بسم الله الرحمن الرحیم
مرگ در عسل
عرصهی هستی، عرصهی هنرنمایی انسان است و هنرنمایی او در گرو عبور از انواع موانع طبیعی و یا مصنوعی موجود در سر راه زندگی.
موانعی که هر یک از آنها در مقطعی از زندگی و به شکلی خاص ظهور نموده و انسان را به مبارزه با خود میطلبد. موانعی که بروز آنها گاه مستقیماً نتیجهی رفتار و کردار خود انسان است و گاه موانعی غیر ارادی و غیر انتخابی و بلکه از پیش تعیین شده است. آنها به مثابهی موانع موجود در سر راه یک دونده در مسابقهی «دو با مانع» اند.
هر که از این موانع با سرعت بیشتر عبور نموده و انواع آنها را به سلامت پشت سر بگذارد، به خط پایان رسیده و «جایزه»ی مسابقه و یا «مدال» را از آنِ خود خواهد ساخت.
برخی از موانع زندگی عبارتند از: فقر و ثروت، صحت و مرض، زیبایی و زشتی، توجه و غفلت، تعجیل و تسویف، گناه و ثواب، انواع رذایل و فضایل و اوصاف نیک و بد انسان اوصافی نظیر: حلم و عجله، صبر و جزع، رضا و نارضایتی، عفت و بیعفتی، حرص و قناعت، شکر و ناسپاسی و ... .
آری همهی اوصاف و حالات ذکر شده به مثابه میدانی برای مسابقهی انسان با شیطان بوده؛ عرصهای برای جلوهگری انسان و یا جولانگاهی برای شیطان است. اگر در گذر از این عرصهها موفق و سربلند باشی؛ گویا انسان به پیروزی رسیده است و گرنه این شیطان است که پیروز گشته و بانگ رسوایی انسان را سر میدهد.
و جالب آنکه: در این مصاف و مسابقه از قوانین اخلاقی خبری نیست! و حریف، اهل غَدَر و نیرنگ است. او برای پشت پا زدن به انسان هر کاری بتواند میکند و از هیچ مکری ابایی ندارد و جالبتر آنکه: اگر تو نیز مانند او اهل غدر و حیله باشی [در واقع] اوست که منتفع گردیده و سود خواهد برد چرا که او در اصل همین را خواسته و در پی آن است که تو نیز مانند او گردی. از این رو، مکر و حیلهی انسان به مثابهی «تُف سر بالا» است که بازگشتش به چهرهی خود خواهد بود و نیرنگ تو و از راه اصلی مسابقه خارج شدن به مثابهی «بریدن شاخهای است که خود روی آن نشستهای» شاخهای که او نیز در پی بریدن همان شاخه است.
در این مسابقه تنها یکدلی و پاکی، صداقت و پرهیزکاری، توکل و استعانت از حضرت باریتعالی کار ساز بوده و بهرهگیری از این «مواد نیروزای مجاز» بدون اشکال است و استفاده از مواد غیر مجاز نظیر مکر و نیرنگ و ...، نه تنها ثمری نداشته بلکه اثر عکس نیز خواهد داشت.
لاحَولَ وَ لاقُوَّةَ الّا بِاللهِ العَلیِّ العَظیمِ
نکتهی دیگر آن است که موانع این مسابقه برای شرکت کنندگان، متفاوت است؛ برای مثال، برخی از موانع در سر راه شما هست که در سر راه شخص دیگر، اثری از آن یافت نمیشود
زیرا ممکن است هر کس از طریقی غیر از طریق شخص دیگر به سوی خط پایان در حرکت باشد.
از جملهی این موانع، مانع «فقر» و یا «ثروت» است. فقیر به گونهای کاملاً متمایز از غنی آزموده شده و مادهی نیروزای مورد نیاز او با غنی فرق دارد. او به موادی مانند «صبر و شکیبایی و قناعت و رضا» نیازمند است، در حالی که غنی به موادی دیگر نظیر «سخاوت و انفاق، صدقه و دوری از بخل» نیازمند است.
و صد البته فراموش نشود که: تمامی راههای صحیح به خط پایانی واحد یعنی «کمال انسان» منتهی گشته و پاداش همهی برندگان دست یافتن به «قرب الهی» خواهد بود. البته مدال بعضیها طلایی و مدال برخی دیگر نقرهای و یا برنزی خواهد بود.
