوشته شده توسط اکبر فرحزادی | نظرات دیگران [ نظر] 
ظرف
یکشنبه 88 اردیبهشت 13 , ساعت 8:6 عصر  

بسم الله الرحمن الرحیم

ظرف

بدون آن نمی توان زیست! موجودی که در عین اهمیت فراوان وجودش نادیده انگاشته شده و آن گونه که شایسته ی آن است حق آن ادا نشده است؛ موجودی دارای انواع مختلف که هر یک ویژگی خاص و گاه منحصر به فردی دارد.

آری سخن از موجودی به نام «ظرف» است، همان ظرفی که درونش غذا می خوریم، همان ظرفی که درونش زندگی می کنیم!! و یا ظروف دیگر.

ظرفها مختلفند: بعضی نشکنند و برخی شکستنی، آنکه نشکن است مثل «دل»؛ اگر گرفتار «قساوت و تیرگی» شده باشد و آنکه شکستنی است نیز مثل «دل»، که گاه بر اثر ناملایمات و نامهربانی ها می شکند، گر چه ظرف معمولی اگر بشکند دیگر ارزشی ندارد و اساساً «هر چیز که بشکند ز بها بیفتد جز دل، که شکسته اش پربهاست»، زیرا «دل شکسته» جایگاه حلول آن «مهربان بی همتا»ست؛ آنجا که فرمود: «اَنَا عِندَ المُنکَسِرَةِ قُلُوبُهم»: «من در نزد دلهای شکسته ام».  پس تو ای عزیز! که دلت شکسته؛ در این هنگام، بدان که وقت اجابت دعا و توجه خداست.

برخی از ظرفها دارای «در و درپوش»اند و برخی دیگر فاقد آن، و وجود درب گاه خیلی ضروری است مانند منزل و گاوصندوق و گاه  غیر ضرور. درب منزل اگر باز بماند ممکن است اجنبی وارد آن شود و لذا باید مراقب بود که به موقع باز و به موقع بسته باشد، «جسم»، نیز به مثابه «ظرفی برای روح» است و «چشم» نوعی درب برای ورود تصاویربه منزل وجود انسان؛ که اگر به موقع بسته نباشد و تصاویر اجنبی وارد گردند گاه خسارت های سنگینی متوجه صاحب خانه یعنی «روح» خواهد شد.

«دهان» نیز دربی عجیب است زیرا «صادرات» آن ارتباط بسیار مستقیمی با «واردات» آن دارد، اگر سخنی ناروا و غلط از آن صادر شود آثاری مخرب و زیان بار متوجه صاحب خانه می گردد درست مثل زمانی که کودکی نادان از درون منزل به طرف عابری سنگی پرتاب کند و آن عابر به تلافی  سنگ بزرگی حواله ی شیشه های آن منزل نماید.

پس این درب نیز باید به موقع باز و به موقع بسته باشد.  «گوش» نیز راه ورود دیگری به این منزل است که البته مانند چشم و دهان «درب ظاهری» ندارد! ولی واردات این دروازه نیز اگر بدون «کنترل» صاحب خانه باشد خسارات سنگینی را متوجه او خواهد ساخت.

پس می توان گفت: «درب آن "اراده" و "کنترل" صاحبخانه است».

این خانه - یعنی ظرف جسم-  دارای اتاق های مختلفی است، یکی از این اطاقها و ظرف ها، ظرف دل است که گفتیم: «شکسته اش پر بهاست»، این ظرف نیز مانند یک لیوان -که اگر کثیف باشد لایق ریختن آب زلال در آن نیست- باید پاک و مطهر باشد تا نور الهی در آن تابیده و آن را روشن سازد، این ظرف اگر تمیز و پاکیزه باشد خیلی با ارزش است، چرا که: «قَلبُ المُومِنِ عَرشُ الرَّحمنِ» «دل مومن عرش -و مرکز حکم فرمایی- حق تعالی است» پس این ظرف نمی تواند هم آلوده به رذایل باشد و هم منتظر حلول حق تعالی در خویش؛ نمی تواند هم جای «محبت الهی» باشد و هم جای «محبت غیر خدا»، زیرا:

رسم عاشق نیست با یک دل دو دلبر داشتن    

     یا زجانان یا ز جان باید که دل بر داشتن.

و چنانکه برخی از ظرفها «وارونه و معکوس»ند، ظرف دل نیز گاه سرنگون گشته و معکوس می گردد و آن هنگامی است که کفر جای ایمان را بگیرد. زیرا بر اساس روایات: قلب کافر «قلبی واژگون است که هیچ خیری را در خود نگه نمی دارد».«...قَلْبٌ مَنْکُوسٌ لَا یَعِی شَیْئاً مِنَ الْخَیْرِ...»

 و چنانکه برخی ظرفها «آشغال دانی» هستند و اگر درپوش آن را برداری بوی گند و مشمئز کننده اش همه را خفه می کند، «دل کافر و گناهکار» نیز این چنین است که در روز «تجسم اعمال» که پرده ها کنار می رود و درپوش ها برداشته می شود بوی گند و آزار دهنده ی آن همه ی اهل دوزخ را آزرده می سازد.

البته بعضی ظرف ها مثل «شیشه ی عطر»ند که اگر درب آن برداشته شود فضا را عطرآگین ساخته و همه لذت می برند. «مؤمن» این گونه است چرا که وجود او برکت است کلام او نور، نفَسَش تسبیح، نگاه او عبادت، حضورش آرامش بخش است و... .

برخی ظرفها «سوراخ سوراخ»اند مثل «آبکش» که اگر بی جا به کار گرفته شود نشانگر «بلاهت» به کار گیرنده است زیرا آبکش خود می گوید: «من محل نگهداری آب  و ظرفِ برداشتن آن نیستم». حال اگر کسی «اعمال خیر» و «ثوابهای» خود را در ظرفی آبکش وار نگهداری نمود! و یا خواست با چنین ظرفی به جمع آن ها مبادرت نماید؛ به طور قطع کالایی جز «حسرت» در کیسه ی اعمالش نخواهد داشت؛ انجام عبادت و کارهای ثواب در صورت  وجود «گناه» در «کیسه ی اعمال» این گونه است، چنان که شاعر می گوید:

    اَر که موش دزد در انبان ماست    

     گندم اعمال چل ساله کجاست؟!

بعضی ظرفها «بزرگ»ند مثل دل مؤمنی که اهل «سعه ی صدر و مبارزه با سختی ها»ست و بعضی ظرفها «کوچک» و «بند انگشتی»اند مثل دل آنهایی که «اهل جزع و بی تابی» اند. البته گاه برخی ازظرفهای کوچک کارهای بزرگ می کنند مثل «انگشت دانه» که خیاط ماهر با آن «لباس های فاخر» می دوزد.

برخی ظرفها «به خودی خود» با ارزشند؛ مثل ظرفهای «عتیقه» و «دکور»، ولی برخی ارزششان وابسته به «ارزش مظروف»شان است که گاه خیلی با ارزش و گاه کاملاً بی ارزش می شوند. ظرفی که در آن آب زلال است برای آدم تشنه ی رو به مرگ، گران قیمت ترین است و مثل انسان عالم که ارزشش با «علم» بیشتر گردیده است. «ظرف شراب» هم کاملاً بی ارزش است و «ظرف شکم» نیز اگر با حرام پر شود ظرفی آلوده و بی مقدار است.

بعضی از ظرفها «کِش» آمده و بزرگ می شوند مثل بادکنک، ظرف علم نیز این گونه است هر چه در آن، علم بریزی پرنشده و حتی مُتّسع می گردد.

هر ظرف، «آفت»ی هم دارد و به گونه ای آسیب می بیند، مثلاً ظرف شیشه ای می شکند، ظرف آهنی زنگ می زند، ظرف پلاستیکی به مرور زمان و در مجاورت آفتاب خشک شده و می ترکد؛ ظرف دل آدمها نیز متفاوت است، برخی با «حب جاه» خسارت می بینند، برخی با «پرخوری» سخت و قَسی می شوند، برخی با «شهوات جنسی» دگرگون و ویران می شوند، برخی با «آفتاب گناه» خشک می شود و برخی با «سیل ویرانگر» ویران و نابود؛ برخی با «تکبر»، برخی با «حرص»، برخی با «خودپسندی و خودخواهی» و برخی با «حب مال و ثروت» فاسد می شوند.

و چنان که گاه ظرفهای مسی را با «رویکاری» صیقل می دهند، دل ها نیز با «ذکر خدا» جلا یافته و با آب «توبه» شستشو داده می شوند.

