کم شدن!
استاد در حال صحبت بود و میگفت: «بچهها چه موقع از انسان، چیزی کم میشود؟»
یکی گفت: «وقتی مثلاً رژیم بگیرد وزنش کم میشود.»
دیگری گفت: «وقتی مثلاً پولش را گم کند» آن دیگری گفت: «وقتی ...»
و استاد گفت: «آیا فقط در مادیات است که از انسان چیزی کم میشود؟» بچهها ساکت ماندند و به فکر فرو رفتند.
استاد: «مثلاً آیا اگر رفتاری ناشایست و خلاف اجتماعی از ما سربزند آبرویمان کم نمیشود؟ اگر یکی از رازهای مهم خود را با نااهل مطرح نماییم چیزی از ما کم نمیشود؟ اگر دروغ بگوییم؛ اگر حسادت و کبر بورزیم؛ فخر فروشی کنیم؛ خودستایی کنیم؛ اگر .. .
آیا به نظر شما در این حالات چیزی از انسان کم نمیشود؟» زمزمهای عمومی شکل گرفت و تقریباً همهی بچهها با کلام یا علامت سر به نشانهی تایید با استاد همراه شدند و اینجا بود که استاد گفت: «عزیزان! آن دخترخانمی که با ظاهری بد و با حجابی ناقص در خیابان ظاهر میشود و خود را در معرض نگاههای مسموم و هوسآلود قرار میدهد نیز در حال کمشدن است؛ کمشدنِ وقار و سنگینی، کمشدن عفت و پاکدامنی و از همه مهمتر، کمشدن اعتبار در نزد حضرت حقتعالی و ... .
پس چرا گاه میگوییم: «مگه با نگاه مردم چه چیزی از ما کم میشود؟».
یادمان باشد:
«کم شدن» فقط کاسته شدن از وزن یا ثروتِ انسان نیست.
مار مرجانی!
اثر برخی از قلمها و ماژیکها به راحتی پاک میشود [البته در ظاهر]. مداد و ماژیکهای وایتبورد از آن دستهاند؛ ولی اثر برخی دیگر از انواع آنها مثل ماژیکهای معمولی و خودکار و خودنویس به این راحتی از روی صفحه سفید کاغذ زدوده نمیشود.
گاه «زبان» نیز مانند قلم، عمل میکند.
قلمی که گاه اثرش به راحتی زدوده میشود و یا قلمی که گاه اثرش سالها باقی میماند.
برای مثال گاه جملهای کوتاه، موجب کدورت خاطر دوست و یا عزیزی میشود ولی با عذرخواهی و طلب بخشش، کدورتها از بین رفته و صمیمیتها مجدداً ترمیم میشود.
ولی گاهی یک زخمزبان و یا یک سخنچینی و یا غیبت آنچنان لطمهای به این صمیمیتها و مهربانیها میزند که دیگر هرگز نمیتوان شاهد آن صفا و یکرنگی و دوستیهای زیبا بود.
چنانکه گفتهاند: «اثر زخمزبان مثل اثر زخم شمشیر است». فراموش نکنیم: زبان موجودی کوچک است که با جِرم کوچکش گاه جُرمهای بزرگی مرتکب میشود.
و اگر مراقب این موجود کوچک نباشیم گاه مانند «مار مرجانی» [که جثهای بسیار کوچک دارد ولی دارای یکی از مهلکترین سمهای عالم است] میتواند قاتل صاحبخانهی خود! باشد.
نبی مکرم اسلامصلیاللهعلیهوآله میفرماید:
اَکثَرُ خَطایا ابنِ مِن لِسانِه
بیشترین خطاهای انسان از زبان اوست.
(إرشادالقلوب، ج1، ص183(
خاک طلا
کیسهای پر از خاک طلا در اختیار دارید و متوجه میشوید که ته کیسهی مذکور سوراخی ایجاد شده و خاک طلای شما به سرعت در حال ریختن است و ضمناً باد تندی نیز میوزد و آن را با خود میبرد! کدام انسان عاقلی را سراغ دارید که از کنار این قضیه به سادگی بگذرد و مانع اتلاف این سرمایهی گرانقیمت نشود؟! بیتردید هیچکس!
اما من انسانهای زیادی را میشناسم که بیتوجه به این امر و به سادگی از کنار آن میگذرند!
من، شما و خیلی دیگر از همنوعان، از همین دست افرادیم!
تعجب نکنید؛ بله اکثر ما انسانها قدر خاک طلای با ارزشی به نام «عمر» را نمیدانیم؛ عمری که با سرعت میگذرد و بدون بهرهگیری صحیح، در حال تلف شدن است.
سرمایهی بسیار ارزشمندی که گر چه قابل خرید و فروش نیست ولی میتوان آن را حفظ نمود!.
مانند کسی که گرچه نتواند جلوی خروج خاک طلا را بگیرد ولی لااقل آن را در ظرفی دیگر وارد سازد و مانع ازبین رفتن آن شود.
یادمان باشد: روزی میرسد که برای لحظهلحظهی عمرمان حسرت میخوریم؛
پس، قدر لحظاتِ در اختیار را بدانیم.
علیعلیهالسلام میفرماید:
الفُرصَهُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ فَانتَهِزوا فُرَصَ الخَیر
فرصت، مانند عبور ابرها در گذر است؛
فرصتهای خیر را غنیمت شمارید.
(وسائلالشیعه، ج16، ص84)
حمّام
شخصی را در نظر آورید که برای رفع آلودگیهای ظاهری به «حمّامی عمومی» رفته و اعتقادش این است که باید مدتی طولانی در حمّام بماند تا چرکها خوب خیس خورده و او آمادهی تمیز شدن گردد.
از اینرو مشغول فعالیتهای متفرقه میشود: با این شخص و آن شخص به گفتگو مینشیند و از همه جا سخن میگوید، ولی پس از مدتی، حمّامی میگوید: «وقت تمام است؛ از حمام خارج شوید!» و او تازه در حالی که چرکها کاملاً خیس خورده و بوی بد آنها خارج شده است؛ بدون آنکه فرصتی بیشتر داشته باشد ناچار به پوشیدن لباسها و خروج از حمام شود.
بقیه اش کاملاً مشخص است ... .
دنیا به منزله حمّامی است که انسان برای طهارت روح و پاکیزگی معنوی وارد آن شده است.
حال اگر انسان فراموش کند که برای چه وارد دنیا شده است و متوجه گذر سریع عمر و از دست رفتن فرصتها نباشد چه خواهد شد؟
با کوله باری از خطا و گناه از دنیا خارج گشته و بوی تعفن اعمال زشتش صحرای محشر را پر مینماید.
تا فرصت هست به پاکیزگی و طهارت خویش بپردازیم؛ «خیسخوردن»! کافی است.
اکبر فرحزادی نویسنده این سطور معتقد است تنها مذهب بی نقص و نجاتبخش اسلام شیعی است و بدون هدایت اهل بیت علیهم السلام هرگز نمی توان به مقصد رسید. بیایید همه در نشر آموزه های اهل بیت علیهم السلام کوشا باشیم. |