بسم الله الرحمن الرحیم
دعا (7)
در مباحث قبلى گفتیم یکى از موانع استجابت دعا گناه است و یک سرى از گناهان را که معصومین «علیهم السلام» بر آنها تأکید بیشترى داشتند و باعث عدم استجابت دعا مىشد را ذکر کردیم. یکى از روایاتى که تعدادى از این گناهان را -که باعث عدم استجابت دعا مىشود- ذکر کرده روایت زیر است: در روایت از امام سجادعلیه السلام آمده که:
وَ الذُّنُوبُ الَّتِی تَرُدُّ الدُّعَاءَ سُوءُ النِّیَّه
«از گناهانى که باعث مىشود دعاى انسان برگردد و بالا نرود سوء نیت است».
ممکن است کسى بپرسد:
«مگر مىشود نیت انسان گناه باشد؟ زیرا در بعضى از روایات هم هست که: افکار انسان اگر به مرحله عمل و گناه عملى نرسد انسان به خاطر آنها تنبیه نمىشود. مثلا اگر من در ذهنم به کسى حسادت کنم و این حسادت به مرحله عمل –یعنی اینکه کارى را نسبت به او صورت بدهم- نرسد؛ برایم گناهى محسوب نمىشود، پس چرا اینجا نیت بد و بدون اقدام کردن به عمل، گناه محسوب مىشود؟!»
در جواب مىگوئیم:
«در این روایت هم نیامده که براى این نیت بد انسان را تنبیه مىکنند بلکه مىگوید: حتى فکر و اندیشه بد، روى روح و روان او اثر مىگذارد.»
مثلا انسان را قسى القلب می کند و یا اثر این افکار بد ردّ دعا است. از این رو گویا خداوند مىفرماید: وقتى تو نیتت بد است من تو را تنبیه نمىکنم و روز قیامت براى این سوء نیت جزایى نمىبینى ولى دعایت را نیز مستجاب نمىکنم.
بر مجازات نیت بد همین بس که دعاى انسان رد شود و بالا نرود
اینگونه گناهان گناهان قلبی اند که کیفر اخروی ندارند ولی آثار دنیوی آن ها به ضرر انسان است.
. در ادامه روایت بعد از سوء نیت آمده وَ خُبْثُ السَّرِیرَِه «خبث» به معناى پلیدى است و «سریره» یعنى آن باطن انسان که هویدا نیست. یکى از اسامى قیامت نیز یَومَ تُبلَى السَّرائِرُ است. یعنى فرداى قیامت که باطن انسانها آشکار مىشود. روزى که خداوند ستاریت خود را از اعمال ما بر مىدارد. پس باید از قبل، قبل از اینکه پردهها را بردارند، خودمان پردهها را کنار بزنیم و پشت آن را خود قبل از رسیدن قیامت آراسته و پاکیزه کنیم. خودمان اعمالمان را چنان از بدیها پاک کنیم که فرداى قیامت که اسم جهنمی ها را مىخوانند خیالمان راحت باشد که ما جزء آنها نیستیم نه اینکه آنچنان عمل کرده باشیم که خود نیز ندانیم در کدام طرف خط هستیم. مثل دانشآموز سرافرازى عمل کرده باشیم که با خود مىگوید: اشکال ندارد اگر 20 نگیرم حتما 18 را مىگیرم نه مثل دانشآموزى که نمىداند 9 مىگیرد و رد مىشود و یا 10 مىگیرد و قبول مىشود.
پس زمانى که مىخواهند اسمها را بخوانند خیالمان راحت باشد و با خود بگوید: من قبل از آمدن به این دنیا حسابهایم را پاک کردهام و توبه کردهام و سعى کردهام پس از آن دیگر گناه نکنم، نگوئیم:«خدا خیلى مهربان است و ما هر کارى کردیم مىبخشد».