و چنان که بعضی از ظرفها «لعابی»اند و لعاب، مانع «زنگ زدگی» آن می شود، دل نیز با «یاد خدا» و «توجه دایم» و با «تقوای الهی» لعابین گردیده و از تخریب به وسیله گناه بیمه می شود.

بعضی از ظرفها دارای «ثبات»اند یعنی با «رنگ مظروف» تغییر رنگ نمی دهند، مثل ظرفهای فلزی ولی بعضی با تغییر رنگ مظروف، رنگشان تغییر می کند مثل ظروف شیشه ای. آدمها نیز همین گونه اند: بعضی مثل «بیدند که به هر بادی می لرزند» و استقامتی ندارند و یا مثل «حزب باد»ند که هر طرف باد بوزد به همان سو در حرکتند، اینها آدمهایی «بی رنگ»اند و از خود ثبات و اعتقادی ندارند و به بیان دیگر انسانهایی «ملوّن»ند.

ولی برخی از آدمها مثل «سرو»، بلند قامت و استوارند و به این راحتی در برابر هر بادی خم نگشته و ذلت نمی پذیرند.

برخی ظرفها «یکبار مصرف»ند و ارزش نگهداری ندارند برخی از آدمها نیز اینگونه اند؛ «مرتد» اینگونه است و وجودش خاصیتی ندارد.

هر ظرفی، کاربرد خود را دارد مثلاً آبکش نمی تواند کار قابلمه و قابلمه نمی تواند کار انگشت دانه را بکند.

انسان ها نیز به خاطر تفاوتشان باید فقط وارد «کاری که توان آن را دارند» شوند: چه بسیار افرادی که توان «مدیریت» را ندارند پس نباید مدیر باشند؛ چه بسیار علمایی که تنها عالمند و توان «تدریس» ندارند پس تنها باید به «پژوهش و نگارش» بپردازند و نه تدریس و متاسفانه چه بسیارند افرادی که شایستگی مسئولیت محوله را نداشته و به غلط در آن شغل به کار مشغول گشته اند.

برخی از ظرفها برای آن است که کسی به راحتی به درون آن ها راه نداشته باشد؛ مثل «گاو صندوق» و برخی برای آن است که کسی به راحتی از آنها خارج نشود مثل «زندان».

برخی از ظرفها اگر «پُر» باشند مفید و ارزشمندند مثل «سدّ» و برخی از آنها اگر پُر شوند بی ارزشند و خسارت بار مثل «شکم» که به فرموده ی نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله: « شکم، بدترین ظرفی است که انسان پرکرده است».

 و چنان که برخی از ظرفها را هر کس و ناکسی باز می کند و برخی تنها با به کار گیری «رمز» و داشتن «کلید مخصوص» باز می شود؛ دهان آدمهای پر حرف، فضول، نمّام و خائن به راحتی باز شده و اسرار درون آنها را هویدا می سازد ولی دهان انسان «رازدار و امین» به راحتی باز نمی شود زیرا او  «وِعاءٌ لِسرِّ الله» یعنی: ظرف راز و سرّ خداست.

و خلاصه هر ظرفی، «حرفی برای گفتن» دارد و این من و توایم که باید خوب بنگریم و خوب بشنویم و ظرف وجود خویش را از آب زلال «معرفت» و«عبرت» پر سازیم.

 


نوشته شده توسط اکبر فرحزادی | نظرات دیگران [ نظر] 
تولدت مبارک یا نا مبارک؟!
چهارشنبه 88 اردیبهشت 9 , ساعت 8:7 عصر  

بسم الله الرحمن الرحیم

تولدت مبارک یا نامبارک؟!

 

آیا هیچ فکر کرده ‌اید «تولّد» چیست؟ آیا تولّد همان روز خاصی است که در آن از عالم رحم خارج گشته و به  دنیای خاکی پا نهاده‌ایم؟ همان روزی که همه ساله برخی از آدم‌های پول‌دارتر و یا آدم‌های دارای حال و حوصله‌ی بیشتر، آن را گرامی داشته و به شخصی که در آن روز متولد شده تبریک گفته و به او هدیه می‌دهند!!.

 به راستی چرا به او تبریک گفته و چرا به او هدیه می‌دهند؟ مگر چه اتفاقی افتاده که شایسته‌ی چنین برخوردی است؟ به تعبیر دیگر آیا این ما هستیم که باید به او هدیه بدهیم یا اوست که باید به ما هدیه بدهد؟! چرا که:

«در حقیقت، اوست که از زندان رحم رهایی یافته و پا به عرصه‌‌ی دنیا نهاده، پس اوست که شادمان! گشته و اوست که باید با هدیه دادن به دیگران آنها را در شادی خویش سهیم سازد».

یا برعکس؛ بگوییم: «این اوست که اگر چه از جایی تنگ و تاریک رهایی یافته ولی در واقع از حالت بی‌دغدغه بودن و رها بودن خارج گشته و به حالت گرفتاری و اسارت در مادیّات درآمده است و اوست که از گرمای وجود مادر و دامان پر مهر و محبت او جدا گشته و وارد دنیایی گشته که احتمال بروز ناکامی‌ها،  نامردی‌ها و ظلم و ستم‌های فراوان در زندگی فراهم است؛ پس باید او را با هدیه دادن تسلّی داده و اندکی از بار غصه‌ی او بکاهیم!؟.

یا آن‌که بگوییم: «این اوست که از حالت بی‌مسؤولیتی و بی‌تکلیفی رها گشته و به حالی وارد گشته که در آن به او عزت گذاشته شده و لایق ندای"یا ایُّها الانسانُ" حق‌تعالی و ارتباط و مناجات با او و بندگی خالق خویش گشته است؛ پس این اوست که باید هدیه داده و دیگران را نیز در شادی خویش سهیم سازد.

 و یا نه؟ بلکه بگوییم: «این اوست که وارد عرصه‌ای گشته که اگر دقت ننماید می‌تواند با انجام گناه و معصیت موجبات غضبِ باری تعالی را فراهم ساخته و مغضوب او گردد از این رو نه تنها سزاوار هدیه نیست بلکه باید به جای «تبریک» به او «تسلیت» نیز گفت!.

حقیقتا؛ به چه کسی باید تبریک گفت؟ مگر نه آن است که «تبریک» یعنی «مبارک بودن» و مبارک بودن یعنی «برکت داشتن»؟ حال آیا می‌توان به هر کسی به صرف آنکه به دنیا پا نهاده است تبریک گفت؟ آیا وجود هر کسی در این دنیا دارای خیر و برکت است؟

آیا این گونه نیست که بسیاری از ما انسان‌ها نه تنها منشاء آثار خیر نیستیم بلکه زندگی ما سراسر مشحون از شر و فساد است؟

تولد اصلی انسان کدام است؟ کدامین تولد مبارک بوده و جای تبریک دارد؟ و کدام مولود لایق هدیه گرفتن و تحسین است؟.

شاید بپرسید: مگر ما چند نوع «تولد» و چند نوع «مولود» داریم؟ پس دقت فرمایید؛ اقسامی از تولد عبارتند از: 

1- تولد معروف و مشهور؛ یعنی «خروج از رحم و پا نهادن به دنیای خاکی». این تولد مشترک بین همه‌ی جانداران اعم از انسان و حیوان است؛ البته این نوع تولد شامل حال هر کسی نشده و برخی از آدمها در همان عالم رحم [و هنوز به دنیا نیامده] از دنیا! می‌روند. این تولد خروج از نوعی تاریکی و ورود به روشنایی است. خروج از جایی تنگ و ضیق و ورود به عالمی وسیع و فراخ.

 در این تولد برخی سالم به دنیا می‌آیند، برخی مریض، برخی کامل و برخی ناقص، برخی مونث و برخی مذکر. در این تولد برخی در خانواده‌ای مذهبی و برخی دیگر در خانواده‌ای غیر مذهبی پا به دنیا می‌نهند.  برخی در خانواده‌ای فقیر، برخی در خانواده‌ای متوسط و برخی در خانواده‌ای متموّل، برخی یتیم و برخی دارای والدین، برخی زیبا ، برخی معمولی و برخی از نظر دیگران! نازیبا.

در تمامی این موارد، مولود از خود اختیاری نداشته و قدرت انتخاب ندارد، تلاش او و خواست او در این تولد تاثیری ندارد. او تنها در آینده می‌تواند تعیین کننده‌ی سرنوشت خود بوده و آینده‌ی خود را رقم زند.

این تولّد اگر چه اختیاری نیست امّا می‌تواند زمینه ساز فرصتی عالی باشد که به انسان داده شده تا در صورت تمایل، اراده و تلاش،  از آن بهره گرفته و برای خود تولدی دیگر بیافریند؛ یعنی: تولد نوع دوم، تولدی دوباره،

  2- «تولدی ایمانی» تولّدی پربرکت، خروج از نوع دیگری از تاریکی و ورود به نوع دیگری از روشنایی، خروج از نوع دیگری ضیق و ورود به نوع دیگری از سعه و گستردگی.

