لباس
کاربردهای «لباس» فراوان است، حفظ انسان از سرما و گرما، زیبایی، علامت شادی یا عزای انسان، پوشاندن زشتیها و عورات مادی انسان، گاه نشانگر شغل و علائق او، و ... .
گاه نیز همین لباس، «لباس مکر و فریب» میشود مثل «لباس میش» بر تن «گرگ» و یا «پیراهن عثمان»
و البته لباس کاربردهای فراوان دیگری نیز دارد؛ کاربردهای مثبت و منفی و... .
اما غرض از این مقدمات، یاد کردن از لباس دیگری است. لباسی که آن نیز حافظ انسان است حافظ او از «آتش سهمگین دوزخ» لباسی ضدآتش و نسوز، لباسی پوشانندهی عیبهای غیر مادی، لباسی ارزشمند و زیبا، لباسی به نام «لباس تقوی».
وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِکَ خَیْرٌ
«و لباس تقوی، آن، بهترین است.»
(سوره مبارکه اعراف آیه 26)
همانگونه که جسم انسان نیازمند لباس و پوشش است، روح او نیز محتاج لباس است؛ لباسی که او را از خطرات مصون دارد؛ لباسی که برای دنیا و آخرت [در صحرای محشر که بسیاری از انسانها عریان و فاقد آنند] مفید باشد. اگر این لباس را نداریم باید حتماً تهیه کنیم.
و یادمان باشد:
قیمت این لباس بسیار بالاست، لباسی که برای به دست آوردنش باید «ایمان» داشت؛ و «معرفت» و «تلاش» را توأمان بکار گرفت. و بدانیم:
این لباس تنها در پرتو آموزههای قرآن و عمل به آنها به دست میآید و هر روز زیباتر از روز قبل میگردد.
نشانهها
در زندگی انسان نشانهها کاربرد فراوانی دارند، دود نشانهی آتش است، زردی چهره نشانه بیماری و یا ترس است، درد نیز نشانه است و ... .
نشانهها، خدمتگذارانی صدیق و راستگویند.
اگر انسان «دود» را نبیند یا «بوی آن» را استشمام نکند چه میشود؟ اگر انسان «علائم بیماری» را نبیند، چه اتفاقی میافتد؟ اگر تابلوی «خطر» و «پیچ خطرناک» را نبیند ...
و خلاصه اینکه بدون نشانهها انسان گرفتار خسارتهایی گاه جبران ناپذیر میشود. حال اگر انسان عملاً این نشانهها را از زندگی خویش بزداید و یا به آنها توجه نکند قطعاً گرفتار تبعات آن خواهد شد.
یکی از این نشانهها «موی سفید» است، موی سفید نشانگر بالا رفتن سنّ و نزدیکی انسان به «لحظه کوچ» است!
در دوره کنونی بسیاری از انسانها به بهانهی زیباتر شدن [و در واقع گاه به خاطر فرار از واقعیتی به نام مرگ] اقدام به رنگکردن موهای سفید سر و صورت خود میکنند، غافل از آنکه:
با پاک کردن یک نشانه، آثار و علت آن از بین نمیرود.
در روایت است:
«موی سفید [و پیری]، فرستاده مرگ است»
خود را به غفلت نزنیم.
خواب حیوانات
آیا تا کنون دقت کردهاید: اکثر حیوانات یا نمیخوابند و یا اگر بخوابند خوابی بسیار سبک و بیدارگونه، دارند؟ به نظر شما علتش چیست؟ اگر خواب «استراحت جسم یا روح» است مگر آنان نیز مانند انسان دارای روح نیستند؟ پس چرا انسانها بدون خواب نمیتوانند به فعالیتهای روزمرهی خویش ادامه دهند ولی حیوانات با اندکی استراحت در گوشهای و تنها با نهادن پلکها بر روی هم [البته اگر پلکی داشته باشند] میتوانند به راحتی زندگی کنند!؟
شاید علت این امر وجود همان فرق اساسی بین انسان و حیوان باشد: «داشتن عقل» بدینمعنی که خواب «آرامگاه عقل» است نه روح، یعنی انسان برای استفاده بهتر از عقل نیازمند به استراحت فکری و خواب است.