ما منکر آن نیستیم که خداوند مهربان است ولى خدا هم بهشت و هم جهنم هر دو را آفریده است و جهنم را هم نگفته است که فقط براى کافران است پس باید به اعمال صالح خود متکى باشیم و نه به امید عفو و آمرزش خدا. اگر در پرونده اعمال دو نفر یک گناه واحد باشد آیا در فرداى قیامت این دو نفر در برابر میزان به یک صورت قرار مىگیرند؟ خیر ممکن است یکى سعى کرده گناه نکند ولى مرتکب گناه شده ولى یکى اصلا برایش مهم نبوده که گناه بکند یا نکند. یکى بعد از گناه سعى در توبه داشته و دیگرى سعى بر توبه نداشته پس اینها در برابر میزان به یک صورت نیستند.
توبه، متعلق به کسانى است که سعى در گناه نکردن دارند ولى غفلتا گناهى را انجام مىدهند نه کسانى که بىتوجه و عمدا همواره مرتکب گناه مىشوند. ما باید سعى کنیم گناه نکنیم و اگر خطایى کردهایم خدایى ناکرده از روى عمد نبوده باشد و توبه کرده باشیم، فرداى قیامت به نیّت ها توجه مىشود.
بعضى دزدها با معرفتند! و پست نیستند. قصه فُضَیل عَیّاض را حتما شنیدهاید. او یک زمانى یک دزد قهار بوده و بعدها یک عابد به تمام معنى شده. چرا چون او وقتى که دزد هم بود یک دزد با معرفت بود. روزى یکى از زیردستان فضیل یک اسب دزدیده بود، آن اسب را نزد فضیل آورد و گفت این اسب را دزدیدهام و آوردهام تا بین هم تقسیم کنیم. فضیل به او گفت: «فورا اسب را برگردان». آن زیردست به او مى گوید: «این یک اسب سرحال و خوب است، چرا اسب را برگردانم؟!!» چون خیلى اصرار کرد فضیل دعایى را که صاحب اسب بر گردن اسبش آویزان کرده بود تا راهزنى آن را ندزدد به او نشان داد و گفت: «الان که تو این اسب را دزدیدهاى نه تنها مال مردم را دزدیدهاى بلکه ایمان او را نیز دزدیدهاى. صاحب اسب به خاطر این دعایى که به گردن اسبش آویزان کرده او را به خدا سپرده است و تو با این کارت او را به خدا نیز بدبین کردهاى، ایمان او نسبت به خدا سست مىشود، سریع اسب را برگردان تا ایمانش نسبت به خدا سست نشود».
این سردسته دزدها است که این حرف را مىزند. او با اینکه دزد زبردستى بوده؛ با این حرفش که «ما دزد ایمان مردم نیستیم» مشخص مىکند که با معرفت است و همین معرفتش باعث مىشود که روزى در حال دزدى صداى صوت قرآنى او را منقلب مىکند که مىخوانده است:
اَلَمْ یَاْنِ لِلَّذینَ آمَنوا اَنْ تَخشَعَ قُلُوبُهم لِذِکرِ اللّهِ؟
آیا وقت آن نرسیده است که آنانکه ایمان آوردهاند قلبشان با ذکر خدا خاشع شود.
این آیه را که مىشنود فریاد مىزند و مىگوید: «چرا وقتش رسیده است» و پس از آن مدتها کسى فضیل را ندید و رفت خلوت گزید و بعد با انسانهاى صالح در آمیخت و به انسان عابد و پرهیزگارى تبدیل شد. او اگر به اینجا رسید علتش این بود که خوش نیت و با معرفت بود. بنابر این اگر گناه هم مىکنیم؛ نباید گناه را از روى خباثت و جسارت انجام دهیم؛ بلکه اول باید سعى در گناه نکردن داشته باشیم. حال اگر در پرونده ما گناهان اندکى هم پیدا شد گناه با جسارت و پررویى نباشد.
گر اینگونه باشیم آن وقت مىتوانیم امید داشته باشیم که: خداوند آمرزنده و مهربان است. خداوند بندهاى را که عمدا گناه مىکند و هتک حرمت الهى مىکند؛ به راحتى نمىبخشد.
در ادامه روایت پس از سوء نیت و خبث سریره گناه دیگرى را که برشمرده نفاق در دل نسبت به براداران دینى است.
