بسم الله الرحمن الرحیم
درسهایی از «ساعت»
بدون آن، گویا خود را گم کرده و گذر سریع عمر را در نمی یابیم، موجودی که به کمک انسان آمده و او را در عرصه های مختلف زندگی یاری رسان است. موجودی که فلسفه ی وجودش تنبیه انسان و تذکر به اوست. تذکر به اینکه: ارزشمندترین دارایی خود را دریاب و مبادا غافل از آن شوی که این «خاک طلای عمر» از کیسه ی سوراخ غفلت فرو ریخته و تو قدر آن را درنیابی.
آری سخن از موجودی به نام ساعت است که وجودش برکتی بزرگ و ارزشمند است. براستی اگر ساعت نبود چه می شد؟
بسیاری از برنامه ریزی ها و زمان بندی ها نبودند، بسیاری از دقت ها و مراقبت ها نبود، نظم نبود، قول و قرارهای معین و منظم نبود.
اگر ساعت نبود؛ اتلاف عمر و به هدر رفتن اوقات ارزشمند زندگی بسیار بیش از آنی که هست؛ بود.
ساعت، خدمتگزاری بی ادعا و کم توقع است که گاه تنها سالی یک «باطری کوچک» از تو طلب کرده و گاه تنها به «کوکی روزانه» و یا «تکان های دائم» بسنده نموده و دیگر خواهان هیچ خدمتی از سوی صاحبش نیست.
موجودی وظیفه شناس و خدوم که گاه در اوج سکوت و بی صدایی به وظیفه ی خویش عمل نموده و یاری رسان انسان هاست.
ساعت با آن عقربه های کوچک و بزرگ و چاق و لاغرش که دائم به دور مدار بسته ای در حرکتند معلم بزرگی برای انسان است.
زندگی خیلی ها مانند «مدار بسته»ای است که سرانجامی ندارد؛ «خوردن برای زنده ماندن و زنده ماندن برای خوردن!!» یک زندگی کاملا حیوانی.
برخی ها مثل عقربه ثانیه شمارند که تند می دوند ولی تنها به دور خویش، برخی نیز مانند عقربه دقیقه شمار و یا ساعت شمارند که آرام و گویا بی حرکت اند ولی در عین آرامش و سکون ظاهری در تکاپو و جنبش اند، تکاپویی که منشاء آثار خیری در زندگی دیگر انسان هاست وجودشان برکت است و نبودشان ثلمه ای بزرگ، ولیّ خدا و صالحین کَتوم که کمتر کسی آنها را می شناسد از این دسته اند.
صفحه ساعت به هر شکل که باشد؛ دایره، مستطیل، یا مثلث، عقربه ها دایره وار در حرکتند؛ مؤمن نیز اینگونه است عرصه های زندگی هر شکل که باشند او از مسیر اصلی خارج نگشته و در مدار بندگی حق تعالی در حرکت است؛ خداوند، محور زندگی و مقصد اوست و او هرگز از خدا دور نمی شود.
در یک ساعت، وجود علائمِ بین اعدادِ اصلی ضروری نیست؛ بود و نبود آنها تاثیری در نقش ساعت ندارد؛ ولی وجود اعداد اصلی و یا عقربه ای آن، بسیار ضروری و لازمست؛ بسیاری از انسانها نیز وجودشان مثل آن علائم کوچک و غیر ضروری است؛ گویا بود و نبودشان در دنیا تاثیری ندارد؛ آنها بمثابه سیاهی لشگرند؛ نقشی در زندگی دیگران ایفا نمی کنند؛ هنرپیشه های نقش چهارم و پنجم اند ولی برخی از آدمها هنرپیشه های نقش اول فیلم اند؛ دقیقا مثل عقربه های ساعت شمار و دقیقه شمار و یا اعداد اصلی؛ وجودشان ضروری و تاثیرگذار است.