این تولد همان «تسلیم و عبودیت» در برابر حق‌تعالی است که از آن به عنوان «ایمان» نام می‌بریم.

بنابراین، این تولد تنها مختص به مؤمنینِ به ذات احدیت و آنانی است که به او و قیامت اعتقاد دارند و زندگی خویش را بر اساس برنامه‌ی اعلامی از سوی او تنظیم نموده‌اند.

این تولّد مختص به گروهی اندک از انسان‌هاست و نه تنها تمامی حیوانات بلکه کثیری از انسان‌ها نیز از آن محرومند، این تولّد به اختیار و انتخاب خود انسان است.

در این تولّد برخلاف تولّد پیشین، تلاش و خواست انسان حرف اول را زده و تولد او تنها رهین تلاش اوست. در این تولّد علاوه بر تلاش، معرفت و آگاهی او نقشی اساسی و بی‌بدیل دارد؛ زیرا در این تولّد برخلاف تولّد نوع اول، راه‌های فراوانی در سر راه انسان قرار گرفته که عبور از هر یک از آنها لزوماً موجب خروج او از تاریکی و ورود به عالمی نورانی نخواهد بود و تنها یک راه است که به خارج منتهی می گردد و تنها آگاهی و معرفت انسان است که او را در شناخت این راه خروج یاری می‌نماید.   

البته در پی این تولّد نیز ممکن است: بر اثر غفلت و بی‌توجهی، انسان گرفتار تزلزل و انحراف گردد، یعنی چنان‌که یک نوزاد سالم ممکن است پس از تولّد گرفتار انواع بیماری شود، مولود ما در این تولّد نیز ممکن است گرفتار انحرافات و امراض خود خواسته! [یعنی گناهان] شود که البته این انحرافات،‌ خود می‌توانند «زمینه‌ساز» تولّدی دیگر شوند، یعنی:

3-  تولّد نوع سوم؛ یعنی خروج از امراض و بیماری‌های روح، خروج از گناه، «پوست انداختن» و ظاهری زیبا یافتن، زیرا مگر نه آن است که هر گاه یک بیمار از حالت اغماء یا «کما» خارج شود به منزله‌ی کسی است که حیات مجدد یافته و دوباره زنده شده‌ و به اصطلاح از مرگ رهایی یافته است؟‌.

در تولّد نوع سوم نیز بیمار از شر گناهان و از هلاکت توسط ویروس‌های خطرناک و مهلک رها گشته و به حیاتی نو دست یافته است. حیات و زندگانی به نام «آمرزش» که نتیجه‌ی تولّدی جدید از طریق «توبه» است.

آری توبه، تولّدی دیگر است، مولود این تولّد از تاریکی و ظلمت گناه رهایی یافته و مجدداً به روشنایی ایمان وارد می‌گردد، اینان خروجی موقت و ناآگاهانه داشته‌اند و با توبه و پشیمانی از گناه مجدداً به عالم نورانی ایمان و تسلیم، رجعت نموده‌اند و اگر به این حال باقی بمانند مجدداً تولّدی دیگر می‌یابند، یعنی تولّدی مشترک بین مردگان ایمانی و زندگان ایمانی ؛  یعنی خروج از عالم دنیا و ورود به عالم دیگر.

4- تولّد مردگان؛ ‌ همان‌طور که گاه برخی از انسان‌ها در همان رحم مادر فوت نموده و مرده به دنیا می‌آیند انسان‌های به ظاهر زنده در این دنیا نیز هنگام خروج از این دنیا و ورود به عالم دیگر (تولد دیگر) گاه مرده، ناقص،‌ ناسالم،‌ زشت سیرت، فقیر، یتیم و ... به دنیای دیگر پا می‌نهند.

آنان که در این دنیا تولّد نوع دوم (ایمانی) را نیافته‌اند؛ مردگانی بیش نیستند، مردگانی متحرک بین زندگان، از این رو خروج ایشان از این دنیا نیز به همان حال خواهد بود، آنانی که تولّد نوع دوم «تولد ایمانی» نصیبشان نگشته است ضمن آنکه از تولّد نوع سوم «توبه» نیز محروم گشته‌اند مانند کسانی هستند که یتیم، به دنیا آمده‌اند زیرا  اینان از ولایت نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام خارجند و از آنجا که آن دو بزرگوار به منزله‌ی پدران این امتند،[1] پس افرادی که از ولایت ایشان خارج‌اند نیز در واقع «یتیم»‌ از این دنیا خارج گشته و به صحرای محشر وارد گشته‌اند.

 ایشان چیزی برای فردای خود برنداشته و [فقیرند و] دست‌هایشان خالی است برخی از اینان نیز هنگام خروج از دنیا به محض تولّد و یا گذشت زمانی اندک [که برای آنها طولانی است] مرده و هلاک می‌گردند؛ چرا که اینان مانند کودکان «ناقص الخلقه‌»،  نامتقارن و غیر طبیعی می‌باشند و [مثلاً] فاقد مغز بوده و هنگام خروج از رحم مادر [یعنی دنیا] فرصتی برای حیات ندارند.

اینان از آنجا که دارای رشدی غیر متعارف و نامتقارنند، [مثلاً تنها به شهوت و شکم خود پرداخته‌اند] مانند جنینی هستند که تنها از ناحیه‌ی بدن رشد داشته و سر آنها فاقد رشد کافی بوده و بسیار کوچک است.

اینان موجوداتی «کاریکاتور مانند» بوده و فردای قیامت چهره‌ی اصلی آنها نمایان می‌شود. اینان در دنیای دیگر زشت صورت و «کریه المنظر»اند چرا که در دنیای خاکی نیز زشت سیرت و کریه بوده‌اند.

و چنان‌که برخی از کودکان نابینا، ناشنوا و یا عقب مانده‌ی ذهنی به دنیا می‌آیند اینان نیز با حالی کر و کور و گنگ محشور گشته و بهره‌ای از آخرت ندارند. اینان مصداق آیه‌ی شریفه‌ی«صُمٌّ بُکمٌ عُمیٌ فَهُم لایَرجِعُون»اند.[2]

5-  تولد مؤمنان؛ [یعنی زندگان ایمانی] مانند خروج از رحم تنگ و ورود به عالم وسیع است. خروج از زندان و آزاد شدن که خود تولّدی دیگر است اینان در دنیا زنده بوده و هنگام خروج از این دنیا نیز زنده‌اند، گویا اینان در دنیا زندانی بوده اند و هنگام خروج از دنیا از زندان رها گشته اند. اینان مرگ  ندارند و «حیاتی ابدی» انتظار ایشان را می‌کشد و ... .

خلاصه آنکه: تولّد دارای انواعی است که برخی از انسان‌ها تنها از دو نوع آن برخوردارند  و برخی دیگر از چهار نوع آن؛

 - انسان‌های بی‌ایمان و مُلحد یک‌بار به دنیای مادی می‌آیند و یک‌بار نیز از دنیای مادی خارج گشته و به عالم دیگر وارد می‌شوند. اینان زنده به دنیا می‌آیند «مرده» زندگی! می‌کنند و مرده از دنیا می‌روند.

- انسان‌های مؤمن یک‌بار به دنیای مادی وارد می‌شوند؛‌ یک‌بار به دنیای ایمان پا می‌نهند؛ اگر آلوده به گناه شدند بار دیگر می‌توانند با توبه، به عالم دیگری وارد شوند؛ یک بار دیگر نیز به دنیای دیگر [یعنی سرای آخرت]  وارد گشته و وارد بهشت شوند.  اینان زنده به دنیا آمده‌اند؛ زنده، زندگی کرده‌اند و زنده از دنیا می‌روند و تا ابد زنده‌اند.

 

والسلام  -   التماس دعا

 

 

 



    [1]  النبی صلی الله علیه و آله:  اَنَا وَ علیٌّ اَبَوا هذِهِ الاُمَّهِ «من و علی علیه السلام - مانند - دو پدر برای این امتیم».

[2] قرآن کریم:گنگند، کرند، کورند و ایشان باز نمی‌گردند»‌


نوشته شده توسط اکبر فرحزادی | نظرات دیگران [ نظر] 
بی نمازان
سه شنبه 88 اردیبهشت 8 , ساعت 10:3 عصر  

بسم الله الرحمن الرحیم

 

در اهمیت نماز و  برخی از عذابهای بی نمازان

قرآن کریم:

أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ لا تَکُونُوا مِنَ الْمُشْرِکینَ

(سوره مبارکه روم – آیه 31)

نماز را به پا دارید و از مشرکان نباشید.