وَ النِّفَاقُ مَعَ الْإِخْوَانِ
دوروئى و نفاق را نیز از گناهانى برشمرده که موجب ردّ دعا مىشود.
عامل دیگرى که در این روایت برشمرده است:
و تَأْخِیرُ الصَّلَوَاتِ الْمَفْرُوضَاتِ حَتَّى تَذْهَبَ أَوْقَاتُهَا
«تأخیر نماز واجب از وقتش به گونهاى که وقت آنها بگذرد»
است که آنهم باعث عدم استجابت دعا مىشود.
عامل دیگرى که در روایت ذکر شده است:
تَرْکُ التَّقَرُّبِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِالْبِرِّ وَ الصَّدَقَه
ترک تقرب به خداوند از طریق صدقه دادن و بذل و نیکى کردن به دیگران است .
البته صدقه ندادن حرام نیست ولى موجب دور شدن انسان از خدا مىشود و نیز موجب عدم استجابت دعا. صدقه ندادن، گناه نیست ولى دیگر انسان نباید منتظر باشد که دعایش مستجاب بشود. اینها گناهان قلبى است که انسان براى آنها تنبیه نمىشود ولى آثار وضعى در زندگى انسان دارند که یکى از آنها عدم استجابت دعا است.
عامل دیگر کلام بد بر زبان جارى کردن و فحش دادن است که از گناهان عملى است یعنی نه تنها عقوبت اخروى دارد بلکه باعث عدم استجابت دعا و یا تاخیر در آن مىشود.
اسْتِعْمَالُالْبَذَاءِ وَ الْفُحْشِ فِی الْقَوْلِ
به کارگیرى سخنان زشت و فحش در کلام است
پس بد دهنى نسبت به یکدیگر نیز مانع استجابت دعاست. حال یک سرى دیگر از علتهاى عدم استجابت و همچنین یک سرى از علتهاى تأخیر در اجابت را بر مىشماریم.
یکى از اصحاب امام صادقعلیه السلام مىگوید: «از آقا پرسیدم: آیا مىشود که دعاى شخصى با تأخیر اجابت شود؟» امامعلیه السلام مىفرمایند: «بله، عِشرُونَ سَنَه» یعنى حتى 20 سال بعد!!.
باز در حدیث داریم که امام صادقعلیه السلام مىفرمایند:
کَانَ بَیْنَ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «قَدْ أُجِیبَتْ دَعْوَتُکُما» وَ بَیْنَ أَخْذِ فِرْعَوْنَ أَرْبَعِینَ عَاماً
این حدیث در مورد دعاى حضرت موسىعلیه السلام و برادرش است که از خداوند خواستند؛ «فرعون را عذاب بده» در این آیهى قرآن، خداوند فرمود: «من دعایتان را مستجاب کردم».
امام صادق علیه السلام می فرمایند: از زمانى که خداوند خطاب به حضرت موسىعلیه السلام و برادرش گفت: «دعایتان مستجاب شد» تا زمانى که فرعون را غرق کرد 40 سال طول کشید!!.
به این گونه موارد، تأخیر در اجابت دعا مىگویند. پس بعضى اوقات دعاها اجابت شده ولى اثر آن تا سالها بعد به تأخیر مىافتد. حتى حدیث مىگوید: «دعاى ظالم هم ممکن است مستجاب شود» منتها خداوند دعا را مىشنود و نگه مىدارد تا ببیند این انسان گنهکار توبه مىکند یا نه؛ اگر توبه کرد مانع اجابت برطرف مىشود و دعا اجابت مىشود.
از امام صادق علیه السلام مىپرسند: «مگر خداوند نمىفرماید: اُدعُونى اَستَجِبْ لَکُم بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را؟ پس چرا ما مىبینیم انسانی دعا مىکند ولى دعایش اجابت نمىشود؟!».
و یا انسان مظلومى بخاطر ظلم ظالمى دعا مىکند ولى دعایش مستجاب نمىشود.
امامعلیه السلام مى فرمایند:
وَیحَک َما یَدعُوهُ اَحَدٌ اِلا اسْتَجابَ لَهُ
واى بر تو؛ احدى از انسانها دعا نمى کنند مگر آنکه دعاى آنها مستجاب است.
