قیمت!
هر چیزی مادی و غیرمادی، بها و قیمتی دارد: خانه، ماشین و ... و یا محبت، صداقت، امانتداری، عفت، اشک و ....
یکی از این چیزها، انسان است، اما قیمت انسان چقدر است؟ و قیمتگذار کیست؟.
قیمت برخی آدمها به اندازهی «دروغ»ی است که میگویند تا مشکل خود را حل کنند! قیمت برخی دیگر به اندازهی «کینه»ای است که در دل دارند و یا «حسادت»ی که وجود آنها را پر کرده است.
قیمت گروهی دیگر به اندازهی هزارتومان، 10 هزار تومان و ... خلاصه، به اندازه مبلغی است که از دیگری رشوه میگیرند تا کار او را راه بیندازند!. اینها هم «خود» را به بهای ناچیزی فروختهاند.
خلاصه هر یک ازما قیمتی دارد؛ راستی قیمت تو چقدر است؟ مقاومت تو در برابر مبالغ پیشنهادی چه مقدار است؟ یک ملیون؟ ده ملیون؟ صد ملیون؟ .... چقدر؟.
«انسانیت»، «بهشت» و بالاخره «خدا»ی خود را به چه قیمتی میفروشیم!؟ کدام متاع دنیا با آنها برابری میکند!؟ علیعلیهالسلام میفرماید:
أَلَا حُرٌّ یَدَعُ هَذِهِ اللُّمَاظَةَ لِأَهْلِهَا إِنَّهُ لَیْسَ لِأَنْفُسِکُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِیعُوهَا إِلَّا بِهَا
«آیا آزادهای نیست که این نیمخورده و تهماندهی لای دندان [یعنی دنیا] را برای اهلش واگذارد؟! آگاه باشید که بهای جانهای شما چیزی جز بهشت نیست؛ خود را جز در برابر آن مفروشید» (بحارالأنوار، ج70 ، ص132)
و یادمان باشد: قیمتگذار واقعی و خریدار حقیقیِ انسان، خداوند متعال است؛ با کسی جز او معامله نکنیم.
یقین یا شک؟!
استاد: بچهها «یقین» چیست؟
علی: خوب معلوم است: یقین یعنی علم زیاد، یعنی باور
حسن: یعنی چیزی که هیچ شکی به آن نداریم.
استاد: درست است ولی نشانهی یقین چیست؟
رضا: نشانهاش این است که انسان بر اساس یقین خود عمل میکند: مثلاً اگر یقین کرد فلان مایع سم است آن را نمیخورد و ... .
استاد: احسنت، ولی سؤال من این است که چرا برخی از انسانها با یقین خود آنگونه برخورد میکنند که گویا اصلا یقین نداشته و شک دارند؟!
حسن: استاد! لطفا یک نمونه ذکر فرمایید..
استاد: حضرت امام صادقعلیهالسلام میفرماید:
لَمْ یَخْلُقِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ یَقِیناً لَا شَکَّ فِیهِ أَشْبَهَ بِشَکٍّ لَا یَقِینَ فِیهِ مِنَ الْمَوْتِ
«خداوند متعال هیچ یقینی را مانند یقین به مرگ خلق نکرد؛ یقینی که هیچ شکی در آن راه ندارد ولی بسیار شبیه به شکی است که هیچ یقینی در آن راه ندارد.»
(منلایحضرهالفقیه ، ج1 ، ص 194)
بله بچهها! برخورد انسان با امری یقینی به نام «مرگ» مانند کسی است که گویا به وجود آن کاملا شک! دارد در حالیکه اگر از هریک از ما بپرسند: «آیا نسبت به مرگ شک داری؟» میگوییم: «خیر»
اما چرا اصلاً به یاد آن نیستیم و خود را برای رویارویی با آن آماده نکردهایم؟
این فراموشی، نکتهای بسیار قابل تامل است.
(برگرفته از کتاب تلنگر. نوشته الف / ف امیدوار)
فَشَن!