چنان که در یک ساعت سکون اعداد و نشانه ها و حرکت عقربه ها ضروری است، زندگی انسان نیز همین گونه است؛ انسان در حال حرکت است ولی سنت های الهی ثابتند. حوادث تاریخ بر اساس سنت ها، قوانین و جریاناتی ثابت در حال شکل گیری است، برای مثال نبرد حق و باطل و یا کاربرد مثلث زر، زور و تزویر در همیشه ی تاریخ امری ثابت و لایتغیر است؛ اموری که اگر درست شناخته شوند می توانند منشاء بسیاری از خدمات و آثار خیر در زندگی انسان گشته و او را از بسیاری خطاها و ضررها دور سازند.
پس در یک نگاه، زندگی انسان ها مانند صفحه ی یک ساعت است که در آن برخی از امور در حال حرکت و در جریانند؛ آهسته، متوسط و تند و برخی در حال ثبات و سکون اند.
چنانکه ساعت راهنمای انسان برای شناخت زمان است؛ تاریخ نیز این گونه است و از این رو بر هر عاقل لازم است که امور ثابت و متغییر تاریخ را شناخته و از آنها بهره برداری نماید.
برای نمونه گذر شب و روز مانند حرکت عقربه های ساعت در ظاهر تکراری است ولی این تکرار لازمه ی زندگی است؛ همان گونه که هر روز و هر شب عرصه ی جدیدی برای تجلی انسان و شکوفایی اوست هر دقیقه و ساعت نیز این گونه است پس هر تکراری عبث و بیهوده نیست.
همان گونه که عقربه های ساعت حول محوری واحد در گردشند و موتور و محرک آنها مرکز ساعت است. عالم هستی نیز حول محور حق تعالی در گردش و در جریان است و موتور محرک آنها خداوند سبحان است و این درس بزرگ از توحید افعالی است.
ساعت معلمی بزرگ است که نظم و هماهنگی بین اجزایش برای رسیدن به هدفی واحد درسی بزرگ برای انسان است
و همان گونه که همه ی حرکات و سکنات ساعت برای خدمتگذاری به انسان است همه ی عالم هستی و نظم موجود در آن نیز به برکت وجود انسان کامل و برای تجلی اوو در خدمت اوست.
ابرو باد و مه خورشید و فلک در کارند تا کمالی به کف آری و به غفلت نروی
برخی ساعت ها دیواری اند و برخی مچی، ولی برای دیدن هر دو باید سر یا دست را بالا برد. شاید این امر حاکی از آن است که زمان، شریف است و جایگاهش رفیع.
برخی از افراد از ساعت دیواری به جای ساعت مچی استفاده می کنند آنها گمان دارند که هر چه ساعتشان بزرگتر باشد قدر و منزلتشان نیز بیشتر است. البته اگر پا روی حق! نگذاریم این ساعت ها فایده ای دیگر نیز دارند زیرا می توان از آنها برای وزنه برداری و تقویت عضلات بازوان استفاده کرد!
برخی گمان دارند که اگر خلاف دیگران عمل کنند شایسته تر و گرامی ترند برای همین ساعتشان را به دست راست می بندند و در نظر این ها و عدّه ای دیگر، ساعت یک وسیله ی تجملی است از این رو غرض آنها در استفاده از ساعت صرفاً نمایش جمالات و کمالات خویش است و نه بهره گیری از زمان؛ ساعت های بند طلایی و یا دارای اعداد الماس و زمرد نشان در دست این گونه افراد است.
ساعت ها نیز می خوابند؛ اگر به آنها توجه نشود به خواب رفته و از زمان عقب می افتند؛ آدم ها نیز همین گونه اند گاه آنقدر در خواب غفلت فرو رفته که گذر عمر و به آخر خط رسیدن را متوجه نمی شوند.
بعضی ساعت ها کوکی اند و تند تند باید کوک شوند و برخی از ساعت ها تنها با یک باطری مدتهای طولانی در حال کارند.
انسان ها نیز همین گونه اند؛ برخی از آنها باید دائماً کوک شوند، دائماً به آنها تذکر داده شود، دائماً به آنها نهیب زده شده و یا تشویق شوند و گرنه از حرکت می ایستند و گرفتار رکود و خمودی می شوند؛ به خواب می روند و در خواب، عمر گران مایه ی خویش را صرف می کنند!.
