بسم الله الرحمن الرحیم
ظرف
بدون آن نمی توان زیست! موجودی که در عین اهمیت فراوان وجودش نادیده انگاشته شده و آن گونه که شایسته ی آن است حق آن ادا نشده است؛ موجودی دارای انواع مختلف که هر یک ویژگی خاص و گاه منحصر به فردی دارد.
آری سخن از موجودی به نام «ظرف» است، همان ظرفی که درونش غذا می خوریم، همان ظرفی که درونش زندگی می کنیم!! و یا ظروف دیگر.
ظرفها مختلفند: بعضی نشکنند و برخی شکستنی، آنکه نشکن است مثل «دل»؛ اگر گرفتار «قساوت و تیرگی» شده باشد و آنکه شکستنی است نیز مثل «دل»، که گاه بر اثر ناملایمات و نامهربانی ها می شکند، گر چه ظرف معمولی اگر بشکند دیگر ارزشی ندارد و اساساً «هر چیز که بشکند ز بها بیفتد جز دل، که شکسته اش پربهاست»، زیرا «دل شکسته» جایگاه حلول آن «مهربان بی همتا»ست؛ آنجا که فرمود: «اَنَا عِندَ المُنکَسِرَةِ قُلُوبُهم»: «من در نزد دلهای شکسته ام». پس تو ای عزیز! که دلت شکسته؛ در این هنگام، بدان که وقت اجابت دعا و توجه خداست.
برخی از ظرفها دارای «در و درپوش»اند و برخی دیگر فاقد آن، و وجود درب گاه خیلی ضروری است مانند منزل و گاوصندوق و گاه غیر ضرور. درب منزل اگر باز بماند ممکن است اجنبی وارد آن شود و لذا باید مراقب بود که به موقع باز و به موقع بسته باشد، «جسم»، نیز به مثابه «ظرفی برای روح» است و «چشم» نوعی درب برای ورود تصاویربه منزل وجود انسان؛ که اگر به موقع بسته نباشد و تصاویر اجنبی وارد گردند گاه خسارت های سنگینی متوجه صاحب خانه یعنی «روح» خواهد شد.
«دهان» نیز دربی عجیب است زیرا «صادرات» آن ارتباط بسیار مستقیمی با «واردات» آن دارد، اگر سخنی ناروا و غلط از آن صادر شود آثاری مخرب و زیان بار متوجه صاحب خانه می گردد درست مثل زمانی که کودکی نادان از درون منزل به طرف عابری سنگی پرتاب کند و آن عابر به تلافی سنگ بزرگی حواله ی شیشه های آن منزل نماید.
پس این درب نیز باید به موقع باز و به موقع بسته باشد. «گوش» نیز راه ورود دیگری به این منزل است که البته مانند چشم و دهان «درب ظاهری» ندارد! ولی واردات این دروازه نیز اگر بدون «کنترل» صاحب خانه باشد خسارات سنگینی را متوجه او خواهد ساخت.
پس می توان گفت: «درب آن "اراده" و "کنترل" صاحبخانه است».
این خانه - یعنی ظرف جسم- دارای اتاق های مختلفی است، یکی از این اطاقها و ظرف ها، ظرف دل است که گفتیم: «شکسته اش پر بهاست»، این ظرف نیز مانند یک لیوان -که اگر کثیف باشد لایق ریختن آب زلال در آن نیست- باید پاک و مطهر باشد تا نور الهی در آن تابیده و آن را روشن سازد، این ظرف اگر تمیز و پاکیزه باشد خیلی با ارزش است، چرا که: «قَلبُ المُومِنِ عَرشُ الرَّحمنِ» «دل مومن عرش -و مرکز حکم فرمایی- حق تعالی است» پس این ظرف نمی تواند هم آلوده به رذایل باشد و هم منتظر حلول حق تعالی در خویش؛ نمی تواند هم جای «محبت الهی» باشد و هم جای «محبت غیر خدا»، زیرا:
رسم عاشق نیست با یک دل دو دلبر داشتن
یا زجانان یا ز جان باید که دل بر داشتن.