بازندگان این مسابقه نیز همگی گرفتار هلاکت و ناکامی خواهند گردید؛ هلاکتی که گاه ممکن است در ظاهر هلاکت نبوده و یا حتی خوشایند نیز بوده باشد!.
یکی از این نوع هلاکتها «استدراج» است و این نوع مجازات غالباً مخصوص مرفهین وثروتمندان بیدرد است. گاه میشود که ثروتمندی به دلیل رد نشدن از موانع سر راه، گرفتار این پدیده گردیده و به شکلی کاملاً «تدریجی» هلاک شود! مَثَلِ آنها مَثَلِ گوسفند بیماری است که احتمال سرایت بیماری آن به دیگر گوسفندان بوده و ضمناً امیدی به خوب شدن و رهایی او از بیماری نیست در این صورت چوپان او را در بیابان رها نموده و مابقی گوسفندان را به آغل میبرد.
او در ابتدا می انگارد که رها گشته و از رنج اسارت و گرفتاری به دست چوپان و زندانِ آغل آسوده گشته است، بسیار خوشحال و شاد، بالا و پایین پریده و به جست و خیز میپردازد هر جا که میخواهد میرود و هرکاری که میخواهد میکند و به حال دیگر گوسفندان گرفتار! میخندد و برای آنها متاسف میگردد! و ...
امّا غافل از آنکه این رهایی و این غرق در تنعّم و شادی! سرانجامی جز دریده شدن توسط گرگهای بیابان نداشته و این آزادی ظاهری در واقع نه تنها هیچ لطفی از جانب چوپان در حق او نیست بلکه نوعی «مجازات و مکافات» نیز خواهد بود.
آری ثروتمندانی که غرق در لذت و شادی زندگی و سرمست از انواع نعمتهای الهیاند باید بهراسند؛ بهراسند از آنکه مبادا این ریزش نعمتها در واقع احسان و لطفی در حق آنها نبوده و بلکه نتیجهی ناسپاسی، کبر، غرور و ناشکری آنها باشد.
آنان باید از آن بترسند که مبادا درون نعمت غرق گشته و هلاک گردند که در این صورت این نعمت، نقمتی بیش نبوده و تنها یک «نعمتنما» است.
اینان در مثل به مثابهی کسی میمانند که در یک شب سرد زمستان از شدت سرما و در تاریکی وارد جایی میشود که گرم است و دل چسب. جایی که بعد معلوم میشود حوضچهای از عسل گرم و شیرین است. دائماً در حال خوردن از آن و لذت بردن از گرمای درون آن است ولی در واقع تدریجاً در حال فرو رفتن در آن، فرو رفتنی که سرانجام آن چیزی جز هلاکت نیست، هلاکت در عسل.
آری، استدارج، یعنی همان «هلاکت در عسل»، عسلی که شیرینی و طعم لذیذ آن مانع از اندیشیدن انسان فرو رونده گشته و او تنها زمانی متوجه میشود که کار از کار گذشته و دیگر ... .
بنابراین نباید فراموش نمود که تمامی ما در حال مسابقهایم، مسابقه بر سر بهشت و در این راه باید با توجهی کامل و حضور قلب و با استعانت از حقتعالی با دقت هر چه تمامتر موانع را پشت سر گذاشته و به خط پایان رسید.
در این راه نباید مجذوب ثروت ثروتمندان گشته و یا حسرت داراییهای ایشان را خورد و اگر گاهی گرفتار تفاخر و به خود بالیدنِ ایشان و یا استهزاء و تمسخر آنها گشتیم، فراموش نکنیم که ثروت، لزوماً به معنای آرامش دنیا و آخرت نیست و چه بسا ثروتی که برای صاحب خود جز «نکبت» و «هلاکت» چیزی به ارمغان نمیآورد. التماس دعا
نظر شما؟؟
اکبر فرحزادی نویسنده این سطور معتقد است تنها مذهب بی نقص و نجاتبخش اسلام شیعی است و بدون هدایت اهل بیت علیهم السلام هرگز نمی توان به مقصد رسید. بیایید همه در نشر آموزه های اهل بیت علیهم السلام کوشا باشیم. |