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَا بَیْنَ الْکُفْرِ وَ الْإِیمَانِ إِلَّا تَرْکُ الصَّلَاةِ

(وسائل‏الشیعة ج : 4 ص : 43)

نبی مکرم اسلام صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فرمود: فاصله بین کفر و ایمان چیزی به جز ترک نماز نیست.

قَوْلِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مَنْ تَرَکَ الصَّلَاةَ مُتَعَمِّداً فَقَدْ کَفَرَ

(بحارالأنوار     ج:30  ص : 665)

نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: هرکه نمازش را عمدا ترک نماید به تحقیق کافر گشته است.

قال النبی صلی الله علیه و آله الصلاة عمود الدین فمن ترکها فقد هدم الدین

(شرح‏نهج‏البلاغة     ج:10    ص: 206 )

نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: نماز ستون دین است، هرکه آن را ترک نماید دین خویش را منهدم کرده است.

قیل لرسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم: «إنّ فلانا یصلّی باللّیل فإذا أصبح سرق، فقال: سینهاه ما یعمل»

به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفته شد: شخصی در شب، نماز می خواند ولی صبح که می شود دزدی می کند حضرت فرمود: بزودی نمازش او را از خطایش باز می دارد.

قال رسول الله صلّى اللّه علیه و آله و سلّم: یا أبا ذر، لا تجعل بیتک قبرا، و اجعل فیه من صلاتک یضی‏ء بها قبرک.  (الأمالی‏للطوسی ص: 529)

نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: ای ابوذر! خانه ات را قبر خود قرار مده، در آن به نماز بپرداز تا به سبب آن قبرت را روشن گردانی.

عن علی علیه السلام أنه قال الصلاة عمود الدین و هی أول ما ینظر الله فیه من عمل ابن آدم فإن صحت نظر فی باقی عمله و إن لم تصح لم ینظر له فی عمل و لا حظ فی الإسلام لمن ترک الصلاة  

(دعائم‏الإسلام     1     133 )

علی علیه السلام فرمود: نماز ستون دین است و آن اولین چیز ازمیان اعمال انسانست که خداوند متعال به آن نظر می فرماید؛ اگر صحیح و کامل بود به بقیه اعمال انسان نظر می فرماید و اگر صحیح نبود به هیچ عمل دیگری از او نظر نمی فرماید و هرکه نماز  نخواند بهره ای از اسلام نبرده است.

عن النبی صلی الله علیه و آله و سلم أن فی جهنم وادیا یستغیث منه أهل النار کل یوم سبعین ألف مرة و فی ذلک الوادی بیت من النار و فی ذلک البیت جب من النار و فی ذلک الجب تابوت من النار و فی ذلک التابوت حیة لها ألف ناب کل ناب ألف ذراع قال أنس قلت یا رسول الله لمن یکون هذا العذاب قال لشارب الخمر من أهل القرآن و تارک الصلاة  (إرشادالقلوب     1     173 )

نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: همانا در جهنم بیابانی است که اهل آتش هر روز هفتاد هزار بار از شدت حرارت آن به فریاد رسی و استغاثه می پردازند و در آن وادی خانه ای از جنس آتش قرار  دارد و در آن خانه چاهی از جنس آتش قرار دارد و در آن چاه صندوقی از جنس آتش قرار دارد و در آن صندوق ماری است که دارای هزار نیش است که طول هر نیش او به اندازه هزار ذراع (حدود 500 متر) است. راوی می گوید  پرسیدم : این عذاب مال چه کسی است؟ و حضرت فرمود: برای شرابخوار از میان اهل قرآن وبرای  بی نماز (کسی که نماز را به هر بهانه ای ترک نماید)

النبی صلی الله علیه و آله  من أعان على تارک الصلاة بلقمة أو کسوة فکأنما قتل سبعین نبیا أولهم آدم و آخرهم محمد

(جامع‏الأخبار   ص: 74)

نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: هرکه به اندازه لقمه ای غذا و یا یک لباس به بی نماز یاری رساند گویا هفتاد پیامبر خدا را -که اولین آنها حضرت آدم علیه السلام و آخرین آنها – حضرت- محمد باشد - کشته است.

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ یُدْعَى بِالْعَبْدِ فَأَوَّلُ شَیْ‏ءٍ یُسْأَلُ عَنْهُ الصَّلَاةُ فَإِذَا جَاءَ بِهَا تَامَّةً وَ إِلَّا زُجَّ فِی النَّارِ

 (وسائل‏الشیعة     ج: 4     ص: 29)

نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: هنگامی که روز قیامت فرا می رسد بنده ای را حاضر می سازند و اولین چیزی که از میان اعمالش از او می پرسند نماز است اگر به شکل تام و کامل ادا نموده باشد که هیچ وگرنه به آتش دوزخ انداخته خواهد شد.

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لِأَصْحَابِهِ لَا تُضَیِّعُوا صَلَاتَکُمْ فَإِنَّ مَنْ ضَیَّعَ صَلَاتَهُ حُشِرَ مَعَ قَارُونَ وَ هَامَانَ وَ فِرْعَوْنَ وَ کَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ أَنْ یُدْخِلَهُ النَّارَ مَعَ الْمُنَافِقِینَ وَ الْوَیْلُ لِمَنْ لَمْ یُحَافِظْ عَلَى صَلَاتِهِ وَ أَدَاءِ سُنَّةِ نَبِیِّهِ

(مستدرک‏الوسائل    ج :3     ص:28)

نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: نمازهای خود را ضایع نسازید زیرا هرکه چنین نماید با قارون و هامان  و فرعون محشور می شود و بر خداوند سزاوار است که او را با منافقین به آتش دوزخ در افکند. وای بر کسی که مراقب نمازش نباشد و به سنت پیامبرش عمل نکند.

-  قال النبی صلی الله علیه و آله یقول الکلب الحمد لله الذی خلقنی کلبا و لم یخلقنی خنزیرا و یقول الخنزیر الحمد لله الذی خلقنی خنزیرا و لم یخلقنی کافرا و یقول الکافر الحمد لله الذی خلقنی کافرا و لم یجعلنی منافقا و المنافق یقول الحمد لله الذی خلقنی منافقا و لم یخلقنی تارک الصلاة

(جامع‏الأخبار  ص:74)

نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: سگ می گوید: الحمد لله که مرا سگ آفرید و خوک نیافرید. خوک می گوید: الحمد لله که مرا خوک آفرید و کافر نیافرید. کافر می گوید: الحمد لله که مرا کافر آفرید و منافق نیافرید و منافق می گوید: الحمد لله که مرا منافق آفرید و بی نماز نیافرید!!.

 

 

فراموش نکنیم:

نماز، واجبی است که در هیچ شرایطی نباید ترک شود

بی نمازان هیچ عذر موجهی برای بی نمازی ندارند

بی نمازی مساوی کفر است و بی نماز قطعا اگر توبه نکند به بهشت راهی نخواهد داشت.

 

بخوانید و این مطالب را به دیگران نیز منتقل نمایید.

 

 


نوشته شده توسط اکبر فرحزادی | نظرات دیگران [ نظر] 
عذابهای شرابخواران
سه شنبه 88 اردیبهشت 8 , ساعت 10:0 عصر  

بسم الله الرحمن الرحیم

گوشه‏اى از عذابهاى  شرابخواران

  حضرت پیامبر «ص» :   همانا شرابخوار در روز قیامت بگونه‏اى حاضر مى‏شود که چهره‏اش سیاه گشته و چشمانش خیره و کبود است و صورت او کج و آب دهان او جارى گشته و زبانش از پشت سرش بیرون زده است.   «بحار الانوار جلد 7 صفحه 218»

 امام رضا «ع» :   شرابخوار ملعون است، شرابخوار مانند بت پرستان است و در روز قیامت با فرعون و هامان محشور مى‏گردد.   «بحار الانوار جلد 65 صفحه 166»

 حضرت پیامبر «ص» :  نماز شرابخوار تا چهل روز پذیرفته نمى‏شود و اگر در این چهل روز از دنیا برود، کافر مرده است .    «بحار الانوار جلد 77 صفحه 47»

 امام صادق «ع» :   هرگز با شرابخوار همنشین مشو زیرا هنگامى که لعنت خداوند متعال نازل گردد همه را در بر خواهد گرفت .   «بحار الانوار جلد 66 صفحه 490 »

 امام صادق «ع» :   هرگز بر سر سفره‏اى که مشروب مى‏خورند غذا نخور .   «بحار الانوار»

