بسم الله الرحمن الرحیم
بی اختیار
مدگرای افراطی، «مسلوب الاختیار» است. او از خود سلیقه و حق انتخابی ندارد. او تنها با سلیقه ی دیگران [البته سلیقه که چه عرض کنم! بد سلیقگی دیگران] زندگی می کند. او یک «مقلد کور» است و برای ارضای این خواهش نفس، حاضر به انجام هر کاری است. برای اثبات ادعای خویش می گوییم:
«آیا در شرایط عادی، احدی از انسانها حاضر است که خود را به حیوانی [ با عرض معذرت] مانند الاغ شبیه سازد؟!» قطعا عقل سلیم چنین امری را برای صاحب خویش نمی پسندد و انسان حاضر نیست خود را در حد و منزلت حیوانات قرار داده و شان خود را تنزل دهد و شاهد آن این مطلب است که: هرگاه به شخصی اهانت نموده و او را به حیوانی نظیر گاو و خر تشبیه سازیم او عکس العمل نشان داده و در پاسخ به پرخاشگری و یا حتی نزاع مبادرت می نماید؛ ولی همین انسان هنگامی که گرفتار این خواسته نفس [یعنی مدگرایی افراطی] گردید؛ دیگر شبیه ساختن او به حیوانات [اگر یک مد! بوده باشد] هرگز خاطر او را آزرده نساخته و موجب عکس العملی از جانب او نمی شود!!.
مثلا اگر همین فردا، به تن کردن لباس مخصوص الاغ یعنی «پالان» مد گردیده و عده ای انسان سبک مغز مبادرت به پوشیدن آن نمایند؛ او نیز بلا فاصله خود را در سلک ایشان وارد ساخته و خود را به آنان شبیه می سازد و تازه به این عمل خود نیز افتخار میکند!!. حال آیا اگر این، مصداق «تقلید کور» و نشانه ی «بیماری عقل» نیست پس چه چیز دیگری را می توان به عنوان مصداق آن نام برد؟!.
در نظر مد گرایان افراطی هیچ چیزی بد نیست و هر چیز بدی [در امروز] می تواند خوبِ [فردا] باشد!.
در نگاه آنان هیچ چیزی زشت و یا زیبا نیست و آنان به راحتی این امر فطری [یعنی زیبایی دوستی و زیبایی طلبی] را در خود کشته و ویران ساخته اند. شاهد این مدعا بسیاری از مدهایی است که هنگام ظهور و بروز آن، در هر بیننده ای حالت اشمئزاز ایجاد شده و در نگاه اول در نظر ایشان زشت می نماید. مثلا سالها ی سال انسانها از موی سر به عنوان یکی از عوامل موثر در زیبایی انسان بهره می گرفته و به اصطلاح با شانه زدن و چپ و راست کردن آن و انواع پیرایشها سعی در زیبا ساختن خود نموده اند؛ ولی امروزه شاهدیم که بسیاری از مدگرایان به راحتی، تمام یا بعضی از موهای خود را تراشیده و یا با زدن ژل آنها را به شکل خارهای جوجه تیغی در آورده و یا با انواع روشهای دیگر قیافه خود را به گونه ای کاملا غیر زیبا تبدیل ساخته و با این وضعیت در جامعه حاضر می شوند!.
مدگرا تنها به «مطرح ساختن» خویش می اندیشد و حاضر است برای این منظور از همه ی ارزشها و کرامات انسانی بگذرد. او برای رسیدن به این مقصد هیچ حد و حصری نمی شناسد . هرچیز زشت، کریه و خلاف طبع انسان سالم، در نظر او می تواند عاملی برای مطرح ساختن خویش باشد. مثلا روزی پاکیزگی ارزشی داشت و انسانهای کثیف منفور و مطرود جامعه بودند ولی امروز «کثیفی» در مرام برخی از مدگرایان [کثیف ها و پانک ها]، یک افتخار و یک عامل مهم برای رسیدن به مقصود خویش [یعنی مطرح ساختن خود] می باشد. او حاضر است حتی به او «آشغال» گفته شود و یا حتی با مالیدن فضولات حیوانات به لباس و سر و صورت خویش، به افتخاری نو وتازه دست یابد!. در نگاه مدگرای افراطی تنها یک چیز ارزش است و آن، عبارتست از:
«مورد توجه قرار گرفتن از سوی دیگران».