خوابی اندک در میانهی روز [قیلوله] و خوابی مناسب و به اندازه در شب[ حدود 6ساعت] رافع این نیاز انسان است؛ ولی پرخوابی نه تنها سودی نمیرساند بلکه در مَثَل مانند آنست که «باطری موبایل خود را به جای 3ساعت، 12ساعت در شارژ بگذاریم که پس از مدتی این باطری از کار افتاده و قابل استفاده نخواهد بود».
اعتدال در خواب و خوراک و .... فراموشمان نشود.
اتلاف سرمایه
روزی به او گفتم: «چرا نماز نمیخوانی؟»
گفت: «وقت ندارم!»
با کمال تعجب پرسیدم: «مگر وقتت را چگونه پر میکنی!؟»
گفت: «حدود ساعت 10 شب میخوابم و حدود 9صبح بیدار میشوم. صبحانه و فعالیتهای مدرسه در روزهای درسی و در ایام تعطیل هم بعد از ناهار حدود دو ساعت میخوابم و ...».
حرف او را قطع کردم و گفتم: «بسه؛ معلوم شد که چرا وقت نداری! این طور که تو گفتی اگر خداوند به تو 100 سال عمر دهد تو فقط 50 سال! آن را در خوابی [روزی 12 ساعت خواب یعنی نصف عمر] ...»
بگذریم، بقیه بحث با او مورد نظر من نیست فقط به این بهانه خواستم متذکر شوم:
«من و شما چقدر از عمرمان را در خوابیم!!؟» عمری که میتوان از لحظهلحظه آن بهرهها برد، عمر گرانقیمتی که به هیچ عنوان قابل خریدن و بازگرداندن نیست،
«پرخوابی» یکی از امور مذموم و مورد نهی از سوی ائمه معصومینعلیهمالسلام است.
حضرت امام موسی کاظمعلیهالسلام میفرماید:
إِنَّ اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ یُبْغِضُ الْعَبْدَ النَّوَّامَ الْفَارِغَ
خداوند، از بندهی پر خواب و بیکاره بدش میآید.
( الکافی، ج5، ص84)
و اگر یادمان باشد: «ساعات خواب» نیز جزو «فرصتها»ی ماست، فرصتهایی که خیلیها [یعنی اموات] حسرت یک لحظهی آن را میکشند؛ دیگر به راحتی اکثر اوقات عمرمان را با پرخوابی تلف نمیکنیم.
میدان مین
همهی ما چیزهایی در مورد میدان مین شنیده ایم: مکانی که در درون خود انواع مینهای آشکار و پنهان، کوچک و بزرگ، انفجاری و منور و ... را دارا بوده و مانعی بزرگ برسر راه رزمندگان محسوب میشد.
محلی که برای رسیدن به هدف باید بتوان سالم و با احتیاط از آن عبور کرد.
محلی که اندکی غفلت، بیتوجهی و نادانی در آن، میتواند قاتل انسان گشته و جان شیرین او را بستاند.
البته در 8 سال دفاع مقدس، این مکان، محلی برای معراج شهیدان بزرگ و بزرگمردانِ گاه کم و سن و سالی بود که از این سکوی پرتاب بهره برده و خویش را به نزد حضرت دوست رساندند؛ همانها که از جان گذشتند تا به جانان برسند.
اما نکتهای که نباید از آن غفلت نمود این است که «میدان مین» فقط مختص به زمان جنگ نیست بلکه
اکنون نیز من و تو در میدان مین بزرگی به نام «دنیا» قرار داریم.
میدانی با انواع مینهای مهلک و خطرناک:
مین شهوت، قدرتطلبی، مین حرص و طمع، مالاندوزی، مین کبر، غرور، نادانی، خودخواهی، خودپرستی و صدها مین کوچک و بزرگ دیگر.
مینهایی که انفجار هر یک میتواند جان انسان را در معرض خطر قرار داده و به جای رسیدن به بهشت، او را روانهی آتش دوزخ سازد.
دنیا، این میدان مین خطرناک را بهتر بشناسیم.
اکبر فرحزادی نویسنده این سطور معتقد است تنها مذهب بی نقص و نجاتبخش اسلام شیعی است و بدون هدایت اهل بیت علیهم السلام هرگز نمی توان به مقصد رسید. بیایید همه در نشر آموزه های اهل بیت علیهم السلام کوشا باشیم. |