بسم الله الرحمن الرحیم
درخت
موجودی سب، زرد، نارنجی و گاه رنگین کمانی از رنگها و یکی از جلوه های زیبای طبیعت و از الطاف بزرگ الهی است. وجود شریفی که بخش بزرگی از حیات موجودات وابسته به حضور و خدمات اوست.
آری سخن از درخت است همان موجود گرامی که ریه ی زمین است. معلمی دیگر برای آنان که خواهان درس گیری و پند آموزی اند.
برخی از درختها همیشه سبزند؛ چهار فصلند؛ خزان ندارند؛ در سرما و گرما، بهار و زمستان، سبز و پایدارند، خواب پاییزه و زمستانی ندارند؛ همیشه بیدارند، همیشه پرنشاط و در حال تلاشند آنها در مَثَل مانند شرکت کننده در مسابقه ی دو سرعت اند که تا رسیدن به خط پایان در حال حرکت و دوندگی است. او می داند در یک مسابقه ی مهم استراحت معنی ندارد؛ باید همیشه تلاش کرد و استراحت تنها برای زمانی است که به مقصد رسیده ایم. مؤمن این گونه است او مصداق درخت همیشه سرسبز و پایدار است؛ در راه بندگی خدا خزان ندارد، گل همیشه بهار است.
او آگاه است که فرصت، اندک است و مجالی برای خواب –غفلت- نیست. او می داند که استراحت برای این دنیا نیست، این دنیا دنیای تلاش و بیداری است، او مطیع این فرمان قدسی خداوند متعال است که:
«اَخِّر نَومَکَ اِلی القَبرِ و ... راحَتَکَ الی الجَنَّهِ»
خوابت را تا زمان مرگ و حضور در قبر به تاخیر انداز و استراحتت را برای زمان حضور در بهشت .
مؤمن همیشه سبز است و نشاط آور، شاد است و شادی آور، او مانند درختِ سر سبز است که هر که به او نظر کند جانی دیگر می گیرد و مشتاق او می گردد.
برخی درختان درخت های مثمر اند، درختانی که علاوه بر زیبایی دارای میوه های لذیذند ولی برخی درخت ها غیر مثمر اند، مانند درخت باش که پاره ی تن خویش را نثار دیگران کرده از خود و عزیزان می گذرد تا دیگران بهره مند گشته و متلذذ گردند.
میوه ی درخت هر گاه رسید از مام مهربان خویش جدا گشته، دلبستگی ها و وابستگی ها را از خود دور ساخته و جدا می سازد؛ او می گوید: «تو نیز باید بتوانی هنگام رسیدن و کامل شدن قطع وابستگی از علایق دنیوی نموده و خود را از مام دنیا جدا سازی».
برخی از درختانِ مثمر سخاوتمندند؛ آنها شاخه های پر از میوه ی خود را خم کرده و به راحتی در اختیار انسان می گذارند ولی برخی از آنها در عین سخاوت معتقدند اگر طالب و خواهان میوه آنها هستی باید تلاش نموده از آنها بالا رفته و با تحمل سختی و زحمت آنها را به دست آوری.
گروه اول صفتی خوب و صفتی ناپسند دارند، اینکه به راحتی و سخاوتمندانه می بخشند نیکوست ولی این که فرصت تلاش و تحمل سختی را از طالبان می گیرند صفتی نامطلوب است.
برخی از درخت ها نیز گویا بخیل اند؛ حتی موقع کندن میوه نیز گویا نمی خواهند از میوه ی آنها برخوردار شوی؛ گاه با تیغ های خود به نوازش انسان می پردازند مثل درخت تمشک و یا خرما و گاه آن گونه سفت و سخت میوه ی خود را می چسبند که به راحتی نمی توان آنها را جدا ساخت.