در نظر او «نگاه» مردم، بسیار مقدس و ارزشمند است. «نگاه» متاعی گرانقیمت است که برای به دست آوردن آن از همه چیز حتی «کرامت و ارزش انسانی» می توان گذشت!!.
ارزش یک انسان مد گرا تنها به «مقدار» نگاهی که به سوی او معطوف گردیده بستگی دارد. هرچه این مقدار بیشتر باشد او [به خیال خود] از ارزش بیشتری برخوردار است!! [و به راستی ارزش برخی انسانها چقدر کم و بی مقدار است!]. او گرفتار و اسیر نگاه دیگران است او برای به دست آوردن این «سراب!» تمام عمر و وقت گرانقدر خویش را تلف نموده وبرای بدست آوردن آن «گدایی» میکند. او «محتاج» واقعی و «گدایی تمام عیار» است. او مفلوکی نیازمند است. تشنه ای روان در پی «سراب».
و به راستی آیا «نگاه دیگران» اینقدر ارزش دارد که انسان، تمام هست و نیست خویش را به پای آن قربانی نماید!!؟. و آیا «نگاه» چیزی بجز «سراب» است!!؟ و آیا مدگرا به دنبال چیزی بجز «نگاه» است!؟.
البته برخی از این افراد در توجیه رفتار خویش می گویند:
«ما تنها برای ارضای دل خویش و نه ارضای دل دیگران اقدام به این اعمال میکنیم و کاری نداریم که دیگران در مورد ما چه می گویند و چگونه می اندیشند؟» که با اندکی دقت در رفتار و منش ایشان به خوبی کذب این مدعا ثابت گشته و شاید اصلا نیازی به اقامه دلیل بر علیه آن نباشد ولی از باب تکمیل بحث و در پاسخ ایشان می گوییم:
«اگر ادعای شما صحیح است پس چرا دائما و «آن به آن» با تغییر هر مد، شما نیز خود را به آن شبیه ساخته و هنوز از مد قبلی سیر نگشته ناچار به تغییر آن می شوید؟ اگر به دل خود رفتار می کنید؛ چرا منتظر تغییر مد از سوی مدسازان جهانی [که همان سرمایه داران و زالوهای اقتصادی و استثماری جهانند] می باشید؟ چرا نمی توانید از سوی خود «مدی نو» ساخته و آن را ترویج دهید؟ چرا از روی هم تقلید نموده و کپی می کنید؟ آیا واقعا هر مد جدیدی که متولد می شود دقیقا عین سلیقه و مورد پسند دل شماست!!؟ [در این صورت می توان گفت:«عجب حسن تصادفی!!؟»]. آیا اگر«نگاهی» از سوی مردم نبود؛ باز هم شما اینقدر خود را «در به در» این مد وآن مد می ساختید؟ اگر و اگر و ....
آیا بهتر نیست با خود کمی رو راست بوده و به خود دروغ نگوییم؟ آیا وجدانا «نگاه مردم» برای شما هیچ ارزشی ندارد!؟. آیا بهتر نیست بیاندیشیم که: مگر در نگاه دیگران چه چیزی نهفته که ارزش این همه سبک مغزی و سخافت را دارد!!؟.
آری، مدگرایی افراطی یعنی: «تعطیلی عقل» و «بازنشستگی زودتر از موعد» آن.
یعنی: رهایی از عقل و احکام دلسوزانه آن. یعنی «به اسارت نفس رفتن» و بندگی آن.
یعنی: زیر پانهادن کرامت و ارزش انسانی، همان ارزشی که سالها به آن بالیده و به خاطر آن بر همه موجودات دیگر بالیده ایم.
در اینجا خوبست به برخی از نظرات و سخنان مدگرایان بپردازیم و با دیده عقل و وجدان در مورد آنها بیاندیشیم.