خیلی از فعالیتهای انسان برای ارضای خواستههای نفسانی خویش است یعنی آنچه را که خود میپسندد انجام میدهد. ولی برخی دیگر از فعالیتهای او برای جلب رضایت دیگران است و البته این «دیگران» اقسامی دارند:
1- آنانکه دوستشان دارد [محبوب اویند] که آنها نیز مختلفند:
الف) محبوبهایمادی: والدین، اقوام، دوستان، معشوقهای مادی و ... که [گاه] انجام کار برای رضایت ایشان میتواند مورد تایید عقل و عرف عقلا باشد.
ب) محبوبهای معنوی: حضرت حقتعالی، حضرت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله، امامعلیهالسلام و .... که حتما انجام کار برای رضایت ایشان مورد تایید عقل و عرف عقلا میباشد.
2- آنانکه علاقهای به آنها ندارد و گاه حتی آنها را نمیشناسد! تعجب نکنید؛ بله گاه انسان برای جلب رضایت و خواست دیگران [مردم و هر نظارهگری] کارهایی میکند که نه عقل خویش آن را میپسندد و نه عقلای جامعه. انجام کار برای جلب رضایت این قسم از افراد، در بسیاری از موارد هیچ سنخیتی با منطق و حکم عقل ندارد!.
بسیاری از مدهای اجتماعی، نمونهای از این فعالیتهای انسان است. مدهایی که گاه نه تنها با طبع زیباپسند انسان سازگار نیستند و فاقد هرگونه قشنگی و جذابیت واقعیاند، بلکه گاه بسیار زشت و کریه نیز هستند: سیخ کردن موهای سر [فشن]، تراشیدن موهای سر به نحو مشمئز کننده، پوشیدن لباسهای پاره و کثیف و ... از این دست فعالیت هاست.
اندکی بیاندیشیم!
(( برگرفته از کتاب تلنگر. الف ف (امیدوار) ))
عطش
آیا شده است در کنار میلیونها لیتر آب گرفتار تشنگی شدید شوید؟ تعجب نکنید؛ بله امکان دارد! کسی که درون کشتی باشد و فاقد آب شیرین؛
راستی در این حالت، چرا از آب دریا بهره نمیگیری؟
آری، چون میدانی این همه آب برای رفع مشکل تو سودی ندارد و به اصطلاح آبی بیفایده و بدرد نخور است!
حال اگر انسان از روی نادانی و فشار نفس، گرفتار جرعهای از آن شود؛ راهی سخت در پیش رو دارد: عطش شدید و جرعهای دیگر و ...
تا اینکه در اثر استفاده زیاد از آن ...
بله داستان، تراژدی میشود و سرانجام خوبی نخواهد داشت.
امام صادق علیهالسلام، دنیا را به آب دریا تشبیه نمودهاند که شخص عطشان در متن آن قرار دارد و هر قدر که بیشتر غرق لذایذ و وابستگیهای دنیا شود به مثابه خوردن آب شور دریاست که بالاخره موجب هلاک انسان میشود.
مَثَلُ الدُّنْیَا کَمَثَلِ مَاءِ الْبَحْرِ کُلَّمَا شَرِبَ مِنْهُ الْعَطْشَانُ ازْدَادَ عَطَشاً حَتَّى یَقْتُلَهُ
(الکافی، ج2، ص136)
اما چه باید کرد؟ روشن است «اندکی صبر، سحر نزدیک است» بیتردید اگر در چنین شرایطی پا روی فشارهای نفس بگذاریم و با خواستههای آن مبارزه کنیم از صدمات دنیا در امان مانده و طبق وعدههای الهی فلاح و رستگاری در انتظارمان خواهد بود. برای یقین بیشتر کافی است اندکی دقیقتر به زندگی اهل دنیا نظر نماییم و باور کنیم که آنها تنها با جرعههای کشنده آب شور، به گمان غلط خویش مشغول رفع عطش [کمال طلبی و آرامش خواهی] خویشند غافل از آنکه ... .
بله در فردای قیامت، داستان آنها نیز تراژدی و غمبار خواهد بود!.
اکبر فرحزادی نویسنده این سطور معتقد است تنها مذهب بی نقص و نجاتبخش اسلام شیعی است و بدون هدایت اهل بیت علیهم السلام هرگز نمی توان به مقصد رسید. بیایید همه در نشر آموزه های اهل بیت علیهم السلام کوشا باشیم. |