انواع عینک
برخی از آدمها نمی خواهند همه چیز را «آنگونه که هست» ببینند بلکه می خواهند «آنگونه که دوست دارند» ببینند .
برخی ها دوست دارند «عیبها» را ببینند، بنابراین تنها، «عینک بدبینی و عیب یابی» به چشم می زنند . برخی دوست دارند عیبها را نبیینند لذا عینک آنها «عینک خوش بینی و خوش باوری» است.
برخی دوست دارند همه جا را سیاه و تیره و تار ببینند، «عینک دودی» مهمان همیشگی چشم آنهاست و برخی دوست دارند همه جا را رنگین ببینند لذا عینکهایی با شیشه های سبز و آبی و ... به چشم دارند.
عینک بعضی ها «برای قشنگی و با کلاس بودن» است بنابر این گاه حتی در درون اطاق و محیط تاریک نیز عینک دودی به چشم می زنند!!
عینک برخی دیگر از اینها، عینک روی چشم نیست! بلکه کار «تِل موی سر» را می کند بنابراین همیشه روی سر قرار دارد نه روی چشم.
عینک بعضی ها برای آنست که «دیده و مطرح» شوند! و عینک برخی دیگر برای آنست که دیده و شناخته نشوند.
عینک بعضی ها برای کلاس آمدن از نوعی دیگر است یعنی همیشه دسته ی آن در گوشه ی دهان قرار دارد تا ژست و قیافه ی یک آدم روشنفکر و اندیشمند را برای آنها به ارمغان آورد.
عینک بعضی از آدمها، «عینک کار» است؛ برای آنکه چیزی توی چشمشان نرود و یا ماده ای درون چشم آنها نپاشد. کارگران و برخی از پزشکان جراح و یا دندانپزشک از این دسته اند.
عینک برخی از آدمها همیشه در جیب است این ها افرادی هستند که نمی خواهند باور کنند چشمشان ضعیف گشته و نمی خواهند که دیگران نیز متوجه این ضعف چشم آنها شوند.
عینک برخی از آدمها دسته ندارد و تنها روی تخم چشمان قرار دارد آنها از «لنز» بهره می گیرند که البته برخی از پولدارها نیز برای تغییر رنگ چشمان مبارک و احتمالا نازیبای خود! از انواع رنگین آن بهره می گیرند!
خلاصه هر کسی عینکی دارد که گاه دیده می شود و گاه دیده نمی شود؛ گاه از دیده دیگران و گاه حتی از دیده ی خود نیز پنهان است! و کم هستند افرادی که عینکی ندارند. افرادی که درست می بینند، واقع بینند، نه بزرگ می بینند و نه کوچک ، نه رنگین می بینند و سیاه و سفید، و البته هم رنگین و هم سیاه و سفید.
افرادی که نه عیبها را و نه زیبایی ها را «به تنهایی» نمی بینند بلکه هم عیبها و هم محاسن و زیبایی ها را «با هم» می بینند.
افرادی که اگر عینکی به چشم می زنند به جا و به موقع و با توجه به نیاز و کارآیی آن است نه برای ژست و قیافه و یا قشنگی و ....
اگر عینک می زنند برای آنست که «خوب» ببینند نه آنکه فقط «خوبی»ها را ببینند. آنان اگر به لیوان آب بنگرند تنها به نیمه پر آن –که به زعم بعضی ها باید همیشه به آن نگریست- نمی نگرند بلکه هم نیمه پر و هم نیمه خالی –هر دو- را می بینند، زیرا دیدن هر یک به تنهایی و بدون در نظر گرفتن نیمه دیگر نوعی «ناقص دیدن» و نگاهی غیر واقع بینانه است.
بعضی دیگر از این افراد که باز هم تعدادشان کمتر است؛ افرادی اند که نگاه آنها از ظاهر عبور کرده و حتی باطن را می بینند و در واقع «عینکی باطن بین» به چشم دارند.