فلان دختر مدگرا معتقد است: «مگر چه عیبی دارد که انسان چیزی برای مخفی کردن نداشته باشد!!» و از همین روست که با پوشیدن مانتوهای آنچنانی او نیز دیگر چیزی برای مخفی کردن باقی نمی گذارد.
آن دیگری می گوید: «مگر با نگاه مردم چه چیزی از انسان کم می شود؟!» و از این رو همهی دارایی های خود را مجاناً به نمایش می گذارد!. به راستی مگر با «نگاه» چه چیزی از یک انسان شرافتمند و عفیف کم می شود؟! البته شاید او فکر می کند که: «کم شدن» هر انسانی به کم شدن «وزن» یا «زیبایی» اوست!؛ در این صورت تردیدی نیست که حق با اوست؛ زیرا مگر با نگاه کردن عده ای هوس ران و هرزه گرد، از وزن یا زیبایی او چیزی کم می شود؟!
[و چقدر نادانند آنانکه فکر می کنند وزن یا زیبایی آن دختران نمایشگر کم شده است! ]
البته برخی دیگر که فکر نمی کنند «وزن و زیبایی مربوط به جسم است و بس!!» و معتقدند که «روح نیز دارای زیبایی و وزن – و ارزش – است» در مقابلِ این دسته از دخترانِ آگاه و هوشیار! حرفی برای زدن ندارند و بی تردید در اشتباهند!.
اینان باید در اعتقادات خود تجدید نظر نمایند زیرا اصلاً این «چرت و پرت»ها چیست که: «روح نیز می تواند زیبا یا زشت؛ ارزشمند یا بی مقدار باشد؟!»؛
مگر روح که یک موجود غیر مادی است می تواند دارای وزن و یا شکل باشد!؟ واقعاً اینان چقدر نادانند! که مسئلهی به این سادگی را درک نکرده و معتقد به زیبایی و وزن روح گشته اند!!.
در مقابل اینان نیز عده ای از پسران «هوشیار و صرفه جو»! وجود دارند؛ آنان نیز می گویند: «مگر چه عیبی دارد که انسان از زیبایی های خدادادی بهره برده و چشمان خود را از دیدن آنها سیر نماید؟» و می گویند: «خداوند زن را زیبا آفریده تا مرد از دیدن او لذّت برده و شکر خدا! را به جا آورد».
و نیز معتقدند: «اصولاً بُخل یکی از صفات بد انسان هاست، پس چرا زن باید بخیل بوده و دارایی های خود را «ارزان» و بلکه «مجاناً» در اختیار مردان قرار ندهد!؟».
اینان می گویند: «بله یک وقت بحث «ناموس خود!» مطرح است، آنجا انسان باید مراقب ناموس خویش باشد! ولی در خصوص دیگر زنان «غیرت ورزی» اصولاً امری «مرتجعانه» و خلاف تجدد است».
این دسته از آدمها معتقدند: «اصولاً مرگ چیز خوبی است امّا برای همسایه» و می گویند: «آدم باید خودش با عُرضه و با غیرت باشد؛ حال اگر کسی بی عرضه و بی غیرت شد و دختر یا همسر خود را آزاد گذاشت تا سخاوتمندانه! همه چیز خود را عَرضه نماید! چه اشکالی دارد؟ خودش خواسته که آتش به مالش بزند و خودش خواسته «چوب حراج» به آن بزند. به ما چه ربطی دارد؟! ما چرا از این موقعیت بهره نبرده و از «نعمت های الهی»! استفاده نکنیم؟! تازه، ما که نمی خواهیم ناموس دیگران را بخوریم! و همانطور که «اهل دل»! می دانند: «با نگاه ما که چیزی از آنها کم نمی شود».
و اصولاً این همه معضلات فرهنگی و اجتماعی ما در جامعه مال همین محدودیت های بی جا است! اگر مردم آزاد باشند که هر کاری می خواهند بکنند اصلاً خودشان سیرگشته و دیگر همه چیز حل می شود.
آدمهای عقب افتاده اند که نیازمند به حراست از دارایی های خود می باشند. آنان هستند که اموال و دارایی های خود را از دسترس دیگران خارج ساخته و آنها را محدود به گاو صندوق ها و بانک ها و قفل و زنجیر ها می کنند. وگر نه آدمهای روشن فکر و دل آگاه! می دانند که تمامی این محدودیت ها غلط و غیر ضرور است.