 حضرت پیامبر «ص» :   کسى که در دنیا مشروب مى‏خورد خداوند متعال از «طینه خُبال» به او مى‏نوشاند و طینه خبال عبارتست از چرک سوزانى که از زخمهاى اهل جهنم خارج مى‏شود .    «بحار الانوار جلد 8 صفحه 244»

 حضرت پیامبر «ص» :   سوگند به کسى که مرا به حق به پیامبرى مبعوث نمود، شرابخوار با عطش و تشنگى شدید از دنیا میرود و با عطش شدید در قبر قرار مى‏گیرد و با عطش شدید در روز قیامت مبعوث مى‏شود و هزار سال فریادِ «واعطشاه» و امان از تشنگى سر مى‏دهد و تازه پس از هزار سال براى او آبى مى‏آورند که مانند چرک و خونى است که از مُردگان بیرون مى‏آید و از شدت حرارت آنگونه است که صورتها را کباب مى‏نماید و چه بد نوشیدنیى است آن و هر آنچه در شکم اوست از شدت حرارت آن ذوب مى‏شود .   «بحار الانوار جلد 79 صفحه 147»  

 حضرت پیامبر «ص» :   هر که لقمه‏اى از غذا و یا جرعه‏اى از نوشیدنى به شرابخوار بدهد، خداوند متعال مارها و عقربهایى را که طول دندانهاى آنها یکصد و ده ذراع (حدود پنجاه متر) است در قبر او (وارد ساخته و) بر او مسلط مى‏سازد و از چرک‏هاى سوزان زخمهاى اهل جهنم به او مى‏خوراند .   «بحار الانوار جلد 79 صفحه 149»

  حضرت پیامبر «ص» :   هر که حاجت شرابخوارى را برآورده سازد گویا هزار مؤمن را کشته است و خانه کعبه را هزار بار ویران ساخته است .        «بحار الانوار جلد 79 صفحه 149»

 حضرت پیامبر «ص» :   هر که به شرابخوارى سلام نماید هفتاد هزار فرشته خداوند متعال او را لعنت مى‏نمایند .              «بحار الانوار جلد 79 صفحه 149»

 حضرت پیامبر «ص» :   هر که به شرابخوارى سلام نماید و یا به او دست بدهد و یا روبوسى نماید خداوند متعال اعمال چهل سال او را حبط نموده و پوچ و نادیده مى‏گیرد .   «بحار الانوار»

 حضرت پیامبر «ص» :   هر که شراب (و یا هر چیز مست کننده‏اى نظیر آبجو) بخورد خداوند متعال از چرکهاى سوزان اهل جهنم به او مى‏نوشاند حتى اگر او را آمرزیده باشد.   «بحار الانوار»

 شخصى از امام صادق «ع» پرسید؛  آیا شرابخوارى بدتر است یا ترک نماز؟ امام «ع» فرمود شرابخوارى بدتر است از ترک نماز.                    «بحار الانوار جلد 79 صفحه 133»

 حضرت پیامبر «ص» :   هنگامى که روز قیامت فرا مى‏رسد حیوانى از جنس عقرب از جهنم خارج گشته و مى‏پرسد؛ کجایند کسانى که با خدا و رسول او به جنگ برخواستند؟؟ در این هنگام حضرت جبرییل از او مى‏پرسد که منظور تو چه افرادیست؟ عقرب مى‏گوید: بى نمازها و شرابخواران و رباخواران و آنانکه زکات خود را نمى‏پرداختند و...   «بحار الانوار جلد 79 صفحه 149»

 حضرت پیامبر «ص» :   پروردگارم سوگند خورده است که هیچ بنده‏اى از بندگان من شراب نمى‏خورد مگر آنکه در روز قیامت نظیر آنچه که خورده است به او از حمیم جهنم (آبهاى بسیار جوشان و بد بو) مى‏نوشانم چه او را بیامرزم و چه او را نیامرزم    «بحار الانوار جلد 79 صفحه 125»

 امام صادق «ع» :   در نزد خداوند متعال کسى که مبغوضتر و بدتر از شرابخوار باشد در روى زمین راه نرفته است    «بحار الانوار»

 ابن داود مى‏گوید از امام رضا «ع» پرسیدم شنیده شده است که شما فرموده‏اید شرابخوار کافر است آیا اینچنین است؟!! امام «ع» فرمودند: بله درست شنیده‏اى من گفته‏ام .     «بحار الانوار جلد 79 صفحه 141»

 

 

 

نهى از منکر بر همه واجب است پس در تکثیر این احادیث کوشا باشیم‏

 


نوشته شده توسط اکبر فرحزادی | نظرات دیگران [ نظر] 
عوامل موثر در ایجاد حضور قلب در نماز
سه شنبه 88 اردیبهشت 8 , ساعت 9:58 عصر  

بسم الله الرحمن الرحیم

عوامل مؤثر در ایجاد حضور قلب در نماز

 - امام صادق‏علیه السلام مى فرماید:  همانا بهره‏ى تو از نمازت آن مقدار است که به آن توجه دارى؛ پس اگر آن را غلط به جا آورى و یا اینکه از آداب آن غفلت ورزیدى ؛ آن نماز پیچیده شده و به چهره‏ى صاحبش زده مى‏شود.

 - ابو حمزه‏ى ثمالى مى‏گوید:  امام سجادعلیه السلام را درحال نماز دیدم که عبایش از روى یک شانه‏ى مبارکش افتاده بود و تا آخر نماز آن را درست نکرد. بعد از نماز از او علت را پرسیدم. (که چرا عباى خود را صاف ننمودید؟!!) حضرت‏علیه السلام فرمود: واى بر تو، آیا مى دانى در مقابل چه کسى ایستاده‏ام؟ همانا بنده‏ى نمازگزار آن مقدار از نمازش مقبول است که در آن داراى توجه بوده است. ابو حمزه مى گوید: به حضرت‏علیه السلام گفتم: پس در این صورت ما هلاک گشته‏ایم؟!. حضرت‏علیه السلام جواب فرمود: هرگز بلکه خداوند متعال آنرا با نوافل 0نمازهاى مستحبى) براى مؤمنین جبران نموده است.

براى حضور قلب در نماز مراعات نکات زیر مفید به نظر مى‏رسد:

 1- داشتن حالت توجه و ذکر در تمام روز و نه فقط حال نماز (زیرا کسى که غرق دنیاست نمى‏تواند یکباره خود را از دنیا بکَند).

 2- عزم نمودن و خواستن (تلقین به خود که باید در این نماز، تمام توجه من به نمازم باشد).

 3- داشتن توجه به هنگام وضو و خواندن با توجه ادعیّه‏ى وارده در هنگام وضو.

 4- رو به قبله بودن هنگام گرفتن وضو، و مسواک زدن به هنگام وضو (زیرا گاهى ذرات لاى دندانها حواس انسان را پرت مى‏کند).

 5- داشتن مکانى مناسب و ثابت براى نماز (مکانى پاکیزه ، خلوت ، فاقد تصاویر و مناظر بر هم زننده‏ى حواس ، ساکت ، در مقابل درب باز نماز نخواندن .

 6- اجتناب از سجاده‏هاى رنگین و داراى نقش و نگار.

 7- مراعات اوقات نماز و نماز اول وقت.

 8- نداشتن هیچ‏گونه وعده و کار خاصى در زمان نماز (مثلا اگر منتظر تلفن و یا آمدن کسى هستیم نباید وارد نماز شویم بنابراین نباید قرارهاى خود را در اوقات نماز بگذاریم).

 9- تغییر اذکار نماز و استفاده از اذکار جدید.

 10- همزمان نبودن نماز با امورى که ممکن است موجب حواس پرتى شود(مانند فیلمهاو برنامه‏هاى تلویزیونى که  دوست دارید ببینیدو...).

 11- دماى مناسب هواى اطاق به لحاظ گرمایى و سرمایى .

 12- در روایات آمده: دو رکعت نماز مقبول موجب آمرزش گناهان است. توجه به اهمیت این مسئله و تلقین  به اینکه هر طور شده باید یک نماز با توجه بخوانم .

 13- عدم پرخورى قبل از غذا.

 14- پُر نبودن مثانه.

 15- پیش از نماز، توجه به اینکه الان مى‏خواهد چه بکند و با چه کسى سخن بگوید؟ (محبوبى برتر از همه).

 16- خواندن باتوجه اذان و اقامه در ابتداى نماز و توجه به معانى آنها و اینکه این دو در واقع به منزله آنست که: زنگ خانه‏ى خداوند رحمان جل‏جلاله را مى‏زند و منتظر باز شدن در است! و بداند که صاحبخانه او را دعوت نموده است براى یک گفتگوى خصوصى!.

