بسم الله الرحمن الرحیم
جورچین
هدف از خلقت انسان این موجود دو پا و البته عاقل!؛ هدف از ارسال پیامبران و خلق این عالَم بزرگ با اینهمه نظم و دقت، چیست؟ در تمامی لحظات زندگی و در همه فعالیتهای آن، به دنبال چه می گردیم؟. هدف از ازدواج، اشتغال، تحصیل، کسب درآمد و ... همه و همه اینها چیست؟.
تکمیل یک چیز؛ بله تکمیل یک چیز! و آن، چیزی جز جورچین «انسان کامل» نیست. جورچین یا همان پازلِ انسانیت انسان.
آری، انسان در تمامی ایام، ساعات و لحظات زندگی تنها یک وظیفه دارد و آن وظیفه چیزی جز گذاردن قطعات این جورچین در جای خویش نیست.
هدف از خلق اینهمه شگفتی در عالم هستی این است که انسان از زمانی که خود را شناخت تا زمانی که از این دنیا می رود سعی در تکمیل این جورجین دقیق و ظریف یعنی تصویر! «انسان کامل» نموده و با دقت هر چه تمام تر آنرا به اتمام رساند و به حضرت حق تعالی تحویل داده و پاداش خود را دریافت دارد.
هدف از خلق انسان «خودسازی» او و در نتیجه «تجلی انسان کامل» در روی زمین است. هدفی والا و ارزشمند.
و البته این بدان معنی نیست که خداوند متعال از خلقت انسان سودی می برد و بخشی از نیازهای خویش!! را مرتفع می سازد چرا که او بی نیاز و کمال مطلق است. خلق انسان در واقع لطف حقتعالی به انسان است؛ زیرا خداوند لطیف است و لطف بر موجودات و بندگان بر او واجب است؛
کَتَبَ ربُّکم عَلی نَفسِه الرَّحمهَ
پروردگار شما مهربانی را بر خویش واجب نموده است
( سوره مبارکه انعام/ آیه 54)
و از این رو با خلق انسان به او مرحمت و لطف فرموده و به او فرصت بهره برداری از امکانات عالم هستی را اعطا فرموده و بدین ترتیب او را آماده تعالی و عروج ساخته است. حال اگر کسی از این فرصت [خلق و ارسال رسل برای هدایت او و ....] بهره کافی را نبرد و خود را به هلاکت رساند [مانند گنهکاران]؛ این امر هیچ منافاتی با لطف حق تعالی در حق این شخص ندارد. درست مانند آنکه شما به کسی لطف نمایید و او این لطف شما را قدر ندانسته و از روی جهالت آن را پس زده و نپذیرد. آیا در این صورت می توان گفت: «شما به او لطف نکرده اید؟!» قطعا خیر.
او وظیفه دارد که هر روز و هنگام مواجهه با هر حادثه تلخ و شیرین یک یا چند قطعه از این قطعات را درجای خود نهاده و هر روز بیش از پیش «کاردستی» خود را تکمیل نماید.
و از آنجا که زمانِِ در اختیار، نامعلوم و نامعین است لازم است که «سرعت» را ضمیمه ی «دقت» نماید و از گذر زمان و عمر کوتاه خویش حداکثر بهره را ببرد چرا که هر آن ممکن است بانگ رحیل به صدا درآمده و دیگر مجالی برای اتمام کار نداشته باشد.
یک انسان مومن متوجه است که هر «حادثه» ساده، ریز و درشت در زندگی، عرصه ای برای بهره گیری او از آنهاست؛ صبحانه ای که می خورد، مواجهه با همسایه هنگام خروج از منزل، مناظری که مشاهده می کند و .... همه و همه این حوادث به ظاهر ساده، زمینههایی برای بروز و تجلی اوصاف زیبای الهی در او و ریشه کنی اوصاف زشت و خبیث از نهاد اوست.
به بیان دیگر او به دنیا نیامده تا غذا بخورد، ازدواج نماید، فرزندان خود را بزرگ نماید، سر کار برود و درآمدی کسب نماید، به دانشگاه برود و مدرکی بگیرد و .... بلکه او به دنیا آمده که در عین انجام همه این امور، خود را بشناسد، خود را بسازد، خود را شکوفا و متعالی سازد و خود را لایق دیدار حق تعالی نماید.
از این رو باید توجه داشت که انسان به این دنیا پا ننهاده تا مثلا به زشتی و زیبایی جسم خویش توجه نماید بلکه او آمده است تا از زشتی و زیبایی جسم در جهت زیبا سازی روح و مطهر ساختن آن، بهرهگیری نماید.
او نیامده تا فقیر یا غنی باشد بلکه فقر و غنای او زمینه ای برای رسیدن به مقصد نهایی خلقت اوست. او نیامده تا «بماند» او آمده تا «سیر نموده» و صعود نماید.
انسان مانند شخصی در حال مسابقه است؛ مسابقه بر سر تصاحب «برترین ها»، و دنیا میدان این مسابقه است و جایزه ی این مسابقه «بهشت» و یا حتی «تصاحب حق تعالی»! است.
البته عده کثیری از این شرکت کنندگان به گونه ای رفتار می کنند که گویا از اصل قضیه بی اطلاعند! گاه فقط به دور خود می چرخند! و گاه به راست و گاه به چپ؛ و گاه حتی به عقب! در حرکتند.
هر «سایه» اندکی در میان مسیر راه مسابقه، آنان را به استراحت و اطراق وسوسه نموده و از را ه باز می دارد؛ هر منظره بدیع و دلکشی ایشان را مجذوب نموده و از حرکت غافل می سازد. دائما از مسیر مسابقه خارج گشته و به دنبال هوسرانیهای خویشند. کاملا فراموش کرده اند که در حال مسابقه اند و زمان مسابقه اندک و هنگام اتمام زمان مسابقه نا معلوم است.
آنان تمام توان خویش را صرف «استراحت»! و خوش گذرانی می کنند به گونه ای که دیگر برای راه رفتن، رمقی ندارند! آنان روندگان را نیز به تمسخر گرفته و به باد نیش و طعن می گیرند!
ایشان فراموش کرده اند که «روزی نبوده اند» و «روزی نیز نخواهند بود». آنان نمی اندیشندکه «آن زمان که نبوده اند کجا بوده اند؟» و از همین رو به این مطلب نیز توجه ندارند که «فردا که نیستند کجا خواهند بود؟».
و سرانجام روزی می رسد که دیگر در این جهان نیستیم و در صورت غفلت، تنها چیزی که از ما باقیست «پازلی نیمه کاره»، زشت و نامتقارن خواهد بود.
و اینک این ما و این «پازل انسانیت»مان
و راستی پازل ما در چه مرحله ای ایست و اکنون چه شکلی دارد؟! و در مسیر این مسابقه ما هم اکنون در کجای راهیم؟.
والسلام
التماس دعا
اکبر فرحزادی نویسنده این سطور معتقد است تنها مذهب بی نقص و نجاتبخش اسلام شیعی است و بدون هدایت اهل بیت علیهم السلام هرگز نمی توان به مقصد رسید. بیایید همه در نشر آموزه های اهل بیت علیهم السلام کوشا باشیم. |