بله چه خواب باشیم و چه بیدار عمر مانند گذر عقربه های ساعت می گذرد، او کاری ندارد که تو خواب باشی یا بیدار.
برخی از آدم ها مانند ساعت، باطری دارند که کافی است دقیقاً تنظیم شوند، این ساعت ها مدت ها دقیق و بی اشکال کاری می کنند، این آدم ها به خاطر معرفت عمیق و ریشه ای راه را یافته و دائم در تلاش برای رسیدن به هدفند؛ اینها مؤمنان واقعی و مستقیمند؛ راه یافتگانی که هرگز گرفتار خمودی و غفلت نمی شوند.
برخی از ساعتها عقربه ای اند؛ برای انجام وظیفه و نشان دادن زمان، نیاز به عقربه دارند؛
بعضی از آدم ها نیز این گونه اند آنها برای ادامه ی خدمات نیازمند به بازو و دست و پایند؛ ولی برخی دیگر از آدم ها مثل ساعت های بی عقربه و کامپیوتری اند آنها بدون داشتن دست و پا نیز خدوم، مؤثر و پرتلاش اند. مغز و اندیشه ی آنها گاه بسیار بیشتر از انسان های دارای دست و پا کار می کند؛ خدمت آنها گاه فراوان تر از انسان های سالم است بسیاری از جانبازان و معلولین با همت و پرامید این گونه اند.
ساعت شنی نوع دیگری از ساعت هاست که با حرکت گرافیکی و تصویری خویش به زیبایی سمبلی برای نشان دادن کوتاه شدن عمر انسان و تمام شدن آن است. او با نیست شدن خود نیستی انسان را به او گوشزد نموده و او را بیدار می سازد؛
اصلاً یکی از کارهای ساعت بیدار سازی انسان است. گاه با زنگ زدن او را بیدار می کند و گاه با همین نیست شدن و کم شدن ذرات وجود خویش او را بیدار می سازد.
ساعت خدمتگزاری شایسته که گاه صاحب خویش را متوجه مهمترین «قرار ملاقات ها»ی خویش می نماید، قرار ملاقات با خالق یکتا، آن رؤوف بی همتا، آن هنگام که با نوازش زنگ خویش صاحبش را برای برپایی نماز شب بیدار ساخته و توفیق مناجات و همدمی با حق تعالی را در اختیار انسان می گذارد.
این ساعت شریک بسیاری از ثواب های اولیاء خداست، البته ساعت دیگری نیز داریم که ناخواسته شریک جرم صاحبش می باشد؛ دزدان محاسبه گر و دقیق از این ساعت ها بهره می برند.
برخی ساعت ها اهل هشدارند. برخی از آدم ها نیز این گونه اند آنها نیز مانند این ساعت ها مانع در خواب ماندن دیگر انسانهایند آنها بیدارگران مصلح اند؛ علمای بزرگ تشیع از این دسته اند.
برخی از ساعت های زنگی و قدیمی برای بیدار سازی من و تو از خود بسیار مایه می گذارند؛ آنها گویا برسر خود می کوبند تا من و تو بیدار شویم! علما و خیراندیشان نیز گاه برای بیدار سازی امت از همه چیز خود می گذرند.
برخی از ساعت ها گویای آنند که حتی هزارم ثانیهها نیز مهمند و عاقل دور اندیش و دل آگاه مراقب همه ی لحظات خویش است و از هیچ ثانیه ای از عمر نیز به راحتی نمی گذرد.
تیک تیک ساعت فریاد اوست که: «ای انسان! عمر درگذر است بیدار باش و بشتاب» و من باید به خود بگویم:
«وقت کم است باید عجله کنم».
والسلام
التماس دعا
اکبر فرحزادی نویسنده این سطور معتقد است تنها مذهب بی نقص و نجاتبخش اسلام شیعی است و بدون هدایت اهل بیت علیهم السلام هرگز نمی توان به مقصد رسید. بیایید همه در نشر آموزه های اهل بیت علیهم السلام کوشا باشیم. |