برخی درخت ها مجنون اند و حال جنون از ظاهرشان پیداست شاخه هایی افتاده و آویزان و دستخوش بادهای آرام و تند، گویا آنها از حال خود و اطرافیان بی خبرند. برخی از آدم ها نیز این گونه اند گویا در این عالم نیستند؛ از احوال اطرافیان و پیرامون بی خبرند در خود فرو رفته و تنها با خوداند؛ آشفته و حیرانند و واله و شیدا، گویا دوری از معشوق – لیلی- آنها را مجنون ساخته، خواب و خوراک ندارند. برخی از عرفا این گونه اند.
برخی از درخت ها سرو اند که سر به آسمان دارند و گویا اصلاً زمین را نمی بینند!؛ بلند قامت و استوارند در مقابل هر بادی قد خم نمی کنند آنان «بیدی نیستند که به هر بادی بلرزند». البته برخی از آنها متکبرند و گمان دارند که هرگز نباید در برابر هیچ بادی سر خم کرد و همین امر موجب شکست آنها در برابر تندبادها می شود درهم می شکنند و نیست می شوند؛ مؤمن این گونه نیست او گرچه قدی بلند و استوار دارد و در برابر هر بادی قد خم نمی کند و با هر بادی نمی لرزد؛ اما به خوبی می داند که در برابر برخی حوادث و سختی ها ی زندگی باید منعطف بود، باید از خود انعطاف نشان داده و با آنها کنار آمد. در برابر برخی از تند بادهای حوادث و برای رفع خطر باید گاه با تحمل و همنشینی مسالمت آمیز با آنها و گاه با کتمان اعتقادات و ارزش ها و امری به نام «تقیه» آن تند بادها را پشت سر گذاشت چرا که در غیر این صورت او نیز مانند آن درخت قد بلند، متکبر و مغرور درهم می شکند و نابود می شود.
درخت ریه ی زمین است؛ او دی اکسید کربن را گرفته و اکسیژن تحویل می دهد. او مایه ی حیات و زندگانی است او مثل یک کارخانه ی بازیافت است مثل یک زندانِ خوب است، زندان خوب، زندانی است که افراد شرور را تحویل گرفته، آنها را پرورش داده و انسان های خوبی تحویل اجتماع بدهد. نه آنکه دانشگاهی باشد برای آموزش انواع ترفند های دانسته و نادانسته به زندانیان تازه وارد!؟
پس بعضی زندان ها مثل درختند و برخی از آنها مثل دانشگاهند! البته نه هر دانشگاهی، بلکه دانشگاهی که جوانان پاک ضمیر و معتقد وارد آن می شوند ولی گاهی جوانان آلوده، منحرف، وابسته ی فکری به غرب، بی دین و بی هویت از آن خارج می شوند!.
راستی کدام یک دانشگاه و کدام یک زندان است؟!
گاه سایه ی تک درختی در بیابان امید بخش و مایه ی زندگانی است و گاه در جامعه ای آلوده و کویر گونه وجود انسانی الهی حیات بخش و عامل هدایت است. وجود نازنین انبیاء الهی و مردان خدا این گونه است.
درخت از زمین توشه می گیرد و به آسمان بالا می رود، پای او در زمین است ولی توجه او و نگاه او به آسمان است و البته هر چه توجه او به آسمان و نیاز او به نور خورشید بیشتر باشد بیشتر و بیشتر بالا می رود. انسان نیز باید این گونه باشد؛ کره ی خاکی برای بهره گیری و پرواز اوست و برای یک پرواز موفق نیاز به استمداد از بالا و انوار الهی است. اگر توفیق الله قرین باشد عروج انسان، قطعی است.
درخت می گوید: «می توان از زمین سرد و بی روح، شادی، طراوت و زندگانی سر زند و می تواند مانند خار و خاشاک بود سرد و بی روح!»
یک درخت میوه برای در امان ماندن از آفات نیاز به سم پاشی و مراقبت دارد؛ انسان مؤمن نیز محتاج مراقبت ائمه ی معصومین و شناخت موانع سر راه است؛ محتاج مراقبه از اعمال خویش است و با حافظی به نام تقوی مانع تاثیر گناهان است.