 17- توجه به اینکه: نباید بعد از گفتن "تکبیرة الاحرام" اجنبى در خانه‏ى دل او موجود باشد و یا بعد وارد شود.

 18- توجه و القاء این مطلب به خود که: الان در محضر خداوند ایستاده است و با او سخن مى‏گوید.

 19- توجه به اینکه: باید از ابتداى نماز از شر شیطان به خدا پناه برد و از او یارى جست(گفتنِ: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم).

 20- توجه به معناى بسم الله و خصوصاً دو صفت رحمان و رحیم او.

 21- توجه به معناى آیات، بدین صورت که ابتدا معناى آیه‏اى را که مى‏خواهد بگوید؛ تصور نموده و سپس ان کلمه را بگوید.

 22- داشتن حالت خضوع و فروتنى و ذلت در مقابل مولى‏ (کج نمودن گردن - گذاشتن دستها روى ران پا توجه به مواضع سجود به همراه داشتن عباو عرقچین (براى مردان) - به تن نمودن لباسهاى پاکیزه - استعمال عطر داشتن چهره‏اى محزون و گریان).

 23- توجه به عظمت گناهان و ناسپاسى ما و کرامت و رأفت بى حد خدا جل‏جلاله در حق ما.

 24- گفتن اذکارى دالّ بر عظمت و رأفت خداوند متعال، مثل: سبحانَ ربّى الرَّؤوف، الکریم، الغفار، و سبحان ربّى جل‏جلالُه و عَظُم شَأْنُهُ و یا هر ذکر دیگرى که بیشتر مورد پسند شماست.

 25- تلقین خود به این که: این آخرین نمازى است که مى‏خوانم. نماز کسى که با نماز خود وداع مى نماید و گویا این آخرین نمازى است که مى‏خواند و دیگر مهلتى به او داده نخواهد شد. (بریده شدن دست از دنیا و مناجات).

 26- توجه به این حدیث از امام صادق‏علیه السلام: هرگاه بنده‏اى در نماز خود به جانبى توجه نماید؛ خواه این توجه و التفات با صورت باشد ویا با قلب خود متوجه جانبى گردد؛ حق‏تعالى او را ندا مى دهد که: «اى بنده‏ى من به سوى چه کسى توجه مى‏کنى؟! آیا به کسى توجه مى‏کنى که از من بهتر است براى تو؟!!» و چون آن بنده این عمل را سه مرتبه تکرار نماید؛ حق‏تعالى نظر لطف را از او برداشته و دیگر به او نظر رحمت نمى‏کند!.

 27- باید براى مدتى تمرین کرد و طائر خیال را در چنگ گرفته و نگذارى که به هر جا خواست بپرد تا این عمل خیر عادت تو شود.

 28- باید در این راه بسیار استقامت کرد و اگر براى شروع نتوانستى از آن مأیوس و ناامید نشوى.

 29- نوافل جبران کننده‏ى نقصان نمازهاى فریضه است  پس نوافل نمازها را که در رساله‏ها ذکر شده‏اند؛ حتما بخوانیم.

 30- این که: حضور قلب در نماز موجب آن مى‏شود که خداوند تو را دوست بدارد بنابراین  تو نیز متوجه خدا شده و از روى محبت او را بپرست.

 31- متوجه تجسم اعمال باشیم.(نماز بدون توجه بسیار زشت و کریه خواهد بود). 

    التماس دعا


نوشته شده توسط اکبر فرحزادی | نظرات دیگران [ نظر] 
مورچگان
یکشنبه 88 اردیبهشت 6 , ساعت 10:34 عصر  

بسم الله الرحمن الرحیم

مورچه

بنظر شما مورچه قوی تر است یا انسان؟ اشتباه نکنید منظورم زور بازو – فیزیکی- نیست چرا که  در این صورت قطعا مورچه قوی تر است! زیرا او بنابر آزمایشات متعدد می تواند گاه تا 50 برابر وزن خود را جابجا کند در حالی که هیچ انسانی را توان جابجایی –و کشیدن روی زمین و بدون کمک ابزار – چنین وزنی نیست.

بگذارید طور دیگری بگویم: مورچه باهوش تر است یا انسان؟ باز فراموش نکنید منظورم محاسبه ریاضی و توان حل مسائل عقلی نیست .

این هم نشد باز بگذارید طور دیگر بگویم: مورچه عاقل تر است یا ما؟ مورچه زیرک تر است یا انسان؟ مورچه عاقبت اندیش تر و آینده نگرتر  است  یا فرزند آدم؟ مورچه پر تلاش تر است یا من و تو؟ مورچه از فرصتها بیشتر بهره می گیرد یا ما؟ و ...

با نگاهی دقیق و عمیق و بدور از تعصباتِ انسان مدارانه و «پان انسانیستی» می توان اذعان کرد که مورچگان از بسیاری از ما انسانها جلو تر و «فرجام نگر»ترند!.

مورچگان در بسیاری از لحظات زندگی در حال جستجوی آذوقه و توشه ای برای فردای زمستان، فردای قحطی و سختی، فردای نیازمندی و احتیاجند اما من و تو چی؟! .

مورچه با اراده، قوی ، با توجه، شجاع و نترس، دارای پشتکار و نیز دارای بسیاری از فضایل دیگر است.

مورچه کوچک «معلمی بزرگ» است، معلمی که گویا خداوند متعال آن را برای بیدارگری من و تو خلق نموده است.

مورچه کوچک عامل شرمندگی خیلی از ما انسانها در روز قیامت است.

مورچه کوچک موجودی «هدفمند» است که تنها برای رسیدن به هدف زندگی میکند. در میان مورچگان مورچه تنبل، کسل، از زیر کار در رو، مفت خور و بیکاره و ... وجود ندارد.

مورچه به خانه و خانواده بزرگ خود عشق می ورزد و همه وجودش را صرف همنوعان خود می نماید. او تکروی ندارد، خود خواهی ندارد، هر چه می خواهد برای همه می خواهد. مورچه موجودی وظیفه شناس و مسوول است. برای برداشتن یک بار سنگین اول تمام تلاش خود را صرف می نماید و در صورت ناتوانی از دیگران یاری می جوید.

مورچه، خیلی بزرگ است خیلی بزرگتر از آنچه ما تصور می کنیم و اکنون قضاوت با من و تو، مورچه عاقل تر است یا انسان؟

مورچه بهتر است یا ما؟ کدامیک از اوصاف زیبای او در ما نهادینه شده است؟ و اگر کسی معتقد است که انسان عاقل تر از مورچه است سخن ما به او این است:

که مگر نه اینست که «عقل» نیز مانند هر چیز دیگر باید دارای نشانه باشد؟ نشانه عقل انسانهایی که فاقد این اوصافند چیست؟ انسانی که آینده نگر و فرجام اندیش نیست چگونه عاقل است؟!!

انسانی که به قیامت و فردای احتیاج نمی اندیشد و برای آن روز توشه ای بر نمیدارد چگونه عاقل است؟! انسان تنبل و کسل که به راحتی عمر خود –این ارزشمند ترین چیز خویش - را تلف می کند چگونه عاقل است؟!

انسانی که تنها به خویش و شهوات نفس می اندیشد، خودخواه، متکبر، مغرور،غافل، بی اراده و فاقد عزم است چگونه می تواند ادعای عاقل بودن نماید؟!

انسان بی هدف و رها که نمی داند برای چی در این دنیا وارد شده و به دنبال چه باید باشد، چگونه مدعی عقل است؟!

انسانی که تنها به بهار  -و اکنون- می اندیشد! و از زمستان و بهارهای بعدی غافل است چگونه دارای عقل است؟

آری انسان و مورچه تفاوتهای فراوانی با یکدیگر دارند و از همین روست که بسیاری از انسانها باید هنگام مواجهه با یک مورچه ساعی و پر تلاش از خود خجالت کشیده و شرمنده از رویارویی با او شوند!!

بیایم تا دیر نشده مورچه را الگوی خود قرار داده و فضایل او را در خود متجلی سازیم.

«فردا باوری» و توجه به «هدف از خلقت» و زندگی، نکته ای نیست که به راحتی از کنار آن بگذریم . انسان عاقل فرجام نگر و عاقبت اندیش است. او برای فردای خود از «امروز» بهره میگیرد، او میداند که «زمستان سرد»! در راه است و برای رسیدن به بهار باید آنرا به سلامت پشت سر نهاد.

و از همین رو او برای رهایی از بحران از هم اکنون تدبیر می کند. انسان عاقل هر روز در حال جستجوست، جستجوی توشه برای آخرت.

