بسم الله الرحمن الرحیم
درسهایی از «مو»
یکی از جلوه های «زیبایی بخش» در میان مخلوقات خداست، موجودی که خود به تنهایی فاقد زیبایی است ولی وقتی با هم نوعان خود گرد هم می آیند و بر سر یا صورت کسی می نشینند موجب زیبایی او می شوند.
موجودی بی جان و بی روح! که وجودش روح افزا و جان بخش است و شادابی و طراوت می بخشد؛
سخن از موست که یکی از نعمت های بزرگ الهی است. جزیی از وجود انسان و برخی حیوانات که کاربردهای فراوان دارد و در عین حال می تواند معلم خوبی برای آنان که چشم بینا و گوش شنوا دارند، باشد.
مو اقسامی دارد برخی صاف و برخی مجعّدند و برخی فِر و برخی دیگر لَخت و برخی دارای حالت اند، برخی خیلی نازک و برخی معمولی اند.
اقسام مختلف مو با زبان بی زبانی می گویند: «مهم نیست چه شکل و چه جنسی باشی بلکه مهم آن است که در راستای آنچه خلق گشته ای؛ به وظیفه ات به نحو احسن و شایسته عمل نمایی». وظیفه مندی، عمل به تکلیف و هدفمندی در زندگی درسی است که از اقسام مو می گیریم. [همه ی اقسام موی سر به گونه ای موجب زیبایی صاحبانشان می گردند].
مو اقسام دیگری نیز دارد: موی سر، موی صورت مانند ابرو، مژه، ریش، سبیل، موهای زاید قسمت های مختلف بدن و یا موهای ریزی که تمام بدن انسان را پوشانده اند؛ اینکه فواید علمی آنها چیست؟ مجال دیگری می طلبد که مورد بحث ما نیست اما درسی که از آنها می توان گرفت این است که:
مهم نیست در کجا و به چه کار مشغول باشی، کارمند باشی یا کارگر، روحانی یا معلم، بقال یا قصاب، رییس یا مرؤوس ، تنها باشی یا با جمع و ... . مهم آن است که در هر جا که هستی کار خود را درست انجام داده و از زیر بار وظایف شانه خالی نکنی.
انسان مؤمن هر جا که باشد و در هر شغلی، هدفش تنها رضای خالق است و بس از این رو تمامی فعالیت های او عبادت است و فرقی بین شریف یا وضیع بودن شغل، مسؤولیت و یا کار او نیست.
چه بسا رفیع که وضیع می گردد مانند مویی که بر سر است و در اثر حوادث می ریزد و نابود می شود ولی موی زیربغل همچنان مقاوم و استوار سال ها باقی و پابرجاست!. این مو به ما می گوید: «می توان در محیطی آلوده و جامعه ای فاسد نیزمقاومت کرد و باقی بود و سقوط نکرد و به وظایف خود عمل کرد»،
می گوید: «برای من مهم نیست که خداوند مرا در چه محیطی خلق کرده و برای من چه چیز را پسندیده، مهم آن است که بنده باشم و مطیع، مهم انجام وظایف است و بس».
برخی موها دائما در حال رشدند مثل موی سر و صورت و برخی از موها رشد ندارند مثل موی مژه و ابرو-البته در زمان میان سالی- پس، هر تغییر و تحول و یا رکود و عدم تغییر بد نیست گاه باید مثل موی سر بود و در حال رشد و تکاپو و گاه مثل مژه ثابت و بدون تغییر بود.
گاه تغییر و تحول به صلاح انسان نیست؛ موی سر که بلند می شود قیچی می گردد. در زندگی انسان نیز هر تحول و رشد ظاهری لزوماً مثبت نیست چه بسیار از تغییرات زندگی که موجب دوری انسان از اصل خویش و خدای خویش می گردد! مثل موی سر که بریده شده و از پیاز مو جدا می شود. چه بسیار فقیرانی که ثروتمند شده و از خدا دور شده اند و چه بسا مریضی که خوب شده و دیگر خدا را صدا نمی زند؛ چه بسا دعا کننده ای که حاجت گرفته و دیگر خدا را فراموش کرد و... .
موی سر می گوید: «گاه برای ماندن باید کم شد، سختی کشید» پس، هر کم شدن ظاهری کم شدن نیست مثل انفاق اموال که موجب رشد و نمای آن و باقی ماندن آن برای فردای قیامت است.
هزاران مو اگر در جای خود باشند مفیدند ولی یکی از آنها اگر در غذا بیفتد موجب حال گیری است.
پس از آنجا که «هر چیز به جای خویش نیکوست»، اگر انسان در این عالم هستی جایگاه خویش را گم کند و پا از حد خویش فراتر نهد موجب اشمئزاز و تنفر است. انسان در این جهان جایگاهی جز عبودیت و بندگی خدا ندارد و گاه یک انسان که «فرعون» می شود و ادعای خدایی می کند عالَمی را به فساد می کشد.
گاه هزاران مو ارزش ماندن ندارند و باید قیچی شوند و گاه یک دانه از آنها ارزشمند است «مویی از خرس، غنیمت است».
پس لزوماً کثرت ارزشمند نیست بلکه گاه ندرت موجب گران قدری و گران سنگی یک چیز است.
گاه یک مو انسان قدرتمندی را از کار می اندازد آن گاه که در چشم او می رود، آن موی ضعیف می گوید: «انسان تو با این همه ضعف و ناتوانی ات چگونه در برابر خداوند متعال تکبر ورزیده و ناسپاسی پیشه می سازی؟» موی کوچک می گوید: «می توان کوچک بود اما کارهای بزرگ کرد پس خودت را دست کم نگیر».