و چنانکه برخی از ظرفها «وارونه و معکوس»ند، ظرف دل نیز گاه سرنگون گشته و معکوس می گردد و آن هنگامی است که کفر جای ایمان را بگیرد. زیرا بر اساس روایات: قلب کافر «قلبی واژگون است که هیچ خیری را در خود نگه نمی دارد».«...قَلْبٌ مَنْکُوسٌ لَا یَعِی شَیْئاً مِنَ الْخَیْرِ...»
و چنانکه برخی ظرفها «آشغال دانی» هستند و اگر درپوش آن را برداری بوی گند و مشمئز کننده اش همه را خفه می کند، «دل کافر و گناهکار» نیز این چنین است که در روز «تجسم اعمال» که پرده ها کنار می رود و درپوش ها برداشته می شود بوی گند و آزار دهنده ی آن همه ی اهل دوزخ را آزرده می سازد.
البته بعضی ظرف ها مثل «شیشه ی عطر»ند که اگر درب آن برداشته شود فضا را عطرآگین ساخته و همه لذت می برند. «مؤمن» این گونه است چرا که وجود او برکت است کلام او نور، نفَسَش تسبیح، نگاه او عبادت، حضورش آرامش بخش است و... .
برخی ظرفها «سوراخ سوراخ»اند مثل «آبکش» که اگر بی جا به کار گرفته شود نشانگر «بلاهت» به کار گیرنده است زیرا آبکش خود می گوید: «من محل نگهداری آب و ظرفِ برداشتن آن نیستم». حال اگر کسی «اعمال خیر» و «ثوابهای» خود را در ظرفی آبکش وار نگهداری نمود! و یا خواست با چنین ظرفی به جمع آن ها مبادرت نماید؛ به طور قطع کالایی جز «حسرت» در کیسه ی اعمالش نخواهد داشت؛ انجام عبادت و کارهای ثواب در صورت وجود «گناه» در «کیسه ی اعمال» این گونه است، چنان که شاعر می گوید:
اَر که موش دزد در انبان ماست
گندم اعمال چل ساله کجاست؟!
بعضی ظرفها «بزرگ»ند مثل دل مؤمنی که اهل «سعه ی صدر و مبارزه با سختی ها»ست و بعضی ظرفها «کوچک» و «بند انگشتی»اند مثل دل آنهایی که «اهل جزع و بی تابی» اند. البته گاه برخی ازظرفهای کوچک کارهای بزرگ می کنند مثل «انگشت دانه» که خیاط ماهر با آن «لباس های فاخر» می دوزد.
برخی ظرفها «به خودی خود» با ارزشند؛ مثل ظرفهای «عتیقه» و «دکور»، ولی برخی ارزششان وابسته به «ارزش مظروف»شان است که گاه خیلی با ارزش و گاه کاملاً بی ارزش می شوند. ظرفی که در آن آب زلال است برای آدم تشنه ی رو به مرگ، گران قیمت ترین است و مثل انسان عالم که ارزشش با «علم» بیشتر گردیده است. «ظرف شراب» هم کاملاً بی ارزش است و «ظرف شکم» نیز اگر با حرام پر شود ظرفی آلوده و بی مقدار است.
بعضی از ظرفها «کِش» آمده و بزرگ می شوند مثل بادکنک، ظرف علم نیز این گونه است هر چه در آن، علم بریزی پرنشده و حتی مُتّسع می گردد.
هر ظرف، «آفت»ی هم دارد و به گونه ای آسیب می بیند، مثلاً ظرف شیشه ای می شکند، ظرف آهنی زنگ می زند، ظرف پلاستیکی به مرور زمان و در مجاورت آفتاب خشک شده و می ترکد؛ ظرف دل آدمها نیز متفاوت است، برخی با «حب جاه» خسارت می بینند، برخی با «پرخوری» سخت و قَسی می شوند، برخی با «شهوات جنسی» دگرگون و ویران می شوند، برخی با «آفتاب گناه» خشک می شود و برخی با «سیل ویرانگر» ویران و نابود؛ برخی با «تکبر»، برخی با «حرص»، برخی با «خودپسندی و خودخواهی» و برخی با «حب مال و ثروت» فاسد می شوند.