در کنار هر درخت علف های هرزه نیز می روید و اگر مراقب نبود این علف ها حیات درختان را به خطر می اندازد. در جامعه نیز اگر مراقب نباشیم ممکن است گرفتار علف های هرزه و انسان های ناشایست شده و هلاک گردیم.
درخت مأوای پرندگان است و سایه ی آن محلی برای استراحت انسان هاست. مؤمن نیز مأوای انسان های دیگر و عامل راحتی آنهاست.
برخی از درختان در حال حیات و ممات مفیدند حتی پس از قطع نیز در خدمت انسان ها هستند. مؤمن نیز در حال حیات و ممات موجب برکت است حتی پس از مرگ نیز آثار باقیه ی او به حال جامعه ارزشمند و سودمند است.
درخت مادر کاغذ است و کاغذ یکی از بزرگترین خدمتگزاران عرصه ی علم است و بقای علوم و نشر آنها، بدون وجود کاغذ ممکن نبود.
درخت آن قدر ارزشمند است که هر گاه انسانی از دنیا رفت مستحب است که دو تکه چوب تر –جَریدَتَین – به همراه او در قبر گذاشته شود و به احترام آنها و تا زمانی که تَر است خداوند عذاب را از قبر مؤمن برمی دارد.
همان گونه که گاه درختان چند صد ساله و یک جنگل انبوه در اثر غفلت و نادانی یک انسان می تواند در عرض چند ساعت خاکستر شده و نابود گردند، اعمال حسنه و نیک انسان نیز می تواند در اثر غفلت و نادانی با یک گناه نیست نابود گردد و این خود درس بزرگی است برای آنان که بخواهند ببینند و بفهمند و این درس، پاسخ مهمی برای آنان است که عدل الهی را در خصوص اعمالی مثل غیبت و ریا که حبط کننده ی اعمال انسان است؛ به زیر سوال می برند. خداوند با این اتفاق به انسان می نمایاند که گاه یک گناه می تواند مثل همان کبریت کوچک و البته خطرناک، نابود کننده ی همه ی اعمال خیر انسان باشد و این به عدل او ارتباطی ندارد زیرا این تو هستی که اعمال خود را با دستان خود خاکستر می سازی.
گاه برای پاک ساختن یک درخت از آفات، به جای کندن برگ و سرشاخه های آن، باید ریشه ی درخت را هدف قرار داد و آن را از ریشه درآورد؛ برخی از انسان ها نیز این گونه اند، دیگر هدایت و اصلاح آنها معنا ندارد اصلاح جامعه تنها در گرو نابودی آنهاست؛ زیرا در غیر این صورت آفات و خسارات آنها می تواند با سرایت به جامعه، جامعه ای را به نیستی و هلاکت بکشاند.
برخی از درختان و گیاهان خود و بدون استعانت از دیگری بالا می روند ولی برخی از درختان مانند درخت مو و پیچک برای بالا رفتن نیازمند داربست و تکیه گاه اند. انسان ها نیز این گونه اند، برخی برای بالا رفتن نیازمند یاری و کمک انسان ها ی الهی اند.
پس اگر نیک بنگریم می توان درس های بزرگی از درختان گرفت، بزرگ معلمانی که به اشکال مختلف دیگران را از برکات وجودی خویش بهره مند ساخته و نقش بسیار مهمی در زندگی انسان ها دارند.
سرسبز و پایدار باشید
والسلام - التماس دعا
منتظر نظرات شما هستم.
اکبر فرحزادی نویسنده این سطور معتقد است تنها مذهب بی نقص و نجاتبخش اسلام شیعی است و بدون هدایت اهل بیت علیهم السلام هرگز نمی توان به مقصد رسید. بیایید همه در نشر آموزه های اهل بیت علیهم السلام کوشا باشیم. |