یعنی چرا این حرف را مىزنى؟ وقتى خداوند گفته است: «ادعونى استجب لکم» پس استجابت مىشود. ولى اینکه اثرش را تو ببینى فرق مىکند:
اَمّا الظّالِمُ فَدُعاوُهُ مَردُودٌ اِلى اَن یَتُوبَ اِلَیه
اما ظالم که دعا مىکند دعاى او رد مىشود و باز مىگردد تا زمانى که توبه کند
و وقتى توبه مىکند خداوند حتى دعاهاى قبلى او را که شاید از یاد خود او رفته باشد! اجابت مىکند و این از آن دسته دعاهایى است که با تأخیر برآورده مىشود.
و اَمّا المُحِقّ فَانَّه اِذا دَعاهُ استَجابَ لَه
و انسانى که اهل ظلم نیست و بر حق است وقتى که دعا مىکند دعایش اجابت مىشود
اما ممکن است اجابت دعایش اینطور باشد که
صُرفَ عَنْه البَلاءُ مِن حَیثُ لا یَعلَمُه
به خاطر دعایش ما بلایى را از او رد کنیم.
مثلا فردى دعا مىکند خدایا به من پولى بده و خدا آن دعا را به این شکل اجابت مىکند که بلایى را که او حتى فکرش را نمىکرده است از او دفع مىکند و فرد فکر مىکند که دعایش اجابت نشده در صورتى که به واسطه دعا کردنش خداوند این بلا را از او دفع کرده است.
پس اجابت دعاى انسان شکلهاى مختلفى دارد یک شکل آن دفع بلا است و شکلهاى دیگرش این است که:
و ادَّخرَ لَه ثَوابًا جَزیلا لِیَوم حاجَتِه اِلَیه
ثواب و پاداشى براى روز احتیاج او -یعنى روز قیامت- ذخیره مى شود
بعضى اوقات که ما دعا مىکنیم و ظاهرا مىبینیم دعاهایمان برآورده نشده است مىگوئیم: «دعاهایمان فایده نداشت» اما این گونه نیست.
یکى از علتهاى اینکه مثلا سرمان درد مىکند و دعا مىکنیم که سردردمان خوب شود و خوب نمىشود این است که لحظه لحظهاى که درد مىکشى و دعا مىکنى خداوند برایت ثواب مىنویسد و با اینکه عمل خیر دیگرى انجام ندادهاى ثواب بردهاى. خودِ درد کشیدن، جمع کردن ثواب است و تأخیر در اجابت هم خود باعث ثوابِ افزون مىشود.
ائمهى بزرگوار ما مىگویند: «خداوند در آخرت ثواب خیر تأخیر اجابت دعا را مىدهد و اینقدر در مقابل تأخیر دعا پاداش عظیم مىدهد که بندگان مىگویند: اى کاش هیچکدام از دعاهایمان در دنیا اجابت نمىشد».
پس صِرف عدم اجابت ظاهری به این معنى نیست که خداوند دعاهاى ما را نشنیده و یا نپذیرفته است؛ بلکه به شکلهاى دیگرى بندهاش را به کمال نزدیک مىکند. همین که هر روز تأخیر، باعث افزونى ثواب مىشود؛ لطف خداوند به انسان را مىرساند که ثوابها را براى روز احتیاج نگه مىدارد. روزى که انسان محتاج این ثوابهاست. خداوند این ثوابهاى عظیم را براى او ذخیره مىکند.
پس یکى دیگر از علت تأخیر افزایش منزلت و ثواب بنده است.
ادامه دارد...........
لطفا با درج نظرات خود در قسمت
«نظرات دیگران»
مرا در جهت بهتر شدن مطالب یاری نمایید
با تشکر
التماس دعا
اکبر فرحزادی نویسنده این سطور معتقد است تنها مذهب بی نقص و نجاتبخش اسلام شیعی است و بدون هدایت اهل بیت علیهم السلام هرگز نمی توان به مقصد رسید. بیایید همه در نشر آموزه های اهل بیت علیهم السلام کوشا باشیم. |