آنها فریب ظاهر پدیده ها ، افراد، حوادث، سخنان، شعارها و ... را نمی خورند زیرا همیشه نیم نگاه –و بلکه تمام نگاهی- به باطن آنها دارند . بنابر این چه بسیار از «زیباها» که در نظر آنها زشت اند و چه بسیار «زشتها» که در نظر آنها زیبایند زیرا بسیارند اموری که ظاهر آنها زیبا و باطن آنها زشت است و بسیارند اموری که ظاهر آنها زشت و باطن آنها زیباست.
در واقع «واقع بینی» آنها بسیار دقیق و ژرف است. آنان گاه اکنون، «فردا» را می بینند. آنان براحتی با نظر به گذشته، آینده را می بینند وبه تعبیری دیگر گذشته، حال و آینده برای آنها یکی است!.
آنها محدود به زمان و مکان نیستند، انسانهایی فرازمانی و فرامکانی هستند که چند روزی را در زمین خدا به بندگی و خود سازی مشغولند.
عینک آنها خیلی دقیق بین و ژرف نگر است. آنها با چشمان بسته نیز می بینند زیرا آنها با عینکی به نام «عقل» که تقویت شده و تربیت شده ی دین است می بینند.
آنها برای آنکه درست ببینند می دانند که لازم است خیلی چیزها را نبینند!
غُضُّوا اَبصارَکُم تَرَونَ العَجائِبَ
چشمان خود را – از گناه - فرو بندید تا عجایب را ببینید.
آنان می دانند که اگر عینک آنها کثیف و آلوده باشد دیگر نمی توانند خوب ببینند از این رو مراقب عینک خود هستند.
آنان باطن دنیا، انسان، گناه، شهوت، قدرت، ثروت، و ...همه باطنها را خوب دیده اند و از این رو حاضر نیستند که خود را آلوده به ظاهر آنها نمایند و بدین گونه از آخرت غافل گردند.
آنان برخلاف بعضیها که جلوتر از نوک بینی خویش و گاه حتی نوک آن را نمی بینند خیلی آینده نگر و ژرف اندیشند.
آنان به خوبی می دانند که پرده ها مانع دیدن اند و برای آنکه بتوان دید باید پرده ها را کنار زد و از همین رو هرگز مفتون و واله نقشهای زیبا! و فریبنده ی روی پرده ها نمی شوند.
آنان به خوبی می دانند که «گناه» پرده ای ضخیم و رنگین است که به روی باطن زشت امور کشیده شده است و مانع دیدن «دیدنی ها» است پس گناه در زندگی آنها جایگاهی ندارد.
آنان افرادی هستند که آنچه را که جوان در آینه می بیند –ویا حتی نمی بیند!- در خشت خام –ویا حتی بدون خشت خام- می بینند.
آنان مصداق این شعرند:
تو مو می بینی و من پیچش مو – تو ابرو من اشارتهای ابرو
پس هنگام بروز شهوات چشمان آنها از ظاهرها به باطن آنها نفوذ کرده و با دیدن عواقب و آثار –دنیوی و اخروی- گناه، خود را از بند شهوات رهانیده و بدین گونه محبوب حق تعالی می گردند زیرا :
اِنَّ اللهَ یُحِبُّ البَصَرَ النّافذَ عِندَ مَجیءِ الشَّهوات
خداوند متعال دوستدار «چشم نافذ» به هنگام بروز شهوات است.
بگذریم برخی ها با عینک هم نمی بینند و برخی بدون عینک هم دقیق می بینند و ...
خلاصه عجب موجودی است این عینک؟!! .......................
والسلام
التماس دعا
با تکثیر این مقاله در ثواب تاثیرات آن سهیم باشید.
اکبر فرحزادی نویسنده این سطور معتقد است تنها مذهب بی نقص و نجاتبخش اسلام شیعی است و بدون هدایت اهل بیت علیهم السلام هرگز نمی توان به مقصد رسید. بیایید همه در نشر آموزه های اهل بیت علیهم السلام کوشا باشیم. |