و چنان که گاه ظرفهای مسی را با «رویکاری» صیقل می دهند، دل ها نیز با «ذکر خدا» جلا یافته و با آب «توبه» شستشو داده می شوند.
و چنان که بعضی از ظرفها «لعابی»اند و لعاب، مانع «زنگ زدگی» آن می شود، دل نیز با «یاد خدا» و «توجه دایم» و با «تقوای الهی» لعابین گردیده و از تخریب به وسیله گناه بیمه می شود.
بعضی از ظرفها دارای «ثبات»اند یعنی با «رنگ مظروف» تغییر رنگ نمی دهند، مثل ظرفهای فلزی ولی بعضی با تغییر رنگ مظروف، رنگشان تغییر می کند مثل ظروف شیشه ای. آدمها نیز همین گونه اند: بعضی مثل «بیدند که به هر بادی می لرزند» و استقامتی ندارند و یا مثل «حزب باد»ند که هر طرف باد بوزد به همان سو در حرکتند، اینها آدمهایی «بی رنگ»اند و از خود ثبات و اعتقادی ندارند و به بیان دیگر انسانهایی «ملوّن»ند.
ولی برخی از آدمها مثل «سرو»، بلند قامت و استوارند و به این راحتی در برابر هر بادی خم نگشته و ذلت نمی پذیرند.
برخی ظرفها «یکبار مصرف»ند و ارزش نگهداری ندارند برخی از آدمها نیز اینگونه اند؛ «مرتد» اینگونه است و وجودش خاصیتی ندارد.
هر ظرفی، کاربرد خود را دارد مثلاً آبکش نمی تواند کار قابلمه و قابلمه نمی تواند کار انگشت دانه را بکند.
انسان ها نیز به خاطر تفاوتشان باید فقط وارد «کاری که توان آن را دارند» شوند: چه بسیار افرادی که توان «مدیریت» را ندارند پس نباید مدیر باشند؛ چه بسیار علمایی که تنها عالمند و توان «تدریس» ندارند پس تنها باید به «پژوهش و نگارش» بپردازند و نه تدریس و متاسفانه چه بسیارند افرادی که شایستگی مسئولیت محوله را نداشته و به غلط در آن شغل به کار مشغول گشته اند.
برخی از ظرفها برای آن است که کسی به راحتی به درون آن ها راه نداشته باشد؛ مثل «گاو صندوق» و برخی برای آن است که کسی به راحتی از آنها خارج نشود مثل «زندان».
برخی از ظرفها اگر «پُر» باشند مفید و ارزشمندند مثل «سدّ» و برخی از آنها اگر پُر شوند بی ارزشند و خسارت بار مثل «شکم» که به فرموده ی نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله: « شکم، بدترین ظرفی است که انسان پرکرده است».
و چنان که برخی از ظرفها را هر کس و ناکسی باز می کند و برخی تنها با به کار گیری «رمز» و داشتن «کلید مخصوص» باز می شود؛ دهان آدمهای پر حرف، فضول، نمّام و خائن به راحتی باز شده و اسرار درون آنها را هویدا می سازد ولی دهان انسان «رازدار و امین» به راحتی باز نمی شود زیرا او «وِعاءٌ لِسرِّ الله» یعنی: ظرف راز و سرّ خداست.
و خلاصه هر ظرفی، «حرفی برای گفتن» دارد و این من و توایم که باید خوب بنگریم و خوب بشنویم و ظرف وجود خویش را از آب زلال «معرفت» و«عبرت» پر سازیم.
اکبر فرحزادی نویسنده این سطور معتقد است تنها مذهب بی نقص و نجاتبخش اسلام شیعی است و بدون هدایت اهل بیت علیهم السلام هرگز نمی توان به مقصد رسید. بیایید همه در نشر آموزه های اهل بیت علیهم السلام کوشا باشیم. |