او در همه اعمال کوچک و بزرگ، مادی و غیر مادی خویش خدا را  جستجو می کند، او را حاضر و ناظر می بیند، برای او تلاش می کند، برای او از لذتهای نامشروع چشم می پوشد، برای او سختی ها را تحمل می کند، برای او و تنها برای او زندگی می کند.

پس بیاییم به مورچگان -این حجتهای خداوند بر انسان در فردای قیامت- ثابت کنیم که ما اشرف مخلوقاتیم و آنها هر چه باشند تنها مورچه اند و بس!!.

و مباد روزی که آنها به ما ثابت کنند که آنان اشرف از ما و گران قدرتر از مایند و ما تنها «انسان نما»هایی در قالب انسان!!.         والسلام علی من اتبع الهدی

 


نوشته شده توسط اکبر فرحزادی | نظرات دیگران [ نظر] 
<      1   2      
درباره وبلاگ

آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام

اکبر فرحزادی
نویسنده این سطور معتقد است تنها مذهب بی نقص و نجاتبخش اسلام شیعی است و بدون هدایت اهل بیت علیهم السلام هرگز نمی توان به مقصد رسید. بیایید همه در نشر آموزه های اهل بیت علیهم السلام کوشا باشیم.
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 84 بازدید
بازدید دیروز: 111 بازدید
بازدید کل: 902449 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
لینک های روزانه

سایت آزمایشی آرامش جاویدان [151]
[آرشیو(1)]
فهرست موضوعی یادداشت ها
باطن بینی[4] . مرگ باوری[3] . حسین فخری[2] . خداگونه[2] . مبارزه با نفس[2] . موانع استجابت دعا[2] . نماز شب[2] . دانلود نوحه های مذهبی[2] . ولایت مداری[2] . مدیریت زمان[2] . آخرین فرصت[2] . اشعار زیبا[2] . بی نمازی[2] . شبهات عدل الهی[2] . دفع یک شبهه[2] . فلسفه خلقت[2] . فلسفه خلقت انسان . فلسفه وجود شیطان . قلب عاشق . قیام عاشورا یا مکتب عاشورا؟ . کثرت سجده . کفارات گناه . کنترل نفس . کوتاهی عمر . گشت نامحسوس . گناه بزرگ . گناه مبتلابه . لباس شهرت . لباس کفار . لبه پرتگاه . لقمه حرام . لنزهای رنگین . لنزهای زیبا! . لینک دانلود کتاب ثواب الاعمال . دنیا شناسی . دنیای ما . دو روی زیبایی . راه رسیدن به خدا . رنگ جماعت . رنگ خدا . رنگ سبز . رنگ فریب . رنگ ماندگار . زرف نگری . زنان و اسلام . زندان یا دانشگاه؟ . زیبا ترین پیامک! . ژرف اندیشی . سرسره . سطحی نگری . سقوط بزرگان . سکوی پرتاب . شاهدان اعمال . شبهات قرآنی . شبهات مربوط به حقوق زنان . شبهان اعتقادی . شبهای پیشاور . شدت عذاب در قیامت . شرابخواری . شعر . شعر در مذمت دنیا . شعری زیبا . شعری نو . ضرورت حجاب . ظاهر بینی . ظاهر و باطن . ظلم ستیزی . عاشورایی . عاقبت بخیری . عبرتها . عدل الهی . عذابها . عذابهای بی نمازان . عشق الهی . عشق الهی به بندگان . عفت و پاکدامنی . علم بهتر است یا ثروت؟ . عمر خاک طلا . عوامل استجابت . عیبجویی . غض بصر . غفلت . غفلت از شیطان . فریبای صادق . فضیلت سجده . فضیلت شیعه . فضیلت صلوات . پاسخ به شبهات . پای لنگ . پذیرش خطا . پرستاران . پرواز آخر . پیرامون چشم . پیراهن عثمان . پیراهن فریب . تابلوهای نفیس . تاثیر گناه در دعا . تبعیت از اکثریت . تجسس . تجسم اعمال . ترور شخصیت . تسویف . تفاوت زنان و مردان . تماثیل . تمثیلات . تمثیلها . تمثیلها و حکمتها . تمثیلی از زمین . تمثیلی زیبا . توبه . توجه به همنوعان . تولدی دیگر . ثواب مریض داری . چرا دعایها مستجاب نمیشه؟ . چشم چرانی . چشمان من . حب دنیا . حجت خدا بر انسان . حزب باد . حسن خلق . اشعار زیبا(2) . اشعار ناب . اشک بر امام حسین علیه السلام . اشک خوف . اصرار در دعا . المراجعات با ترجمه فارسی . انتفاضه . اندرز در همه چیز . انواع امتحان . انواع تولد . انواع عذاب شرابخوار . انواع میز . اهمیت تاریخ . اهمیت وضو . اوقات استجابت دعا . اولین گریه کننده بر علی علیه السلام در امت اسلام . با سرعت بسوی... . باران با ترانه . باز باران . آداب و شرایط دعا . آفات زبان . آقا الاغه! . آمریکا شناسی . آنگاه هدایت شدم . آینده نگر . احترام به والدین . از کدام تبار؟ . استدراج . استفاده از عمر . استفاده از قرآن . اسلام دین حزن! . اسم های بی مسمی . اشعار حکیمانه . بحران اتلاف عمر . برنامه ریزی . بسیار زیبا . به بهانه انتخابات . بهره برداری از قرآن . آب گون . آثار خوف از خدا . آثار سجده . آثار عجیب زیارت عاشورا . آثار مدگرایی . آخرین پرواز . مراقبه . مردم فلسطین و .. . یأس از رحمت . یاد مرگ . یاس از رحمت الهی . یک شرط آمرزش گناهان . در مورد نگاه . درسهایی از درخت . درسهایی از سدّ . نماز مقبول . نمازهای پنجگانه . نواقص العقول . نوشدارو . هدف شناسی . هویت . وجود غرایز، خوب یا بد؟ . ورقه ها بالا . ورود اجباری به بهشت . موجودی با اهمیت . موجودی با هوشتر از انسان . موجودی کوچک و خطرناک . مورچه عجیب . موی صاف . موی مجعد . میز ریاست . میزان خوف و رجا . نامه اعمال . نظام احسن . نقش غرایز در انسان . نقصان عقل زنان . نکته ای اخلاقی . نماز با توجه . مباهات خداوند به چه کسانی؟ . مثالی زیبا . مجالس عروسی . محب اهل بیت . محب علی . محبت الهی . محبت اهل بیت . محبوب واقعی . محرم . مد . مدگرایی . مدگرایی افراطی . خود شناسی . خوش سابقه بدعاقبت . خوف الهی . داستان . داستان پرواز . داستانها و اندرزها . حسینیان و یزیدیان . حضور قلب . حضور قلب در نماز . حق بینی . حق مداری . حیوانی عجیب . مرگ در عسل . مرگی شیرین! . مشکل گشایی . معرفت اهل البیت . معرفی دنیا . معلم اخلاق . معنای اخلاص . معنای حقوق بشر آمریکایی . معنای قرب الهی . معنای واقعی لبیک یا حسین . معنای واقعی هل من ناصر ینصرنی . مقام رضا . مناظره . مهار نفس . مهمترین امتحان . موانع استجابت .
نوشته های پیشین

مهر 90
شهریور 90
مرداد 90
تیر 90
اسفند 89
بهمن 89
دی 89
آذر 89
آبان 89
مهر 89
شهریور 89
مرداد 89
تیر 89
خرداد 89
اردیبهشت 89
فروردین 89
اسفند 88
بهمن 88
دی 88
آذر 88
آبان 88
مهر 88
شهریور 88
مرداد 88
تیر 88
خرداد 88
اردیبهشت 88
فروردین 88
دی 90
آبان 90
فروردین 91
لوگوی وبلاگ من

آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
لینک دوستان من

همفکری
جبهه وبلاگی غدیر
عاشق آسمونی
وبلاگ گروهی فصل انتظار
(( همیشه با تو ))
لحظه های آبی
ترنم یاس
بسیجی 57
اقلیم پارسی
بتلیجه (روستای نمونه ی ایثارگری)
.:: بوستان نماز ::.
دست خط ...
لنگه کفش
شین مثل شعور !
ولی امر مسلمین جهان امام مطلق سید علی س
پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار
زمینیان آسما نی
همنشین
سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
مذهبی فرهنگی سیاسی عاطفی اکبریان
آخرالزمان و منتظران ظهور
جمله های طلایی و مطالب گوناگون
پیاده تا عرش
انتظار
سوال امتحانی،طرح درس ،بانک مقالات،آموزش دروس
رهایی
نذر آقا
ارایه کننده بهترین میزبانی و دومین ...
منتظر ظهور
شکوفه نرگس
جاده های مه آلود
● بندیر
سجاده ای پر از یاس
خورشید پنهان
د نـیـــای جـــوانـی
نهان خانه ی دل
یه گفتگوی رودر رو
پرواز تا یکی شدن
شاعرانه 2
سرای اندیشه
TOWER SIAH POOSH
خاکستر سرد
سیب خیال
آخرین روز دنیا
آموزش کسب درآمد تضمینی+تفریح+ترفند+دانلود+کلیپ+جاوا اسکریپت
بهترین آرزو هایم تقدیم تو باد.
مهر بر لب زده
امُل جا مونده
%% ***-%%-[عشاق((عکس.مطلب.شعرو...)) -%%***%%
.:: رایحه ::.
PARANDEYE 3 PA
فانوسهای خاموش
عــــــــــروج
****شهرستان بجنورد****
فروش اینترنتی پارانتز
شب و تنهایی عشق
حامیان گفتمان امام و انقلاب
آقاشیر
دانلود بازی موبایل بازی موبایل بازی موبایل بازی موبایل
کامپیوتر+ اینترنت+ فن آوری اطلاعات+ آموزش
عشق در کائنات
سروش دل
روانشناسی آیناز
کـــــلام نـــو
شلمچه
فریازان...faryazan
امام مهدی (عج)
محفل یاران
.:: اســــوه هــــا ::.
بانک اطلاعات ترفند های موبایل وکامپیوتر
خبر روز
.:: رویش عشق::.
قدرتمندترین وبلاگ دانلود
یادداشتها و برداشتها
تعمیرات تخصصی انواع پرینتر لیزری اچ پی HP رنگی و تک رنگ و اسکنر
جاده خاطره ها

.: شهر عشق :.
بوی سیب BOUYE SIB
جاده مه گرفته
طریق یار
گل نرجس
مستانه
خلبان
*اسرار موفقیت*

حقوق دانشگاه پیام نور ایلام(ادرس جدید سایت http://lawtoday.ir/)
تیشه های اشک
فقط خدا رو عشقه
ما و دلاوران
فقط عشقو لانه ها وارید شوند
سلام شهدا
شهسوار دل
شــــــهدای روستای مـــکـــی کوهسرخ
برای اولین بار ...
تمهیدات
ایحسب الانسان ان یترک سدی
ایهاالناس بدانید گدای حسنم
رازهای موفقیت زندگی
چهل منزل تا اربعین
۞ مرکز دانلود ایرانیان ۞
پاک دیده
شجره طیّبه
آدمکها
جاء الحق و زهق الباطل
نور
لاله های ملکوت
نسیم یاران
ترنم نور
توشه آخرت
حرف دل
نشانه
Manna
...ترنم...
آواز پرجبرئیل

عشق الهی: نگاه به دین با عینک محبت، اخلاق، عرفان، وحدت مسلمین
سلام
عطش
☻♣♥ محمد قدرتی Mohammad Ghodrati ☻
عکس
بچّه شهید (به یاد شهدا)
دختر زمستان
بچه های باخرز
شهدای دفاع مقدس
تنها بیاد تو
خاکم سوادکوه
غروب آرزوها
جهاد همچنان باقی است
جبهه فرهنگی امام روح الله
پری برای پریدن
optima
گروه اینترنتی جرقه داتکو
نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
ماه و مهر
چفیه
COMPUTER&NETWORK
پردازشگر
بشکاف
صدای من
خط سوم
گلی از بهشت
کلبه حقیرانه من
پاتوق دخترها
احساس با تو بودن
کرانه های آسمان
آسمان شهادت
ܓܨ*..اگه باحالی بیا تو..*ܓܨ
خیبر
این نجوای شبانه من است
رهاتر از پرنده
جمعه های سوت و کور
مُنیف
کان ذن ریو کاراته دو ایلخچی
Ask quran
دوستان برای تعجیل در ظهور امام زمان در طرح صلوات شرکت کنید
محراب
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
الا بذکر الله تطمئن القلوب
دست نوشته های یک گل پسر چشم انتظار
پایگاه اطلاع رسانی محمد رضا آقابیگی
وجنات تجری من تحتها الانهار
طلبه های ونوسی
* روان شناسی ** ** psycology *
دسته سومی ها
مرصاد
کتابدار فردا
همکلاس
ساعت به وقت کربلا
گروه فرهنگی سردار خیبر
پرواز تا اوج
دکترمحمدحسین احمدزاده
سوادکوهی ریکا
خبرروز
خلوت من
من و افکارم
دل نوشته های هدهد سرگشته
حدیث عشق
نگاهی دیگر
دانستنی های از مسایل جنسی؟ چرا اینجوری؟
سنگر
*ستاره ی سرخ*
عطر حضور
وبلاگ مرزداران عشق(ایران)
ناجی
فرشته ی عشق و زندگی
سودابه
عدالت جویان نسل بیدار
.
مرامنامه عشاق
صل الله علی الباکین علی الحسین
شبکه خبری وآموزشی صنعت مرغداریpersianpoultrynews
عشق؛خدا؛پدر؛دوست دارم؛هدیه؛گل؛یادگاری؛عشق علی؛شادی
پر شکسته
زورخانه باباعلی
خورجین عشق
هاله
سکوت عشق
ستاد مردمی حمایت از تحریم کالاهای صهیونیستی
کبو ترانه .... تا بام ملکوت
در پناه آسمون
مهدویت و انتظار
برو بچه های ارزشی
جالب و دیدنی...!!!
فاو
عشق سرخ
دوزخیان زمین
vagte raftan
پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان
حب الحسین اجننی
شاد بودن و شاد زیستن
محمد شادانی
احساس ابری
شیدایی
mansour13
افق بیکران روح من
پرسپولیس
روان شناسی کودک
*آوای ققنوس *
یادداشت های گاه و بی گاه اسماعیل معنوی
شش گوشه
آرزوی وصــــــال
بنام خدا وسلام
السید عباس الموسوی
نسل کوثر ـ در پرتو ولایت
عطاری عطار
جمهوریت:اخبار داغ ، مقاله ، مصاحبه ، عکس ، کاریکاتور و طنز سیاسی
نان ، عشق ، موتور هزار
دانستنیهای ایران زمین
طهور
.:: گاواره ::.
صادقانه برای خواهرم
دنبال عدالت
عا شقان وهواداران استقلال
ناگفته های آبجی کوچیکه
به بهترین وبلاگ سرگرمی خوش امدید
شراب فرقت
یاسوج عــــشقـــــولـــــک
آهــــــــــــــــــــاوران
یا زهرا(س)
پری دریایی
دیوونه بازی
رد پای . . .
شبکه خبری بندیر
سلام بر عزیز دل حیدر
بچه های کوچه خاطره
امیدزهرا omidezahra
تعقل و تفکر
آزاد راه
ESPERANCE
هامون و تفتان
صبح دیگری در راه است ....
شلوق پلوق
ونسان ونگوگ
دوستانه
منتظر بیداری
PATRIS
دانلود ، ترفند ، برنامه ، بازِِی ، آهنگ ، کلیپ ، عکس،داستان
حرف های قشنگ
گل پیچک
مشق عشق
صحن دفتر دلم
نکته هایی از قرآن
شیعه مذهب برتر Shia is super relegion
یا قدس نحن قادمون
اللهم صلی علی علی بن موسی الرضا المرتضی
همسفر عشق
راهنما
پایگاه اطلاع رسانی قاین نیوز
دکتر علی حاجی ستوده
معنای زندگی
افرایش صدای گوشی+راه کسب درآمد از اینترنت+عکس بازیگران خانم خارج
عسل بانو و نازدونش
عمو اکبر
فرشته سیاهپوش
شاهد
سمپادیم - عاشق ورزش
الحمد الله الذی جعلنا من المتمسکین بولایت مولانا امیر المونین (ع
شعر سنگ مزار
سیر و سلوکی در اسلام و دیگر ادیان
حاج آقا مسئلةٌ
تنها
راه را با این می توان پیدا کرد
انا مجنون الحسین
kaveh
سرزمین انتظار
سلام میرودپشت
دوستی
اشعار و داستانهای عاشقانه
رویای زیبا ...
بازمانده تنهای تنها
نسیم وحی
الموت الاسرائیل
حســرت پـــرواز
دولت عشق
چشم
زنان در جهان
مریم
حقیقت بهائیت
او خواهد آمد
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

نگاهی دگر به عاشورا
یک حدیث ناب
شعری زیبا به مناسبت محرم
سبک زندگی
تحزب یا تهذب؟
نیمه پر لیوان یا نیمه خالی؟
من کیستم؟
تفاوت
خداحافظ ای ماه رمضان!!
خبری مهم
[عناوین آرشیوشده]