یک انسان گرچه در ظاهر کوچک است و در عالم هستی عددی محسوب نمی شود ولی همین انسان می تواند منشاء آثار خیر و پربرکتی باشد. امام خمینی رحمت الله علیه یکی از نمونه های این انسان هاست.
موی کوچک می گوید: «می توان ابرقدرت ها را عاجز ساخت اگر پاشنه ی آشیل آنها را شناخته و هدف بگیری».
وقتی موی سر را کوتاه می کنیم؛ دردی حس نمی کنیم ولی کندن آنها دردناک است به بیان دیگر «بریدن» درد ندارد و «کندن» دردناک است. پیام این نکته این است که:
«خود از دنیا و علائق آن بریده و جدا شوید پیش ازآنکه شما را از آن کنده و جدا سازند».
مُوتُوا قَبلَ اَن تَمُوتُوا
بمیرید پیش از آنکه بمیرید!
نکته ی دیگر:
موی سر عامل زیبایی است و نعمتی بزرگ از نعمت های الهی است و فقدان آن نیز موجب از دست رفتن بخشی از زیبایی انسان است. مؤمن نیز باید اینگونه باشد وجودش زینت جامعه، زینت دین و زینت اهل بیت علیهم السلام باشد. فقدانش در جامعه محسوس بوده و خلاءش حس گردد.
مو می تواند عامل بسیاری از گناهان و ناسپاسی ها و زمینه ای برای آزمایشات الهی باشد. نمونه های زیر از آن جمله اند:
- خانمی که موهای سر خود را در برابر نامحرم نمی پوشاند در حال کفران نعمت و معصیت است چون هدیه کننده ی این مو به او، از وی خواسته که آنها را از نگاه نامحرم حفظ کند. پس گاه، شکر نعمت به پوشاندن [و کفران] نعمت است و گاه کفر نعمت به آشکار ساختن آن است!.
- آقایی که موهای سر خود را به هر مدلی که متداول شد شکل می دهد و به این ترتیب گرفتار شهرت طلبی و نوعی لباس شهرت می گردد و یا گاه عزت و کرامت انسانی را زیر پا نهاده و موی خود را به بدترین شکل ها در می آورد؛ او نیز مرتکب نافرمانی و کفران نعمت گشته است.
- مردی که موهای صورت خود را می تراشد به بهانه ی آنکه بهداشت صورت را رعایت نماید نیز گرفتار نوعی دیگر از معصیت گشته است. البته به آن برادر باید گفت: «اگر بهداشت صورت منظور است، پس چرا موهای سر خود را هر روز نمی تراشی ؟!» زیرا موهای صورت هر روز شسته می شود ولی موهای سر هفته ای دو یا سه بار! و اگر «زیباتر شدن» منظور است؛ آن در صورتی بی اشکال و خوب است که دلیلی برای منع آن از سوی خداوند متعال نداشته باشیم و هر زیباتر شدنی مطلوب و صحیح نیست!.
- نمونه ی دیگر از معاصی مربوط به مو:
آن مردی که موهای پشت لب خود را بلند کرده و از آن «آرم کمونیست»ها را می سازد اگر در جامعه ای زندگی کند که این اقدام نشانه ی کمونیست بودن است؛ او نیز مرتکب گناه گشته است؛ گناهی به نام «تَلبُّس به لباس کافران» و شبیه ساختن خود به اهل کفر.
-انسانی که به بلندی سبیل خود می بالد و در سایه سبیل خویش به «قلدری و مردم آزاری» می پردازد نیز گرفتار نوعی دیگر از معصیت گشته و از «مو» آسیب دیده است. و...
عجب موجودی است این مو، برخی برای داشتنش بال بال می زنند، آنان که موهای سرشان ریخته و یا نوجوانی که مویی بر صورتش نروییده و رویش آن را نشانه ی مردانگی می داند و برخی اقدام به تراشیدن آن می کنند به قصد مدگرایی و یا به بهانه ی بهداشت!.
البته گاه نیز به دلیل مبارزه با کبر و قطع هر نوع وابستگی به زرق و برق دنیا لازم است خود را از آن جدا ساخت مانند لزوم تراشیدن موی سر در ایام حج تمتع.
مو، عامل زندگانی و حیات برخی از موجودات است مانند برخی از حیوانات و اگر پشم گوسفند را نیز نوعی مو بدانیم – که هست- سخن گفتن از آثار پر برکت آن در زندگی انسان، به درازا کشیده خواهد شد.
اما یک مو نیز وجود دارد که برای نگاه به آن و یا به دست آوردنش، سزاوار است که از هستی خویش گذشته و جان را نثارش کنیم، و آن «موی زلف یار» است آنجا که سعدی می گوید:
سلسله ی موی دوست، حلقه ی دام بلاست
هر که در این حلقه نیست، فارغ از این ماجراست
گر بزنندم به تیغ در نظرش، بی دریغ
دیدن او یک نظر، صد چو منش خون بهاست
همان مویی که شهدا را واله و شیدای خویش ساخت و دستگیره ای برای عروج ایشان به سوی یار شد و مایه ای برای غبطه ی ما خاک نشینان.
اللهمَّ ارزُقنا حَلاوتَ ذِکرِکَ
والسلام - التماس دعا
اکبر فرحزادی نویسنده این سطور معتقد است تنها مذهب بی نقص و نجاتبخش اسلام شیعی است و بدون هدایت اهل بیت علیهم السلام هرگز نمی توان به مقصد رسید. بیایید همه در نشر آموزه های اهل بیت علیهم السلام کوشا باشیم. |