اینان معتقدند: «اگر در جامعه آدم دزد و دله و حریص و ... زیاد است مال همین محدودیت های نابجا است و اصلاً به ما چه که اینچنین انسان هایی در جامعه وجود دارند؟ ما باید سخاوتمندانه آن چه را که داریم در «طبق اخلاص» نهاده و در دسترس دیگران قرار دهیم و از همین روست که می گوییم: «چه اشکالی دارد که خانمها تمامی زیبایی های خود را عرضه نمایند؟ بلکه آن آدم های حریص و دله و «ندید بدید»ند که باید خود را اصلاح نموده و اینقدر آبرو ریزی ننمایند!.
خلاصه آنکه اینان می گویند: «چشم چرانی غذای روح است و همانطور که باید به سلامت جسم توجه نمود به سلامت روح! نیز باید توجه کرد.» به اعتقاد اینان آن جوانان مجردی که از وجود اینهمه منظره ی مهیج و شهوت انگیز در پیرامون خود به «اضطراب و فشار های روحی» مبتلا می شوند و یا آن مردان متاهلی که به دنبال هوسرانی آن هم از نوع حرام آن می گردند؛ اینان خود مریضند و باید به دکتر مراجعه نمایند وگرنه وجود این همه مناظر تحریک کننده! که نباید آنها را تحریک کند!! چقدر بعضی ها کم ظرفیت و کم تحمل اند؟!!
اینان می گویند: «البته برای بدست آوردن هر چیز با ارزش باید هزینه ی آن را پرداخت. مثلاً این «آزادی» و بی بند و باری که از آن نام برده شد یک امر ارزشمندی است که برای به دست آوردن آن ممکن است عده ای از دختران جوان و البته «ناشی» نیز تباه شده و هستی خود را ببازند و نیز در این مسیر ممکن است عده ای از پسران جوان که عرضه ی پیدا کردن دوست دختر را ندارند گرفتار اضطراب های روحی و افسردگی و ... شده و مقداری ضرر نمایند و یا در راه رسیدن به این مطلوب ارزشمند ممکن است عده ای از خانواده ها متلاشی شده و زنان جوان، «همسران تنوع طلب» خود را از دست بدهند و گاه نیز بر عکس آن اتفاق افتاده و مردان جوان، «همسران آزادی خواه» و جلوه گر خویش را مفت باخته و ناچارشوند که کودکان خویش را، خود بزرگ نمایند.
بالاخره هر چیز خوبی! آفاتی نیز در بر خواهد داشت و البته گاه این آفات خیلی بیشتر از آن چیز خوب خواهد بود! و این بستگی به شانس! افراد دارد.»
آری اینان طرفداران پروپا قرص «آزادی» آنهم از نوع «غربی و متجدد» آنند اینان معتقدند: «چه اشکالی دارد که گاه انسان برای به دست آوردن یک سکه ی پنجاه ریالی یک اسکناس یک هزار تومانی هزینه کند؟!!» بالاخره اگر آن سکه ی پنجاه ریالی عزیز و دارای ارزش است؛ باید برای یافتن آن هزینه کرد.» اینان می گویند: «اگر شخصی سکه ی پنجاه ریالی خود را در یک اتاق تاریک گم نمود، می تواند برای یافتن آن یک اسکناس یک هزار تومانی!، و یا حتی یک دسته اسکناس هزار تومانی! را دانه دانه آتش زده و در تاریکی به دنبال آن بگردد.» بالاخره این هم عقیده ای است که برای خود ارزشمند!! است.
حال، قضاوت با شما.
لطفا با درج نظرات خود در قسمت
مرا در جهت بهتر شدن مطالب یاری نمایید
با تشکر
التماس دعا
اکبر فرحزادی نویسنده این سطور معتقد است تنها مذهب بی نقص و نجاتبخش اسلام شیعی است و بدون هدایت اهل بیت علیهم السلام هرگز نمی توان به مقصد رسید. بیایید همه در نشر آموزه های اهل بیت علیهم السلام کوشا باشیم. |